وقتی حضور یک بازیگر در فروش بالای یک فیلم تأثیرگذار است و باعث بازگشت سرمایه و سوددهی سرشار به کمپانی سازنده می‌شود، دستمزد پرداختی هم منطبق با همین میزان پول‌سازی است.
چارسو پرس: قاعده پرداخت دستمزد در سینما در همه جای دنیا مبتنی بر نظام عرضه و تقاضاست. پرداخت دستمزدهای نجومی با منطق عرضه و تقاضا صورت می‌گیرد. وقتی حضور یک بازیگر در فروش بالای یک فیلم تأثیرگذار است و باعث بازگشت سرمایه و سوددهی سرشار به کمپانی سازنده می‌شود، دستمزد پرداختی هم منطبق با همین میزان پول‌سازی است.

با این منطق، تام کروز تقریبا همیشه از رابرت دنیرو بیشتر دستمزد گرفته است، چون فروش جهانی فیلم‌های تام کروز بیشتر از رابرت دنیرو است و در این میان جایگاه و اعتبار هنری بازیگر آنقدر مهم نیست که میزان پول‌ساز بودنش؛ قاعده‌ای که در اینجا خیلی رعایت نمی‌شود، چون اغلب فیلم‌ها و سریال‌ها بدون توجه به منطق عرضه و تقاضا تولید می‌شوند.

اکبر عبدی در «روز فرشته»


دهه ۱۳۶۰؛ عصر ستاره‌ستیزی

دهه ۶۰، دهه ستاره‌ستیزی و تلاش برای مقابله با سینمای تجاری بود؛ دهه‌ای که متولیان سینمای ایران قصد ریل‌گذاری تازه‌ای برای سینما داشتند و از هر آنچه یادآور سینمای قبل از انقلاب باشد، پرهیز می‌کردند. یکی از مهم‌ترین مصادیق سینمای گذشته بحث ستاره‌سالاری بود. وقتی مهم‌ترین و پول‌سازترین ستاره‌های سینما کنار رفتند، جا برای تئاتری‌ها و چهره‌های جوان باز شد. بسیاری از فیلم‌ها به‌صورت تعاونی و با وام بانکی ساخته شدند و با حذف آنچه ستاره‌سالاری خوانده می‌شد، کوشیده شد تا روند پرداخت دستمزدها هم کنترل شود، اما خیلی زود منطق بازار، خودش را بر همه‌چیز ازجمله نظام پرداخت دستمزدها مسلط کرد.

سینمای دهه ۶۰ هم ستاره‌های خود را یافت و وقتی فیلم‌های یک بازیگر با فروش بالایی مواجه می‌شد، دستمزدش هم بالا می‌رفت. مدیریت سینما هم با این موضوع تقریبا کنار آمد، ولی در چند مورد شکایت تهیه‌کننده از بازیگر به واسطه طلب دستمزد بیشتر کار را به ممنوع‌الکاری هم کشاند؛ مثلا در اواخر دهه ۶۰ وقتی فیلمبرداری فیلم «مرگ پلنگ» طولانی‌تر از برآوردها شد، فرامرز قریبیان طلب دستمزد بیشتری کرد؛ دستمزدی که تهیه‌کننده ابتدا پرداخت و بعد به وزارت ارشاد شکایت کرد. نتیجه شکایت یک سال خانه‌نشینی فرامرز قریبیان به‌عنوان یکی از محبوب‌ترین بازیگران آن سال‌ها بود.

در ابتدای دهه ۷۰ هم مورد مشابهی در خصوص اکبر عبدی پیش آمد. وقتی تهیه‌کننده‌ای برای ساخت یک کمدی تجاری سراغ عبدی رفت، او رقمی را درخواست کرد که ۵ برابر دستمزد معمول این بازیگر بود. مطبوعات وقت هم در مواجهه با این موضوع نوشتند و حاشیه آفریده شد؛ موضوعی که نشان می‌داد در آن سال‌ها هم وزارت ارشاد و هم رسانه‌ها به دستمزدهای کلان واکنش نشان می‌دادند.


دهه ۱۳۷۰؛ رشد بخش‌خصوصی

از میانه‌های دهه ۷۰ به بعد، با تغییرات جامعه که شامل فضای فرهنگی و اجتماعی هم می‌شد و فاصله گرفتن از تصدی‌گری دولت در همه عرصه‌ها و البته تغییر مدیران، از آن حساسیت گذشته روی دستمزدها هم کاسته شد. با رشد بخش خصوصی در دهه ۷۰ پرداخت دستمزدها هم بیشتر بر مبنای نظام عرضه و تقاضا بنا شد. در این سال‌ها سینمای ایران به مرور به چهره‌های جوان و تازه‌نفس میدان داد و برخی بازیگران گران دهه ۶۰، نسبت به این موضوع واکنش نشان دادند. در این سال‌ها به شکلی طبیعی بازیگرانی که در فروش بالای فیلم‌ها مؤثر بودند، دستمزدهای کلان دریافت می‌کردند.

محمدرضا گلزار و هانیه توسلی در «شام آخر»


‌دهه ۱۳۸۰؛ تورم دستمزد با سریال‌های تلویزیون

در دهه ۸۰ این تلویزیون بود که نظم بازار را بر هم زد. پرداخت دستمزدهای ماهانه نجومی در تلویزیون، دستمزد را در سینما هم بالا برد. با تضعیف بخش خصوصی در دهه ۸۰ تهیه‌کننده‌ای که قصد استفاده از بازیگری گران‌قیمت را داشت، از هزینه‌های تولید می‌کاست و قید حضور چهره‌های حرفه‌ای و توانا را می‌زد تا توان پرداخت دستمزد بالای مثلا محمدرضا گلزار را داشته باشد.

شهاب حسینی در سریال «شهرزاد»


‌دهه ۱۳۹۰؛ عصر پلتفرم و اسپانسر

دهه ۹۰، دهه حضور اسپانسرها و سرمایه‌گذاران در سینما و سریال‌های نمایش خانگی بود. به مرور هر قدر از اقبال عمومی نسبت به فیلم‌ها و سریال‌ها کاسته شد، میزان پرداختی به بازیگرانی که سوپراستار نامیده می‌شدند بالاتر رفت. اگر در دهه ۷۰ هدیه ‌تهرانی دستمزد بالایی می‌گرفت این دریافتی با گیشه پررونق و سودی که نصیب تهیه‌کننده می‌شد، قابل توجیه بود.

در دهه ۹۰ سوپراستارها دیگر نیاز چندانی به اقبال عمومی نداشتند، چون تهیه‌کننده، پیمانکار سرمایه‌گذار شده بود و در بسیاری از موارد برای سرمایه‌گذار رسیدن به سود اهمیت چندانی نداشت، چون سود اصلی از مجرایی دیگر به‌دست آمده بود و اتفاقا هرچه پروژه گران‌تر تمام می‌شد، بهتر بود. در این دهه برای دریافت دستمزد بالا مشهور بودن کفایت می‌کرد و نیازی به محبوبیت (که قاعدتا میزانش باید از مسیر گیشه تعیین می‌شد) نبود.

اگر تا چند سال پیش دستمزدها شامل ۴۰ درصد از هزینه‌ها می‌شد، در این زمان این رقم در برخی پروژه‌ها به بالای ۶۰ درصد هم رسیده بود. بازیگران در بسیاری از فیلم‌ها و سریال‌های این سال‌ها برای چیده شدن ویترینی که توجیه‌کننده هزینه‌ها باشد، گرد هم آمدند و نتیجه‌اش گرانی بی‌منطق بود.