بهترین سریالهای حماسی معمولاً با داستانهای چندلایه، شخصیتپردازیهای عمیق و طراحی صحنه و لباس باشکوه در جهانهایی خیالی، تماشاگران را مسحور خود میکنند. از گذشته تا امروز، سریالهای حماسی مخاطبان را به دنیایهایی فراتر از واقعیت بردهاند تا از نبرد خیر و شر، قدرت، عشق و وفاداری بگویند. آثار حماسی نه فقط به خاطر روایتهای بینظیرشان بلکه صحنههای باشکوه و جلوههای ویژه چشمگیر در تاریخ تلویزیون جاودانه میشوند.
چارسو پرس: آنچه به جذابیت این سریالها میافزاید، الهام از منابعی همچون ادبیات کلاسیک یا اسطورههای کهن است که به خاطر غنی بودنشان، اگر به درستی استفاده شوند، شالوده قصه را محکم میکنند و طبعاً مردم را به وجد میآورند. این خاصیت چیزِ قدیمی است؛ جادو دارد. با کمک اینها سریالسازان هالیوودی میتوانند جهانهای وسیع با فرهنگ و تمدنی پیچیده خلق کنند. نمونه خوبش سریال محبوب «بازی تاج و تخت» است که با داستانهای توطئهآمیز و نبردهای سیاسیاش یکی از برجستهترین و بهترین سریالها است. این سریال مرزهای داستانگویی در تلویزیون را جابهجا کرد و در فرصتی کوتاه موفق شد به یک جنون جهانی تبدیل شود. سریالهای حماسی دیگری مثل «وایکینگها» و «آخرین پادشاهی» هم همچون «بازی تاج و تخت» به واسطه روایتهای پرتنش و نبردهای حماسی خود، جایگاه ویژهای در این ژانر به دست آوردهاند.
آنچه بهترین سریالهای تاریخی حماسی را از دیگر آثار متمایز میکند، توانایی در ایجاد همذاتپنداری با شخصیتهای پیچیده و درگیری عاطفی مخاطب با سرنوشت آنهاست. این سریالها علاوه بر ماجراجویی و جنگ، به موضوعاتی همچون خانواده، وفاداری، خیانت، و قدرت میپردازند و در نهایت تصویری عظیم از مبارزه انسان با سرنوشت و زمان به نمایش میگذارند. انتخاب این سریالها بهعنوان بهترینهای تاریخ نهتنها به خاطر جذابیت بصری، بلکه به دلیل تأثیرات فرهنگی و احساسی عمیقی است که در دل مخاطبان به جا گذاشتهاند.
این سریال با بازی ستارگانی چون امیلیا کلارک، کیت هرینگتون و پیتر دینکلیج به موفقیت گستردهای رسید و تحسین منتقدان را بهخاطر شخصیتپردازی، پیچیدگی روایت و جلوههای بصری کسب کرد. اما به همان اندازه که فصلهای اول، بهخصوص فصلهایی که هنوز بر اساس کتابها ساخته شده بود، شگفت و تحسین همگانی را برانگیخت، چند فصل آخر با واکنشهای منفی مخاطبان روبهرو شد. بعضی بینندگان پایانبندی این سریال را ناامیدکننده و شتابزده خواندند.
«آخرین پادشاهی» با بازیگرانی چون الکس لوتر، دیوید داوزن و ریچارد مادم، به خاطر روایت قوی، شخصیتپردازی عمیق و جلوههای بصری زیبا تحسین شده است. ابن سریال همچنین برای به تصویر کشیدن فرهنگ و تاریخ این دوران، بهویژه از دیدگاه ساکسونها اثر مهمی است و توانسته است نظرات مثبتی از طرف منتقدان و بینندگان جلب کند. با این حال، عدهای از کند شدن ریتم سریال در بعضی قسمتها انتقاد کردند.
سریال «روم» بهخاطر دقت تاریخی، شخصیتپردازی قوی و جلوههای بصری برجسته، تحسین شد. با این حال، به دلیل هزینههای بالا و بینندههای کمتر از حد انتظار، تنها دو فصل از آن ساخته شد. «روم» همچنان یکی از آثار برجسته در ژانر سریالهای تاریخی محسوب میشود و توانسته است طرفداران زیادی را جلب کند.
«اسپارتاکوس» به دلیل نمایش صحنههای اکشن خیرهکننده، جلوههای ویژه و داستانگویی درخشان در زمان پخش تحسین شد. با وجود انتقادات به بعضی جنبههای غیرواقعی آن، «اسپارتاکوس» به یکی از محبوبترین سریالهای تاریخی تبدیل شده و بهخاطر شخصیتپردازی عمیق و پیچیدگیهای اخلاقی داستانش مورد ستایش قرار گرفت. البته با وجود تحسین فراوان این سریال به خاطر صحنههای اکشن و جلوههای بصریاش، عدهای از خشونت بیش از حد این سریال انتقاد کردند.
«بادبانهای سیاه» موفق شد داستانهای ماجراجویانه و جنگهای دریایی را با درامی عمیق ترکیب کند. بسیاری از تماشاگران از کیفیت تولید بالا، موسیقی متن جذاب و طراحی صحنههای اکشن را از نکات خوب آن دانستند. روایت پیچیده و شخصیتپردازی دقیق شخصیتهایی مثل کاپیتان فلینت و جان سیلور هم از دیگر عوامل جذابیت این سریال بوده است. بعضی منتقدان به ریتم کند بعضی قسمتها و همینطور درگیر شدن بیشازحد در درامهای میان شخصیتها اشاره کرده و انتظار تمرکز بیشتری بر اکشن و ماجراجوییهای دریایی داشتند.
سریال «چرنوبیل» در پنج قسمت، روایتگر فاجعه هستهای نیروگاه چرنوبیل در آوریل ۱۹۸۶ و پیامدهای تلخ آن است. داستان مبتنی بر واقعیتهای تاریخی، تلاشهای دانشمندان و مقامات را برای مهار بحران و درک علل انفجار دنبال میکند. داستان از لحظات اولیه پس از انفجار شروع میشود. نیروگاه در پی آزمایشی ناموفق دچار انفجار هستهای میشود و ابرهای رادیواکتیو بهسرعت گسترش مییابند. با وجود پیامدهای شدید، مقامات شوروی سعی در پنهانسازی ابعاد فاجعه دارند و اطلاعات غلط به مردم و مسئولان میدهند. این روایت در کنار نمایش تلاشهای والری لگاسوف، دانشمند هستهای و بوریس شربینا، معاون نخستوزیر شوروی، برای کنترل بحران و جلوگیری از فجایع بیشتر پیش میرود. شخصیت خیالی یولانا خومیوک در واقع نماد تمام دانشمندانی است که برای کشف حقیقت تلاش میکنند. این مجموعه بهخوبی نشان میدهد چگونه فساد و بوروکراسی مانع از مدیریت صحیح فاجعه شد و در نهایت، هزینههای جانی و زیستمحیطی بسیاری بهبار آورد.
منتقدان واقعگرایی و فضاسازی تاریک «چرنوبیل» را تحسین کردند و بر این باور بودهاند که با القای حس دلهره و فاجعه از همان دقایق ابتدایی، مخاطب را درگیر خود میکند. موسیقی متن و فیلمبرداری هم به این حس تعلیق کمک کردهاند. جرد هریس (در نقش والری لگاسوف) و استلان اسکاشگورد (در نقش بوریس شربینا) بهشکل تحسینبرانگیزی نقشهای خود را ایفا و واکنشهای مثبت زیادی را از منتقدان دریافت کردند. این سریال دروغپراکنی مقامات شوروی و بوروکراسی ناکارآمد آن دوران را که در مدیریت بحران چرنوبیل تأثیر منفی داشت، زیر سؤال میبرد. عدهای البته به تحریفهایی جزئی در روایت وقایع تاریخی هم اشاره کردهاند. یکی از این موارد، تلفیق شخصیت حقیقی و شخصیت ساختگی مثل یولانا خومیوک است. اما به طور کلی، مینیسریال «چرنوبیل» به دلیل پرداختن به حقیقت تلخ فاجعه و نمایش تأثیرات مخرب آن بر زندگی افراد، به یکی از بهترین آثار تلویزیونی معاصر تبدیل شد.
داستان در فصلهای مختلف با تمرکز بر جاهطلبیهای تامی، رقابت او با گروههای دیگر مافیایی و درگیری با مقامات پلیس پیش میرود. در کنار این، سریال به زندگی شخصی و روابط پیچیده تامی با خانوادهاش و عواقب روانی جنگ برای او میپردازد. در فصل اول، خانواده شلبی سعی دارد قلمرو فعالیتهای غیرقانونی خود را گسترش دهد و وارد دنیای شرطبندی اسبسواری شود. ورود یک کارآگاه سختگیر، چستر کمپبل (با بازی سم نیل)، چالشهای تازهای برای آنها ایجاد میکند. در فصلهای بعدی، داستان با رویارویی تامی با گروههای مافیایی قدرتمندتر و افرادی در دنیای سیاست ادامه پیدا میکند. جاهطلبی او برای نفوذ در سیاست و اتحاد با شخصیتهای تاریخی مثل موسولینی و حزب فاشیست انگلستان، خط داستانی مهم فصلهای آخر است. به طور کلی، سریال علاوه بر درام جنایی، به مفاهیمی همچون خانواده، وفاداری و تأثیرات جنگ بر کهنهسربازان میپردازد. رابطه تامی با خانوادهاش، مخصوصاً عمهاش پولی گری و برادرانش و درگیریهای شخصی او با افسردگی و اعتیاد، به پیچیدگی شخصیت او میافزاید.
سریال «پیکی بلایندر» به دلیل بازیهای درخشان، کیفیت بالای تولید و شخصیتپردازی پیچیدهاش بسیار مورد تحسین قرار گرفت. کیلیان مورفی به طور ویژه یکی از نقاط قوت اصلی سریال است؛ به لطف بازی او، تامی شلبی باهوش و کاریزماتیک است. البته سایر بازیگران این مجموعه از جمله هلن مککروری در نقش پولی گری هم با اجراهای قویشان مورد توجه قرار گرفتهاند. از لحاظ جنبههای بصری، سریال با استفاده از صحنههای اسلوموشن و موسیقی متنی منحصربهفرد، تجربهای زیباشناسانه برای مخاطبانش رقم میزند. محیط تاریک و مهآلود شهر بیرمنگام و جزئیات طراحی صحنهها فضای خاص و پرکششی به سریال بخشیده است. با این حال، نقدهایی هم به سریال وارد شده است. بهویژه در فصل ششم، بعضی منتقدان از تمرکز بیش از حد روی شخصیت تامی شلبی انتقاد کردهاند و معتقدند که پرداختن بیشتر به روابط او با خانواده و دیگر شخصیتها میتوانست عمق احساسی بیشتری ایجاد کند. عدهای هم از پایان باز سریال و مرگهای نسبتاً کماثر شخصیتهای فرعی ابراز نارضایتی کردند، اگرچه این شاید به خاطر برنامهریزی برای ساخت فیلمی مرتبط با سریال بوده باشد.
ماجرا از این قرار است که در قرن سیزدهم میلادی مارکو پولو به دربار کوبلای خان، امپراتور مغول، میرسد. او پس از جدا شدن از پدرش، بهعنوان گروگان به خدمت خان درمیآید و درگیر ماجراهای پیچیده سیاسی و نظامی در دربار مغول میشود. محور اصلی داستان بر تلاشهای کوبلایخان برای فتح چین و تحکیم قدرتش تمرکز دارد. در عین حال، مارکو با چالشهای فرهنگی و سیاسی زیادی مواجه میشود و باید جایگاه خود را در محیطی بیگانه پیدا کند. او کمکم از یک خارجی به یکی از مشاوران مهم خان تبدیل میشود. سریال بهویژه به درگیریهای داخلی در میان خاندانهای مغول، شورشها و رقابتهای سیاسی میپردازد. این سریال با روایتی از خیانتهای درباری، نزاعهای خاندانی و تعامل مارکو با شخصیتهای کلیدی دربار مغول تلاش کرده است جنبههایی از فرهنگ آسیای مرکزی را به نمایش بگدارد، هرچند با تحریفهای تاریخی همراه است.
سریال «مارکو پولو» به خاطر تولید باکیفیت، فضاسازی خوب، طراحی لباس و صحنه زیبا و بازیهای قویاش تحسین شد. با این حال، نقدهایی نیز به روایت داستان و دقت تاریخی آن هم وارد شد. یکی از اصلیترین انتقادات به سریال، ضعف در روایت و شخصیتپردازی بود. بسیاری از مخاطبان معتقد بودند که سریال بیش از حد روی جنبههای بصری و تولیدات پرهزینه متمرکز شده و در عوض داستانی منسجم و قوی روایت نکرده است. این عوامل باعث شد سریال بعد از دو فصل به دلیل ضررهای مالی زیاد و استقبال محدود مخاطبان متوقف شود. گفته میشود این پروژه برای نتفلیکس حدود دویست میلیون دلار هزینه داشت و یکی از گرانترین تولیدات این شبکه محسوب میشود.
در داستان تخیلی این سریال، قبیلههای ژرمن با اتحاد خود، ارتش روم را در کمینگاهی غافلگیرانه شکست میدهند. محور اصلی داستان روی شخصیت آرمنیوس، فرمانده رومی که از کودکی در روم پرورش یافته است، میچرخد. او در دوراهی وفاداری به سبقه ژرمنی خود و وظیفهاش بهعنوان سرباز رومی گرفتار میشود. داستان سریال با سرقت عقاب طلایی رومی از سوی زوج عاشقِ توسنلدا و فولکوین آغاز میشود. این اقدام جسورانه منجر به آغاز درگیریها بین رومیان و قبایل ژرمن میشود . آرمنیوس که بهعنوان نماینده رومیان به زادگاهش بازگشته، بهمرور به هویت اصلی خود پی میبرد و تصمیم میگیرد علیه رومیها شورش کند. او در نهایت قبایل پراکنده را برای مقابله با ارتش قدرتمند روم متحد میکند.
نبرد نهایی در پایان فصل اول، نقطه اوج داستان است که در آن ژرمنها با استفاده از دانش آرمنیوس از استراتژیهای رومیان، آنها را در جنگل به دام میاندازند و شکست میدهند. سریال «بربرها» علاوه بر نمایش جنگ، به کشمکشهای سیاسی و عاشقانه میان شخصیتها هم میپردازد و درگیریهای درونی قبایل ژرمن را به تصویر میکشد. منتقدان به ضعف در گسترش شخصیتها و استفاده مکرر از مکانهای تکراری اشاره کردهاند. داستان سریال، هرچند درگیرکننده است، اما فاقد پیچیدگی لازم برای خلق شخصیتهای ماندگار است و بسیاری از کاراکترها مثل سگستس و وروس بدون تغییر یا تکامل باقی میمانند. وجود عناصر عاشقانه ضعیف و کلیشهای، مثل مثلث عشقی بین شخصیتها هم مورد انتقاد قرار گرفته است.
با این حال، بعضی بینندگان و منتقدان از نبرد نهایی در جنگل توتبورگ لذت بردهاند. این صحنه بهخوبی کارگردانی شده است. اما مشکل دیگر این است که سریال پس از پایان جذابیت اولیه، بهسرعت فراموش میشود و زیر سایه سریالهای قویتر ژانر حماسی تاریخی قرار میگیرد. به طور کلی، سریال «بربرها» اگرچه تماشایی است، اما از نظر روایت و عمق در مقایسه با آثار همسبک خود در سطحی متوسط قرار میگیرد و آیندهاش به تصمیم نتفلیکس برای تمدید یا لغو آن بستگی دارد.
بسیاری از منتقدان این مجموعه را بهخاطر صحنههای اکشن و نبردهای جذابش تحسین کردند. اما عدهای هم بر این باورند که سریال در پرداخت به داستانهای فرعی و گفتوگوهای میان شخصیتها ضعیف عمل کرده است. بهخصوص زمانی که شخصیتها درگیر نبرد نیستند، روند روایت بهقدری کند میشود که ممکن است مخاطب را خسته کند. در انتقادات به این نکته هم اشاره شده است که با وجود بودجه بالا و تلاش برای نمایش صحنههای حماسی، کیفیت کلی سریال به سطح مورد انتظار نرسیده است. عدهای ضمن تحسین عملکرد بازیگران، از جمله تام کالن در نقش رهبر شوالیهها، نبود عمق در داستان و کشش لازم را مانع از موفقیت کلی سریال دانستهاند. این سریال تلاش کرده است مخاطبان ژانر درام تاریخی مثل مجموعه «بازی تاج و تخت» را جذب کند، اما نتوانسته به سطح موفقیت سریالهای بزرگ مشابه برسد و از نظر بسیاری، در حد متوسط باقی مانده است. «سقوط شوالیه» شاید برای کسانی که به ژانر تاریخ و درام علاقهمند هستند جذاب باشد، اما ممکن است طرفداران اکشنهای پرتنش را ناامید کند.
داستان با ورود یکی از بازدیدکنندگان به پارک آغاز میشود که با شخصیت اصلی ملاقات میکند. در این ملاقات، اتفاقاتی رخ میدهد که او را به تفکر درباره وجودش سوق میدهد. در طول سریال، میزبانها شروع به تجربه خاطرات و احساسات میکنند و این منجر به بروز بحرانها و درگیریهایی میان آنها و بازدیدکنندگان میشود. شخصیتهای اصلی و دیگر میزبانها به دنبال کشف حقیقت وجود خود هستند و در این مسیر با برنامهریزیهای پنهانی و کنترلهای انسانی مواجه میشوند. در نهایت، میزبانها به یک نوع آگاهی از خود دست مییابند و چالشهایی را برای سازندگان و بازدیدکنندگان به وجود میآورند.
سریال «وستورلد» در ترکیب داستانش با معماها و مباحث فلسفی، به بررسی مفاهیم پیچیدهای همچون آزادی اراده، هویت و روابط انسانی در عصر تکنولوژی و هوش مصنوعی میپردازد. بسیاری از منتقدان نحوه روایت داستان و گرههای پیچیدهای را که در طول فصلها ایجاد میشود، تحسین کردهاند. مفاهیم عمیق فلسفی و اخلاقی دربار آگاهی و هویت انسانها و هوش مصنوعی نیز مورد توجه قرار گرفته است. عملکرد گروه بازیگری قوی این سریال منجر به خلق شخصیتهایی عمیق و جذاب شده است. کیفیت تصویربرداری و طراحی صحنههای سریال هم به شدت مورد ستایش قرار گرفته است. مناظر طبیعی و دکورهای خیالی به جذابیت بصری سریال افزودهاند.
با این حال، بعضی منتقدان بر این باور بودهاند که ساختار پیچیده داستان و تعدد خطوط داستانی ممکن است باعث سردرگمی بینندگان شود. این پیچیدگی به ویژه در فصلهای دوم و سوم بیشتر احساس میشود. نقدهایی مبنی بر کاهش کیفیت و تنوع داستانی در فصلهای دوم و سوم نسبت به فصل اول وجود دارد. عدهای معتقدند که سریال در ادامه نتوانسته است به همان سطح از تازگی و جذابیت فصل اول خود برسد. گروهی از مخاطبان هم ممکن است احساس کنند که موضوعات فلسفی و مفاهیم عمیق سریال، به جای روایت داستانی سرگرمکننده، آن را به تجربهای سنگین و دشوار تبدیل کرده است. در مجموع، سریال «وستورلد» تلاش کرده است با داستانی پیچیده به پرسشهای بزرگ انسانی و تکنولوژیکی پاسخ دهد؛ به همین خاطر بازخوردهای متفاوتی دریافت کرده است.
داستان به دقت تأثیرات دوران ممنوعیت الکل بر جامعه و زندگی شخصیتها را نشان میدهد و به بررسی تحولات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی آن دوران میپردازد. در این دوران، فساد، رشوهخواری و جنایت افزایش مییابد و نیکی به عنوان نماینده این تغییرات در جامعه عمل میکند. در کنار داستانهای جنایی، روابط پیچیده نیکی با خانواده، دوستان و معشوقههایش نیز به تصویر کشیده میشود. این روابط به بررسی عواطف انسانی و تأثیر قدرت و ثروت بر آنها میپردازد. نیکی با عواقب تصمیماتش روبهرو میشود، و در طول سریال باید با چالشهای اخلاقی و شخصی خود دست و پنجه نرم کند.
«امپراتوری بوردواک» به عنوان یک درام تاریخی عمیق، نگاهی به دنیای تبهکاری و قدرت در ایالات متحده در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ دارد و در عین حال بررسی دقیقی از شخصیتها و روابط انسانی در این دنیای پیچیده ارائه میکند. بسیاری از منتقدان داستان پیچیده و عمیق سریال را که بر اساس واقعیتهای تاریخی دوران ممنوعیت الکل در ایالات متحده ساخته شده است، تحسین کردهاند. روایت در همتنیده شخصیتها و رویدادها به خوبی اجرا شده است. عملکرد بازیگران، به ویژه استیون گراهام (در نقش نیکی تامپسون) به شدت تحسین شده است. کارگردانی، تصویربرداری، و طراحی صحنه سریال به خاطر دقت در بازسازی فضای دهه ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ میلادی تحسین شده است. جزئیات دقیق در لباس، دکور و جلوههای بصری به جذابیت سریال افزوده است.
با این حال، بعضی منتقدان ضمن اشاره به ریتم کند داستان در بعضی قسمتها بر این باور بودند که زمان بیشتری برای توسعه شخصیتها و وقایع لازم بوده است. در حالی که فصلهای اولیه سریال به شدت مورد تحسین قرار گرفتند، بعضی منتقدان معتقدند که فصلهای آخر نتوانستهاند به کیفیت و جذابیت اولیه دست یابند و از نظر داستانی دچار افت شدهاند. در بعضی موارد، نقدهایی در باب عدم توسعه کافی شخصیتهای فرعی مطرح شده است. این باعث شده است که بعضی شخصیتها به اندازه کافی عمیق و قابل باور به نظر نرسند. به طور کلی، این سریال به خاطر داستان جذاب، بازیگران قوی و کیفیت تولید بالا تحسین شده است، اما انتقادات مربوط به سرعت روایت و کاهش کیفیت در فصلهای پایانی نیز وجود دارد. این سریال به عنوان یک اثر تاریخی و درام اجتماعی موفق شناخته میشود که توانسته است توجه زیادی را به خود جلب کند.
«وایکینگها: والهالا» به بررسی ماجراجوییهای حماسی، روابط انسانی و چالشهای فرهنگی در دوران تغییرات بزرگ پرداخته و تلاش میکند تا نشان دهد چگونه وایکینگها با دنیای جدیدی که در حال ظهور است، روبهرو میشوند. بسیاری از مخاطبان عمق و جذابیت شخصیتهای جدید سریال، به ویژه لدر و فریدریک را تحسین کردهاند. این شخصیتها به خوبی در داستان گنجانده شدهاند و تعاملات آنها با یکدیگر به جذابیت سریال افزوده است. کیفیت تولید سریال، از جمله طراحی صحنه و جلوههای ویژه هم از نکات مثبت این مجموعه است؛ تصاویری که از جنگها و ماجراهای وایکینگها به نمایش درآمده است، به واقعیت نزدیک است و جذابیت خاصی دارد. این سریال در نمایش صحنههای اکشن و حماسی موفق عمل کرده و این باعث جلب توجه بینندگان و افزایش هیجان در داستان میشود.
از سویی، بعضی منتقدان معتقدند که «وایکینگها: والهالا» موفق نشده به سطح کیفیت و عمق داستانی مجموعه اصلی برسد. این انتقاد به دلیل تفاوت در رویکردهای داستانی و احساساتی مطرح شده است. نقدهایی هم وجود دارد مبنی بر اینکه داستان «والهالا» گاهی اوقات پیچیدگی کمتری دارد و به نظر میرسد که تلاش برای جلب بینندگان با صحنههای اکشن باعث کاهش عمق داستانی شده است. از نگاه بعضی بینندگان و منتقدان، زمانبندی وقایع و نحوه پیشروی داستان هم به لحاظ منطقی قابل قبول نیست، و بعضی اتفاقها به سرعت و بدون زمینهسازی کافی رخ میدهند.
آنچه بهترین سریالهای تاریخی حماسی را از دیگر آثار متمایز میکند، توانایی در ایجاد همذاتپنداری با شخصیتهای پیچیده و درگیری عاطفی مخاطب با سرنوشت آنهاست. این سریالها علاوه بر ماجراجویی و جنگ، به موضوعاتی همچون خانواده، وفاداری، خیانت، و قدرت میپردازند و در نهایت تصویری عظیم از مبارزه انسان با سرنوشت و زمان به نمایش میگذارند. انتخاب این سریالها بهعنوان بهترینهای تاریخ نهتنها به خاطر جذابیت بصری، بلکه به دلیل تأثیرات فرهنگی و احساسی عمیقی است که در دل مخاطبان به جا گذاشتهاند.
بهترین سریالهای حماسی تاریخ
۱. بازی تاج و تخت (Game of Thrones)
- سال پخش: ۲۰۱۹-۲۰۱۱
- خالقان: دیوید بنیاف، دی.بی. وایس
- بازیگران: شان بین، مارک ادی، نیکلای کاستر والدو، میشل فرلی، لینا هیدی، امیلیا کلارک، ایان گلن، هری لوید، کیت هرینگتون، ریچارد مدن، سوفی ترن، میسی ویلیامز، آلفی آلن، ایزاک همپستد رایت، جک گلیسون، روری مککین، پیتر دینکلیج، جیسون موموآ
- امتیاز راتن تومیتوز به سریال: ۸۹ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به سریال: ۹/۲ از ۱۰
- خلاصه داستان: در قارههای تخیلی وستروس و اسوس، در نزدیکی پایان یک تابستان ده ساله جنگی میان چند خانواده اشرافی برای به دست آوردت تاج و تخت در جریان است. این در حالی است که با ورود به زمستانی طولانی خطر حمله موجودات افسانهای مخوف از شمال همه اهالی هفت اقلیم را تهدید میکند.
این سریال با بازی ستارگانی چون امیلیا کلارک، کیت هرینگتون و پیتر دینکلیج به موفقیت گستردهای رسید و تحسین منتقدان را بهخاطر شخصیتپردازی، پیچیدگی روایت و جلوههای بصری کسب کرد. اما به همان اندازه که فصلهای اول، بهخصوص فصلهایی که هنوز بر اساس کتابها ساخته شده بود، شگفت و تحسین همگانی را برانگیخت، چند فصل آخر با واکنشهای منفی مخاطبان روبهرو شد. بعضی بینندگان پایانبندی این سریال را ناامیدکننده و شتابزده خواندند.
۲. وایکینگها (Vikings)
- سال پخش: ۲۰۲۰-۲۰۱۳
- خالق: مایکل هرست
- بازیگران: تراویس فیمل، کلایو استندن، کاترین وینیک، گابریل بیرن، جرج بلگدن، گوستاو اسکاشگورد، دانل لوگ، الکساندر لودویگ، آلیسا سادرلند، لاینس روچ، کوین دورند، یاسپر پکونن، جان کَوَنا، جسلین گیلسیگ، بن رابسن، لوتر بلوتو، پتر فرانتسن، آلکس هو آندرسن، مارکو ایلسه
- امتیاز راتن تومیتوز به سریال: ۹۳ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به سریال: ۸/۵ از ۱۰
- خلاصه داستان: راگنار لاثبروک یکی از قهرمانان باستانی اسکاندیناوی در عصر وایکینگهاست. راگنار، که یک وایکینگ کشاورز است، برای اولین بار پیشنهاد حمله به غرب و انگلستان را مطرح میکند و همراه برادر جنگجوی خود، رولو و همسرش لاگرتا که یک سپربانو است، به آنجا سفر میکنند.
۳. آخرین پادشاهی (The Last Kingdom)
- سال پخش: ۲۰۲۰-۲۰۱۸
- خالق: استفان بوچارد
- بازیگران: الکساندر دریمون، دیوید داوسون، توبیاس زانتلمان، امیلی کوکس، آدرین باور، توماس گابریلسون، ژوزسف میلسون، سایمون کونز، هری مک انتایر، چارلی مورفی، ران تمته، استفانی مارتینی، برایان ورنر، امی ورن، متیو مکفادین، یان هارت
- امتیاز راتن تومیتوز به سریال: ۹۱ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به سریال: ۸/۵ از ۱۰
- خلاصه داستان: در سال ۸۷۲ میلادی قبایل بیگانه مهاجم وایکینگ با حمله گسترده به بریتانیا موفق به تصرف این سرزمین میشوند و تنها یکی از حاکمان آن دوران بریتانیا موفق به محافظت از قلمرو سرزمین خود دربرابر وایکینگها میشود. او کسی نیست جز آلفرد کبیر پادشاه سرزمینی در جنوب غربی بریتانیا که مقاومت او و تلاشش برای شکست اقوام مهاجم سرآغاز تشکیل انگلستان به عنوان یک کشور در درون جزیره بریتانیا میشود. داستان این سریال درباره تلاشهای اوترد، یک جنگجوی تربیتشده توسط وایکینگها که بین وفاداری به اصل و تربیتش گرفتار است.
«آخرین پادشاهی» با بازیگرانی چون الکس لوتر، دیوید داوزن و ریچارد مادم، به خاطر روایت قوی، شخصیتپردازی عمیق و جلوههای بصری زیبا تحسین شده است. ابن سریال همچنین برای به تصویر کشیدن فرهنگ و تاریخ این دوران، بهویژه از دیدگاه ساکسونها اثر مهمی است و توانسته است نظرات مثبتی از طرف منتقدان و بینندگان جلب کند. با این حال، عدهای از کند شدن ریتم سریال در بعضی قسمتها انتقاد کردند.
۴. روم (Rome)
- سال پخش: ۲۰۰۷-۲۰۰۵
- خالقان: برونو هلر، ویلیام جی. مکدونالد، جان میلیوس
- بازیگران: کوین مککید، ری استیونسون، پولی واکر، کنت کرانهام، لیندسی دانکن، رونان وایبرت، کری کوندون
- امتیاز راتن تومیتوز به سریال: ۸۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به سریال: ۸/۷ از ۱۰
- خلاصه داستان: این سریال داستان روم باستان در دورانگذار از جمهوری به امپراتوری را روایت میکند. داستانی که از تهاجم ژولیوس سزار به سرزمین گل (فرانسه امروزی) آغاز میشود و به مرگِ مارک آنتونی (یا همان مارکوس آنتونیوس و ظهور و شکلگیری اولین امپراتور آگوستوس ختم میشود. این سریال با دنبال کردن زندگی دو شخصیت اصلی، یعنی دو سرباز رومی، لوسیوس وُرنیوس و تایتیس پولو، که زندگی آنها با حوادث کلیدی داستان در هم تنیده است، به پیش میرود و شکل میگیرد.
سریال «روم» بهخاطر دقت تاریخی، شخصیتپردازی قوی و جلوههای بصری برجسته، تحسین شد. با این حال، به دلیل هزینههای بالا و بینندههای کمتر از حد انتظار، تنها دو فصل از آن ساخته شد. «روم» همچنان یکی از آثار برجسته در ژانر سریالهای تاریخی محسوب میشود و توانسته است طرفداران زیادی را جلب کند.
۵. اسپارتاکوس (Spartacus)
- سال پخش: ۲۰۱۳-۲۰۱۰
- خالق: استیون اسدنایت
- بازیگران: اندی ویتفیلد، لیام مکاینتایر، جان هانا، مانو بنت، جای کورتنی، پیتر منسا، نیک تارابی، کریگ پارکر، ویوا بیانکا، کاترینا لو، داستین کلر، جیمی موری، ماریسا رامیرز، دن فیریگل، لسلی-ان برانت، سینتیا آدای-رابینسون، برت تاکر، لوسی لاولس
- امتیاز راتن تومیتوز به سریال: ۶۴ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به سریال: ۸/۵ از ۱۰
- خلاصه داستان: جنگجویی به نام کوتا به دلیل شورش و فرار از جنگ دستگیر و به اعدام در آرنا محکوم شده و همسرش نیز به بردگی گرفته شده است. کوتا بعد از شکست چندین گلادیاتور دیگر در آرنا، توسط مردی ثروتمند به نام باتیاتوس خریداری میشود که او را به نام اسپارتاکوس صدا میزند. باتیاتوس به او قول میدهد که اگر بتواند به عنوان گلادیاتور در میدان برایش افتخارآفرینی کند، همسرش را پیدا کند.
«اسپارتاکوس» به دلیل نمایش صحنههای اکشن خیرهکننده، جلوههای ویژه و داستانگویی درخشان در زمان پخش تحسین شد. با وجود انتقادات به بعضی جنبههای غیرواقعی آن، «اسپارتاکوس» به یکی از محبوبترین سریالهای تاریخی تبدیل شده و بهخاطر شخصیتپردازی عمیق و پیچیدگیهای اخلاقی داستانش مورد ستایش قرار گرفت. البته با وجود تحسین فراوان این سریال به خاطر صحنههای اکشن و جلوههای بصریاش، عدهای از خشونت بیش از حد این سریال انتقاد کردند.
۶. تاج (The Crown)
- سال پخش: ۲۰۲۳-۲۰۱۶
- خالق: پیتر مورگان
- بازیگران: کلر فوی، مت اسمیت، ونسا کربی، آیلین اتکینز، جرمی نورثام، ویکتوریا همیلتون، الیویا کلمن، توبیاس منزیس، هلنا بونهام کارتر، بن دنیلز، جیسون واتکینز، جرالدین چاپلین، ماریون بیلی، چارلز دنس، جاش اوکانر، اما کورین، جیلین اندرسون، استیون باکسر، امرالد فنل، ایملدا استنتون، جاناتان پرایس، لسلی منویل، دومینیک وست، الیزابت دبیکی، ناتاشا مکالهون، خالد عبدالله، برتی کارول
- امتیاز راتن تومیتوز به سریال: ۸۱ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به سریال: ۸/۶ از ۱۰
- خلاصه داستان:داستان این سریال از سال ۱۹۴۷ میلادی که الیزابت دوم هنوز به تخت سلطنت تکیه نزده و در آستانه ازدواج با پرنس فیلیپ است، آغاز میشود. دورانی که سرآغاز افول امپراتوری قدرتمند بریتانیا پس از جنگ جهانی دوم و تغییرات سیاسی-اقتصادی مهم در دنیای قرن بیستم است. علاوه بر مواجهه با این تغییرات الیزابت دوم باید روابط جدیدی را با دفتر نخست وزیری و یکی از قدرتمندترین و زیرک ترین سیاستمداران قرن بیستم یعنی وینستون چرچیل شکل دهد.
۷. بادبانهای سیاه (Black Sails)
- سال پخش: ۲۰۱۷-۲۰۱۴
- خالقان: جاناتان استاینبرگ، رابرت لوین
- بازیگران: توبی استفنز، ری استیونسون، هنا نیو، لوک آرنولد، جسیکا پارکر کندی، تام هاپر، زاک مکگاون، توبی اشمیت، کلارا پاژت، مارک رایان، حکیم کی-کاظم، شان کامرون مایکل، لوئیس بارنز، روپرت پنری-جونز
- امتیاز راتن تومیتوز به سریال: ۸۱ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به سریال: ۸/۲ از ۱۰
- خلاصه داستان: سال ۱۷۱۵ میلادی است و دوران طلایی دزدان دریایی. مستعمره سابق بریتانیا که اکنون جزیرهای بی قانون است، به دست یکی از بدنامترین ناخدایان دزدان دریایی، ناخدا فلینت، اداره میشود. همزمان با تهدیدهای ناوهای بریتانیایی که برای پس گرفتن سرزمینهای خود به آبهای آن مناطق برگشتهاند، چهره جدیدی از ناخدا فلینت پدیدار میشود. او با النور گاتری، دختر یکی از قدرتمندترین قاچاقچیان متحد میشود تا در کنار یکدیگر غنیمتی بزرگ به دست آورند و با جبران خسارتهای وارده، بقاء خود را تضمین کنند.
«بادبانهای سیاه» موفق شد داستانهای ماجراجویانه و جنگهای دریایی را با درامی عمیق ترکیب کند. بسیاری از تماشاگران از کیفیت تولید بالا، موسیقی متن جذاب و طراحی صحنههای اکشن را از نکات خوب آن دانستند. روایت پیچیده و شخصیتپردازی دقیق شخصیتهایی مثل کاپیتان فلینت و جان سیلور هم از دیگر عوامل جذابیت این سریال بوده است. بعضی منتقدان به ریتم کند بعضی قسمتها و همینطور درگیر شدن بیشازحد در درامهای میان شخصیتها اشاره کرده و انتظار تمرکز بیشتری بر اکشن و ماجراجوییهای دریایی داشتند.
۸. چرنوبیل (Chernobyl)
- سال پخش: ۲۰۱۹
- خالق: کریگ مازن
- بازیگران: جرد هریس، استلان اسکاشگورد، امیلی واتسون، آدام ناگایتیس، جسی باکلی، داوید دنسیک، پاول ریتر، سَـم تراوتن، رابرت امس، آدریان رالینز، کان اونیل، بری کیوگن، رالف اینسون، مارک لویس جونز
- امتیاز راتن تومیتوز به سریال: ۹۵ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به سریال: ۹/۳ از ۱۰
- خلاصه داستان:در آوریل ۱۹۸۶، انفجاری در تأسیسات هستهای چرنوبیل در اوکراین رخ داد که انکار و سرپوشهای حکومت منجر به وجود آمدن یکی از بدترین فجایع بشری در طول تاریخ شد. سریال «چرنوبیل» این وجه از این حادثه فاجعهبار را به نمایش گذاشته است.
سریال «چرنوبیل» در پنج قسمت، روایتگر فاجعه هستهای نیروگاه چرنوبیل در آوریل ۱۹۸۶ و پیامدهای تلخ آن است. داستان مبتنی بر واقعیتهای تاریخی، تلاشهای دانشمندان و مقامات را برای مهار بحران و درک علل انفجار دنبال میکند. داستان از لحظات اولیه پس از انفجار شروع میشود. نیروگاه در پی آزمایشی ناموفق دچار انفجار هستهای میشود و ابرهای رادیواکتیو بهسرعت گسترش مییابند. با وجود پیامدهای شدید، مقامات شوروی سعی در پنهانسازی ابعاد فاجعه دارند و اطلاعات غلط به مردم و مسئولان میدهند. این روایت در کنار نمایش تلاشهای والری لگاسوف، دانشمند هستهای و بوریس شربینا، معاون نخستوزیر شوروی، برای کنترل بحران و جلوگیری از فجایع بیشتر پیش میرود. شخصیت خیالی یولانا خومیوک در واقع نماد تمام دانشمندانی است که برای کشف حقیقت تلاش میکنند. این مجموعه بهخوبی نشان میدهد چگونه فساد و بوروکراسی مانع از مدیریت صحیح فاجعه شد و در نهایت، هزینههای جانی و زیستمحیطی بسیاری بهبار آورد.
منتقدان واقعگرایی و فضاسازی تاریک «چرنوبیل» را تحسین کردند و بر این باور بودهاند که با القای حس دلهره و فاجعه از همان دقایق ابتدایی، مخاطب را درگیر خود میکند. موسیقی متن و فیلمبرداری هم به این حس تعلیق کمک کردهاند. جرد هریس (در نقش والری لگاسوف) و استلان اسکاشگورد (در نقش بوریس شربینا) بهشکل تحسینبرانگیزی نقشهای خود را ایفا و واکنشهای مثبت زیادی را از منتقدان دریافت کردند. این سریال دروغپراکنی مقامات شوروی و بوروکراسی ناکارآمد آن دوران را که در مدیریت بحران چرنوبیل تأثیر منفی داشت، زیر سؤال میبرد. عدهای البته به تحریفهایی جزئی در روایت وقایع تاریخی هم اشاره کردهاند. یکی از این موارد، تلفیق شخصیت حقیقی و شخصیت ساختگی مثل یولانا خومیوک است. اما به طور کلی، مینیسریال «چرنوبیل» به دلیل پرداختن به حقیقت تلخ فاجعه و نمایش تأثیرات مخرب آن بر زندگی افراد، به یکی از بهترین آثار تلویزیونی معاصر تبدیل شد.
۹. پیکی بلایندرز (Peaky Blinders)
- سال پخش: ۲۰۲۲-۲۰۱۳
- خالق: استیون نایت
- بازیگران: کیلین مورفی، سم نیل، هلن مککروری، پاول اندرسن، آنابل والیس، ایو گلدبرگ، سوفی راندل، جو کول، فین کول، شارلوت رایلی، نوآ تیلور، تام هاردی، ناتاشا اوکیف، ایمی-فیون ادواردز، پدی کانسیداین، گایت یانسن، الکساندر صدیق، کیت فیلیپس، آدرین برودی، آیدان گیلن، چارلی مورفی، آنیا تیلور-جوی، سم کلفلین
- امتیاز راتن تومیتوز به سریال: ۹۳ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به سریال: ۸/۸ از ۱۰
- خلاصه داستان: داستان این سریال در سالهای ۱۹۱۹ به بعد اتفاق میافتد و درباره ماجراها و بلندپروازیهای یک خانواده با اصالت رومانیایی است که در شهر بیرمنگام ساکناند. مهمترین عضو این خانواده که تامی شلبی نام دارد، گروه پیکی بلایندرز را رهبری میکند.
داستان در فصلهای مختلف با تمرکز بر جاهطلبیهای تامی، رقابت او با گروههای دیگر مافیایی و درگیری با مقامات پلیس پیش میرود. در کنار این، سریال به زندگی شخصی و روابط پیچیده تامی با خانوادهاش و عواقب روانی جنگ برای او میپردازد. در فصل اول، خانواده شلبی سعی دارد قلمرو فعالیتهای غیرقانونی خود را گسترش دهد و وارد دنیای شرطبندی اسبسواری شود. ورود یک کارآگاه سختگیر، چستر کمپبل (با بازی سم نیل)، چالشهای تازهای برای آنها ایجاد میکند. در فصلهای بعدی، داستان با رویارویی تامی با گروههای مافیایی قدرتمندتر و افرادی در دنیای سیاست ادامه پیدا میکند. جاهطلبی او برای نفوذ در سیاست و اتحاد با شخصیتهای تاریخی مثل موسولینی و حزب فاشیست انگلستان، خط داستانی مهم فصلهای آخر است. به طور کلی، سریال علاوه بر درام جنایی، به مفاهیمی همچون خانواده، وفاداری و تأثیرات جنگ بر کهنهسربازان میپردازد. رابطه تامی با خانوادهاش، مخصوصاً عمهاش پولی گری و برادرانش و درگیریهای شخصی او با افسردگی و اعتیاد، به پیچیدگی شخصیت او میافزاید.
سریال «پیکی بلایندر» به دلیل بازیهای درخشان، کیفیت بالای تولید و شخصیتپردازی پیچیدهاش بسیار مورد تحسین قرار گرفت. کیلیان مورفی به طور ویژه یکی از نقاط قوت اصلی سریال است؛ به لطف بازی او، تامی شلبی باهوش و کاریزماتیک است. البته سایر بازیگران این مجموعه از جمله هلن مککروری در نقش پولی گری هم با اجراهای قویشان مورد توجه قرار گرفتهاند. از لحاظ جنبههای بصری، سریال با استفاده از صحنههای اسلوموشن و موسیقی متنی منحصربهفرد، تجربهای زیباشناسانه برای مخاطبانش رقم میزند. محیط تاریک و مهآلود شهر بیرمنگام و جزئیات طراحی صحنهها فضای خاص و پرکششی به سریال بخشیده است. با این حال، نقدهایی هم به سریال وارد شده است. بهویژه در فصل ششم، بعضی منتقدان از تمرکز بیش از حد روی شخصیت تامی شلبی انتقاد کردهاند و معتقدند که پرداختن بیشتر به روابط او با خانواده و دیگر شخصیتها میتوانست عمق احساسی بیشتری ایجاد کند. عدهای هم از پایان باز سریال و مرگهای نسبتاً کماثر شخصیتهای فرعی ابراز نارضایتی کردند، اگرچه این شاید به خاطر برنامهریزی برای ساخت فیلمی مرتبط با سریال بوده باشد.
۱۰. مارکو پولو (Marco Polo)
- سال پخش: ۲۰۱۶-۲۰۱۴
- خالق: جان فسکو
- بازیگران: لورنزو ریکلمی، بندیکت وانگ، جوآن چن، ریک یان، عمرو واکد، رمی هی، زو زو، تام وو، ماهش جادو، اولیویا چنگ، اولی لاتوکفو، چن هان، پیرفرانچسکو فاوینو، کورادو اینوِرنیتسی
- امتیاز راتن تومیتوز به سریال: ۸ از ۱۰
- امتیاز IMDb به سریال: ۶۶ از ۱۰
- خلاصه داستان: در قرن سیزدهم، در دنیایی که از حرص و طمع، قدرت و زورگویی و رقابتهای کثیف پر شده است, تاجر و جهانگرد ونیزیِ مشهور مارکو پولو خود در دربار کوبلای خان، پادشاه مغولها قرار میگیرد. پدرش او را به عنوان وثیقه پیش وبلای خان گذاشته، او در آن محیط پرورش یافته و به یکی از خدمتگزاران والامقام دربار تبدیل میشود.
ماجرا از این قرار است که در قرن سیزدهم میلادی مارکو پولو به دربار کوبلای خان، امپراتور مغول، میرسد. او پس از جدا شدن از پدرش، بهعنوان گروگان به خدمت خان درمیآید و درگیر ماجراهای پیچیده سیاسی و نظامی در دربار مغول میشود. محور اصلی داستان بر تلاشهای کوبلایخان برای فتح چین و تحکیم قدرتش تمرکز دارد. در عین حال، مارکو با چالشهای فرهنگی و سیاسی زیادی مواجه میشود و باید جایگاه خود را در محیطی بیگانه پیدا کند. او کمکم از یک خارجی به یکی از مشاوران مهم خان تبدیل میشود. سریال بهویژه به درگیریهای داخلی در میان خاندانهای مغول، شورشها و رقابتهای سیاسی میپردازد. این سریال با روایتی از خیانتهای درباری، نزاعهای خاندانی و تعامل مارکو با شخصیتهای کلیدی دربار مغول تلاش کرده است جنبههایی از فرهنگ آسیای مرکزی را به نمایش بگدارد، هرچند با تحریفهای تاریخی همراه است.
سریال «مارکو پولو» به خاطر تولید باکیفیت، فضاسازی خوب، طراحی لباس و صحنه زیبا و بازیهای قویاش تحسین شد. با این حال، نقدهایی نیز به روایت داستان و دقت تاریخی آن هم وارد شد. یکی از اصلیترین انتقادات به سریال، ضعف در روایت و شخصیتپردازی بود. بسیاری از مخاطبان معتقد بودند که سریال بیش از حد روی جنبههای بصری و تولیدات پرهزینه متمرکز شده و در عوض داستانی منسجم و قوی روایت نکرده است. این عوامل باعث شد سریال بعد از دو فصل به دلیل ضررهای مالی زیاد و استقبال محدود مخاطبان متوقف شود. گفته میشود این پروژه برای نتفلیکس حدود دویست میلیون دلار هزینه داشت و یکی از گرانترین تولیدات این شبکه محسوب میشود.
۱۱. بربرها (Barbarians)
- سال پخش: ۲۰۲۰
- خالقان: آندریاس هکمن، آرن نولتینگ، یان مارتین شارف
- بازیگران: لورنس راپ، جین گورساد، دیوید شوتر، برنارد شوتز، نیکی تمپلهوف، رونالد زرفلد، اوا ورنا مولر، نیکولای کینسکی، ۹ گاتانو آرونیکا، سرگج اُنُــپکو، سینها ملینا گیرکه، جرمی میلیگر
- امتیاز راتن تومیتوز به سریال: ۸۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به سریال: ۷/۲ از ۱۰
- خلاصه داستان: داستان مبارزه معروف جنگلهای توتبورگ که در آن جنگجویان المانی به پیشرویهای شمالی امپراتوری روم در سال نهم پس از میلاد پایان دادند.
در داستان تخیلی این سریال، قبیلههای ژرمن با اتحاد خود، ارتش روم را در کمینگاهی غافلگیرانه شکست میدهند. محور اصلی داستان روی شخصیت آرمنیوس، فرمانده رومی که از کودکی در روم پرورش یافته است، میچرخد. او در دوراهی وفاداری به سبقه ژرمنی خود و وظیفهاش بهعنوان سرباز رومی گرفتار میشود. داستان سریال با سرقت عقاب طلایی رومی از سوی زوج عاشقِ توسنلدا و فولکوین آغاز میشود. این اقدام جسورانه منجر به آغاز درگیریها بین رومیان و قبایل ژرمن میشود . آرمنیوس که بهعنوان نماینده رومیان به زادگاهش بازگشته، بهمرور به هویت اصلی خود پی میبرد و تصمیم میگیرد علیه رومیها شورش کند. او در نهایت قبایل پراکنده را برای مقابله با ارتش قدرتمند روم متحد میکند.
نبرد نهایی در پایان فصل اول، نقطه اوج داستان است که در آن ژرمنها با استفاده از دانش آرمنیوس از استراتژیهای رومیان، آنها را در جنگل به دام میاندازند و شکست میدهند. سریال «بربرها» علاوه بر نمایش جنگ، به کشمکشهای سیاسی و عاشقانه میان شخصیتها هم میپردازد و درگیریهای درونی قبایل ژرمن را به تصویر میکشد. منتقدان به ضعف در گسترش شخصیتها و استفاده مکرر از مکانهای تکراری اشاره کردهاند. داستان سریال، هرچند درگیرکننده است، اما فاقد پیچیدگی لازم برای خلق شخصیتهای ماندگار است و بسیاری از کاراکترها مثل سگستس و وروس بدون تغییر یا تکامل باقی میمانند. وجود عناصر عاشقانه ضعیف و کلیشهای، مثل مثلث عشقی بین شخصیتها هم مورد انتقاد قرار گرفته است.
با این حال، بعضی بینندگان و منتقدان از نبرد نهایی در جنگل توتبورگ لذت بردهاند. این صحنه بهخوبی کارگردانی شده است. اما مشکل دیگر این است که سریال پس از پایان جذابیت اولیه، بهسرعت فراموش میشود و زیر سایه سریالهای قویتر ژانر حماسی تاریخی قرار میگیرد. به طور کلی، سریال «بربرها» اگرچه تماشایی است، اما از نظر روایت و عمق در مقایسه با آثار همسبک خود در سطحی متوسط قرار میگیرد و آیندهاش به تصمیم نتفلیکس برای تمدید یا لغو آن بستگی دارد.
۱۲. سقوط شوالیه (Knightfall)
- سال پخش: ۲۰۱۹-۲۰۱۷
- خالقان: دان هندفیلد، ریچارد راینر
- بازیگران: تام کالن، جیم کارتر، جولین اوندن، اولیویا راس، اد استوپارد، سابرینا بارتلت، بابی اسکوفیلد، انریکه آرسه
- امتیاز راتن تومیتوز به سریال: ۵۷ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به سریال: ۶/۸ از ۱۰
- خلاصه داستان: پانزده سال بعد از سقوط شهر عکا، شهری که آخرین پایگاه شوالیهها در سرزمین مقدس و البته محل گم شدن جام مقدس نیز هست، سرنخی از محل این جام به دست میآید و شوالیههای معبد به رهبری شوالیهای شجاع و قدرتمند به نام لندری راهی مأموریتی برای یافتن آن میشوند.
بسیاری از منتقدان این مجموعه را بهخاطر صحنههای اکشن و نبردهای جذابش تحسین کردند. اما عدهای هم بر این باورند که سریال در پرداخت به داستانهای فرعی و گفتوگوهای میان شخصیتها ضعیف عمل کرده است. بهخصوص زمانی که شخصیتها درگیر نبرد نیستند، روند روایت بهقدری کند میشود که ممکن است مخاطب را خسته کند. در انتقادات به این نکته هم اشاره شده است که با وجود بودجه بالا و تلاش برای نمایش صحنههای حماسی، کیفیت کلی سریال به سطح مورد انتظار نرسیده است. عدهای ضمن تحسین عملکرد بازیگران، از جمله تام کالن در نقش رهبر شوالیهها، نبود عمق در داستان و کشش لازم را مانع از موفقیت کلی سریال دانستهاند. این سریال تلاش کرده است مخاطبان ژانر درام تاریخی مثل مجموعه «بازی تاج و تخت» را جذب کند، اما نتوانسته به سطح موفقیت سریالهای بزرگ مشابه برسد و از نظر بسیاری، در حد متوسط باقی مانده است. «سقوط شوالیه» شاید برای کسانی که به ژانر تاریخ و درام علاقهمند هستند جذاب باشد، اما ممکن است طرفداران اکشنهای پرتنش را ناامید کند.
۱۳. وستورلد (Westworld)
- سال پخش: ۲۰۲۲-۲۰۱۶
- خالقان: جاناتان نولان، لیزا جوی
- بازیگران: ایوان ریچل وود، آنتونی هاپکینز، تندی نیوتون، آرون پال، جفری رایت، جیمز مارسدن، بن بارنز، اینگری بولسه بردال، کلیفتن کالینز جونیور، لوک همسورث، سیسه بابد کنوسن، سایمون کوارترمن، خودریگو سانتورو، آنجلا سارافیان، جیمی سیمپسون، تسا تامپسون، شنون وودوارد، اد هریس، پیمان معادی
- امتیاز راتن تومیتوز به سریال: ۷۹ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به سریال: ۸/۵ از ۱۰
- خلاصه داستان: ساکنان یک شهر بازی وسترن خیالی در غرب آمریکا، انسانهای مصنوعیای هستند که «میزبان» نام دارند. گروهی از انسانهای واقعی که «تازهواردان» یا «مهمانان» نام دارند، با پرداخت مبالغی زیاد میتوانند وارد محوطه پارک وستورلد شوند و هرکاری که دوست دارند، انجام دهند. آنها قادر خواهند بود تا با میزبانان هرطور که میخواهند رفتار کنند، بدون آنکه ترسی از تلافی از سوی میزبانان داشته باشند. برای هر میزبان، یک خط داستانی توسط عوامل پارک تعیین میشود که شامل گفتار و رفتارهای آنها میشود.
داستان با ورود یکی از بازدیدکنندگان به پارک آغاز میشود که با شخصیت اصلی ملاقات میکند. در این ملاقات، اتفاقاتی رخ میدهد که او را به تفکر درباره وجودش سوق میدهد. در طول سریال، میزبانها شروع به تجربه خاطرات و احساسات میکنند و این منجر به بروز بحرانها و درگیریهایی میان آنها و بازدیدکنندگان میشود. شخصیتهای اصلی و دیگر میزبانها به دنبال کشف حقیقت وجود خود هستند و در این مسیر با برنامهریزیهای پنهانی و کنترلهای انسانی مواجه میشوند. در نهایت، میزبانها به یک نوع آگاهی از خود دست مییابند و چالشهایی را برای سازندگان و بازدیدکنندگان به وجود میآورند.
سریال «وستورلد» در ترکیب داستانش با معماها و مباحث فلسفی، به بررسی مفاهیم پیچیدهای همچون آزادی اراده، هویت و روابط انسانی در عصر تکنولوژی و هوش مصنوعی میپردازد. بسیاری از منتقدان نحوه روایت داستان و گرههای پیچیدهای را که در طول فصلها ایجاد میشود، تحسین کردهاند. مفاهیم عمیق فلسفی و اخلاقی دربار آگاهی و هویت انسانها و هوش مصنوعی نیز مورد توجه قرار گرفته است. عملکرد گروه بازیگری قوی این سریال منجر به خلق شخصیتهایی عمیق و جذاب شده است. کیفیت تصویربرداری و طراحی صحنههای سریال هم به شدت مورد ستایش قرار گرفته است. مناظر طبیعی و دکورهای خیالی به جذابیت بصری سریال افزودهاند.
با این حال، بعضی منتقدان بر این باور بودهاند که ساختار پیچیده داستان و تعدد خطوط داستانی ممکن است باعث سردرگمی بینندگان شود. این پیچیدگی به ویژه در فصلهای دوم و سوم بیشتر احساس میشود. نقدهایی مبنی بر کاهش کیفیت و تنوع داستانی در فصلهای دوم و سوم نسبت به فصل اول وجود دارد. عدهای معتقدند که سریال در ادامه نتوانسته است به همان سطح از تازگی و جذابیت فصل اول خود برسد. گروهی از مخاطبان هم ممکن است احساس کنند که موضوعات فلسفی و مفاهیم عمیق سریال، به جای روایت داستانی سرگرمکننده، آن را به تجربهای سنگین و دشوار تبدیل کرده است. در مجموع، سریال «وستورلد» تلاش کرده است با داستانی پیچیده به پرسشهای بزرگ انسانی و تکنولوژیکی پاسخ دهد؛ به همین خاطر بازخوردهای متفاوتی دریافت کرده است.
۱۴. امپراتوری بوردواک (Boardwalk Empire)
- سال پخش: ۲۰۱۴-۲۰۱۰
- خالق: ترنس وینتر
- بازیگران: استیو بوشمی، مایکل پیت، کلی مکدونالد، مایکل شانون، شیا ویگهام، مایکل استولبارگ، استیفن گراهام، وینسنت پیازا، مایکل کی ویلیامز، آنتونی لاسیورا، پال اسپارکس، جک هیوستون، بابی کاناوله، گرچن مول، جفری رایت، هدر لیند، مارگو بینگام
- امتیاز راتن تومیتوز به سریال: ۹۲ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به سریال: ۸/۶ از ۱۰
- خلاصه داستان: ناکی تامپسون (بر پایه شخصیت تاریخی ایناک لوویس جانسون) سیاستمداری است که در شهر آتلانتیک سیتی ظهور میکند و کنترل این شهر را در طول دوره ممنوعیت الکل در ایالات متحده بین دهه ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۰ در اختیار میگیرد. ناکی در زندگی سیاسی و شخصی خود با افراد مختلفی از جمله تبهکاران، سیاستمداران، مأمورین دولتی و مردم عادی در تعامل و ارتباط است. دولت فدرال نیز علاقهمند است از قاچاق مشروبات الکلی و سایر فعالیتهای غیرقانونی در منطقه آگاهی پیدا کند و بدین منظور، مأمورینی را برای تحقیق درباره ارتباطات تبهکارانه احتمالی به این شهر اعزام میکند. این مأمورین پس از ورود به آتلانتیک سینی متوجه سبک زندگی اشرافی ناکی میشوند و رد پای او را در بعضی جنایتها کشف میکنند.
داستان به دقت تأثیرات دوران ممنوعیت الکل بر جامعه و زندگی شخصیتها را نشان میدهد و به بررسی تحولات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی آن دوران میپردازد. در این دوران، فساد، رشوهخواری و جنایت افزایش مییابد و نیکی به عنوان نماینده این تغییرات در جامعه عمل میکند. در کنار داستانهای جنایی، روابط پیچیده نیکی با خانواده، دوستان و معشوقههایش نیز به تصویر کشیده میشود. این روابط به بررسی عواطف انسانی و تأثیر قدرت و ثروت بر آنها میپردازد. نیکی با عواقب تصمیماتش روبهرو میشود، و در طول سریال باید با چالشهای اخلاقی و شخصی خود دست و پنجه نرم کند.
«امپراتوری بوردواک» به عنوان یک درام تاریخی عمیق، نگاهی به دنیای تبهکاری و قدرت در ایالات متحده در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ دارد و در عین حال بررسی دقیقی از شخصیتها و روابط انسانی در این دنیای پیچیده ارائه میکند. بسیاری از منتقدان داستان پیچیده و عمیق سریال را که بر اساس واقعیتهای تاریخی دوران ممنوعیت الکل در ایالات متحده ساخته شده است، تحسین کردهاند. روایت در همتنیده شخصیتها و رویدادها به خوبی اجرا شده است. عملکرد بازیگران، به ویژه استیون گراهام (در نقش نیکی تامپسون) به شدت تحسین شده است. کارگردانی، تصویربرداری، و طراحی صحنه سریال به خاطر دقت در بازسازی فضای دهه ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ میلادی تحسین شده است. جزئیات دقیق در لباس، دکور و جلوههای بصری به جذابیت سریال افزوده است.
با این حال، بعضی منتقدان ضمن اشاره به ریتم کند داستان در بعضی قسمتها بر این باور بودند که زمان بیشتری برای توسعه شخصیتها و وقایع لازم بوده است. در حالی که فصلهای اولیه سریال به شدت مورد تحسین قرار گرفتند، بعضی منتقدان معتقدند که فصلهای آخر نتوانستهاند به کیفیت و جذابیت اولیه دست یابند و از نظر داستانی دچار افت شدهاند. در بعضی موارد، نقدهایی در باب عدم توسعه کافی شخصیتهای فرعی مطرح شده است. این باعث شده است که بعضی شخصیتها به اندازه کافی عمیق و قابل باور به نظر نرسند. به طور کلی، این سریال به خاطر داستان جذاب، بازیگران قوی و کیفیت تولید بالا تحسین شده است، اما انتقادات مربوط به سرعت روایت و کاهش کیفیت در فصلهای پایانی نیز وجود دارد. این سریال به عنوان یک اثر تاریخی و درام اجتماعی موفق شناخته میشود که توانسته است توجه زیادی را به خود جلب کند.
۱۵. (Vikings: Valhalla)
- سال پخش: ۲۰۲۴-۲۰۲۲
- خالقان: مایکل هرست، جب استوارت
- بازیگران: سام کورلت، فریدا گوستافسون، لیو سوتر، یوهانس هویکور یوهانسون، بردلی فریگارد، کرولاین هندرسون، لورا برلین، دیوید اوکس
- امتیاز راتن تومیتوز به سریال: ۹۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به سریال: ۷/۳ از ۱۰
- خلاصه داستان: بیش از صد سال پس از وقایع سریال پیشین (یعنی وایکینگها) میگذرد. در کشور انگلستان، تنش بین نوادگان وایکینگها (اسکاندیناویها و دانمارکیهای مستقر در آنجا) و انگلیسیهای بومی به نقطه شکست خونین میرسد. اسکاندیناویها نیز با خود بر سر عقاید متضاد مسیحی و بتپرستی که در سریال پیشین، چگونگی دو دین شدن مردمشان به تصویر کشیده شد، با یکدیگر درگیر میشوند. آغاز این مجموعه، قتلعام روز سنت برایس را به تصویر میکشد و قصد دارد با پایان عصر وایکینگها، که با نبرد استمفورد بریج در سال ۱۰۶۶ مشخص شد، به پایان برسد.
«وایکینگها: والهالا» به بررسی ماجراجوییهای حماسی، روابط انسانی و چالشهای فرهنگی در دوران تغییرات بزرگ پرداخته و تلاش میکند تا نشان دهد چگونه وایکینگها با دنیای جدیدی که در حال ظهور است، روبهرو میشوند. بسیاری از مخاطبان عمق و جذابیت شخصیتهای جدید سریال، به ویژه لدر و فریدریک را تحسین کردهاند. این شخصیتها به خوبی در داستان گنجانده شدهاند و تعاملات آنها با یکدیگر به جذابیت سریال افزوده است. کیفیت تولید سریال، از جمله طراحی صحنه و جلوههای ویژه هم از نکات مثبت این مجموعه است؛ تصاویری که از جنگها و ماجراهای وایکینگها به نمایش درآمده است، به واقعیت نزدیک است و جذابیت خاصی دارد. این سریال در نمایش صحنههای اکشن و حماسی موفق عمل کرده و این باعث جلب توجه بینندگان و افزایش هیجان در داستان میشود.
از سویی، بعضی منتقدان معتقدند که «وایکینگها: والهالا» موفق نشده به سطح کیفیت و عمق داستانی مجموعه اصلی برسد. این انتقاد به دلیل تفاوت در رویکردهای داستانی و احساساتی مطرح شده است. نقدهایی هم وجود دارد مبنی بر اینکه داستان «والهالا» گاهی اوقات پیچیدگی کمتری دارد و به نظر میرسد که تلاش برای جلب بینندگان با صحنههای اکشن باعث کاهش عمق داستانی شده است. از نگاه بعضی بینندگان و منتقدان، زمانبندی وقایع و نحوه پیشروی داستان هم به لحاظ منطقی قابل قبول نیست، و بعضی اتفاقها به سرعت و بدون زمینهسازی کافی رخ میدهند.
https://teater.ir/news/65702