در میان آثار ضعیف، کم‌رمق، شعاری و گل درشتِ سینما حقیقت امسال می‌توان آثاری را هم دید که حال‌وهوای روز‌های خوش سینما حقیقت را زنده کردند. آثاری چون شگرد، آسانسور، ضدقهرمان و حتی رؤیاباف و قاضی در زمره کار‌های خوب جشنواره حقیقت امسال قرار دارد. اگر بخواهیم ماجرا را با عدد و رقم پیش ببریم، حضور 4 یا 5 اثر خوب در میان 67 اثر در بخش ملی سینما حقیقت، نمی‌تواند چندان آمار مثبتی را از این جشنواره به سمع و نظر مخاطبان برساند.
چارسو پرس: دقیقاً چرا باید مستند بسازیم؟ اجازه بدهید این پرسش نسبتاً فلسفی را به عنوان نقطه آغاز مطلب قرار بدهیم. نقطه آغازی که برای تبدیل‌کردن آن به خطِ روایت، ما را به سراغ طبقه هفتم ساختمان چارسو می‌کشاند. جایی که پیش‌بینی می‌شد قلب سینمای مستند ایران – و حتی با ارفاق قلب سینمای مستند منطقه - از آنجا بتپد؛ جایی به نام جشنواره «سینما حقیقت». حالا زمان روشن‌کردن میکروفن و پرسیدن همان پرسش ابتدای بند است.

نزدیک به 25 مستند بلند و بیش از 40 مستند کوتاه و نیمه‌بلند، منتظرند تا با این پرسش مواجه شوند. با نشستن روی صندلی سینما، سخنرانی‌ها آغاز می‌شود و مخاطبان «مستمعِ» سخنان کارگردان می‌شوند. با پایان مستند مستمعان دست‌کم جانی می‌زنند و دوباره مستند بعدی آغاز می‌شود. آنچه در سالن جریان دارد، تلاش کارگردان است برای همین پرسشی که در آغاز مطرحش کردیم. درحقیقت، پاسخ‌دادن به چرایی ساختن مستند وصرفاً آگاه‌سازی مخاطب از روایتی که کارگردان به سراغ آن رفته، بسیاری از آثار را تبدیل به یک سخنرانی رادیویی کرده.

اگر بخواهیم انصاف را رعایت کنیم با حذف کلمه «همه» باید گفت؛ بسیاری از آثاری که در سینما حقیقت روی پرده قرار گرفتند، چندان اتفاق چشمگیری در تصویر نیستند.

سوژه‌هایی که مهمند و حتی اگر در کوچه و خیابان و یا راهرو‌های دانشگاه‌ها از هرکسی درباره اهمیت آن بپرسید، بدون هیچ شکی ابرو‌ها را بالا می‌اندازند و موضوع مدنظر مستند را بسیار مهم می‌دانند. همین اتفاق در اتاق سازمان‌های سینمایی هم رخ می‌دهد. طرح‌ها نوشته می‌شوند و اهمیت آن‌ها چشم مدیران را می‌گیرند. آثار ساخته می‌شوند و تشویق‌های کم‌رمق هم از تماشاگران گرفته می‌شود. هیئت داوران هم اگر لطف و مرحمتشان شامل حال یکی از سازندگان بشود، آثار مذکور می‌توانند جایزه بهترین مستند در فلان بخش از سینما حقیقت را هم بگیرند.

طبیعتاً روایتی که بیان شد، باز هم این سؤال را مطرح می‌کند که چرا باید مستند ساخت؟ برای اهمیت موضوعات؟ برای‌آنکه وقتی مخاطب از سالن سینما خارج می‌شود آنچه در سخنرانی‌های کارگردان مطرح شده را بتواند تکرار کند؟ سینمای مستند این است؟

مستمع، کارگردان را سر ذوق نمی‌آورد
بیایید همین‌جا سر یک موضوع به توافق برسیم. در مستند، دغدغه اگر تبدیل به تصویر نشود و تماشاگر را با خود همراه نکند، به درد لای جرز دیوار هم نمی‌خورد. گفتن این جملات که «این مستند آغازی بود تا سایرین هم درباره این موضوع کار کنند» هم از کلیشه‌های محبوب مستندسازانی است که آثارشان آن‌طور که بایدوشاید خوب از کار درنیامده و به همین دلیل، درآوردن سوژه را به سایرین حواله می‌دهند. تجربه‌ای که با شنیدن سخنان مستندسازان بیرون از سالن‌ها به دست آورده‌ام می‌گوید؛ اگر دیدید بعد از پایان مستندی، کارگردان از اهمیت مستندش گفت، یعنی خود صاحب اثر هم می‌داند چه گلی به سر پروژه‌ زده که حالا دارد درباره اهمیت پژوهش می‌گوید.

یقیناً مستندسازی جلسه دفاع یک رساله نیست که بخواهیم با آن چهارچوب محتوا را به مخاطب بگوییم. در جشنواره حقیقت امسال به‌کرات مستند‌هایی دیده می‌شدند که با نشناختن مخاطب سعی در استفاده از بیانی آکادمیک داشتند تا سوژه‌ای را زیروزبر مورد بررسی قرار دهند اما سؤال اینجاست، چگونگی فرم مورداستفاده در مستند‌های اینچنینی مانند «خط‌القعر» قرار است کدام درد را از کدام مخاطب دوا کند؟ در مثال ذکر شده حتی اگر اهمیت سوژه بسیار هم حائز اولویت است - سوژه خط‌القعر، دلایل بروز جنگ میان ایران و عراق است - اما سؤال اینجاست، چرا باید مستند را به‌گونه‌ای ساخت که در میانه اثر، بخش مهمی از مخاطب از سالن خارج شوند. البته این مستند تنها مثالی است که اتفاقات افتاده درون آن را می‌توان به مستند‌های دیگر هم مرتبط دانست.

نمایش حجم عظیمی از آرشیو، نریشن‌های فراوان، دور بودن از زبان مخاطب، نبود قصه و تکراری بودن بسیاری از موضوعات مطرح شده باعث شده تا تشویق‌های پایان مستند‌ها هیچ رمق و صدایی نداشته باشد. در میانه آثاری که در سینما حقیقت امسال روی پرده رفتند آثاری هم بودند که نمی‌شد آن‌ها را چیزی بیش از یک نمایش رادیویی دید.

شاهد مثال آن را می‌توان گلبهار دانست، اثری که در تصویر هیچ نداشت و داده‌هایی را که با فایل صوتی اثر می‌شد دریافت کرد، با آنچه در تصویر و سینما دیده می‌شد هیچ تفاوتی نمی‌کرد. سینما حقیقت امسال پر بود از فیلم‌هایی که زبان انتخابی آن‌ها مخاطب عام و حتی معمول سینما را با خود همراه نمی‌کنند. مستند‌هایی که به‌جای آنکه مخاطب را با خود همراه کنند و یا او را با دغدغه‌ها آشنا سازند، به سمت کلی‌گویی و گرفتن ژست‌های پژوهشگری می‌رفتند.

ای‌کاش وظیفه حکم به ساختن نکند
وقتی فیلمسازی و مستندسازی و هر امری که یک طرف آن نهادی قدرتمند حضور داشته باشد، پای ‌کار هنر بیایند، ناگهان هاله وظیفه خود را نمایان می‌کند. حالا بیایید و تعارض میان وظیفه و هنر را حل کنید. اینکه گران‌شدن مستندسازی کار بسیاری از مستندسازان مستقل را به دفاتر حمایتگر دولتی کشانده است که چیز تازه و جدیدی نیست اما زمانی مسئله ایجاد می‌شود که مستندسازصرفاً برای‌آنکه جلوی لیست برنامه‌های یک سازمان تیک بخورد، فیلم می‌سازد. در جشنواره حقیقت امسال تا بخواهید، فیلم‌هایی دیده می‌شوند که پرکننده وظایف دولتی‌هایند، مستند‌هایی که با موضوعات دفاع مقدس و یا شهدا ساخته شدند که بخش مهمی از آن‌ها تنها به کار پرکردن کنداکتور‌های تلویزیون می‌خورد.

همین‌جا باز هم می‌توان این موضوع را تکرار کرد که مشکل از سوژه نیست بلکه مشکل از ساخت است. آنچه باعث می‌شود مستند‌های بنیاد‌های سینمایی دولتی که موضوعاتی درباره دفاع مقدس و یا جبهه مقاومت را به عنوان محور قرار داده‌اند، نتوانند در میان مخاطبان باقی بمانند دقیقاً همین مسئله چگونگی و مشکلات و لکنت در بیان کارگردان‌هاست. البته این مسئله صرفاً حول مستند‌های دفاع مقدسی پدید نیامده. در بین مستند‌هایی که می‌خواهند حرف‌های اجتماعی هم بزنند این موضوع پررنگ است. مستندسازانی که شاید سازمان‌ها هم حکم به ساختن مستندشان نداشته‌اند اما خام‌دستی کارگردان‌ها باعث شده تا این آثار ذیل آثار هنر و تجربه‌ قرار بگیرند.

بیشتر بخوانید: مطالب بیشتر سینمای مستند


سینما حقیقت ما چه پررونق بود!
طراحی جشنواره سینما حقیقت که در سال 86 داده شد، نظر بر این بود که مستند ایران که در جهان کم‌وبیش شناخته شده بود به صورت ساختارمند بتوانند، در ذیل سینما حقیقت جایی مخصوص به خودشان برای نمایش داشته باشد. ایده سینما حقیقت در همان ابتدا گرفت و با گذشت چند سال، سینما حقیقت جای خودش را میان جشنواره‌های مهم سینمایی ایران و منطقه باز کرد و تبدیل شد به محلی که می‌توان در آن خلاقیت و نکته‌سنجی را در حد اعلای آن دید. آثاری که در سینما حقیقت حائز مقام می‌شدند، رخ دادن اتفاقات مثبت برایشان در جشنواره‌های بین‌المللی حتمی بود.

اگر سینما حقیقت را ویترین سینمای مستند ایران بدانیم، کیفیت این جشن باعث شد تا چند سالی نمایندگان و کاندید‌های نمایندگان ایران در جشن اسکار از برندگان سینما حقیقت باشند. لقب ویترین سینمای مستند ایران حتی در دوره‌هایی تبدیل به ویترین سینمای مستند منطقه هم می‌شد و بخش بین‌المللی جشنواره می‌توانست رنگ‌ولعابی داشته باشد که ایران را به عنوان قطب سینمای مستند منطقه جا بیندازد. در حال حاضر در بخش بین‌الملل سینما حقیقت همه‌چیز به چشم می‌آید به جز رونق. سینما‌هایی که برای بخش اصلی به زور پر می‌شوند، در بخش‌های فرعی جشنواره، همان تشویق‌های کم‌زور را هم ندارند.

بیراه نیست اگر بگوییم کم‌رونق شدن گونه‌های مختلف در سینمای ایران اثرش را روی مستند هم گذاشته. اگر در دوره‌های یازدهم و کمی قبل و بعدتر از آن به سراغ هر شکل و گونه فرمی یا محتوایی از مستند می‌رفتی یک نماینده می‌دیدی اما حالا پیداکردن گونه‌های مختلف و به خصوص گونه‌های مختلف تصویری مانند سابق نیست. البته وضعیت کنونی سینمای مستند باز هم در نسبت با سینمای داستانی بهتر است و شاهد تسخیر یک ژانر نیستیم ولی آنچه به‌وضوح می‌توان در طبقه هفتم چارسو شاهدش بود، نپرداختن و یا کم‌پرداختن به مسائل روز اجتماعی است. وقتی در سال 86 بنای سینما حقیقت گذاشته شد یکی از اهدافش بیان نسبت سینمای مستند با واقعیت‌های اجتماعی بود.

آنچه در روز‌های اخیر در منطقه و کشورمان در حال رخ‌دادن است، انبوهی از سوژه و روایت مختلف را برای ساخت مستند آماده کرده است اما آنچه در هجدهمین دوره جشنواره سینما حقیقت به چشم می‌خورد، دوری جدی مسائل طرح شده در مستند‌ها با مسائل اصلی و روز جامعه است. مسائلی که به نظر می‌رسد، انقطاع جامعه هنر و مستندساز و یا کم‌توجهی برگزارکنندگان باعث شده تا مستند‌های چشمگیری در این حوزه، لباس تصویر نپوشند و عملاً شاهد انقطاعِ نرمِ مستند‌ها از حقیقت باشیم.

این چراغ کمی روشن است
در میان آثار ضعیف، کم‌رمق، شعاری و گل درشتِ سینما حقیقت امسال می‌توان آثاری را هم دید که حال‌وهوای روز‌های خوش سینما حقیقت را زنده کردند. آثاری چون شگرد، آسانسور، ضدقهرمان و حتی رؤیاباف و قاضی در زمره کار‌های خوب جشنواره حقیقت امسال قرار دارد. اگر بخواهیم ماجرا را با عدد و رقم پیش ببریم، حضور 4 یا 5 اثر خوب در میان 67 اثر در بخش ملی سینما حقیقت، نمی‌تواند چندان آمار مثبتی را از این جشنواره به سمع و نظر مخاطبان برساند. مخاطبانی که نسلشان عوض می‌شوند و برای برقراری ارتباط با آن‌ها و در بیانی بهتر برای برقراری ارتباط مستند با جامعه نیاز به دوباره گرفتن پلان‌هایی است که در جشنواره هجدهم خوب گرفته نشده‌اند.

منبع: روزنامه فرهیختگان