محمود طیاری، نویسنده قدیمی ادبیات داستانی است که بخش زیادی از آنچه قلمی کرده نمایشنامه بوده است؛ نمایشنامههایی تاثیرگذار، پرچالش و زیبا، اغلب با مونولوگهایی بسیار درخشان.
چارسو پرس: محمود طیاری، نویسنده قدیمی ادبیات داستانی است که بخش زیادی از آنچه قلمی کرده نمایشنامه بوده است؛ نمایشنامههایی تاثیرگذار، پرچالش و زیبا، اغلب با مونولوگهایی بسیار درخشان، اغلب در گفتوگویی بیواسطه با مخاطب و تماشاگر، به طنز و مطایبه و به تاریخ و نکاتی نغز آکنده، مثلا این مونولوگ از نمایشنامه «مستر موش» او: «تا صدای کسی درنیامده، از این نمایش یه نفره، باید بزنم بیرون، خب، تمام وقت با ماشینم توی راه بودم. شرط میبندم میخواین بدونین ماشینم چیه؟ ابوطیاره نیس! پرایده عزیزم! بژ روشن، صفر! برویم توی روایت. البته تختهگاز نمیشه رفت. چون پلیس نامحسوس، بادمون رو با یک ناسوس، خالی میکنه: فیش!! خب حالا شش صبحی، از طرح زدم بیرون، با ترسی نامحسوس، پشتپشتکی، پیش از آنکه کلاغه بگه: «قار، قار...» از نوفللوشاتو به لبافینژاد، از آنجا با عبور آهسته و نگاه به فرعیها، و چراغهای محتاط و چشمکزن، به چهارراه نواب، به آزادی و اتوبان شیخ فضلالله نوری... و چه برفی هم میاومد! میدونین که آن روی سکه مشروطه، مشروعه بود، جناب شیخ، وجوب شرعی داشت. هواخواه آن بود. زیر علم نهضت ایستاد و به چوبهدار رفت! مطمئن نیستم تحریم تنباکو هم به فتوای ایشان بوده یا میرزای شیرازی؟ ... حرف از برف بود؛ پشتی نداشت. انگار خورشیدخانم، خیال رونمایی داشت! چون بعد از پلیس راه کرج، هوا باز شد؛ و اتوبان تهران - قزوین، مثل خلقمان صاف اما به خاطر خطوط سیمانی خشک، و گربهروی بیگل و گیاه وسط، بیشباهت به کرباس جرخورده نبود! این تخیل خودآزار...
میبینین که یک جور مرضه. به هرچه نگاه میکنم، ترس و هول میشه. البته این به پارانوئید مربوط نمیشه. شاید بخشی از این نمایشه. و برودتی که از تنهایی، تا زیر پوست آدم نفوذ میکنه.» (طیاری. 1388 (ب): 21و22و23) نویسنده در این مونولوگ و مونولوگهای مشابه، با زبانی طنازانه به بسیاری از مسائل مبتلابه اجتماعی و سیاسی و تاریخی نقب زده و فضای تاثیرگذار و تاملبرانگیزی آفریده است. قدر این نمایشنامهها در دورههای مختلف دانسته شده و اجراهای پراکندهای از آنها به روی صحنه رفته است؛ طیاری خود در گفتوگو با ابوالحسن مختاباد، که در پانزدهم بهمن در روزنامه همشهری منتشر شده است، با تفصیل بیشتری به این نمایشنامهها و اجراهایشان اشاره کرده است: «نزدیک به 10 نمایشنامه بلند و بیشتر از آن، نمایش تکپرده دارم. دو نمایش تکپرده من، تاریخ اسفند سال 1339 را پای خود دارد، که در کتابم «خانه فلزی»چاپ پاییز 1341 آمده. «گلبانگ» هم در چهار پرده، به سال 1340 نوشته شده است. بهطور پراکنده اجراهایی نیز داشتهام: «گلبانگ» در سال 1350، پس از اجرا، به کارگردانی امیر ثابت، هنرمند ارزنده تئاتر گیلان در رشت، تا جشنواره یزد نیز رفته است. نمایشی کوتاه از من، با عنوان «پیامبر»در سال 1345 به وسیله گروه آتوسا، به کارگردانی انوش نصر و ابراهیم ضمیر و بازی زندهیاد احمد بدرطالعی، به همراه آن دو، در رشت و فومن به اجرا درآمده است. نمایش تکپرده «گوسفند دوخان» به کارگردانی حاج علی عسگری و اخیرا نمایش «پس گل من کو» در جشنواره تئاتر گیلان به کارگردانی صادق حسنی اجرا شده است.» (طیاری. 1388 (الف): 115 و 116) او در همین گفتوگو مهمترین اثر نمایشیاش را «عروس زرهپوش» معرفی میکند، یک تریلوژی با عناوین «مارنقره»، «گیسخاتون» و «عروس زرهپوش» که نویسنده در توصیف محتوای آن و با اشاره به بخشهایی از دیالوگهای آن میگوید: «در این سه اثر، از چیزی حرف زده میشود که اگر از دست رفت، دیگر نمیشود یافتش. مثل زیبایی و درک زخم و غربت... یا به چیزی بها داده میشود که حریم و حرمت آن ازلی است.
بیشتر بخوانید: مطالب مربوط به تئاتر ایران
مثل جدایی: (-هزار مادیان سرخ را، به اسب سفیدی میدهم، که او را، سواره، به خانه بیاورد!- او خواهد آمد-کی؟- امروز یا فردا - امروز از آن توست و به فردا نیز اعتمادی نیست!) در این سه اثر از بالاترین ظرفیتهای زبان استفاده شده.» (همو.117 و 118) نویسنده بعدتر با زبانی انتقادی و طنازانه، شبیه مونولوگگوهای قهار نمایشنامههایش، از بیتوجهی کارگردانان نسبت به نمایشنامههای فارسی یاد میکند و میگوید: «کارگردانهای اوناث و ذکور ما در حال ریختن خاک قبر «اوفلیا» به سر «هاملت» با دستهای خودند!» (همو. 121) در این میان نمایشنامه «اپرای پیاز» طیاری، به دلیل ساختار نو و بدیعش، زبان موجزش، طنز تلخ و تراژیکش، واژگان و لحظههای درخشانش، و همچنین حال و هوا و فضا و غنای تجربی نهفته در بنمایهاش، برنده جایزه اول نخستین دوره انتخاب متون برتر ادبیات نمایشی ایران شده؛ نمایشنامهای در سه پرده که در سال 1387 منتشر شده است؛ موضوعی که در اولین صفحات این نمایشنامه جلوهنمایی میکند، کوشش ناب و هنرمندانه نویسنده در طراحی صحنه است: «علاوه بر یک میز و چهارصندلی پایه استیل، دو قفسه کوتاه فلزی با سه ردیف کتاب با یک زاویه قائمه، چسبیده به هم و کتاب نقاشی کمالالملک، با دورنمای عمارت گلستان، سهکنج روی آن به چشم میخورد. یک مبل راحتی، یک ماشین تحریر اپتیما، یک رادیوپخش جیویسی، با صفحه کوچک تلویزیون، روی یک میز دکوری با سطحی بافته از طناب، یک فرش طرح ترکمن، یک گلدان سبز و چند خردهریز دیگر» (طیاری. 1387: 11) و نکته جالب دیگر تعامل مستقیم نقشآفرینان نمایش است با مخاطب در همان آغاز: «مرد که پیشبند فانتزی با طرح سیب بسته، در آشپزخانه پیاز رنده میکند در حالتی نزدیک به گریه توی پذیرایی میآید. مرد (رو به تماشاچی): دارم گریه میکنم؟ نه، نه. فکر نمیکنم، برای ناهار کتلت آماده میکردم، باز هم یادم رفت دوتا چوب کبریت لای دندانهام بگذارم! (در موزیک، غرش ناگهانی یک هواپیما، مرد ترسیده و سریع به طرف پنجره میرود. پس از نگاهی کنجکاو به آسمان، شانهای به بالا داده برمیگردد. مرد: ببخشین اما این صدا رو اگه توضیح ندم، به فضای نمایش لطمه میخوره. این غرش پیشبینی نشده است. اینجا نه تهرانه، و نه جنگ ادامه داره. اینجا... ماهی رو که دیدین؟ اگه نخوردین! بله، شهر ماهیخورهاست! من از کلهماهی حرف نزدم، زدم؟ پس اتاق ادیت دستش به من نمیرسه!» (همو: 12) و این مونولوگ خطاب به تماشاچی با طنزی قوی و انتقادی همچنان ادامه پیدا میکند و مخاطب را با خودش به دل قصه میکشاند تا به یادمان بیاورد خالق این نمایشنامه یک داستانپرداز چیرهدست کهنهکار است.
منابع:
قهرمان تا نویسنده. گفتوگو، نقد، نظر، یادمانها و سوگمانها. محمود طیاری. انتشارات افراز. چاپ اول. تهران: 1388 (الف)
نمایشنامه مستر موش. محمود طیاری. انتشارات افراز. چاپ اول. تهران: 1388 (ب)
اپرای پیاز. محمود طیاری. انتشارات افراز. چاپ اول. تهران: 1387
منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: نسیم خلیلی
https://teater.ir/news/69722