اختصاصی سایت خبری تئاتر/هاله میرمیری: مواجهه با صحنههای غیرمتعارف تئاتر در وهلهی اول اندکی ترسناک به نظر میآیند؛ پیش از هر چیز با خود فکر میکنیم که قرار است مخاطب چه اثری باشیم که به چنین صحنهای نیاز دارد؟ آیا ما پرفورمرها یا اجراکنندگان صحنهای خواهیم بود که از پیش هیچچیز دربارهی آن نمیدانیم و قرار است کنش و واکنشهایمان، به مثابهی بازیگران نقش اولدر نوعی صحنهی بازسازیشده سنجیده شود؟ یا آنکه طراحی صحنههایی اینچنین غیرمتعارف، بیرون از سالنهای تئاتر، دلایل دیگری دارند؟
سوالات بسیار ذهن شما را پر میکند و هر لحظه به اشتیاقتان میافزاید. در حین مواجهه با چنین پرسشهایی، اگر کسی به شما بگوید که نمایش ما به غروب آفتاب و تاریکی هوا نیاز دارد، شگفت زدهتر خواهید شد و مشتاق خواهید بود که تجربهی نمایشی ویژهای را از سر بگذرانید؛ اینچنین،راه نهچندان هموار محوطهی کاخ را میپیمایید و با سایر مخاطبان منتظر در محوطهی تنیس کاخ سعدآباد همراه میشوید تا به تماشای نمایش« سال ثانیه» آخرین اثر « حمید پورآذری» بنشینید که به معنای اخص کلمه از اصول تئاتر غیرمتعارف پیروی میکند.
نخستین مواجههی شما در این نمایش با صحنهای است که شباهت بسیاری به زمین سوارکاری دارد؛ پورآذری و حساسیتهایش را بر سر انتخاب مکان نمایش میشناسید و میدانید این صحنه عامدانه و به منظوری خاص تعبیه شده است. خاکی که زمین را پوشانده هم سمبل رویش است برایتان و هم استعارهای از مرگ؛ این است که منتظر میمانید تا ببینید از آن چه استفادهای میشود. سکوت شب و حجم صداهای انباشته شده درپشت سرتان، به مثابهی زندانیانی محصور در فضایی بسته نیز به کمکتان میآید تا به مرور کدهای گذاشته شده در اثر را باز کنید.
چیزی نمیگذرد که ده پرسوناژ زن نمایش با پوششهایی شبیه به لباس کار و کمی غیرمتعارف تر از آن وارد صحنه میشوند و هر یک بخشی از داستان خود را بازگو میکند و هر بار از گوشه و کنار صندلیها خارج میشوند.داستانها در بدنهایشان میریزد و هر یک با تشویش بسیار به اجرا در میآیند. رفتهرفته، شما به عنوان مخاطبان این اثر، با کنار هم قرار دادن روایت های مثلهی این شخصیتها متوجهی درد، رنج و تشویشی خواهید شد که در تار و پود اثر بافته شده و « زن بودن» در مرکز آن جای دارد.
این زنانگی آنجایی اضطرابآور تلقی میشود که صرفا دلالت بر وجود یک انسان نمیکند. زن در نمایشنامهی « نشمینه نوروزی» و نمایش پورآذری، نوعی دال تهی است که مدلولهای بسیار دارد؛ زن بهمثابهی همسر، مادر، خواهر، دختر، معشوق جملگی مدلولهای این دال هستند و یک زن هر بار با خوانده شدن به یک نام - مجبور خواهند بود تا تمامی این نقشها را ایفا کنند.
ایفای این نقش ها و جمعکردن آنها در یک تن واحد اما به سادگی امکانپذیر نیست و اثر نیز در همین نقطه دراماتیک میشود؛ توگویی با چندمعناییشدن دال زن، وجودش نیز به ابعاد گوناگون شقه میشود. او باید جای همه باشد و به عوض دیگران فکر کند بیآنکه دیگران حجم این بار مسوولیت را درک کرده باشند. مشکل اما تنها به اینجا ختم نمیشود و ریشهی این اضطراب را باید در جایی دیگر جست. در واقع، این تشویش و اضطراب زنانه جایی در میان گفتار تحکمآمیز « دیگری» - که میتواند جامعه، خانواده و مردان باشد- خانه کرده است. هر یک از این گفتارها به نوعی سعی در انقیاد وجود زن دارند و تمام همشان را بهکار میگیرند تا وی را خود دور سازند. پورآذری نیز خفقان برآمده از این وضعیت را با جیغهای خفته در گلو و پرتاب شخصیتهای زن به سوی موانع به زیبایی بازنمایی میکند.
از جمله نمونههای بارز تحکمآمیز بودن این گفتارها هنگامی است که یکی از شخصیتها بر فراز سر مابقی پرسوناژها قرار میگیرد و با صدور فرامینی نحوهی آشپزیکردن را به آنها میآموزد. آنها باید بیاموزند که آشپزی نوعی هنر است و آشپز در مقام کسی است که اثری هنری میآفریند؛ که مزههای خام و کارنشده میتواند خامدستی آنها را در این عرصه نشان دهد. واکنش زنان یا شخصیتهای نمایش پورآذری به این فرامین نیز درخور توجه است.
در حالی که هر یک از این پرسوناژها سعی دارد تا به نحوی از انحاء شرایط خود را نفی کند، تنها یکی از آنها است که از پذیرفتن کل این شرایط سرباز میزند. این شخصیت همان شخصیتی است که مابقی زنان سعی دارند تا بر اعتراضهای او سرپوش بگذارند و وی را به شرایط موجود گره بزنند؛ هربار که او صورت غمزدهی خویش را بر خاک روی صحنه به تصویر میکشد، دیگران بسیج میشوند تا خاک مصور را با غلتکی هموار کرده و نشان این محنت را از یادها بشویند. برای آنها هیچچیز جز پذیرفتن شرایط موجود وجود ندارد؛ آنها در صحنه بازی زندگی همواره منتظر یک تاسِ « جفتشش» بودهاند تا به میانجی آن بتوانند میان ماندن و رفتن دست به انتخاب بزنند. این تاس البته نمادی است که میتواند آنها را از سلطهی گفتار انقیادآمیز دیگری برهاند و به اصل خویش بازگرداند.
دیگری آنچنان که پورآذری نیز اذعان میکند مهمترین تم این نمایش است؛ اما نه به معنای متداول آن. ده پرسوناژ زنِ دههی شصتی این نمایش، زمانی طولانی در حد فاصل میان سالها ( بهمثابهی بزرگترین واحد زمانی) و ثانیهها( به عنوان کوچکترین واحد زمان) میان گزینش « این» یا « آن» ماندهاند. دیگری در غالب نوعی گفتار پدرسالارانه همواره در برابر آنها قد علم کرده و آنها را از برگزیدن برحذر داشته است.
هرچند که انتخاب یک وضعیت همواره به معنای حذف وضعیتی دیگر است، زناناین نمایش با برگزیدن هر یک از گزینههای موجود چیزی از وجود خود را از دست دادهاند و حالا درصدند تا آن را پس بگیرند. آنان خویشتنهای خویش را بالاجبار وانهادهاند تا دیگری از راه برسد و آنها را غصب کند؛ در تاریخ، درد و فاصلهگرفتن از خودهای اصلیشان مشترکاند. در همه جا بودهاند و هیچجا حضور نداشتهاند و شاید از همینرو است که برای عوضکردن جای خود با دیگری تا به این حد اصرار میورزند.
گزارش تصویری نمایش «سال ثانیه»
استعفا شاهآبادی از سرپرستی مؤسسه آموزش عالی علمیکاربردی
اجرای «مردگان بیکفن و دفن» در فرهنگسرای نیاوران
نمایش «گروفالو» درکانون روی صحنه میرود
تالارهای نمایشی تئاتر شهر 19 مرداد اجرایی ندارند
آقاخاني، چمران را به صحنه تئاتر ميآورد
«آسید کاظم» ویژه هنرمندان اجرا میشود
افتتاح نمایش «پپرونی برای دیکتاتور» توسط فرهاد اصلانی
40درصد تخفیف نمایش «کافه فرانسه» برای دانشجویان
معرفی هیات انتخاب متون «تولیدات تازههای تئاتر ایران» فجر
خسرو نشان و محسن امیریوسفی به تماشای «پیوند خونی» نشستند
لیلی رشیدی زنگ آیین افتتاح نمایش «آقای هیچکس» را میزند
«جیجک علیشاه» نقد شد
پیکر احمد علامه دهر تشییع شد
«پزشک نازنین» در خانه موزه استاد انتظامی خوانش میشود
«گاومیش» به تماشاخانه مشایخی میرود
اجرای دوباره «سینماهای من» در تالار وحدت