جایی از اجرای «خاطره تحمل‌ناپذیر یک همهمه نامفهوم» و در آن دقایق پایانی نمایش، تصویر ویدئویی یکی از اجراگران بر محفظه توری‌شکل جلوی صحنه پدیدار می‌شود تا مانیفست «هانتکه‌ای» اجرا، خطاب به تماشاگران قرائت ‌شود.
چارسو پرس: کنشی تعین‌بخش از برای فهم جایگاه نمادین اجرا در فضای رسمی تئاتر کشور، یادآور همان جملات هشداردهنده نمایشنامه «اهانت به تماشاگر» پیتر هانتکه علیه انفعال تماشاگرِ طبقه متوسط تئاتر قرن بیستمی و صدالبته میل به تغییر و انهدام‌اش. ازاین‌منظر می‌توان ژست اجرای الهام کردا و گروه جوانش را به میانجی فرمی که انتخاب کرده‌اند کم‌وبیش مبتنی بر نامتعارف بودن دانست که تلاش دارد علیه جریان اصلی تئاتر باشد و منطق بازنمایی واقعیت اجتماع صلب این روزهای جهان را دچار اختلال کند.

بنابراین تماشاگران به هنگام حضور در سالن ملک، نباید همچون انسانی منفعل، در تاریکی سالن پناه گرفته و به تماشای اثری متعارف بنشینند. آنان نباید به هنگام ترک سالن، همان حسی را تجربه کنند که قبل از شروع نمایش با آن درگیر بوده‌اند. این رویکرد اجرایی، سخت‌یاب و دیرفهم است و تمنای آن دارد با تجربه‌گرایی، اجرای هر روز را همچون یک اکتشاف ماجراجویانه در محیط آزمایشگاهی بداند که هر بار به وقت اجرا، ‌باید با عناصر و مختصات تازه سراغش رفت.


اجرا می‌خواهد یک اجتماع انسانی را رویت‌پذیر کند که به انقیاد موجود عجیب و غریبی درآمده‌ که ترکیب متناقضی از «کارگردان/خالق/افلیج» است. اجراگرانی که در فضای محافظت‌شده صحنه مجبور هستند دستورات جناب کارگردان افلیج را گردن نهاده تا آن به‌اصطلاح اجرا، ساخته شود به‌نظر می‌آید بیش از اندازه منفعل و گوش به فرمان باشند. اما فرآیند اجرا نشان می‌دهد که در فرجام کار، مابین کارگردان سلطه‌جو و گروه جوان اجراگر، تضاد و تقابل شکل خواهد گرفت و آنان علیه این اقتدار شکننده، دست به مقاومت زده و شکلی از حرمت‌شکنی را در قبال این موقعیت فرادستانه به اجرا در خواهند آورد.

فضای هیبریدی اجرا، با نگاهی به نمایشنامه‌های مختلف بکت و استفاده از ظرفیت‌های نمایشی سرزمین‌های شرق دور همچون ژاپن، تا حدودی التقاط‌گرایانه محسوب می‌شود. به‌جای بدن‌های فرسوده بکتی، جوانانی پر از انرژی با داینامیسمی بالا، تمام صحنه را به تسخیر خود درآورده‌اند.

بیشتر بخوانید:  نقد نمایش‌های روی صحنه


به‌جای حضور شخصیت‌های بی‌نام و نشان بکتی، یک توده هم‌شکل و تمایززدایی‌شده حضور دارد که بنابر ضرورت و امکان، پیوسته در حال ساختن یک اجتماع انسانی و ویران کردن‌اش است. بنابراین بیش از فضاهای ایستای بکتی که آدم‌ها مجبور هستند بی‌وقفه از سر استیصال وراجی کنند، صحنه‌ مملو است از بدن‌های بی‌قرار و رقصان نسل زد جهانی.   به لحاظ سیاست‌های اجرایی، هرگاه وسوسه فهم‌پذیر کردن نمایش به هر قیمت کنار گذاشته شده و منطق بازنمایی و علت و معلولی در اولویت قرار نمی‌گیرد، اجرا به هدف‌های خود نزدیک می‌شود. از یاد نباید برد که در آن لحظات اندکِ تبدیل‌شدن بدن‌های سرکوب‌شده به بدن‌های رقصان، با اجرایی رادیکال و تماشایی مواجه هستیم که امکان ساختن یک آیین جمعی ضدانقیاد را بشارت می‌دهد؛ آن هم با مشارکت تماشاگرانی که از انفعال همیشگی خویش هنگام تماشا کردن یک اجرا دست شسته و به‌قول رانسیر، تماشاگری رهایی‌یافته‌ محسوب می‌شوند.


اجرا بهتر است بر خودآیینی خویش تکیه کند و حتی به هنگام ارجاع به جهان بکت، وسوسه نمایش دادن اجرای درخشان تلویزیونی از «در انتظار گودو» را کنار بگذارد و با همان امکانات صحنه‌ای و محدویت‌هایش، بر بکت‌گرایی خویش تاکید کند.

درنهایت می‌توان اجرای «خاطره تحمل‌ناپذیر یک همهمه نامفهوم» را برای الهام کردا، حرکتی رو به پیش دانست که در این بلبشوی کلاس‌های «از ایده تا اجرا»، توانسته اجرایی قابل قبول بر صحنه آورد و با استفاده از ظرفیت‌های مغفول مانده نمایشی، در تربیت عده‌ای از جوانان مشتاق عرصه هنرهای نمایشی، به‌نسبت موفق عمل کند. به هر حال تولید تئاتر در این زمانه باتوجه به هزینه‌های گزاف، کنشی است مخاطره‌آمیز که اگر آموزش درست را مدنظر داشته باشد بی‌شک موجب امتنان خواهد بود. گو اینکه الهام کردا نشان داده، اهل ریسک کردن است و ایستادن در سمت درست تاریخ. در جایی که گفتار غالب جامعه مبتنی است بر موفقیت مادی، امید که «خاطره تحمل‌ناپذیر یک همهمه نامفهوم»، نمونه‌ای باشد علیه این منطق گیشه‌محور سهل‌الوصول.


منبع: روزنامه هم‌میهن
نویسنده: محمدحسن خدایی