فیلمهای اکشن اغلب با عناصری همچون تیراندازی و تعقیبوگریز در خیابان پیوند خوردهاند اما این ژانر انعطافپذیری بالایی دارد و در بستر فانتزی هم به بهترین شکل جواب میدهد. در روزهایی که آثاری همچون «سریع و خشمگین» قوانین منطق را زیر پا میگذارند، آثاری همچون «زن شگفتانگیز»، با استفاده از چاشنی فانتزی، جنس متفاوتی از اکشن را ارائه میدهند که جذابیت بالایی دارد.
چارسو پرس: شما احتمالا با امضاهای ژانر حماسی آشنایی دارید، وسعت رویدادها، وسعت جهان قصه و تعدد شخصیتها اما اصلیترین ویژگی آن شاید گستردگی قصه و اهمیت آن باشد. در یک اثر حماسی، اتفاقاتی که در قصه رخ میدهد، تنها یک شخصیت یا یک خانواده را تحتتاثیر قرار نمیدهد بلکه ممکن است مسیر تاریخ را عوض یا وضعیت سیاسی-اجتماعی یک کشور -یا حتی جهان- را متحول کند. این ساختار، مشخص شرایط را برای نبردها و اتفاقات پرفرازونشیب فراهم میکند و مستقیما وارد حوزهی اکشن میشود. اما بهترین فیلمهای اکشن فانتزی کدامند؟
10- گودزیلا: جنگهای نهایی (Godzilla: Final Wars)

سال اکران: 2004
کارگردان: ریوهی کیتامورا
بازیگران: تسوتومو کیتاگاوا، ماساکاتسو فوناکی، کازوکی کیتامورا، دان فرای، آکیرا تاکارادا، کنجی ساهارا، ری کیکوکاوا
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 6.3 از 10
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 50 از 100
یکی از بهترین فیلمهای اکشن دهه 2000 که احتمالا ندیدهاید. ماجراها در آیندهای نهچندان دور اتفاق میافتد، جایی که مردم به لطف سازمان «نیروی دفاع زمین» از حملات هیولاهای غولپیکر و کایجوها در امان مانداند. این سازمان با استفاده از تکنولوژی پیشرفته و سربازان جهشیافتهای که قدرتهای فوقانسانی دارند، سالهاست که تهدیدات را خنثی میکنند. در این میان، گودزیلا که زمانی دشمن اصلی بشریت بود، پس از نبردی عظیم در قطب جنوب، زیر یخها زندانی شده و به نظر میرسد خطری از جانب او وجود ندارد. اما آرامش زمین دیری نمیپاید، زیرا موجودات فضایی مرموزی به نام «زیلینها» وارد صحنه میشوند و با کنترل ذهنی هیولاهای زمینی، از جمله رودان، آنگویروس و گیدورا، حملاتی هماهنگ را علیه شهرهای بزرگ آغاز میکنند.
با شدت گرفتن حملات، نیروی دفاع زمین متوجه میشود که زیلینها قصد دارند سیاره را بهطور کامل تحت سلطه خود درآورند. آنها با استفاده از یک سفینه عظیم و فناوری پیشرفته، هیولاها را به ابزارهایی برای نابودی تبدیل کردهاند. در این شرایط بحرانی، کاپیتان گوردون (دان فرای)، یک افسر شجاع و بیپروا، پیشنهاد میکند که گودزیلا را از زندان یخیاش آزاد کنند تا بهعنوان تنها موجودی که قادر به مقابله با این تهدید است، وارد میدان شود. پس از بحث و بررسی، گروهی از سربازان و دانشمندان به قطب جنوب اعزام میشوند و با انفجاری عظیم، گودزیلا را بیدار میکنند. این تصمیم، سرآغاز سفری پرماجرا برای گودزیلا در سراسر جهان است.
«جنگهای نهایی» شاید کیفیت نسخههای اخیر و مدرنتر «گودزیلا» را نداشته باشد اما این ضعف را با تنوع شخصیتها و هیولاها و البته سکانسهای اکشن جبران میکند. گودزیلا در این سفر با دشمنان کلاسیک خود مانند موترا و حتی نسخه آمریکایی گودزیلا (زیلا) روبهرو میشود. هر رویارویی، فرصتی برای نمایش قدرت و ابهت این هیولا است. اما چرا با یکی از بهترین فیلمهای اکشن فانتزی روبهرو هستیم؟ زیرا نبردهای گودزیلا با هیولاهای دیگر، از درگیری پرزدوخورد آن با زیلا در سیدنی گرفته تا مبارزه نفسگیر با گیدورا، پر از هیجان و خلاقیت است. ریوهی کیتامورا (کارگردان) با استفاده از حرکات سریع دوربین و خلق صحنههای پرتحرک، حس یک جنگ تمامعیار را به مخاطب منتقل میکند. بهویژه سکانسهایی که گودزیلا به شهرهای مختلف قدم میگذارد و با دشمنانش درگیر میشود. حضور موجودات متنوع و نبردهای همزمان در نقاط مختلف جهان، به فیلم ابعادی حماسی میبخشد که یادآور فیلمهای کلاسیک گودزیلا است.
9- هری پاتر و یادگاران مرگ – قسمت دوم (Harry Potter and the Deathly Hallows – Part 2)

سال اکران: 2011
کارگردان: دیوید یتس
بازیگران: دنیل ردکلیف، روپرت گرینت، اما واتسون، هلنا بونهام کارتر، رالف فاینس، آلن ریکمن، مایکل گمبون، شان بیگرستف
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 8.1 از 10
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 96 از 100
«هری پاتر و یادگاران مرگ – قسمت دوم»، آخرین قسمت از این مجموعه سینمایی، نقطه اوج داستان هری پاتر و نبرد نهایی او با لرد ولدمورت بود، جایی که اکشن و فانتزی به بهترین شکل ترکیب میشوند. قصه از جایی آغاز میشود که هری (دانیل ردکلیف)، هرماینی (اما واتسون) و رون (روپرت گرینت) پس از فرار از عمارت مالفوی، به دنبال نابودی هورکراکسها، اشیایی جادویی که حاوی تکههایی از روح ولدمورت هستند، میروند. آنها ابتدا به بانک جادوگری گرینگاتز نفوذ میکنند تا یکی از هورکراکسها، جام هلگا هافلپاف، را بدزدند. پس از موفقیت در این مأموریت پرخطر، آنها به هاگوارتز بازمیگردند، جایی که متوجه میشوند نبردی عظیم در انتظارشان است.
هری و دوستانش در هاگوارتز با استقبال گرم دانشآموزان و اساتید مواجه میشوند، اما این شادی کوتاهمدت است، زیرا ولدمورت و ارتش مرگخوارانش مدرسه را محاصره میکنند تا متوجه شویم که جنگی بزرگ در راه است. مطابق انتظار، «یادگاران مرگ – قسمت دو» از نظر اکشن کم نمیگذارد. نبرد هاگوارتز با صحنههای پرهیجان و درگیریهای جادویی نفسگیر، تماشاگران را به وجد میآورد. استفاده از طلسمهای متنوع، رویاروییهای تنبهتن بین شخصیتها و حضور موجودات جادویی مانند غولها و عنکبوتهای عظیمالجثه، تنوع بصری و هیجانی به اکشن فیلم بخشیده است. بهویژه دوئل بین هری و ولدمورت (ریف فاینز)، با شدت و جذابیت خاصی طراحی شده و مهارتهای جادویی هر دو طرف را به نمایش میگذارد.
در کنار اکشن، فیلم به روابط میان شخصیتها نیز توجه ویژهای دارد. دوستی عمیق هری، رون و هرماینی در این قسمت بیش از پیش مورد تأکید قرار میگیرد و لحظات احساسی میان آنها، مانند تصمیمگیریهای دشوار و حمایت بیقیدوشرط از یکدیگر، قلب داستان را تشکیل میدهد. همچنین، شخصیتهای فرعی مانند نویل لانگباتم (متیو لوئیس) فرصتی برای درخشیدن پیدا میکنند و شجاعتشان در برابر تهدیدات بهیادماندنی است.«هری پاتر و یادگاران مرگ – قسمت دوم»، با حفظ ریتم سریع و ارائه داستانی منسجم، پایانی شایسته برای این مجموعه بود. بدون افشای پایان داستان، میتوان گفت که این اثر با هوشمندی تمام، سؤالات باقیمانده از قسمتهای قبلی را پاسخ میدهد و در عین حال، حس کنجکاوی و رضایت را در تماشاگران برمیانگیزد. این فیلم نه تنها یک تجربه سینمایی جذاب، بلکه یک خداحافظی احساسی با دنیایی است که میلیونها نفر با آن بزرگ شدهاند.
8- زن شگفتانگیز (Wonder Woman)

سال اکران: 2017
کارگردان: پتی جنکینز
بازیگران: گل گدوت، کریس پاین، کانی نیلسن، رابین رایت، دنی هوستون، دیوید تیولیس، ایون برمنر، ژوزت سایمون
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.3 از 10
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 93 از 100
«زن شگفتانگیز» را باید یکی از معدود آثار موفق دنیای توسعهیافته دیسی بدانیم؛ فیلمی که طرفداران را به آیندهی این دنیای سینمایی امیدوار کرد اما متاسفانه دیگری اثری شبیه به آن ساخته نشد. داستان در جزیره مخفی تمیسکیرا آغاز میشود، سرزمینی که آمازونها -زنانی جنگجو- در آن زندگی میکنند. دایانا، شاهزاده این قبیله، از کودکی تحت آموزشهای سخت نظامی عمهاش آنتیوپ (رابین رایت) بزرگ میشود تا روزی بتواند از بشریت در برابر تهدیدات محافظت کند. زندگی آرام او زمانی تغییر میکند که استیو ترور (کریس پاین)، خلبان آمریکایی، بهطور اتفاقی پس از سقوط هواپیمایش در جنگ جهانی اول وارد جزیره میشود. استیو از جنگی عظیم در دنیای بیرون سخن میگوید و دایانا، که معتقد است این درگیری کار آرس -خدای جنگ- است، تصمیم میگیرد همراه او تمیسکیرا را ترک کند تا به این نبرد پایان دهد.
پس از ورود به لندن، دایانا با دنیای پرهرجومرج و پیچیده انسانها مواجه میشود. او که با فرهنگ و آداب مردسالارانه اوایل قرن بیستم غریبه است، با شجاعت و صداقتش توجه اطرافیان را جلب میکند. استیو، همراه با گروهی از متحدانش از جمله سمی (سعید تغماوی)، چارلی (ایوان برمنر) و چیف (یوجین بریو راک)، برنامهای برای نفوذ به خطوط دشمن و متوقف کردن نقشه ژنرال لودندورف (دنی هوستون) طراحی میکند. لودندورف با همکاری دکتر مارو (النا آنایا)، دانشمندی مرموز، در حال توسعه سلاحی شیمیایی است که میتواند جنگ را به نفع آلمان تمام کند. دایانا، که باور دارد لودندورف همان آرس است، میخواهد جلوی او را بگیرد.
«زن شگفتانگیز» بیتردید یکی از بهترین فیلمهای اکشن دیسی در دههی گذشته است و چندین سکانس خلاقانه دارد که به مشابه آن را در دیگر آثار ابرقهرمانی ندیدهاید. سکانسی که دایانا با سپر از میان سنگرها عبور میکند و سربازان دشمن را یکی پس از دیگری از پای درمیآورد، به راستی نفسگیر است. این لحظهها نه تنها مهارتهای رزمی زن شگفتانگیز را نشان میدهند، بلکه شجاعتش در برابر ناعدالتی را برجسته میکنند. همچنین نبردهای بعدی، از جمله درگیری با نیروهای لودندورف در دهکدهای ویرانشده، حس یک جنگ تمامعیار را به شما منتقل میکنند. «زن شگفتانگیز» نه تنها یک فیلم ابرقهرمانی درجهیک، بلکه اثری الهامبخش است و امیدواریم دیسی در برنامههای آتیاش، این شخصیت محبوب را نادیده نگیرد.
7- مومیایی (Mummy)

سال اکران: 1999
کارگردان: استیون سامرز
بازیگران: برندن فریزر، ریچل وایس، آرنولد وسلو، جاناتان هاید، جان هانا، کوین جی اکونر، اودد فهر، پاتریشیا ولاسکوئز
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.1 از 10
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 62 از 100
«مومیایی» اثر سینمایی خاطرهانگیزی است، یک فیلم فانتزی اکشن با عناصر کمدی که ما را به یاد نسخههای کلاسیک ایندیانا جونز میاندازد و هنوز هم ارزش تماشا دارد. قصه در سال 1926 آغاز میشود، زمانی که اِوِلین (ریچل وایس)، یک کتابدار باهوش و کنجکاو در موزه قاهره، به همراه برادرش جاناتان (جان هانا)، نقشهای باستانی را کشف میکند که به شهر گمشده هاموناپترا، معروف به «شهر مردگان»، اشاره دارد. او برای یافتن این مکان افسانهای، ریک اوکانل (برندن فریزر)، یک ماجراجوی جسور و سرباز سابق را که در زندان منتظر اعدام است، نجات میدهد. ریک که سالها پیش بهطور اتفاقی به هاموناپترا رسیده بود، با اکراه موافقت میکند که گروه را هدایت کند. آنها با کشتی عازم صحرای مصر میشوند، اما از همان ابتدا با گروهی رقیب به رهبری بِنی گابور (کوین جی. اوکانر) مواجه میشوند که آنها نیز به دنبال گنجهای هاموناپترا هستند.
وقتی گروه به هاموناپترا میرسد، کاوشها آغاز میشود و اِوِلین بهطور تصادفی کتاب مردگان را پیدا میکند، متنی باستانی که قدرت احیای مردگان را دارد. او با خواندن بخشی از این کتاب، ناخواسته ایمهوتپ (آرنولد وسلو)، یک کاهن اعظم مصری را که سه هزار سال پیش به دلیل خیانت به فرعون زندهبهگور شده بود، بیدار میکند. ایمهوتپ که حالا به شکل یک مومیایی نیمهجان است، با قدرتهای ماورایی خود شروع به بازسازی جسمش میکند و قصد دارد معشوقه ازدسترفتهاش، آنک-سو-نامون، را زنده کند. گروه که از این فاجعه شوکه شده، باید راهی برای متوقف کردن او پیدا کند، در حالی که ایمهوتپ با احضار نیروهای تاریک و نفرینهای باستانی، تهدیدی مرگبار برای همه به شمار میرود.
جایی که فیلم میدرخشد، لحظات اکشن است. سکانسهای تعقیبوگریز در صحرا، از جمله حمله مدجایها به گروه در هاموناپترا، از هر نظر طراحی شدهاند. نبرد ریک با سربازانِ مومیاییشده ایمهوتپ، که با نیزه و شمشیر به او حمله میکنند، جذابیت بالایی دارد و رویارویی با موجودات ترسناک مثل سوسکهای گوشتخوار و ارتش احضارشده ایمهوتپ، حس یک ماجراجویی پرمخاطره را به ما منتقل میکند. «مومیایی» تا انتها سرگرمکننده باقی ماند و پیچشهای داستانی غیرمنتظرهای هم دارد. فیلم را البته به چشم یک بازسازی نگاه نکنید زیرا در مجموع یک ماجراجویی مستقل است که به مسیر متفاوتی میرود.
6- ثور: رگناروک (Thor: Ragnarok)

سال اکران: 2017
کارگردان: تایکا وایتیتی
بازیگران: کریس همسورث، تام هیدلستون، کیت بلانشت، ادریس البا، جف گلدبلوم، تسا تامپسون، کارل اربن، آنتونی هاپکینز
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.9 از 10
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 93 از 100
دنیای سینمایی مارول نیازی به معرفی ندارد زیرا بزرگترین فرنچایز سینمایی تاریخ است و همهی سینمادوستان با آن آشنایی دارند. «ثور: دنیای تاریک» (2013) ساختهی آلن تیلور فیلم چندان بدی نبود اما در مقایسه با آثار موفق آن روزهای مارول و بازخوردهای مثبتی که دریافت کرده بودند، اثر ناامیدکنندهای به حساب میآمد و طرفداران اعتقاد داشتند که از پتانسیلهای شخصیت ثور به خوبی استفاده نکرده است. شرایط اما با ورود تایکا وایتیتی عوض شد، او در آن دوران، تنها چند فیلم مستقل کوچک در کشورش نیوزلند ساخته بود و انتخاب عجیبی برای کارگردانی یک فیلم بزرگ به نظر میآمد اما ریسک تهیهکنندگان جواب داد و وایتیتی همان چیزی را ساخت که این فرنچایز به آن نیاز داشت.
داستان با ثور آغاز میشود که پس از وقایع «دنیای تاریک»، در جستجوی سنگهای بینهایت به دام سورتور -شیطان آتشین و پیشگوی نابودی آزگارد- افتاده است. او پس از شکست دادن سورتور و گرفتن تاجش، به آزگارد بازمیگردد، اما متوجه میشود که لوکی (تام هیدلستون)، برادر حیلهگرش، با جعل هویت اودین (آنتونی هاپکینز) بر تخت سلطنت نشسته است. ثور، لوکی را مجبور میکند تا همراهش به زمین برود و اودین را پیدا کند. آنها اودین را در نروژ مییابند، جایی که او پیش از مرگش هشدار میدهد که هلا (کیت بلانشت)، الهه مرگ و دختر بزرگش، از زندان آزاد شده و قصد دارد آزگارد را نابود کند. در همین حین، هلا ناگهان ظاهر میشود،چکش ثور (میولنیر) را نابود میکند و او و لوکی را به سیارهای دورافتاده به نام ساکار تبعید میکند.
در ساکار، ثور توسط والکری (تسا تامپسون)، یک جنگجوی سابق آزگاردی که حالا بهعنوان شکارچی کار میکند، دستگیر شده و به گرندمستر (جف گلدبلوم)، حاکم عجیبوغریب این سیاره، فروخته میشود. گرندمستر او را مجبور میکند در یک نبرد گلادیاتوری شرکت کند، جایی که ثور با حریفش، هالک (مارک روفالو)، مواجه میشود که پس از «وقایع انتقامجویان: عصر اولتران»، او نیز در ساکار گیر افتاده است. پس از یک مبارزه نفسگیر، ثور موفق میشود هالک را متقاعد کند که با او متحد شود. آنها به همراه لوکی و والکری، تیمی تشکیل میدهند تا از ساکار فرار کنند و به آزگارد بروند تا هلا و ارتشش را شکست دهند.
«ثور: رگناروک» یکی از بهترین فیلمهای اکشن فانتزی تایکا وایتیتی است و با اینکه به جریان اصلی هالیوود تعلق دارد اما طنز ویژهی وایتیتی -که از قلب سینمای مستقل آمده است- نیز در آن به چشم میخورد. فیلم فرمولهای آشنایی دنیای سینمایی مارول را هم تغییر داد و دلایل واضحی وجود دارد که چرا به پرفروشترین فیلم «ثور» تبدیل شد. به جنبههای اکشن فیلم برگردیم، از نبرد گلادیاتوری ثور و هالک در میدان ساکار تا سکانسهای مبارزه در آزگارد، بهویژه رویارویی ثور و والکری با نیروهای هلا، همگی با دقت ویژهای طراحی شدهاند و به راستی شاهد یک جنگ اساطیری هستیم. حتی اگر علاقهای به آثار مارولی و ابرقهرمانی ندارید، «ثور: رگناروک» فیلمی است که نباید فرصت تماشای آن را از دست بدهید.
5- دزدان دریایی کارائیب: نفرین مروارید سیاه (The Curse of the Black Pearl)

سال اکران: 2003
کارگردان: گور وربینسکی
بازیگران: جانی دپ، اورلاندو بلوم، کیرا نایتلی، جفری راش، جک داونپورت، جاناتان پرایس، زویی سالدانا، لی ارنبرگ
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 8.1 از 10
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 79 از 100
«نفرین مروارید سیاه» که سال 2003 روی پرده رفت، اولین قسمت از مجموعه محبوب «دزدان دریایی کارائیب» است و ترکیبی کمنظیر از ماجراجویی، اکشن، فانتزی و طنز ارائه میدهد. برای مجموعهای که بر اساس یک پارک تفریحی خلق شده، هنوز هم باورکردنی نیست که «دزدان دریایی کارائیب: نفرین مروارید سیاه» به یکی از ماندگارترین فیلمهای ماجراجویانهی قرن 21 تبدیل شد. قصه در قرن هجدهم و در بندر پورت رویال، مستعمرهای بریتانیایی در دریای کارائیب، آغاز میشود. ویل ترنر (اورلاندو بلوم)، یک آهنگر جوان و بااستعداد، در کودکی توسط کشتیای که الیزابت سوان (کیرا نایتلی)، دختر فرماندار (جاناتان پرایس)، در آن بود، نجات یافته است. سالها بعد، در حالی که ویل بهطور پنهانی عاشق الیزابت است، کشتی دزدان دریایی مروارید سیاه به فرماندهی کاپیتان باربوسا (جفری راش) به پورت رویال حمله میکند. دزدان که به دنبال مدالیونی طلایی هستند که الیزابت از کودکی نگه داشته، او را میربایند.
ویل، مصمم به نجات معشوقهاش، با جک اسپارو، که بهتازگی از زندان گریخته و در پی بازپسگیری کشتیاش، مروارید سیاه، است، متحد میشود.جک و ویل با سرقت یک کشتی کوچک بریتانیایی به نام اینترسپتور، راهی جزیرهای مرموز میشوند، جایی که باربوسا و خدمهاش، نفرینشده توسط گنج آزتکها، مدالیون را برای انجام مراسم رهایی از نفرین نیاز دارند. نفرین باعث شده که این دزدان در نور ماه به اسکلتهای زنده تبدیل شوند و هیچگاه طعم غذا یا لذت زندگی را حس نکنند. جک، که زمانی کاپیتان مروارید سیاه بوده و توسط باربوسا خیانت دیده، انگیزه شخصی برای رویارویی با او دارد. در این میان، الیزابت که به هوش و شجاعتش متکی است، تلاش میکند از دست دزدان بگریزد و راز مدالیون را که به گذشته ویل مرتبط است، کشف کند.
با اینکه بیش از دو دهه از اکران «دزدان دریایی کارائیب: نفرین مروارید سیاه» گذشته است اما هنوز هم از نظر اکشن و جلوههای ویژه رایانهای، از اکثر فیلمهای بلاکباستری مدرن بهتر است. سکانسهای اکشن فیلم، دیوانهوار و پرهیاهو هستند، از تعقیبوگریز میان اینترسپتور و مروارید سیاه تا دوئل جک و ویل در کارگاه آهنگری و درگیریهای نهایی در غار. ضمن اینکه تقابل شخصیتها با خدمه نفرینشدهی باربوسا -که زیر نور ماه به اسکلت تبدیل میشوند- به اکشن فیلم بُعدی ماورایی و خلاقانه بخشیده است. قسمتهای دوم و سوم هم خوب هستند اما «نفرین مروارید سیاه» در ژانر ماجراجویی، جایگاه ویژهای دارد و از بهترین فیلمهای اکشن فانتزی تاریخ است که هرگز تکراری نمیشود.
4- آواتار (Avatar)

سال اکران: 2009
کارگردان: جیمز کامرون
بازیگران: سم ورثینگتون، زوئی سالدانیا، استیون لانگ، میشل رودریگز، سیگورنی ویور، مت جرالد، دیلیپ رائو
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.9 از 10
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 81 از 100
جیمز کامرون خبر ساخت «آواتار» را اولین بار در دههی 90 میلادی -و پس از اکران «تایتانیک»- اعلام کرد؛ او سالهای زیادی را صرف توسعهی این پروژه کرد اما از آنجایی که تکنولوژیهای صنعت سینما به آن درجهی مورد نظرش نرسیده بود، تولید فیلم به تعویق افتاد.او ادعا میکرد که تکنولوژیهای جدید و آزمایشنشده زمان میبرد تا به کمال برسد، و زمانی که آماده شد، باورمان نمیشد که چه چیزی میبینیم. در این فاصله، او فیلمنامه را گسترش داد، چندین مستند دربارهی کشتیهای غرقشده ساخت، و از اینکه همچنان «پادشاه گیشه» بود لذت میبرد؛ او همزمان در حال تکمیل جلوههای سهبعدی، موشن کپچر -و پرفورمنس کپچر- فیلم بود. پوسترها و نماهای اولیه ناامیدکننده به نظر میرسیدند و به نظر میآمد که کامرون بههیچوجه نمیتواند به رکورد «تایتانیک» -پرفروشترین فیلم تاریخ سینما- برسد، و ادعاهایش دربارهی انقلاب در جلوههای ویژه را هم نمیتوانست اثبات کند. و وقتی شایعات و گمانهزنیها دربارهی بودجهی گزاف فیلم (بین 250 الی 350 میلیون دلار) شنیده بود، شک و تردیدها به اوج رسید، اما پس از اکران «آواتار»، مشخص شد که ادعاهای کامرون بیپایه و اساس نبوده است.
داستان در سال 2154 و در یک سیارهی سرسبز به نام پاندورا اتفاق میافتد. دانشمندان انسان به دنبال استخراج یک ماده معدنی با ارزش هستند که در زمین آن نهفته است، با این حال، نژاد بومی ساکن آنجا -ناویهای آبیرنگ- مانع آنها میشود. جیک سالی، یک سرباز سابق نیروی دریایی که به دلیل آسیب نخاعی فلج شده، برای جایگزینی برادر مرحومش در پروژه آواتار انتخاب میشود. این پروژه به انسانها اجازه میدهد با استفاده از بدنهایی ترکیبی از دیانای انسان و ناوی، بهصورت ذهنی در این سیاره فعالیت کنند. جیک که ابتدا بهعنوان جاسوس برای سرهنگ کواریچ (استفن لنگ)، فرمانده نظامی پایگاه انسانی، وارد قبیله ناوی میشود، تحت آموزش نِیتیری، شاهزاده قبیله اوماتیکایا، قرار میگیرد تا آداب و رسوم آنها را بیاموزد.
جیک در طول آموزش، با فرهنگ غنی ناویها، ارتباط عمیقشان با طبیعت و موجودات پاندورا، و ایوا، نیروی حیاتی سیاره، آشنا میشود. او ابتدا وظیفه دارد اطلاعات استراتژیک از درخت خانه، محل زندگی قبیله، به انسانها گزارش دهد تا شرکت آردیاِی، بتواند آن را تخریب و به منابع زیرزمینی دسترسی پیدا کند. اما با گذراندن زمان در بدن آواتارش و پرواز بر پشت بانشی (موجودی پرنده)، جیک بهتدریج به ناویها و نِیتیری نزدیکتر میشود و عشقی میان آنها شکل میگیرد. وقتی سرهنگ کواریچ دستور حمله به درخت خانه را صادر میکند، جیک با دوگانگی میان وفاداری به انسانها و احترام به ناویها مواجه میشود و تصمیم میگیرد در کنار قبیله بجنگد.
جنبههای اکشن «آواتار» نفسگیر و پرهیجان هستند. نبرد میان ناویها و نیروهای انسانی، بهویژه حمله به درخت خانه با هلیکوپترها و رباتهای جنگی، با طراحی پویا و عظیم، حس یک درگیری تمامعیار را منتقل میکند. سکانسهای پرواز جیک و نِیتیری با بانشیها، که با حرکات سریع و مانورهای هوایی همراه است، هیجان و آزادی را به تصویر میکشد. همچنین رویارویی ناویها با ماشینآلات جنگی آردیای هم کمنظیر است. آواتار» نه تنها یکی از آثار سینمایی انقلابی حوزهی جلوههای ویژه است، بلکه یکی از بهترین فیلمهای اکشن فانتزی جیمز کامرون نیز به حساب میآید. فیلم از بودجهی سرسامآورش به بهترین نحو استفاده و با عناصر حماسی خود، شما را مجذوب خودش میکند؛ بنابراین جای تعجب ندارد که حتی منتقدان سرسخت هم مجبور به تحسین آن شدند. کامرون با این فیلم بار دیگر ثابت کرد که فیلمسازی پیشگام است و میخواهد استانداردهای صنعت سینما را بازتعریف کند.
3- جنگ ستارگان: قسمت سوم – انتقام سیت (Star Wars: Episode III – Revenge of the Sith)

سال اکران: 2005
کارگردان: جرج لوکاس
بازیگران: ایوان مکگرگور، ناتالی پورتمن، هایدن کریستنسن، ایان مکدیارمید، ساموئل ال. جکسون، کریستوفر لی
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.6 از 10
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 80 از 100
«انتقام سیت» سومین و آخرین قسمت از سهگانه پیشدرآمد دنیای «جنگ ستارگان» است. داستان در اوج جنگهای کلون آغاز میشود، جنگی میان جمهوری کهکشانی و جداییطلبان به رهبری کنت دوکو (کریستوفر لی). آناکین و اوبیوان، دو شوالیه جدای، مأموریت دارند تا صدراعظم پالپاتین (ایان مکدرمید)، که توسط دوکو و ژنرال گریووس (متیو وود) ربوده شده، را نجات دهند. در نبردی فضایی بالای سیاره کوروسانت، آناکین و اوبیوان به سفینه گریووس نفوذ میکنند و پس از رویارویی با دوکو، آناکین به دستور پالپاتین او را میکشد، اقدامی که اولین نشانههای تاریکی در او را آشکار میکند. پس از نجات پالپاتین و بازگشت به کوروسانت، آناکین با پادمه، که حالا همسر مخفیاش است، ملاقات میکند و متوجه میشود که او باردار است. این خبر، همراه با کابوسهایی از مرگ پادمه، او را درگیر ترس و اضطرابی عمیق میکند.
پالپاتین، که در واقع دارث سیدیوس، ارباب سیت است، بهتدریج آناکین را به سمت نیروی تاریک میکشاند. او با وعده قدرتهایی برای نجات پادمه از مرگ، ذهن آشوبزده آناکین را هدف قرار میدهد. در همین حال، شورای جدای به پالپاتین مشکوک شده و از آناکین میخواهند او را زیر نظر بگیرد، اما این کار اعتماد آناکین به جدایها را تضعیف میکند. وقتی پالپاتین هویت واقعی خود را فاش میکند و میس ویندو (ساموئل ال. جکسون) برای دستگیری او اقدام میکند، آناکین در لحظهای سرنوشتساز تصمیم میگیرد به پالپاتین کمک کند، تصمیمی که او را بهطور کامل به دارث ویدر تبدیل میکند. پالپاتین سپس “فرمان ۶۶” را صادر میکند، دستوری که سربازان کلون را وادار میکند علیه جدایها شورش کنند و معبد جدای را ویران سازند.
سکانسهای اکشن «انتقام سیت» بیشک از دو قسمت پیشین بهتر هستند. نبرد ابتدایی در فضا، با سفینههای جنگی و درگیری میان جنگندههای جدای و جداییطلبان، عظمتی کهکشانی دارد. دوئل میان آناکین و اوبی وان کنوبی با دوکو در سفینه گریووس درخشان است و و سکانس اجرای فرمان 66، که سقوط جدایها را در سیارات مختلف به تصویر میکشد، حس تراژدی را منتقل میکند. همچنین نبرد نهایی در سیاره آتشفشانی موستافار را هم به راحتی فراموش نمیکنید.
2- ببر خیزان، اژدهای پنهان (Crouching Tiger, Hidden Dragon)

سال اکران: 2000
کارگردان: انگ لی
بازیگران: چو یون فات، میشل یئو، جانگ زئی، چانگ چن، چنگ پی-پی، سیهونگ لونگ
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.9 از 10
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 98 از 100
«ببر خیزان، اژدهای پنهان» نه تنها یکی از بهترین فیلمهای اکشن فانتزی یکی از بهترین فیلمهای چینی تاریخ است. ماجراها با لی مو بای، استاد شمشیرزن، آغاز میشود که تصمیم گرفته از زندگی جنگی کنارهگیری کند و شمشیر افسانهای خود را به سر تیه، یک مقام بلندپایه در پکن، هدیه دهد. او این وظیفه را به یو شو لین، دوست قدیمی و مبارزی ماهر، میسپارد؛ کسی که سالهاست عشقی پنهانی به او دارد اما هرگز ابراز نکرده است. در شب اقامت در عمارت سر تیه، یک دزد نقابپوش این شمشیر را میدزدد. شو لین که موفق به متوقف کردن دزد نمیشود، به همراه مو بای به دنبال سرنخهایی میگردد و متوجه میشود که این دزد، جن یو، دختر جوان و سرکش فرماندار یو است که تحت تعلیم مخفیانهی جید فاکس -قاتل استاد سابق مو بای- قرار دارد.
جن یو که از زندگی محدود اشرافی و ازدواج اجباری با یک مقام ثروتمند بیزار است، با دزدیدن شمشیر به دنبال آزادی و ماجراجویی میرود. او در کویر با لو شیاوهو (چانگ چن)، رهبر یک گروه راهزن، ملاقات کرده و رابطهای عاشقانه میانشان شکل گرفته بود، اما حالا با بازگشت به شهر، درگیر کشمکشهای درونی و خارجی میشود. مو بای و شو لین، که جن را تعقیب میکنند، سعی دارند او را از مسیر خطرناکی که تحت تأثیر جید فاکس قرار گرفته نجات دهند. در این میان، جید فاکس که سالها در خفا زندگی کرده، از حضور مو بای احساس خطر میکند و برنامهای برای نابودی او میچیند، در حالی که گذشته تاریکش بهعنوان قاتل استاد مو بای به تدریج آشکار میشود.
اگر به دنبال یک فیلم اکشن متفاوت هستید که از قضا دراماتیک و شاعرانه هم هست، بهتر از «ببر خیزان، اژدهای پنهان» پیدا نمیکنید. سکانسهای اکشن این فیلم رنگ و بوی متفاوتی دارند و حس عجیبی هم به بیننده منتقل میکنند. از نبرد مو بای و جن یو در جنگل که با رقص شمشیرها همراه است تا رویارویی نهایی با جید فاکس، این لحظات اکشن، چنان هنری و رویاگونه هستند که به چیزی کاملا متفاوت تبدیل میشوند. «ببر خیزان، اژدهای پنهان» هم یک فیلم رزمی درجهیک است و هم یک شاهکار سینمایی که همهی سینمادوستان باید تماشا کنند.
1- ارباب حلقهها: بازگشت پادشاه (The Lord of the Rings: The Return of the King)

سال اکران: 2003
کارگردان: پیتر جکسون
بازیگران: الایجا وود، ایان مککلن، لیو تایلر، ویگو مورتنسن، شان آستین، کیت بلانشت، جان ریس-دیویس، برنارد هیل
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 9 از 10
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 94 از 100
«بازگشت پادشاه» سومین و آخرین قسمت از سهگانه حماسی اقتباسی از رمانهای جی. آر. آر. تالکین است که شاید نیازی به معرفی نداشته باشد. در توصیف آن تنها میتوان گفت که یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما است. رویدادها از جایی آغاز میشود که فرودو (الایجا وود) و سم (شان آستین)، همراه با گالم (اندی سرکیس)، به کوه نابودی در موردور نزدیکتر میشوند تا حلقه یگانه را نابود کنند. گالم، که زمانی نگهدارنده حلقه بود، با حیلهگری سعی میکند میان دو هابیت شکاف ایجاد کند، اما سم با وفاداری بیچونوچرای خود از فرودو محافظت میکند. در این سفر طاقتفرسا، فرودو زیر بار سنگین حلقه ضعیفتر میشود و گالم آنها را به سمت تونلهای تاریک و تارعنکبوتی هدایت میکند، جایی که شلوب، عنکبوتی عظیمالجثه، در کمین است.
در همین حال، گندالف (ایان مککلن) به همراه پیپین (بیلی بوید) به میناس تیریث، پایتخت گاندور، میرسد تا این شهر را برای نبردی عظیم با نیروهای سائورون آماده کند. آراگورن (ویگو مورتنسن)، لگولاس (اورلاندو بلوم) و گیملی (جان ریس-دیویس) نیز به دنبال جلب حمایت ارتش مردگان در کوهستان هستند، ارتشی نفرینشده که تنها به وارث حقیقی ایسیلدور وفادار است. در میناس تیریث، دینت (جان نوبل)، نایبالسلطنه دیوانه و ناامید، از پذیرش واقعیت امتناع میکند و این وظیفه به فارامیر (دیوید ونهام)، پسر شجاع او، میافتد تا با گروهی کوچک در برابر سائورون مقاومت کند. وقتی سائورون با لشکری عظیم از اورکها، ترولها و فیلهای جنگی به شهر حمله میکند، گندالف و پیپین در خط مقدم دفاع میایستند و امیدوارند که آراگورن با نیروهای کمکی از راه برسد.
وقتی از بهترین فیلمهای اکشن فانتزی صحبت میکنیم، در واقع در حال صحبت درباره «ارباب حلقهها: بازگشت پادشاه» هستیم. با گذشت چند دهه، ذرهای از هیجان لحظات عظیم و نفسگیر فیلم کاسته نشده است. از نبرد در میدانهای پهلهنور تا درگیری سواران روهان و اورکها، این یک جنگ فراموشنشدنی است! سکانس ورود آراگورن با ارتش مردگان را هم از یاد نبرید که مو بر تن هر کسی سیخ میکند. «بازگشت پادشاه» نه تنها بیش از یک میلیارد دلار در گیشه کسب کرد بلکه در هر یازده رشتهای که در مراسم اسکار نامزد شده بود، جایزه کسب کرد.
10- گودزیلا: جنگهای نهایی (Godzilla: Final Wars)

سال اکران: 2004
کارگردان: ریوهی کیتامورا
بازیگران: تسوتومو کیتاگاوا، ماساکاتسو فوناکی، کازوکی کیتامورا، دان فرای، آکیرا تاکارادا، کنجی ساهارا، ری کیکوکاوا
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 6.3 از 10
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 50 از 100
یکی از بهترین فیلمهای اکشن دهه 2000 که احتمالا ندیدهاید. ماجراها در آیندهای نهچندان دور اتفاق میافتد، جایی که مردم به لطف سازمان «نیروی دفاع زمین» از حملات هیولاهای غولپیکر و کایجوها در امان مانداند. این سازمان با استفاده از تکنولوژی پیشرفته و سربازان جهشیافتهای که قدرتهای فوقانسانی دارند، سالهاست که تهدیدات را خنثی میکنند. در این میان، گودزیلا که زمانی دشمن اصلی بشریت بود، پس از نبردی عظیم در قطب جنوب، زیر یخها زندانی شده و به نظر میرسد خطری از جانب او وجود ندارد. اما آرامش زمین دیری نمیپاید، زیرا موجودات فضایی مرموزی به نام «زیلینها» وارد صحنه میشوند و با کنترل ذهنی هیولاهای زمینی، از جمله رودان، آنگویروس و گیدورا، حملاتی هماهنگ را علیه شهرهای بزرگ آغاز میکنند.
با شدت گرفتن حملات، نیروی دفاع زمین متوجه میشود که زیلینها قصد دارند سیاره را بهطور کامل تحت سلطه خود درآورند. آنها با استفاده از یک سفینه عظیم و فناوری پیشرفته، هیولاها را به ابزارهایی برای نابودی تبدیل کردهاند. در این شرایط بحرانی، کاپیتان گوردون (دان فرای)، یک افسر شجاع و بیپروا، پیشنهاد میکند که گودزیلا را از زندان یخیاش آزاد کنند تا بهعنوان تنها موجودی که قادر به مقابله با این تهدید است، وارد میدان شود. پس از بحث و بررسی، گروهی از سربازان و دانشمندان به قطب جنوب اعزام میشوند و با انفجاری عظیم، گودزیلا را بیدار میکنند. این تصمیم، سرآغاز سفری پرماجرا برای گودزیلا در سراسر جهان است.
«جنگهای نهایی» شاید کیفیت نسخههای اخیر و مدرنتر «گودزیلا» را نداشته باشد اما این ضعف را با تنوع شخصیتها و هیولاها و البته سکانسهای اکشن جبران میکند. گودزیلا در این سفر با دشمنان کلاسیک خود مانند موترا و حتی نسخه آمریکایی گودزیلا (زیلا) روبهرو میشود. هر رویارویی، فرصتی برای نمایش قدرت و ابهت این هیولا است. اما چرا با یکی از بهترین فیلمهای اکشن فانتزی روبهرو هستیم؟ زیرا نبردهای گودزیلا با هیولاهای دیگر، از درگیری پرزدوخورد آن با زیلا در سیدنی گرفته تا مبارزه نفسگیر با گیدورا، پر از هیجان و خلاقیت است. ریوهی کیتامورا (کارگردان) با استفاده از حرکات سریع دوربین و خلق صحنههای پرتحرک، حس یک جنگ تمامعیار را به مخاطب منتقل میکند. بهویژه سکانسهایی که گودزیلا به شهرهای مختلف قدم میگذارد و با دشمنانش درگیر میشود. حضور موجودات متنوع و نبردهای همزمان در نقاط مختلف جهان، به فیلم ابعادی حماسی میبخشد که یادآور فیلمهای کلاسیک گودزیلا است.
9- هری پاتر و یادگاران مرگ – قسمت دوم (Harry Potter and the Deathly Hallows – Part 2)

سال اکران: 2011
کارگردان: دیوید یتس
بازیگران: دنیل ردکلیف، روپرت گرینت، اما واتسون، هلنا بونهام کارتر، رالف فاینس، آلن ریکمن، مایکل گمبون، شان بیگرستف
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 8.1 از 10
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 96 از 100
«هری پاتر و یادگاران مرگ – قسمت دوم»، آخرین قسمت از این مجموعه سینمایی، نقطه اوج داستان هری پاتر و نبرد نهایی او با لرد ولدمورت بود، جایی که اکشن و فانتزی به بهترین شکل ترکیب میشوند. قصه از جایی آغاز میشود که هری (دانیل ردکلیف)، هرماینی (اما واتسون) و رون (روپرت گرینت) پس از فرار از عمارت مالفوی، به دنبال نابودی هورکراکسها، اشیایی جادویی که حاوی تکههایی از روح ولدمورت هستند، میروند. آنها ابتدا به بانک جادوگری گرینگاتز نفوذ میکنند تا یکی از هورکراکسها، جام هلگا هافلپاف، را بدزدند. پس از موفقیت در این مأموریت پرخطر، آنها به هاگوارتز بازمیگردند، جایی که متوجه میشوند نبردی عظیم در انتظارشان است.
هری و دوستانش در هاگوارتز با استقبال گرم دانشآموزان و اساتید مواجه میشوند، اما این شادی کوتاهمدت است، زیرا ولدمورت و ارتش مرگخوارانش مدرسه را محاصره میکنند تا متوجه شویم که جنگی بزرگ در راه است. مطابق انتظار، «یادگاران مرگ – قسمت دو» از نظر اکشن کم نمیگذارد. نبرد هاگوارتز با صحنههای پرهیجان و درگیریهای جادویی نفسگیر، تماشاگران را به وجد میآورد. استفاده از طلسمهای متنوع، رویاروییهای تنبهتن بین شخصیتها و حضور موجودات جادویی مانند غولها و عنکبوتهای عظیمالجثه، تنوع بصری و هیجانی به اکشن فیلم بخشیده است. بهویژه دوئل بین هری و ولدمورت (ریف فاینز)، با شدت و جذابیت خاصی طراحی شده و مهارتهای جادویی هر دو طرف را به نمایش میگذارد.
در کنار اکشن، فیلم به روابط میان شخصیتها نیز توجه ویژهای دارد. دوستی عمیق هری، رون و هرماینی در این قسمت بیش از پیش مورد تأکید قرار میگیرد و لحظات احساسی میان آنها، مانند تصمیمگیریهای دشوار و حمایت بیقیدوشرط از یکدیگر، قلب داستان را تشکیل میدهد. همچنین، شخصیتهای فرعی مانند نویل لانگباتم (متیو لوئیس) فرصتی برای درخشیدن پیدا میکنند و شجاعتشان در برابر تهدیدات بهیادماندنی است.«هری پاتر و یادگاران مرگ – قسمت دوم»، با حفظ ریتم سریع و ارائه داستانی منسجم، پایانی شایسته برای این مجموعه بود. بدون افشای پایان داستان، میتوان گفت که این اثر با هوشمندی تمام، سؤالات باقیمانده از قسمتهای قبلی را پاسخ میدهد و در عین حال، حس کنجکاوی و رضایت را در تماشاگران برمیانگیزد. این فیلم نه تنها یک تجربه سینمایی جذاب، بلکه یک خداحافظی احساسی با دنیایی است که میلیونها نفر با آن بزرگ شدهاند.
8- زن شگفتانگیز (Wonder Woman)

سال اکران: 2017
کارگردان: پتی جنکینز
بازیگران: گل گدوت، کریس پاین، کانی نیلسن، رابین رایت، دنی هوستون، دیوید تیولیس، ایون برمنر، ژوزت سایمون
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.3 از 10
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 93 از 100
«زن شگفتانگیز» را باید یکی از معدود آثار موفق دنیای توسعهیافته دیسی بدانیم؛ فیلمی که طرفداران را به آیندهی این دنیای سینمایی امیدوار کرد اما متاسفانه دیگری اثری شبیه به آن ساخته نشد. داستان در جزیره مخفی تمیسکیرا آغاز میشود، سرزمینی که آمازونها -زنانی جنگجو- در آن زندگی میکنند. دایانا، شاهزاده این قبیله، از کودکی تحت آموزشهای سخت نظامی عمهاش آنتیوپ (رابین رایت) بزرگ میشود تا روزی بتواند از بشریت در برابر تهدیدات محافظت کند. زندگی آرام او زمانی تغییر میکند که استیو ترور (کریس پاین)، خلبان آمریکایی، بهطور اتفاقی پس از سقوط هواپیمایش در جنگ جهانی اول وارد جزیره میشود. استیو از جنگی عظیم در دنیای بیرون سخن میگوید و دایانا، که معتقد است این درگیری کار آرس -خدای جنگ- است، تصمیم میگیرد همراه او تمیسکیرا را ترک کند تا به این نبرد پایان دهد.
پس از ورود به لندن، دایانا با دنیای پرهرجومرج و پیچیده انسانها مواجه میشود. او که با فرهنگ و آداب مردسالارانه اوایل قرن بیستم غریبه است، با شجاعت و صداقتش توجه اطرافیان را جلب میکند. استیو، همراه با گروهی از متحدانش از جمله سمی (سعید تغماوی)، چارلی (ایوان برمنر) و چیف (یوجین بریو راک)، برنامهای برای نفوذ به خطوط دشمن و متوقف کردن نقشه ژنرال لودندورف (دنی هوستون) طراحی میکند. لودندورف با همکاری دکتر مارو (النا آنایا)، دانشمندی مرموز، در حال توسعه سلاحی شیمیایی است که میتواند جنگ را به نفع آلمان تمام کند. دایانا، که باور دارد لودندورف همان آرس است، میخواهد جلوی او را بگیرد.
«زن شگفتانگیز» بیتردید یکی از بهترین فیلمهای اکشن دیسی در دههی گذشته است و چندین سکانس خلاقانه دارد که به مشابه آن را در دیگر آثار ابرقهرمانی ندیدهاید. سکانسی که دایانا با سپر از میان سنگرها عبور میکند و سربازان دشمن را یکی پس از دیگری از پای درمیآورد، به راستی نفسگیر است. این لحظهها نه تنها مهارتهای رزمی زن شگفتانگیز را نشان میدهند، بلکه شجاعتش در برابر ناعدالتی را برجسته میکنند. همچنین نبردهای بعدی، از جمله درگیری با نیروهای لودندورف در دهکدهای ویرانشده، حس یک جنگ تمامعیار را به شما منتقل میکنند. «زن شگفتانگیز» نه تنها یک فیلم ابرقهرمانی درجهیک، بلکه اثری الهامبخش است و امیدواریم دیسی در برنامههای آتیاش، این شخصیت محبوب را نادیده نگیرد.
7- مومیایی (Mummy)

سال اکران: 1999
کارگردان: استیون سامرز
بازیگران: برندن فریزر، ریچل وایس، آرنولد وسلو، جاناتان هاید، جان هانا، کوین جی اکونر، اودد فهر، پاتریشیا ولاسکوئز
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.1 از 10
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 62 از 100
«مومیایی» اثر سینمایی خاطرهانگیزی است، یک فیلم فانتزی اکشن با عناصر کمدی که ما را به یاد نسخههای کلاسیک ایندیانا جونز میاندازد و هنوز هم ارزش تماشا دارد. قصه در سال 1926 آغاز میشود، زمانی که اِوِلین (ریچل وایس)، یک کتابدار باهوش و کنجکاو در موزه قاهره، به همراه برادرش جاناتان (جان هانا)، نقشهای باستانی را کشف میکند که به شهر گمشده هاموناپترا، معروف به «شهر مردگان»، اشاره دارد. او برای یافتن این مکان افسانهای، ریک اوکانل (برندن فریزر)، یک ماجراجوی جسور و سرباز سابق را که در زندان منتظر اعدام است، نجات میدهد. ریک که سالها پیش بهطور اتفاقی به هاموناپترا رسیده بود، با اکراه موافقت میکند که گروه را هدایت کند. آنها با کشتی عازم صحرای مصر میشوند، اما از همان ابتدا با گروهی رقیب به رهبری بِنی گابور (کوین جی. اوکانر) مواجه میشوند که آنها نیز به دنبال گنجهای هاموناپترا هستند.
وقتی گروه به هاموناپترا میرسد، کاوشها آغاز میشود و اِوِلین بهطور تصادفی کتاب مردگان را پیدا میکند، متنی باستانی که قدرت احیای مردگان را دارد. او با خواندن بخشی از این کتاب، ناخواسته ایمهوتپ (آرنولد وسلو)، یک کاهن اعظم مصری را که سه هزار سال پیش به دلیل خیانت به فرعون زندهبهگور شده بود، بیدار میکند. ایمهوتپ که حالا به شکل یک مومیایی نیمهجان است، با قدرتهای ماورایی خود شروع به بازسازی جسمش میکند و قصد دارد معشوقه ازدسترفتهاش، آنک-سو-نامون، را زنده کند. گروه که از این فاجعه شوکه شده، باید راهی برای متوقف کردن او پیدا کند، در حالی که ایمهوتپ با احضار نیروهای تاریک و نفرینهای باستانی، تهدیدی مرگبار برای همه به شمار میرود.
جایی که فیلم میدرخشد، لحظات اکشن است. سکانسهای تعقیبوگریز در صحرا، از جمله حمله مدجایها به گروه در هاموناپترا، از هر نظر طراحی شدهاند. نبرد ریک با سربازانِ مومیاییشده ایمهوتپ، که با نیزه و شمشیر به او حمله میکنند، جذابیت بالایی دارد و رویارویی با موجودات ترسناک مثل سوسکهای گوشتخوار و ارتش احضارشده ایمهوتپ، حس یک ماجراجویی پرمخاطره را به ما منتقل میکند. «مومیایی» تا انتها سرگرمکننده باقی ماند و پیچشهای داستانی غیرمنتظرهای هم دارد. فیلم را البته به چشم یک بازسازی نگاه نکنید زیرا در مجموع یک ماجراجویی مستقل است که به مسیر متفاوتی میرود.
6- ثور: رگناروک (Thor: Ragnarok)

سال اکران: 2017
کارگردان: تایکا وایتیتی
بازیگران: کریس همسورث، تام هیدلستون، کیت بلانشت، ادریس البا، جف گلدبلوم، تسا تامپسون، کارل اربن، آنتونی هاپکینز
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.9 از 10
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 93 از 100
دنیای سینمایی مارول نیازی به معرفی ندارد زیرا بزرگترین فرنچایز سینمایی تاریخ است و همهی سینمادوستان با آن آشنایی دارند. «ثور: دنیای تاریک» (2013) ساختهی آلن تیلور فیلم چندان بدی نبود اما در مقایسه با آثار موفق آن روزهای مارول و بازخوردهای مثبتی که دریافت کرده بودند، اثر ناامیدکنندهای به حساب میآمد و طرفداران اعتقاد داشتند که از پتانسیلهای شخصیت ثور به خوبی استفاده نکرده است. شرایط اما با ورود تایکا وایتیتی عوض شد، او در آن دوران، تنها چند فیلم مستقل کوچک در کشورش نیوزلند ساخته بود و انتخاب عجیبی برای کارگردانی یک فیلم بزرگ به نظر میآمد اما ریسک تهیهکنندگان جواب داد و وایتیتی همان چیزی را ساخت که این فرنچایز به آن نیاز داشت.
داستان با ثور آغاز میشود که پس از وقایع «دنیای تاریک»، در جستجوی سنگهای بینهایت به دام سورتور -شیطان آتشین و پیشگوی نابودی آزگارد- افتاده است. او پس از شکست دادن سورتور و گرفتن تاجش، به آزگارد بازمیگردد، اما متوجه میشود که لوکی (تام هیدلستون)، برادر حیلهگرش، با جعل هویت اودین (آنتونی هاپکینز) بر تخت سلطنت نشسته است. ثور، لوکی را مجبور میکند تا همراهش به زمین برود و اودین را پیدا کند. آنها اودین را در نروژ مییابند، جایی که او پیش از مرگش هشدار میدهد که هلا (کیت بلانشت)، الهه مرگ و دختر بزرگش، از زندان آزاد شده و قصد دارد آزگارد را نابود کند. در همین حین، هلا ناگهان ظاهر میشود،چکش ثور (میولنیر) را نابود میکند و او و لوکی را به سیارهای دورافتاده به نام ساکار تبعید میکند.
در ساکار، ثور توسط والکری (تسا تامپسون)، یک جنگجوی سابق آزگاردی که حالا بهعنوان شکارچی کار میکند، دستگیر شده و به گرندمستر (جف گلدبلوم)، حاکم عجیبوغریب این سیاره، فروخته میشود. گرندمستر او را مجبور میکند در یک نبرد گلادیاتوری شرکت کند، جایی که ثور با حریفش، هالک (مارک روفالو)، مواجه میشود که پس از «وقایع انتقامجویان: عصر اولتران»، او نیز در ساکار گیر افتاده است. پس از یک مبارزه نفسگیر، ثور موفق میشود هالک را متقاعد کند که با او متحد شود. آنها به همراه لوکی و والکری، تیمی تشکیل میدهند تا از ساکار فرار کنند و به آزگارد بروند تا هلا و ارتشش را شکست دهند.
«ثور: رگناروک» یکی از بهترین فیلمهای اکشن فانتزی تایکا وایتیتی است و با اینکه به جریان اصلی هالیوود تعلق دارد اما طنز ویژهی وایتیتی -که از قلب سینمای مستقل آمده است- نیز در آن به چشم میخورد. فیلم فرمولهای آشنایی دنیای سینمایی مارول را هم تغییر داد و دلایل واضحی وجود دارد که چرا به پرفروشترین فیلم «ثور» تبدیل شد. به جنبههای اکشن فیلم برگردیم، از نبرد گلادیاتوری ثور و هالک در میدان ساکار تا سکانسهای مبارزه در آزگارد، بهویژه رویارویی ثور و والکری با نیروهای هلا، همگی با دقت ویژهای طراحی شدهاند و به راستی شاهد یک جنگ اساطیری هستیم. حتی اگر علاقهای به آثار مارولی و ابرقهرمانی ندارید، «ثور: رگناروک» فیلمی است که نباید فرصت تماشای آن را از دست بدهید.
5- دزدان دریایی کارائیب: نفرین مروارید سیاه (The Curse of the Black Pearl)

سال اکران: 2003
کارگردان: گور وربینسکی
بازیگران: جانی دپ، اورلاندو بلوم، کیرا نایتلی، جفری راش، جک داونپورت، جاناتان پرایس، زویی سالدانا، لی ارنبرگ
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 8.1 از 10
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 79 از 100
«نفرین مروارید سیاه» که سال 2003 روی پرده رفت، اولین قسمت از مجموعه محبوب «دزدان دریایی کارائیب» است و ترکیبی کمنظیر از ماجراجویی، اکشن، فانتزی و طنز ارائه میدهد. برای مجموعهای که بر اساس یک پارک تفریحی خلق شده، هنوز هم باورکردنی نیست که «دزدان دریایی کارائیب: نفرین مروارید سیاه» به یکی از ماندگارترین فیلمهای ماجراجویانهی قرن 21 تبدیل شد. قصه در قرن هجدهم و در بندر پورت رویال، مستعمرهای بریتانیایی در دریای کارائیب، آغاز میشود. ویل ترنر (اورلاندو بلوم)، یک آهنگر جوان و بااستعداد، در کودکی توسط کشتیای که الیزابت سوان (کیرا نایتلی)، دختر فرماندار (جاناتان پرایس)، در آن بود، نجات یافته است. سالها بعد، در حالی که ویل بهطور پنهانی عاشق الیزابت است، کشتی دزدان دریایی مروارید سیاه به فرماندهی کاپیتان باربوسا (جفری راش) به پورت رویال حمله میکند. دزدان که به دنبال مدالیونی طلایی هستند که الیزابت از کودکی نگه داشته، او را میربایند.
ویل، مصمم به نجات معشوقهاش، با جک اسپارو، که بهتازگی از زندان گریخته و در پی بازپسگیری کشتیاش، مروارید سیاه، است، متحد میشود.جک و ویل با سرقت یک کشتی کوچک بریتانیایی به نام اینترسپتور، راهی جزیرهای مرموز میشوند، جایی که باربوسا و خدمهاش، نفرینشده توسط گنج آزتکها، مدالیون را برای انجام مراسم رهایی از نفرین نیاز دارند. نفرین باعث شده که این دزدان در نور ماه به اسکلتهای زنده تبدیل شوند و هیچگاه طعم غذا یا لذت زندگی را حس نکنند. جک، که زمانی کاپیتان مروارید سیاه بوده و توسط باربوسا خیانت دیده، انگیزه شخصی برای رویارویی با او دارد. در این میان، الیزابت که به هوش و شجاعتش متکی است، تلاش میکند از دست دزدان بگریزد و راز مدالیون را که به گذشته ویل مرتبط است، کشف کند.
با اینکه بیش از دو دهه از اکران «دزدان دریایی کارائیب: نفرین مروارید سیاه» گذشته است اما هنوز هم از نظر اکشن و جلوههای ویژه رایانهای، از اکثر فیلمهای بلاکباستری مدرن بهتر است. سکانسهای اکشن فیلم، دیوانهوار و پرهیاهو هستند، از تعقیبوگریز میان اینترسپتور و مروارید سیاه تا دوئل جک و ویل در کارگاه آهنگری و درگیریهای نهایی در غار. ضمن اینکه تقابل شخصیتها با خدمه نفرینشدهی باربوسا -که زیر نور ماه به اسکلت تبدیل میشوند- به اکشن فیلم بُعدی ماورایی و خلاقانه بخشیده است. قسمتهای دوم و سوم هم خوب هستند اما «نفرین مروارید سیاه» در ژانر ماجراجویی، جایگاه ویژهای دارد و از بهترین فیلمهای اکشن فانتزی تاریخ است که هرگز تکراری نمیشود.
4- آواتار (Avatar)

سال اکران: 2009
کارگردان: جیمز کامرون
بازیگران: سم ورثینگتون، زوئی سالدانیا، استیون لانگ، میشل رودریگز، سیگورنی ویور، مت جرالد، دیلیپ رائو
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.9 از 10
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 81 از 100
جیمز کامرون خبر ساخت «آواتار» را اولین بار در دههی 90 میلادی -و پس از اکران «تایتانیک»- اعلام کرد؛ او سالهای زیادی را صرف توسعهی این پروژه کرد اما از آنجایی که تکنولوژیهای صنعت سینما به آن درجهی مورد نظرش نرسیده بود، تولید فیلم به تعویق افتاد.او ادعا میکرد که تکنولوژیهای جدید و آزمایشنشده زمان میبرد تا به کمال برسد، و زمانی که آماده شد، باورمان نمیشد که چه چیزی میبینیم. در این فاصله، او فیلمنامه را گسترش داد، چندین مستند دربارهی کشتیهای غرقشده ساخت، و از اینکه همچنان «پادشاه گیشه» بود لذت میبرد؛ او همزمان در حال تکمیل جلوههای سهبعدی، موشن کپچر -و پرفورمنس کپچر- فیلم بود. پوسترها و نماهای اولیه ناامیدکننده به نظر میرسیدند و به نظر میآمد که کامرون بههیچوجه نمیتواند به رکورد «تایتانیک» -پرفروشترین فیلم تاریخ سینما- برسد، و ادعاهایش دربارهی انقلاب در جلوههای ویژه را هم نمیتوانست اثبات کند. و وقتی شایعات و گمانهزنیها دربارهی بودجهی گزاف فیلم (بین 250 الی 350 میلیون دلار) شنیده بود، شک و تردیدها به اوج رسید، اما پس از اکران «آواتار»، مشخص شد که ادعاهای کامرون بیپایه و اساس نبوده است.
داستان در سال 2154 و در یک سیارهی سرسبز به نام پاندورا اتفاق میافتد. دانشمندان انسان به دنبال استخراج یک ماده معدنی با ارزش هستند که در زمین آن نهفته است، با این حال، نژاد بومی ساکن آنجا -ناویهای آبیرنگ- مانع آنها میشود. جیک سالی، یک سرباز سابق نیروی دریایی که به دلیل آسیب نخاعی فلج شده، برای جایگزینی برادر مرحومش در پروژه آواتار انتخاب میشود. این پروژه به انسانها اجازه میدهد با استفاده از بدنهایی ترکیبی از دیانای انسان و ناوی، بهصورت ذهنی در این سیاره فعالیت کنند. جیک که ابتدا بهعنوان جاسوس برای سرهنگ کواریچ (استفن لنگ)، فرمانده نظامی پایگاه انسانی، وارد قبیله ناوی میشود، تحت آموزش نِیتیری، شاهزاده قبیله اوماتیکایا، قرار میگیرد تا آداب و رسوم آنها را بیاموزد.
جیک در طول آموزش، با فرهنگ غنی ناویها، ارتباط عمیقشان با طبیعت و موجودات پاندورا، و ایوا، نیروی حیاتی سیاره، آشنا میشود. او ابتدا وظیفه دارد اطلاعات استراتژیک از درخت خانه، محل زندگی قبیله، به انسانها گزارش دهد تا شرکت آردیاِی، بتواند آن را تخریب و به منابع زیرزمینی دسترسی پیدا کند. اما با گذراندن زمان در بدن آواتارش و پرواز بر پشت بانشی (موجودی پرنده)، جیک بهتدریج به ناویها و نِیتیری نزدیکتر میشود و عشقی میان آنها شکل میگیرد. وقتی سرهنگ کواریچ دستور حمله به درخت خانه را صادر میکند، جیک با دوگانگی میان وفاداری به انسانها و احترام به ناویها مواجه میشود و تصمیم میگیرد در کنار قبیله بجنگد.
جنبههای اکشن «آواتار» نفسگیر و پرهیجان هستند. نبرد میان ناویها و نیروهای انسانی، بهویژه حمله به درخت خانه با هلیکوپترها و رباتهای جنگی، با طراحی پویا و عظیم، حس یک درگیری تمامعیار را منتقل میکند. سکانسهای پرواز جیک و نِیتیری با بانشیها، که با حرکات سریع و مانورهای هوایی همراه است، هیجان و آزادی را به تصویر میکشد. همچنین رویارویی ناویها با ماشینآلات جنگی آردیای هم کمنظیر است. آواتار» نه تنها یکی از آثار سینمایی انقلابی حوزهی جلوههای ویژه است، بلکه یکی از بهترین فیلمهای اکشن فانتزی جیمز کامرون نیز به حساب میآید. فیلم از بودجهی سرسامآورش به بهترین نحو استفاده و با عناصر حماسی خود، شما را مجذوب خودش میکند؛ بنابراین جای تعجب ندارد که حتی منتقدان سرسخت هم مجبور به تحسین آن شدند. کامرون با این فیلم بار دیگر ثابت کرد که فیلمسازی پیشگام است و میخواهد استانداردهای صنعت سینما را بازتعریف کند.
3- جنگ ستارگان: قسمت سوم – انتقام سیت (Star Wars: Episode III – Revenge of the Sith)

سال اکران: 2005
کارگردان: جرج لوکاس
بازیگران: ایوان مکگرگور، ناتالی پورتمن، هایدن کریستنسن، ایان مکدیارمید، ساموئل ال. جکسون، کریستوفر لی
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.6 از 10
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 80 از 100
«انتقام سیت» سومین و آخرین قسمت از سهگانه پیشدرآمد دنیای «جنگ ستارگان» است. داستان در اوج جنگهای کلون آغاز میشود، جنگی میان جمهوری کهکشانی و جداییطلبان به رهبری کنت دوکو (کریستوفر لی). آناکین و اوبیوان، دو شوالیه جدای، مأموریت دارند تا صدراعظم پالپاتین (ایان مکدرمید)، که توسط دوکو و ژنرال گریووس (متیو وود) ربوده شده، را نجات دهند. در نبردی فضایی بالای سیاره کوروسانت، آناکین و اوبیوان به سفینه گریووس نفوذ میکنند و پس از رویارویی با دوکو، آناکین به دستور پالپاتین او را میکشد، اقدامی که اولین نشانههای تاریکی در او را آشکار میکند. پس از نجات پالپاتین و بازگشت به کوروسانت، آناکین با پادمه، که حالا همسر مخفیاش است، ملاقات میکند و متوجه میشود که او باردار است. این خبر، همراه با کابوسهایی از مرگ پادمه، او را درگیر ترس و اضطرابی عمیق میکند.
پالپاتین، که در واقع دارث سیدیوس، ارباب سیت است، بهتدریج آناکین را به سمت نیروی تاریک میکشاند. او با وعده قدرتهایی برای نجات پادمه از مرگ، ذهن آشوبزده آناکین را هدف قرار میدهد. در همین حال، شورای جدای به پالپاتین مشکوک شده و از آناکین میخواهند او را زیر نظر بگیرد، اما این کار اعتماد آناکین به جدایها را تضعیف میکند. وقتی پالپاتین هویت واقعی خود را فاش میکند و میس ویندو (ساموئل ال. جکسون) برای دستگیری او اقدام میکند، آناکین در لحظهای سرنوشتساز تصمیم میگیرد به پالپاتین کمک کند، تصمیمی که او را بهطور کامل به دارث ویدر تبدیل میکند. پالپاتین سپس “فرمان ۶۶” را صادر میکند، دستوری که سربازان کلون را وادار میکند علیه جدایها شورش کنند و معبد جدای را ویران سازند.
سکانسهای اکشن «انتقام سیت» بیشک از دو قسمت پیشین بهتر هستند. نبرد ابتدایی در فضا، با سفینههای جنگی و درگیری میان جنگندههای جدای و جداییطلبان، عظمتی کهکشانی دارد. دوئل میان آناکین و اوبی وان کنوبی با دوکو در سفینه گریووس درخشان است و و سکانس اجرای فرمان 66، که سقوط جدایها را در سیارات مختلف به تصویر میکشد، حس تراژدی را منتقل میکند. همچنین نبرد نهایی در سیاره آتشفشانی موستافار را هم به راحتی فراموش نمیکنید.
2- ببر خیزان، اژدهای پنهان (Crouching Tiger, Hidden Dragon)

سال اکران: 2000
کارگردان: انگ لی
بازیگران: چو یون فات، میشل یئو، جانگ زئی، چانگ چن، چنگ پی-پی، سیهونگ لونگ
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.9 از 10
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 98 از 100
«ببر خیزان، اژدهای پنهان» نه تنها یکی از بهترین فیلمهای اکشن فانتزی یکی از بهترین فیلمهای چینی تاریخ است. ماجراها با لی مو بای، استاد شمشیرزن، آغاز میشود که تصمیم گرفته از زندگی جنگی کنارهگیری کند و شمشیر افسانهای خود را به سر تیه، یک مقام بلندپایه در پکن، هدیه دهد. او این وظیفه را به یو شو لین، دوست قدیمی و مبارزی ماهر، میسپارد؛ کسی که سالهاست عشقی پنهانی به او دارد اما هرگز ابراز نکرده است. در شب اقامت در عمارت سر تیه، یک دزد نقابپوش این شمشیر را میدزدد. شو لین که موفق به متوقف کردن دزد نمیشود، به همراه مو بای به دنبال سرنخهایی میگردد و متوجه میشود که این دزد، جن یو، دختر جوان و سرکش فرماندار یو است که تحت تعلیم مخفیانهی جید فاکس -قاتل استاد سابق مو بای- قرار دارد.
جن یو که از زندگی محدود اشرافی و ازدواج اجباری با یک مقام ثروتمند بیزار است، با دزدیدن شمشیر به دنبال آزادی و ماجراجویی میرود. او در کویر با لو شیاوهو (چانگ چن)، رهبر یک گروه راهزن، ملاقات کرده و رابطهای عاشقانه میانشان شکل گرفته بود، اما حالا با بازگشت به شهر، درگیر کشمکشهای درونی و خارجی میشود. مو بای و شو لین، که جن را تعقیب میکنند، سعی دارند او را از مسیر خطرناکی که تحت تأثیر جید فاکس قرار گرفته نجات دهند. در این میان، جید فاکس که سالها در خفا زندگی کرده، از حضور مو بای احساس خطر میکند و برنامهای برای نابودی او میچیند، در حالی که گذشته تاریکش بهعنوان قاتل استاد مو بای به تدریج آشکار میشود.
اگر به دنبال یک فیلم اکشن متفاوت هستید که از قضا دراماتیک و شاعرانه هم هست، بهتر از «ببر خیزان، اژدهای پنهان» پیدا نمیکنید. سکانسهای اکشن این فیلم رنگ و بوی متفاوتی دارند و حس عجیبی هم به بیننده منتقل میکنند. از نبرد مو بای و جن یو در جنگل که با رقص شمشیرها همراه است تا رویارویی نهایی با جید فاکس، این لحظات اکشن، چنان هنری و رویاگونه هستند که به چیزی کاملا متفاوت تبدیل میشوند. «ببر خیزان، اژدهای پنهان» هم یک فیلم رزمی درجهیک است و هم یک شاهکار سینمایی که همهی سینمادوستان باید تماشا کنند.
1- ارباب حلقهها: بازگشت پادشاه (The Lord of the Rings: The Return of the King)

سال اکران: 2003
کارگردان: پیتر جکسون
بازیگران: الایجا وود، ایان مککلن، لیو تایلر، ویگو مورتنسن، شان آستین، کیت بلانشت، جان ریس-دیویس، برنارد هیل
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 9 از 10
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 94 از 100
«بازگشت پادشاه» سومین و آخرین قسمت از سهگانه حماسی اقتباسی از رمانهای جی. آر. آر. تالکین است که شاید نیازی به معرفی نداشته باشد. در توصیف آن تنها میتوان گفت که یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما است. رویدادها از جایی آغاز میشود که فرودو (الایجا وود) و سم (شان آستین)، همراه با گالم (اندی سرکیس)، به کوه نابودی در موردور نزدیکتر میشوند تا حلقه یگانه را نابود کنند. گالم، که زمانی نگهدارنده حلقه بود، با حیلهگری سعی میکند میان دو هابیت شکاف ایجاد کند، اما سم با وفاداری بیچونوچرای خود از فرودو محافظت میکند. در این سفر طاقتفرسا، فرودو زیر بار سنگین حلقه ضعیفتر میشود و گالم آنها را به سمت تونلهای تاریک و تارعنکبوتی هدایت میکند، جایی که شلوب، عنکبوتی عظیمالجثه، در کمین است.
در همین حال، گندالف (ایان مککلن) به همراه پیپین (بیلی بوید) به میناس تیریث، پایتخت گاندور، میرسد تا این شهر را برای نبردی عظیم با نیروهای سائورون آماده کند. آراگورن (ویگو مورتنسن)، لگولاس (اورلاندو بلوم) و گیملی (جان ریس-دیویس) نیز به دنبال جلب حمایت ارتش مردگان در کوهستان هستند، ارتشی نفرینشده که تنها به وارث حقیقی ایسیلدور وفادار است. در میناس تیریث، دینت (جان نوبل)، نایبالسلطنه دیوانه و ناامید، از پذیرش واقعیت امتناع میکند و این وظیفه به فارامیر (دیوید ونهام)، پسر شجاع او، میافتد تا با گروهی کوچک در برابر سائورون مقاومت کند. وقتی سائورون با لشکری عظیم از اورکها، ترولها و فیلهای جنگی به شهر حمله میکند، گندالف و پیپین در خط مقدم دفاع میایستند و امیدوارند که آراگورن با نیروهای کمکی از راه برسد.
وقتی از بهترین فیلمهای اکشن فانتزی صحبت میکنیم، در واقع در حال صحبت درباره «ارباب حلقهها: بازگشت پادشاه» هستیم. با گذشت چند دهه، ذرهای از هیجان لحظات عظیم و نفسگیر فیلم کاسته نشده است. از نبرد در میدانهای پهلهنور تا درگیری سواران روهان و اورکها، این یک جنگ فراموشنشدنی است! سکانس ورود آراگورن با ارتش مردگان را هم از یاد نبرید که مو بر تن هر کسی سیخ میکند. «بازگشت پادشاه» نه تنها بیش از یک میلیارد دلار در گیشه کسب کرد بلکه در هر یازده رشتهای که در مراسم اسکار نامزد شده بود، جایزه کسب کرد.
https://teater.ir/news/69926