برخی نظریه پردازی کردهاند که جف لیندسی برای خلق دکستر از یک قاتل زنجیرهای واقعی الهام گرفته است.
چارسو پرس: طرفداران دو آتشهی سریال «دکستر» فکر میکنند همهچیز را در مورد این درام جنایی میدانند. برای مثال، بیشتر آنها میدانند که شخصیت اصلی، دکستر مورگان (مایکل سی. هال) و بیشتر فصل اول -و همچنین بخشهایی از فصلهای دیگر- از مجموعه رمانهای جف لیندسی اقتباس شده است که با کتاب «دکستر رؤیاپرداز تاریک» در سال ۲۰۰۴ آغاز شد. با این حال، برخی نظریه پردازی کردهاند که جف لیندسی برای خلق دکستر از یک قاتل زنجیرهای واقعی الهام گرفته است.
اما آیا این تئوری درست است؟ در حالی که میتوان گفت قاتلان زنجیرهای برای قرنها وجود داشتهاند، برخی معتقدند که لیندسی شخصیت اصلی رمانش را بر اساس یک، دو یا حتی چند قاتل زنجیرهای که شباهتهای خاصی با دکستر دارند، خلق کرده است. اما این نویسنده هرگز به صورت رسمی اعلام نکرده که برای نگارش رمانهایش از این افراد الهام گرفته شده است. در واقع، منبع الهام اولیه او، هیچ ارتباطی با آدمکشها ندارد.
جف لیندسی در مصاحبه اخیرش، دیدگاههای خود نسبت به سریال «دکستر» را بیان کرد و همچنین گفت ایدهی اصلی رمان را از کجا آورده است. او در این مصاحبه میگوید: «از من خواسته شد در یک کنفرانس در شهر خودم سخنرانی داشته باشم و مردم را تشویق کنم که به سمت هنر بروند و بیشتر کتاب بخوانند. من سر میز نشسته بودم و به جمعیت نگاه میکردم، دیدم که گاهی بیمنظور لبخند میزنند و کارتهای ویزیت رد و بدل، و با دهان پر صحبت میکنند.»
«و این ایده به طور خودجوش به ذهنم خطور کرد که قتل همیشه چیز بدی نیست. نمیگویم میخواستم همه این افراد را بکشم. اما به نظرم رسید… از جهاتی، میتوانید آن [ایدهای که به ذهنم رسید] را توجیه کنید. بنابراین، شروع به توجیه [آن] در پشت چند دستمال کاغذی کردم و تا زمانی که به خانه رفتم، یک طرح [کلی] از کتاب اول و شخصیت دکستر داشتم.
لیندسی میگوید که او به تحقیق ادامه داد و در نهایت به ایدهی «مسافر تاریک» دکستر رسید (Dark Passenger – نام مستعاری است که شخصیت دکستر برای گرایش و علاقهی شدید خود به قتل و آدمکشی انتخاب کرده است.). با این حال، او در مصاحبهاش، در مورد اینکه چه تحقیقاتی برای خلق این ایده انجام داده است، به جزئیات نمیپردازد. او همچنین به این باور رسیده بود که برای جواب دادن ایدهاش، مهم است که دکستر افرادی را بکشد که طبق کد او، سزاوار مرگ هستند.
لیندسی در این رابطه میگوید: «این کدی است که تا حدودی همهی ما میتوانیم با آن موافق باشیم. تا حدودی همهی ما خواهیم گفت: بله، آن قاتل، کودکان را میکشد، پس سزاوار مرگ است.» و سپس دکستر مطابق خواسته درونی ما عمل میکرد، او به سراغ آن قاتل میرفت و او را مجازات میکرد. بنابراین، انتخاب نفرتانگیزترین شخصیتها به عنوان قربانیان دکستر، همه بخشی از یک استراتژی برای عجیبوغریب کردن شخصیت دکستر بود. لیندسی اضافه میکند: «میخواستم مردم خودشان را در حال دل سوزاندن برای یک قاتل ببینند و امیدوارم فقط برای یک لحظه مکث کنند و بگویند: آیا این درست است؟»
یکی از نامهایی که اغلب مطرح میشود، پدرو رودریگز فیلو است. این قاتل پس از دستگیری، به قتلهای بیشتری اعتراف کرد، اما گفت که هرگز کسی را که بیگناه بوده نکشته است. او اغلب «دکستر برزیلی» نامیده میشود. فیلو آدمکشی را از سن ۱۴ سالگی آغاز کرد و یک گروه خلافکاری کامل را به قتل رساند تا انتقام نامزد باردارش را بگیرد. ۷۱ قتل او بهصورت رسمی تایید شده است اما او ادعا میکرد که بیش از ۱۰۰ موادفروش، متجاوز و آدمکش را به قتل رسانده است.
فیلو در زندان هم به کشتار ادامه داد و ظاهرا بیش از ۴۰ زندانی را -که اکثرشان متجاوز بودند- به قتل رساند، از جمله پدر آزارگر خودش. با توجه به ماهیت وحشیانه و بدون برنامهی کشتارهای او، فیلو به سختی شبیه به دکستر به نظر میرسد. با وجود این، او اغلب به عنوان الهامبخش احتمالی نامیده میشود، زیرا قربانیان وی قاچاقچیان مواد مخدر، تجاوزگران و خلافکاران بودند.
کتاب «دکستر رؤیاپرداز تاریک» یک سال پس از آزادی فیلو از زندان منتشر شد (او به این دلیل آزاد شد که طبق قوانین کشور برزیل، هیچکس نباید بیش از ۳۰ سال زندانی باشد.)، به همین دلیل طرفداران فکر میکنند که این رمان احتمالا باید ارتباطی با پدرو رودریگز فیلو داشته باشد. با این حال، به این نکته هم توجه داشته باشید که برخی فیلو را -با الهام از شخصیت ضدقهرمان «مجازاتگر» شرکت مارول- «مجازاتگر آمریکای جنوبی» مینامند. بنابراین، واضح است که دکستر تنها شخصیت داستانی نیست که با فیلو مقایسه شده است.
یکی دیگر از قاتلان زنجیرهای واقعی که طرفداران متوجه شباهت آن با دکستر شدهاند، مانوئل پاردو است. او یک افسر پلیس در فلوریدا بود (همان ایالتی که دکستر در آن مستقر است.) که معلوم شد به عنوان یک قاتل فعالیت میکند. همانطور که طرفداران میدانند، دکستر مورگان نیز به عنوان یک کارشناس پزشکی قانونی -با تخصص تحلیل آثار خون- برای ادارهی پلیس میامی کار میکرد. در سال ۱۹۸۶، مدتها قبل از اینکه لیندسی دکستر را به عنوان یک شخصیت بنویسد، پاردو به دلیل کشتن ۹ نفر به اعدام محکوم شد. مانند دکستر، او معتقد بود که در حال کمک به پاکسازی خیابانها از افراد وحشتناک است.
پاردو مثل دکستر، در کنار کشتار، آیینهای عجیبوغریب خاص خود را داشت، مانند عکس گرفتن از قربانیان. طبق اطلاعات منتشر شده، او به جای اسلایدهای خون (روش محبوب دکستر) از دوربین عکاسی چاپ سریع پولاروید استفاده میکرد که در دهه ۸۰ میلادی محبوب بود. علیرغم جنایاتهایی که انجام داد، پاردو در میان مردم محبوب بود، حتی در دورانی که برای اعدام انتظار میکشید، زنان برای او پول و هدیه میفرستادند. او خود را یک «سرباز» میدانست.
با این حال، برخی چیزها در مورد پاردو وجود دارد که شاید کمی سوالبرانگیز باشد، مثلا در خانهی او، یادگاریهایی از نازیها پیدا شد. در دادگاه، این اشیا به عنوان مدرکی مبنی بر اینکه او طرفدار نازیها بوده است و دیدگاههای نژادپرستانه و ضدیهودی دارد، ارائه شد. اما پاردو اصرار داشت که فقط میخواهد با کشتن فروشندگان و خریداران، فرهنگ قاچاق مواد مخدر را در فلوریدا از بین ببرد. و سخنان او در این زمینه شباهتهای زیادی با دکستر دارد.
نکتهی جالب دیگر این است که یک شخصیت با نام مشابه در فصل ۳ سریال معرفی شد. میگوئل پرادو (با بازی جیمی اسمیتس) یک عضو محترم جامعه است که به عنوان معاون دادستان منطقه کار میکند اما در حقیقت یک قاتل زنجیرهای است. این ممکن است یک ایستراگ عمدی -و هوشمندانه- از نویسندگان سریال باشد که به طرفدارانی که پاردو و شباهتهای چشمگیر او با دکستر را کشف کرده بودند، ادای دین میکرد. (ناگفته نماند که جف لیندسی، نویسنده کتابها، فیلمنامه سریال را ننوشته است و شخصیت میگوئل پرادو در رمانها وجود ندارد.)
بنابراین، علیرغم تئوریهایی که نشان میدهند دکستر مورگان بر اساس یک قاتل زنجیرهای واقعی ساخته شده است و با اینکه شباهتهای زیادی بین او و فیلو -و همچنین پاردو- وجود دارد، این شخصیت کاملا اورجینال بوده از ذهن خلاق یک نویسنده بیرون آمده است. و مهمتر از همه، جف لیندسی هرگز تایید نکرده که برای قهرمان قصهاش از کسی الهام گرفته است.
با این حال، جف لیندسی ۷۲ ساله، در سال ۱۹۵۲ متولد شده است، به این معنی که او در دهه ۸۰ میلادی، در روزهایی که همهی روزنامههای میامی و فلوریدا، پروندهی مانوئل پاردو را پوشش میدادند، حدود ۳۰ سال داشت. بنابراین دشوار است که بگوییم او حداقل تا حدی از این پرونده آگاه نبوده است. حتی اگر پاردو مستقیما الهامبخش «دکستر» نیست، برخی از حقایق پروندهی او ممکن است به طور ناخودآگاه در هنگام نوشتن داستان لیندسی به داستان منتقل شده باشد. هنرمندان از منابع زیادی، چه مستقیم و چه غیرمستقیم، الهام میگیرند.
اما در مجموع، دکستر مورگان محصول ذهن لیندسی است و مایکل سی. هال (که لیندسی در مصاحبهی مذکور میگوید او را به عنوان شخصیت دوست داشت) بهترین برداشت ممکن را از آن ارائه میدهد. گاهی اوقات، هنر از زندگی تقلید میکند، گاهی برعکس.
سریال «دکستر» در سال ۲۰۱۳ به پایان رسید اما در سال ۲۰۲۰ با یک مینیسریال به نام «دکستر: شروعی تازه» احیا شد. این مینیسریال بر روی زندگی دکستر با یک هویت جدید و دیدار دوباره با پسر نوجوانش تمرکز داشت و انتظار میرفت که برخلاف سریال اصلی، پایان بهتری را برای این مجموعه رقم بزنند که چنین نشد. پروندهی «دکستر» اما هنوز بسته نشده است و بهزودی شاهد پخش سریال جدید «دکستر: نخستین گناه» خواهیم بود که دوران نوجوانی این شخصیت را در کانون توجه قرار میدهد.
قصهی سریال در سال ۱۹۹۱ اتفاق میافتد، در روزهایی که دکستر (این بار با بازی پاتریک گیبسون) دانشجو بوده و در اداره پلیس میامی به عنوان کارآموز فعالیت میکند. بنابراین او همچنان در ابتدای مسیر قرار دارد و هویتش به عنوان یک قاتل زنجیرهای در دورهی شکلگیری است. با توجه به اینکه « نخستین گناه» یک پیشدرآمد است، احتمالا مشکل پایانبندی دو سریال قبلی را نخواهد داشت. ما از قبل میدانیم که پس از پایان «گناه نخستین» چه اتفاقی خواهد افتاد، اما همچنان سریال برای اینکه بتواند طرفداران را راضی کند، به یک داستان خوب نیاز دارد و باید روی مرز باریکی میان آشنا بودن و نوآوری قدم بزند. علاوه بر این، اخیرا بازگشت مایکل سی هال به نقش دکستر تایید شده است و سریال «دکستر: رستاخیز» (Dexter: Resurrection) در سال ۲۰۲۶ از شبکهی شوتایم پخش خواهد شد.
اما آیا این تئوری درست است؟ در حالی که میتوان گفت قاتلان زنجیرهای برای قرنها وجود داشتهاند، برخی معتقدند که لیندسی شخصیت اصلی رمانش را بر اساس یک، دو یا حتی چند قاتل زنجیرهای که شباهتهای خاصی با دکستر دارند، خلق کرده است. اما این نویسنده هرگز به صورت رسمی اعلام نکرده که برای نگارش رمانهایش از این افراد الهام گرفته شده است. در واقع، منبع الهام اولیه او، هیچ ارتباطی با آدمکشها ندارد.
جف لیندسی چگونه به ایدهی «دکستر» رسید؟
جف لیندسی در مصاحبه اخیرش، دیدگاههای خود نسبت به سریال «دکستر» را بیان کرد و همچنین گفت ایدهی اصلی رمان را از کجا آورده است. او در این مصاحبه میگوید: «از من خواسته شد در یک کنفرانس در شهر خودم سخنرانی داشته باشم و مردم را تشویق کنم که به سمت هنر بروند و بیشتر کتاب بخوانند. من سر میز نشسته بودم و به جمعیت نگاه میکردم، دیدم که گاهی بیمنظور لبخند میزنند و کارتهای ویزیت رد و بدل، و با دهان پر صحبت میکنند.»
«و این ایده به طور خودجوش به ذهنم خطور کرد که قتل همیشه چیز بدی نیست. نمیگویم میخواستم همه این افراد را بکشم. اما به نظرم رسید… از جهاتی، میتوانید آن [ایدهای که به ذهنم رسید] را توجیه کنید. بنابراین، شروع به توجیه [آن] در پشت چند دستمال کاغذی کردم و تا زمانی که به خانه رفتم، یک طرح [کلی] از کتاب اول و شخصیت دکستر داشتم.
بیشتر بخوانید: بهترین سریالها درباره قاتل زنجیرهای؛ از «دکستر» تا «هانیبال»
لیندسی میگوید که او به تحقیق ادامه داد و در نهایت به ایدهی «مسافر تاریک» دکستر رسید (Dark Passenger – نام مستعاری است که شخصیت دکستر برای گرایش و علاقهی شدید خود به قتل و آدمکشی انتخاب کرده است.). با این حال، او در مصاحبهاش، در مورد اینکه چه تحقیقاتی برای خلق این ایده انجام داده است، به جزئیات نمیپردازد. او همچنین به این باور رسیده بود که برای جواب دادن ایدهاش، مهم است که دکستر افرادی را بکشد که طبق کد او، سزاوار مرگ هستند.
لیندسی در این رابطه میگوید: «این کدی است که تا حدودی همهی ما میتوانیم با آن موافق باشیم. تا حدودی همهی ما خواهیم گفت: بله، آن قاتل، کودکان را میکشد، پس سزاوار مرگ است.» و سپس دکستر مطابق خواسته درونی ما عمل میکرد، او به سراغ آن قاتل میرفت و او را مجازات میکرد. بنابراین، انتخاب نفرتانگیزترین شخصیتها به عنوان قربانیان دکستر، همه بخشی از یک استراتژی برای عجیبوغریب کردن شخصیت دکستر بود. لیندسی اضافه میکند: «میخواستم مردم خودشان را در حال دل سوزاندن برای یک قاتل ببینند و امیدوارم فقط برای یک لحظه مکث کنند و بگویند: آیا این درست است؟»
منابع الهام احتمالی سریال «دکستر»
جف لیندسی در آن گردهمایی، پس از نگاه کردن به مردم و رفتارهایشان، به ایدهی اولیهی «دکستر» رسید. این احتمالا آن چیزی نیست که طرفداران انتظار داشتند، خصوصا برای کسانی که سالها تحقیق کردهاند و توانستهاند شباهتهایی بین این شخصیت و چند قاتل واقعی پیدا کنند.پدرو رودریگز فیلو
یکی از نامهایی که اغلب مطرح میشود، پدرو رودریگز فیلو است. این قاتل پس از دستگیری، به قتلهای بیشتری اعتراف کرد، اما گفت که هرگز کسی را که بیگناه بوده نکشته است. او اغلب «دکستر برزیلی» نامیده میشود. فیلو آدمکشی را از سن ۱۴ سالگی آغاز کرد و یک گروه خلافکاری کامل را به قتل رساند تا انتقام نامزد باردارش را بگیرد. ۷۱ قتل او بهصورت رسمی تایید شده است اما او ادعا میکرد که بیش از ۱۰۰ موادفروش، متجاوز و آدمکش را به قتل رسانده است.
فیلو در زندان هم به کشتار ادامه داد و ظاهرا بیش از ۴۰ زندانی را -که اکثرشان متجاوز بودند- به قتل رساند، از جمله پدر آزارگر خودش. با توجه به ماهیت وحشیانه و بدون برنامهی کشتارهای او، فیلو به سختی شبیه به دکستر به نظر میرسد. با وجود این، او اغلب به عنوان الهامبخش احتمالی نامیده میشود، زیرا قربانیان وی قاچاقچیان مواد مخدر، تجاوزگران و خلافکاران بودند.
کتاب «دکستر رؤیاپرداز تاریک» یک سال پس از آزادی فیلو از زندان منتشر شد (او به این دلیل آزاد شد که طبق قوانین کشور برزیل، هیچکس نباید بیش از ۳۰ سال زندانی باشد.)، به همین دلیل طرفداران فکر میکنند که این رمان احتمالا باید ارتباطی با پدرو رودریگز فیلو داشته باشد. با این حال، به این نکته هم توجه داشته باشید که برخی فیلو را -با الهام از شخصیت ضدقهرمان «مجازاتگر» شرکت مارول- «مجازاتگر آمریکای جنوبی» مینامند. بنابراین، واضح است که دکستر تنها شخصیت داستانی نیست که با فیلو مقایسه شده است.
مانوئل پاردو
یکی دیگر از قاتلان زنجیرهای واقعی که طرفداران متوجه شباهت آن با دکستر شدهاند، مانوئل پاردو است. او یک افسر پلیس در فلوریدا بود (همان ایالتی که دکستر در آن مستقر است.) که معلوم شد به عنوان یک قاتل فعالیت میکند. همانطور که طرفداران میدانند، دکستر مورگان نیز به عنوان یک کارشناس پزشکی قانونی -با تخصص تحلیل آثار خون- برای ادارهی پلیس میامی کار میکرد. در سال ۱۹۸۶، مدتها قبل از اینکه لیندسی دکستر را به عنوان یک شخصیت بنویسد، پاردو به دلیل کشتن ۹ نفر به اعدام محکوم شد. مانند دکستر، او معتقد بود که در حال کمک به پاکسازی خیابانها از افراد وحشتناک است.
پاردو مثل دکستر، در کنار کشتار، آیینهای عجیبوغریب خاص خود را داشت، مانند عکس گرفتن از قربانیان. طبق اطلاعات منتشر شده، او به جای اسلایدهای خون (روش محبوب دکستر) از دوربین عکاسی چاپ سریع پولاروید استفاده میکرد که در دهه ۸۰ میلادی محبوب بود. علیرغم جنایاتهایی که انجام داد، پاردو در میان مردم محبوب بود، حتی در دورانی که برای اعدام انتظار میکشید، زنان برای او پول و هدیه میفرستادند. او خود را یک «سرباز» میدانست.
با این حال، برخی چیزها در مورد پاردو وجود دارد که شاید کمی سوالبرانگیز باشد، مثلا در خانهی او، یادگاریهایی از نازیها پیدا شد. در دادگاه، این اشیا به عنوان مدرکی مبنی بر اینکه او طرفدار نازیها بوده است و دیدگاههای نژادپرستانه و ضدیهودی دارد، ارائه شد. اما پاردو اصرار داشت که فقط میخواهد با کشتن فروشندگان و خریداران، فرهنگ قاچاق مواد مخدر را در فلوریدا از بین ببرد. و سخنان او در این زمینه شباهتهای زیادی با دکستر دارد.
نکتهی جالب دیگر این است که یک شخصیت با نام مشابه در فصل ۳ سریال معرفی شد. میگوئل پرادو (با بازی جیمی اسمیتس) یک عضو محترم جامعه است که به عنوان معاون دادستان منطقه کار میکند اما در حقیقت یک قاتل زنجیرهای است. این ممکن است یک ایستراگ عمدی -و هوشمندانه- از نویسندگان سریال باشد که به طرفدارانی که پاردو و شباهتهای چشمگیر او با دکستر را کشف کرده بودند، ادای دین میکرد. (ناگفته نماند که جف لیندسی، نویسنده کتابها، فیلمنامه سریال را ننوشته است و شخصیت میگوئل پرادو در رمانها وجود ندارد.)
دکستر یک شخصیت خیالی منحصربهفرد است
بنابراین، علیرغم تئوریهایی که نشان میدهند دکستر مورگان بر اساس یک قاتل زنجیرهای واقعی ساخته شده است و با اینکه شباهتهای زیادی بین او و فیلو -و همچنین پاردو- وجود دارد، این شخصیت کاملا اورجینال بوده از ذهن خلاق یک نویسنده بیرون آمده است. و مهمتر از همه، جف لیندسی هرگز تایید نکرده که برای قهرمان قصهاش از کسی الهام گرفته است.
با این حال، جف لیندسی ۷۲ ساله، در سال ۱۹۵۲ متولد شده است، به این معنی که او در دهه ۸۰ میلادی، در روزهایی که همهی روزنامههای میامی و فلوریدا، پروندهی مانوئل پاردو را پوشش میدادند، حدود ۳۰ سال داشت. بنابراین دشوار است که بگوییم او حداقل تا حدی از این پرونده آگاه نبوده است. حتی اگر پاردو مستقیما الهامبخش «دکستر» نیست، برخی از حقایق پروندهی او ممکن است به طور ناخودآگاه در هنگام نوشتن داستان لیندسی به داستان منتقل شده باشد. هنرمندان از منابع زیادی، چه مستقیم و چه غیرمستقیم، الهام میگیرند.
اما در مجموع، دکستر مورگان محصول ذهن لیندسی است و مایکل سی. هال (که لیندسی در مصاحبهی مذکور میگوید او را به عنوان شخصیت دوست داشت) بهترین برداشت ممکن را از آن ارائه میدهد. گاهی اوقات، هنر از زندگی تقلید میکند، گاهی برعکس.
سریال «دکستر» در سال ۲۰۱۳ به پایان رسید اما در سال ۲۰۲۰ با یک مینیسریال به نام «دکستر: شروعی تازه» احیا شد. این مینیسریال بر روی زندگی دکستر با یک هویت جدید و دیدار دوباره با پسر نوجوانش تمرکز داشت و انتظار میرفت که برخلاف سریال اصلی، پایان بهتری را برای این مجموعه رقم بزنند که چنین نشد. پروندهی «دکستر» اما هنوز بسته نشده است و بهزودی شاهد پخش سریال جدید «دکستر: نخستین گناه» خواهیم بود که دوران نوجوانی این شخصیت را در کانون توجه قرار میدهد.
قصهی سریال در سال ۱۹۹۱ اتفاق میافتد، در روزهایی که دکستر (این بار با بازی پاتریک گیبسون) دانشجو بوده و در اداره پلیس میامی به عنوان کارآموز فعالیت میکند. بنابراین او همچنان در ابتدای مسیر قرار دارد و هویتش به عنوان یک قاتل زنجیرهای در دورهی شکلگیری است. با توجه به اینکه « نخستین گناه» یک پیشدرآمد است، احتمالا مشکل پایانبندی دو سریال قبلی را نخواهد داشت. ما از قبل میدانیم که پس از پایان «گناه نخستین» چه اتفاقی خواهد افتاد، اما همچنان سریال برای اینکه بتواند طرفداران را راضی کند، به یک داستان خوب نیاز دارد و باید روی مرز باریکی میان آشنا بودن و نوآوری قدم بزند. علاوه بر این، اخیرا بازگشت مایکل سی هال به نقش دکستر تایید شده است و سریال «دکستر: رستاخیز» (Dexter: Resurrection) در سال ۲۰۲۶ از شبکهی شوتایم پخش خواهد شد.
https://teater.ir/news/64373