چارسو پرس: از دهههای ابتدایی سینما تا امروز، فیلمهای جنایی همیشه جایگاه ویژهای میان تماشاگران و منتقدان داشتهاند. این ژانر با ترکیب عناصر تعلیق، درگیریهای روانی و چالشهای اخلاقی، توانسته بارها مرز بین قهرمان و ضدقهرمان را محو کند و داستانهایی روایت کند که در ذهن مخاطب باقی میمانند.
در این فهرست ۱۵تایی، مجموعهای از بهترین فیلمهای جنایی تاریخ گردآوری شدهاند؛ آثاری از کارگردانان بزرگی چون فرانسیس فورد کوپولا، دیوید فینچر، کوئنتین تارانتینو و بونگ جون-هو. چه بهدنبال تعقیبوگریزهای پرهیجان باشید و چه بهدنبال درامی شخصیتمحور، این لیست چیزی برای شما دارد.

۱۵. یازده یار اوشن (Ocean's Eleven – 2001)
هیچکس انتظار نداشت که بازسازی فیلم «یازده یار اوشن» از گروه رت پک در سال ۱۹۶۰، در سال ۲۰۰۱ ساخته شود؛ اما استیون سودربرگ این فیلم را به شیکترین و باحالترین فیلم سرقت سالها تبدیل کرد. با بهرهگیری از گروهی از ستارگان مشهور، «یازده یار اوشن» داستان دنی اوشن (جرج کلونی) را دنبال میکند که پس از آزادی از زندان، تیمی را برای سرقت همزمان از سه کازینو در لاسوگاس گرد هم میآورد. این سه کازینو همگی متعلق به تری بندیکت (اندی گارسیا) هستند؛ مردی بیرحم که در ضمن، با همسر سابق اوشن، تس (جولیا رابرتز) نیز در رابطه است.
با وجود امنیت سطح بالای این کازینوها، اوشن و اعضای تیمش از مهارتهای ویژه خود بهره میبرند تا سرقتی افسانهای انجام دهند. فیلم با سبک بصری شیک و بازی بینقص بازیگران، بهویژه کلونی و برد پیت، از نسخهی اصلی بسیار فراتر میرود. آنچه فیلم سودربرگ را پیش میبرد، ریتمی منظم، شوخطبعی هوشمندانه و بازیهای کماغراق است که در آن هیچکس سعی در جلب توجه بیش از حد ندارد. موفقیت فیلم باعث شکلگیری یک سهگانه و اسپینآفی در سال ۲۰۱۸ شد؛ اما این نسخهی اصلی بازسازیشده، همچنان بهترین آنهاست. «یازده یار اوشن» با ساختی ماهرانه، جایگاه سودربرگ را بهعنوان یکی از باحالترین فیلمسازان هالیوود تثبیت کرد و به نمونهای کامل از یک فیلم جنایی سرگرمکننده بدل شد.

۱۴. صورت زخمی (Scarface – 1983)
در حالی که نسخهی اصلی «صورتزخمی» در سال ۱۹۳۲ در اوج دوران ممنوعیت مشروبات الکلی در آمریکا اکران شد، بازسازی آن در سال ۱۹۸۳ در دوران رواج گسترده کوکائین منتشر شد. به کارگردانی برایان دی پالما، این نسخه تونی مونتانا (آل پاچینو) را بهجای یک مهاجر ایتالیایی در شیکاگو، به یک پناهجوی کوبایی در میامی تبدیل میکند. مونتانا بهسرعت در تجارت مواد مخدر رشد میکند و با کارتلهای کلمبیایی شراکتی تشکیل میدهد تا امپراتوریای قدرتمند برپا کند. با این حال، گرایش او به افراط، بیثباتی روانیاش و روابط شکنندهاش با کارتلها، سرانجام به سقوط او منجر میشود.
اگرچه انتقاداتی مبنی بر اغراقآمیز و خودشیفته بودن این نسخه نسبت به نسخه اصلی مطرح شده، اما همین افراط دقیقاً موضوع اصلی فیلم است. از بازی آتشین پاچینو تا خشونت بیپرده فیلم، همه چیز در این نسخه بزرگنمایی شده. پیش از آنکه «میامی وایس» تعریف دهه ۸۰ را دگرگون کند، این نسخهی «صورتزخمی» سبکگرایی جنایت را برای دهه تعریف کرد، بهویژه با شخصیتهای شرور لوکس و تجملاتیاش. داستانی از صعود و سقوط که مانند قهرمان متزلزلش بیپرده و افسارگسیخته است؛ «صورتزخمی» یکی از نمادینترین آثار ژانر جنایی است.

۱۳. بالا و پایین (High and Low – 1963)
در حالی که آکیرا کوروساوا، فیلمساز ژاپنی، بیشتر به خاطر فیلمهای ساموراییاش مثل «هفت سامورایی» شناخته میشود، او در ژانر جنایی معاصر هم آثار برجستهای دارد. بهترینِ آنها، فیلم «بالا و پایین» محصول ۱۹۶۳ است؛ یک داستان جنایی با بازی همکار همیشگی او، توشیرو میفونه. داستان دربارهی تاجری به نام گوندو (میفونه) است که زندگی حرفهایاش دگرگون میشود وقتی پسر رانندهاش به اشتباه ربوده میشود—آدمربا قصد داشته پسر خود گوندو را برای اخاذی بدزدد. گوندو در همکاری با پلیس برای یافتن آدمربا تلاش میکند، در حالی که موقعیت شغلیاش نیز در خطر است.
«بالا و پایین» تنها یک داستان آدمربایی نیست؛ کوروساوا در آن شکاف طبقاتی و دنیای تجارت ژاپن را بررسی میکند. به خاطر ثروت و موقعیت اجتماعی گوندو، این رانندهاش است که آسیب میبیند، در حالی که تبهکاران از جایگاه اجتماعی گوندو حسادت میکنند. این تضادها در پایان فیلم بهخوبی بیان میشود، جایی که کوروساوا گوندو را رو در روی مرد شکنجهگرش قرار میدهد. با آنکه اسپایک لی قرار است نسخهی بازسازیشدهای از این فیلم بسازد، «بالا و پایین» همچنان یکی از بهترین فیلمهای جنایی تاریخ سینمای ژاپن باقی مانده است.
بیشتر بخوانید: معرفی ۱۱ فیلم جنایی برندهی اسکار

۱۲. شهر خدا (City of God – 2002)
یکی از بهترین حماسههای جنایی قرن ۲۱، محصول برزیل و با عنوان «شهر خدا» در سال ۲۰۰۲ است. داستان فیلم به درگیریهای باندی در محلههای فقیرنشین (فاولا) شهر ریودوژانیرو از دهه ۶۰ تا اوایل دهه ۸۰ میپردازد. راوی داستان، راکت (الکساندر رودریگز) است که شاهد ظهور رئیس جنایتکار محلی، لیل زِه (لئاندرو فیرمینو) است؛ شخصیتی بسیار بیرحم که محلهاش را به وحشت میاندازد. این وضعیت او را به تقابل با ناکاوت ند (سیو جورجه) میکشاند؛ یک مبارز سابق که به گروهی رقیب میپیوندد.
«شهر خدا» نگاهی تند و صریح به جوامعی دارد که اغلب از دید جهان نادیده گرفته میشوند، جوامعی که در چرخهای بیپایان از خشونت گرفتارند. خشونت در فیلم بیپرده و بیرحمانه نمایش داده میشود، در حالی که شخصیتها با گذر زمان سختدل و بیاحساس میشوند. با آنکه داستان، دههها را در بر میگیرد، اما همیشه شخصی و ملموس باقی میماند، بهویژه وقتی همهچیز تیره و تار میشود. یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای برزیل، «شهر خدا» اثری است که تماشاگر را بهزور مجبور به دیدن واقعیت میکند.

۱۱. روابط جهنمی (Infernal Affairs – 2002)
یکی دیگر از فیلمهای بینالمللی برجسته سال ۲۰۰۲، فیلم هنگکنگی «روابط جهنمی» بود که موفقیتی جهانی کسب کرد. داستان فیلم درباره دو نفوذی است: چان وینگ-ین (تونی لیانگ)، پلیس مخفی که در یک گروه خلافکار نفوذ کرده، و لاو کین-مینگ (اندی لاو)، افسر پلیسی که در واقع برای همان گروه جنایتکار کار میکند. این دو بهتدریج از حضور یکدیگر آگاه میشوند، اما هویت واقعی هم را نمیدانند. در آستانه رسیدن محموله بزرگ مواد مخدر برای رئیس باند، سام هون (اریک تسانگ)، بازی موش و گربه آنها به اوج میرسد.
اگر این داستان برای طرفداران مارتین اسکورسیزی آشنا به نظر میرسد، دلیلش آن است که فیلم «رفتگان» (The Departed) محصول ۲۰۰۶، بازسازی نسبتاً وفادارانهای از همین فیلم است. نسخه اصلی هنگکنگی، به دو شخصیت اصلی خود عمق احساسی بیشتری میبخشد، و لیانگ و لاو واقعاً قلب شکنجهشده شخصیتهای خود را به نمایش میگذارند. فیلم همچنین از لحاظ فیلمبرداری بسیار درخشان است و نسبت به اغلب فیلمهای همدورهاش سطح بالاتری دارد. «روابط جهنمی» آغازی بر یک سهگانه بود، اما قسمت اول آن بیتردید بهترین و از نسخه هالیوودیاش متمایزتر است.

گاهی با نگارش "Se7en" شناخته میشود، این فیلم سال ۱۹۹۵ بود که واقعاً مسیر حرفهای دیوید فینچر را به عنوان کارگردان شکل داد، نه فیلم ناموفق «بیگانه ۳». داستان در شهری بینام در آمریکا رخ میدهد؛ کارآگاه با تجربهای به نام ویلیام سامرست (مورگان فریمن) که در آستانه بازنشستگی است، با کارآگاه جوان و پرشور دیوید میلز (برد پیت) همراه میشود. آنها روی پروندهی یک قاتل زنجیرهای (با بازی کوین اسپیسی) کار میکنند که قتلهایش با الهام از هفت گناه کبیره کتاب مقدس انجام میشود. در حین تحقیقات، سامرست و میلز درمییابند که قاتل به طرز نگرانکنندهای از زندگی شخصی آنها آگاه است.
از صحنههای قتل بیرحمانهاش تا پایان تاریک و تکاندهندهاش، «هفت» جایگاه فینچر را بهعنوان استاد داستانهای جنایی تثبیت کرد. جلوههای بصری خاص فیلم، فضای تاریک و نیهیلیستی داستان را ارتقا میدهد و این فیلم را از سایر آثار دههی ۹۰ متمایز میسازد. تمام ویژگیهای روایی فینچر در این فیلم بهوضوح به نمایش گذاشته شده و آن را به یکی از بهترین آثار ژانر قاتل زنجیرهای تبدیل کرده است.

۹. خاطرات قتل (Memories of Murder) – ۲۰۰۳
اگرچه فیلم «انگل» در سال ۲۰۱۹ بونگ جون-هو را به شهرت جهانی رساند، اما شاهکار جنایی او «خاطرات قتل» در سال ۲۰۰۳ همچنان بهترین اثر او در این ژانر باقی مانده است. این فیلم بر اساس مجموعهای از قتلهای واقعی در منطقه هواسیونگ کره جنوبی در اواخر دهه ۸۰ ساخته شده است. کارآگاه محلی پارک دو-مان (با بازی سونگ کانگ-هو) با کمک کارآگاه مدرنی از سئول به نام سو ته-یون (کیم سانگ-کیونگ) در تلاش برای یافتن قاتل زنجیرهای زنان است. با پیشروی تحقیقات، هر دو مأیوسانه درگیر پیچیدگیهای ناامیدکننده پرونده میشوند، در حالی که قتلها ادامه دارد.
بونگ جون-هو استاد فضاسازی است و میداند چه زمانی به صحنهها اجازه دهد خودشان روایت را منتقل کنند. فیلم ترکیبی از مناظر طبیعی، طنز سیاه و ترسی زیرپوستی ارائه میدهد که تعلیق را دائماً بالا نگه میدارد. این فیلم یکی از بهترینهای سینمای کره و اثری بینقص در سبک جنایی است.
بیشتر بخوانید: ۱۰ فیلم جنایی درخشان دهه ۴۰ میلادی که احتمالا ندیدهاید

اگر بخواهیم شخصیتی را مثال بزنیم که الگوی پلیس قانونگریز اما مؤثر شده، بدون شک «هری کَلاهَن» است. کلینت ایستوود در نقش این کارآگاه سانفرانسیسکویی که در پنج فیلم ظاهر شد، در اولین قسمت در تعقیب یک قاتل زنجیرهای به نام اسکورپیو (اندی رابینسون) است؛ شخصیتی که از قاتل واقعی زودیاک الهام گرفته شده. گرچه هری موفق به شناسایی قاتل میشود، اما درگیر سیستم قضایی و موانع قانونی میگردد که مانع اجرای عدالت میشوند.
در ظاهر، هری در آستانه تبدیل شدن به یک پلیس کاملاً فاسد است، اما پیچیدگی شخصیت او در فیلم اول باعث تمایز آن با دنبالهها میشود. دشمن او، اسکورپیو، یکی از بهیادماندنیترین شخصیتهای شرور تاریخ سینماست. «هری کثیف» نهتنها الگویی برای بسیاری از فیلمهای پلیسی شد، بلکه یکی از ماندگارترین نقشآفرینیهای ایستوود را رقم زد.

۷. جوشان سخت (Hard Boiled) – ۱۹۹۲
جان وو، بزرگترین نام در سینمای اکشن هنگکنگ، در سال ۱۹۹۲ آخرین فیلم خود را در آسیا قبل از مهاجرت به هالیوود ساخت: «جوشان سخت». این فیلم او را با چاو یون-فت و تونی لیونگ دوباره همراه کرد. داستان درباره دو پلیس به نامهای تکیلا (چاو) و آلن (لیونگ) است که در حال بررسی فعالیتهای یک باند تریاد در هنگکنگ هستند. داستان به نقطه اوج خود در بیمارستانی میرسد که به میدان نبردی بزرگ تبدیل میشود.
این فیلم شامل برخی از بهترین صحنههای اکشنی است که جان وو تاکنون کارگردانی کرده، مخصوصاً در سکانس نهایی بیمارستان که شامل برداشتهای بلند و نبردهای نفسگیر است. شخصیت تکیلا، با گذشتهای تاریک و عشقی به موسیقی جاز، یکی از پیچیدهترین شخصیتهای سینمای اکشن محسوب میشود. «جوشان سخت» یک نمایش کامل از مهارتهای جان وو در کارگردانی است.
۶. رفقای خوب (Goodfellas) – ۱۹۹۰
اگرچه «خیابانهای بیرحم» در سال ۱۹۷۳ کارنامه مارتین اسکورسیزی را آغاز کرد، اما او با فیلم «رفقای خوب» در سال ۱۹۹۰ جایگاهش را بهعنوان استاد فیلمهای مافیایی تثبیت کرد. این فیلم اقتباسی است از کتاب غیرداستانی «ویسگای» که داستان زندگی واقعی هنری هیل (ری لیوتا) را بازگو میکند؛ کسی که در دهه ۵۰ وارد دنیای مافیا میشود و با تبهکارانی چون جیمی کانوی (رابرت دنیرو) و تامی دوویتو (جو پشی) همکاری میکند. با ورود به تجارت مواد مخدر، زندگی آنها از هم میپاشد.
این فیلم بر خلاف دیگر آثار مافیایی، از دید خردهپاها روایت میشود، نه رهبران اصلی. «رفقای خوب» تصویری از زندگی جنایتکارانه در بطن جامعهی ظاهراً معمولی آمریکایی است. با بازیهای درخشان، تدوین ضربآهنگ بالا و روایت غیرخطی، این فیلم نهتنها نقطه عطفی در کارنامه اسکورسیزی بلکه در کل ژانر جنایی محسوب میشود.

۵. مخمصه (Heat) – ۱۹۹۵
در میان داستانهای «پلیس و دزد»، هیچ فیلمی به اندازهی «مخمصه» اثر مایکل مان در سال ۱۹۹۵ موفق به خلق تجربهای همهجانبه نشده است. این درام جنایی، جدالی هوشمندانه میان خلافکار حرفهای نیل مککالی (رابرت دنیرو) و کارآگاه پلیس وینسنت هانا (آل پاچینو) را به تصویر میکشد. پس از یک سرقت خودرو زرهی که با خشونت همراه میشود، هانا توجهاش به مککالی جلب میشود. در این میان، خیانت برخی همدستان، وضعیت را برای مککالی پیچیدهتر میکند. با وجود قرار گرفتن در دو سوی قانون، دو شخصیت نوعی احترام متقابل و غیرمنتظره نسبت به یکدیگر پیدا میکنند، در حالی که مککالی برای آخرین سرقتش برنامهریزی میکند.
مایکل مان که پیشتر با «معاون میامی» نامی برای خود دستوپا کرده بود، در هیچ فیلمی به اندازه «Heat» شخصیتپردازی و تعلیق را تا این حد هنرمندانه در هم نیامیخته است. از سکانس بهیادماندنی سرقت بانک گرفته تا گفتوگوی آرام و عمیق در کافیشاپ بین دو شخصیت اصلی، هر صحنهای با دقت و ظرافت طراحی شده است. همکاری دنیرو و پاچینو روی پرده یکی از نادرترین و مؤثرترین تعاملات تاریخ سینماست. با وجود مدت زمان سه ساعته، این فیلم لحظهای خستهکننده نمیشود و همواره تماشاگر را درگیر خود نگه میدارد.
بیشتر بخوانید: تلخترین فیلمهای جنایی تاریخ که باید ببینید

۴. پدرخوانده (The Godfather) – ۱۹۷۲
پیش از «پدرخوانده»، فیلمهای مافیایی وجود داشتند، اما فرانسیس فورد کوپولا با ساخت این اثر در سال ۱۹۷۲ ژانر را بهطور کامل دگرگون و زنده کرد. فیلم اقتباسی است از رمان سال ۱۹۶۹ ماریو پوزو و داستان خانوادهی کورلئونه را روایت میکند که در دههی ۴۰ با چالشهایی در حفظ امپراتوری مافیاییشان مواجه میشوند. با از کار افتادن دون ویتو کورلئونه (مارلون براندو)، پسرش مایکل (آل پاچینو) که در ابتدا میلی به مشارکت در کارهای خانواده ندارد، به مرور تبدیل به یکی از تأثیرگذارترین چهرهها در دنیای جنایت میشود.
این فیلم کلاسیک که بیش از ۵۰ سال از ساخت آن میگذرد، همچنان الگویی برای ساخت فیلمهای مافیایی محسوب میشود. با بازیهای درخشان، بهویژه نقشآفرینی فراموشنشدنی پاچینو، فیلم تمرکز خود را بر مسیر سقوط اخلاقی مایکل میگذارد. «پدرخوانده» نهتنها نقطهی اوج سینمای جنایی بلکه یکی از بزرگترین فیلمهای تاریخ سینماست.

۳. داستان عامه پسند (Pulp Fiction) – ۱۹۹۴
کوئنتین تارانتینو حرفهی کارگردانی خود را با مجموعهای از فیلمهای جنایی که یادآور سبک دههی ۷۰ بودند آغاز کرد. بهترین این مجموعه، و شاید ماندگارترین اثر او، فیلم «داستان عامهپسند» است. این فیلم در قالب داستانهای درهمتنیده، شخصیتهای مختلفی را از دنیای تبهکاری لسآنجلس دنبال میکند؛ از جمله دو آدمکش حرفهای، یک بوکسور (بروس ویلیس) که قرار است یک مسابقه را ببازد، و دیگران. خطوط داستانی آنها با خشونت و تصادف بههم گره میخورد و زندگیشان برای همیشه تغییر میکند.
تمام ویژگیهای خاص آثار تارانتینو در این فیلم نمایان است: روایت غیرخطی، دیالوگهای تیز و بهیادماندنی و صحنههایی پر از تنش و طنز. بازی ساموئل ال. جکسون در این فیلم بهخصوص به شهرت او در انتقال دیالوگهای تارانتینو کمک زیادی کرد. هرچند خشونت در فیلم واقعی است، اما «Pulp Fiction» در نهایت تجربهای سرگرمکننده و تأثیرگذار ارائه میدهد. این فیلم نهتنها نسل تازهای از فیلمهای جنایی را الهامبخش شد، بلکه تارانتینو را به پدیدهای سینمایی تبدیل کرد.

۲. زودیاک (Zodiac) – ۲۰۰۷
هویت واقعی قاتل زودیاک که در دهههای ۶۰ و ۷۰ موجب وحشت در منطقهی خلیج سانفرانسیسکو شد، هنوز هم ناشناخته باقی مانده است. فیلم «زودیاک» به کارگردانی دیوید فینچر در سال ۲۰۰۷ بر همین تحقیقات نافرجام تمرکز دارد. داستان سه شخصیت محوری را دنبال میکند: روزنامهنگاران رابرت گریاسمیت (جیک جیلنهال) و پاول ایوری (رابرت داونی جونیور) و کارآگاه پلیس دیو توسکی (مارک روفالو). در حالی که قاتل به جنایت ادامه میدهد، آنها را هدف تمسخر و تهدید قرار میدهد.
حتی بر اساس استانداردهای وسواسگونهی فینچر، این فیلم با دقت و دقت بینظیری ساخته شده و تا انتها سرشار از تنش است. «زودیاک» پرترهای از وسواس و سقوط روانی شخصیتهایی است که هرچه بیشتر درگیر راز قاتل میشوند، زندگیشان بیشتر از هم میپاشد. صحنههای قتل از خشنترین سکانسهای فینچر هستند. این فیلم در زمان اکران نادیده گرفته شد، اما امروز یکی از آثار شاخص در ژانر جنایی و یکی از بهترین فیلمهای معمایی محسوب میشود.

۱. پدرخوانده ۲ (The Godfather Part II) – ۱۹۷۴
در حالی که قسمت اول «پدرخوانده» استانداردهای تازهای برای سینمای جنایی و درام بزرگسالانه تعریف کرده بود، دنبالهی آن حتی فراتر از انتظارات ظاهر شد. داستان فیلم در دو خط زمانی روایت میشود: یکی دربارهی ظهور ویتو کورلئونه (رابرت دنیرو) در اوایل قرن بیستم بهعنوان رئیس آیندهی مافیا، و دیگری دربارهی مایکل کورلئونه (آل پاچینو) در دههی ۵۰ که با تهدیدهای فدرال، رقبای مافیایی (از جمله هایمن راث با بازی لی استراسبرگ) و خیانت اعضای خانوادهاش مواجه است.
این دنباله، گستردهترین فیلم مافیایی تاریخ سینماست؛ نه فقط از نظر مقیاس بلکه در عمق بخشیدن به موضوعات اخلاقی و شخصی. کوپولا با مهارتی مثالزدنی، در عین گسترش داستان، موفق میشود حس انسجام را حفظ کند. اگر قسمت اول شاهکار است، «پدرخوانده ۲» یک کلاس آموزشی کامل در ساخت دنبالهای حتی موفقتر است. این فیلم بهدرستی یکی از بهترین آثار تاریخ سینما محسوب میشود.
این ۱۵ فیلم نهتنها نمایندگان برجستهای از ژانر جنایی هستند، بلکه هریک با سبک خاص خود تأثیر عمیقی بر تاریخ سینما گذاشتهاند. برخی مانند «پدرخوانده» و «Heat» به کلاسیکهای بیزمان تبدیل شدهاند، در حالی که آثاری مثل «زودیاک» و «Memories of Murder» با بازآفرینی واقعیت، مرز بین سینما و مستند را باریک کردهاند. اگر عاشق داستانهای جنایی هستید که هم فکر شما را درگیر کنند و هم قلبتان را بلرزانند، این فهرست همان جاییست که باید از آن شروع کنید. حالا نوبت شماست: کدام فیلم جنایی در فهرست شخصیتان رتبهی اول را دارد؟
منبع: slashfilm
نویسنده: نسرین پورمند