نشریه نیویورک تایمز فهرستی از ۱۰۰ فیلم برتر قرن ۲۱ را منتشر کرده که با واکنشهای گستردهای روبهرو شده است. این لیست که توسط ترکیبی از کارگردانان، بازیگران و "علاقهمندان تأثیرگذار سینما" انتخاب شده، ۱۰ نکته کلیدی را در بر میگیرد؛ از تأثیر جریانهای مد روز و عدم انسجام تا درخشش سینمای شرق آسیا و جایگاه ثابت برخی شاهکارها، که همگی چالشها و فرصتهای این انتخاب را نمایان میسازند. انتخاب بحثبرانگیز «انگل» در صدر لیست نیز یکی از مهمترین نکات قابل تأمل این فهرست است.
چارسو پرس: همین چند روز پیش نشریه نیویورک تایمز دست به انتشار فهرستی از بهترین فیلمهای قرن 21 زد. مانند تمام فهرستهای این چنینی و با توجه به اعتبار نشریه نیویورک تایمز بلافاصله حرفها و انتقادها و نظرات به سمت این انتخاب سرایزر شد. طبیعتا هر کسی از ظن خود یار این فهرست شد و آثار غایب اما مورد علاقهی خودش را ردیف کرد یا به رایدهندگان بابت انتخابشان تبریک گفت. از این اظهارنظرهای سلیقهای که بگذریم، فهرست بهترین فیلمهای نیویورک تایمز چند نکتهی کلی را به ذهن متبادر میکند که قرار است به آنها بپردازیم.
گردانندگان نیویورک تامیز ادعا کردهاند که فهرست آنها و لیست انتخاب بهترین فیلمهای قرن 21 از دید منتقدان و بازیگران و کارگردانان راه تازهای برای تماشای فیلم ارائه میدهد؛ راهی که ربطی به جریان ابرقهرمانی مسلط بر بازار سینمای آمریکا و پخشهای خانگی کموانیهای بزگی چون نتفلیکس ندارد. این راه البته چندان هم تازه نیست و فهرست آنها عمدتا شامل فیلمهای جریان اصلی هالیوود است و اگر سری به آن سوی دنیا هم زدهاند، بیشتر به فیلمهای اکران شده در آمریکا و فیلمهای سرشناس این سالها پرداختهاند. این دقیقا همان جایی است که نشریهای غیرتخصصی چون نیویورک تایمز راهش را از نشریات تخصصی سینما جدا میکند.
نشریات تخصصی سینما نگاهی ویژه به سینما دارند و اگر فهرستی، از هر نوع منتشر کنند، میتوان این نگاه ویژه را که خبر از همان تخصص میدهد، در آنها دید. به جز یکی دو مورد که در نکات به آنها اشاره خواهد شد و ربطی هم به خود سینما ندارند، فهرست بهترین فیلمهای قرن 21 از دید منتقدان و کارگردان مورد نظر نیویورک تایمز لیست چندان منسجمی نیست و نمیتوان از آن یک دیدگاه کلی بیرون کشید. اگر نگاهی به افراد انتخاب کننده هم بیندازیم، دلیل این گستردگی وعدم انسجام بیشتر مشخص میشود.
نیویورک تایمز کاری به منتقدان سینما نداشته و از کارگردانانی مانند پدرو آلمودووار، بری جنکینز، سوفیا کوپولا، گیرمو دل تورو و بازیگرانی چون چیوتل اجیوفور، جولین مور، مایکی مدیسون، جان تورتورو و افرادی که از آنها به عنوان علاقهمندان تاثیرگذار سینما! یاد شده (حال این پرسش که اینها چه کسانی هستند، به جای خود محفوظ است) دعوت کرده که 10 فیلم مورد علاقهی خود از قرن تازه را انتخاب و به دفتر روزنامه ارسال کنند و از بین آنها این فهرست 100 فیلم را بیرون کشیده است. این ترکیب نامانوس طبیعتا نتیجهای جز فهرستی نامنسجم هم نخواهد داشت. در هر صورت فهرست بهترین فیلمهای قرن 21 از دید منتقدان و اهالی سینمای نیویورک تایمز فرصت مناسبی در اختیار مخاطب سینما قرار خواهد داد تا خود را به روز نگه دارد. اما خود نکتهها:
1. توجه انتخابکنندگان به فیلمهایی که بازتاب دهندهی مواضع جریانهای مد روز هستند

حضور برخی فیلمها واقعا توجیه چندانی ندارد. هیچجوره نمیتوان فیلم «همه چیز همه جا به یکباره» (Everything Everywhere All At Once) را در این فهرست پذیرفت. همان زمان که این فیلم اسکار را به خانه برد هم نمیشد توجیهی برایش متصور شد. یعنی قرن 21 هیچ عنوان قابل ذکری نداشته که چنین اثر بی سر و تهی به این لیست راه یافته؟ یا چطور میتوان با معیارهای سینمایی حضور فیلمی چون «مهتاب» (Moonlight) را آن هم در جایگاه پنجم درک کرد. احتمالا بری جنکینز به فیلم خودش رای داده وگرنه باید آن را از هر فهرست بهترینهایی بیرونم انداخت.
تعداد فیلمهای با محوریت زندگی اقلیتها هم آن قدر زیاد است که هیچ جوره نمیتوان برایش توضیح و توجیهی آورد. این فهرست از این منظر دقیقا خبر از مسیری میدهد که این روزها هالیوود در حال طی کردن است؛ مسیری که محتوای فیلم را بر فرم هنری آن ترجیح میدهد و حتی برایش مهم نیست که این محتوا به شکلی بی سر و ته و بدون ارتباط با مدیوم سینما به یک اثر سنجاق شده باشد. تعداد فیلمهای این چنینی زیاد است؛ از «برو بیرون» (Get Out) به کارگردانی جردن پیل آن هم در جایگاه هشتم گرفته تا «ساقدوشها» (Bridesmaids) که به شکل غریبی رتبهی 32 را از آن خود کرده در حالی که تحت تاثیر کمدی مردانهای به نام «خماری» (Hangover) ساخته شده است.
در طول 10 سال گذشته، آهسته آهسته جشنوارههایی چون کن و ونیز و مراسمهایی چون اسکار، قافیه را به جنبشهایی مانند «میتو» یا «ووک» باختند و در داوریهای خود، به معیارهایی غیر از معیارهای سینمایی بها دادند. دیگر مسالهی مهم این بود که هر اثری چه میگوید و چگونه گفتن اهمیتش را از دست داد. حال میتوان متوجه شد که چرا این نشریه برای انتخاب بهترین فیلمهای نیویورک تایمز از کسانی دعوت کرده که آنها را علاقهمندان تاثیرگذار سینما میداند؛ این گونه میتوان فردی را برگزید که بازتبدهندهی همین نگاه مورد نظر نشریه باشد.
در این سالها آکادمی علوم و هنرهای سینمایی یا همان اسکار حتی پا را فراتر گذاشته و بخشنامههایی تصویب کرده که در آن تهیه کنندگان و فیلمسازان را ملزم به استفاده از اقلیتها و زنان در ساختار فیلم، بدون توجه به ضرورتهای دراماتیک میکند. آش آن قدر شور شد که حتی طرفداران سینه چاک جی آر آر تالکین با پیدا شدن سر و کلهی سریال «حلقههای قدرت» و عوض شدن جای شخصیتهای زن و مرد در داستان او، حسابی کفری شدند و به سازندگان تاختند.
قطعا راقم این سطور با ارزشهای والای برابریخواهانه مشکلی ندارد. اما نباید این ارزشها در داوری ما نسبت به یک اثر سینمایی تاثیری بگذارد. احتمالا از این به بعد علاقهمندان جدی سینما باید جایی خارج از چارچوبهای مرسوم به دنبال علایق خود بگردند.
2. عدم وجود یک نگاه منسجم در فهرست
سابق بر این به فهرست بهترین فیلمهای دههی اول قرن 21 از دید نشریهی اندیوایر پرداختیم و در آن جا اشاره کردیم که این نشریهی تخصصی نگاهی منسجم به سینما دارد و نویسندگانش از زاویهای مشخص به سینما نگاه میکنند. وقتی فقط خود آن نویسندگان در نظرسنجی این چنین شرکت کنند، طبیعتا نتیجه نهایی بازتبدهندهی نگاهی است که میتوان آن را نگاه ویژهی ایندی وایر به سینمای عصر حاضر در نظر گرفت.
اما نشریهای غیر تخصصی چون نیویورک تایمز فاقد این وحدت نگاه است. در ضمن با توجه به گرایش فکری گردانندگان این نشریه به جریانات چپ آمریکایی این ظن وجود دارد که احتمالا رای دهندگان هم طوری دست چین شده باشند که نتیجهی مشخصی حاصل شود. سابق بر این مجله «سایت اند ساوند» در نظرسنجی بهترین فیلمهای تاریخ سینما چنین کرد و خواست سوار جریانهای روز شود؛ نتیجه فاجعه بار بود و فهرست خروجی خبر از حضور بهترین فیلمهای تاریخ سینما نمیداد. چندتایی از آن شاهکارها حاضر بودند اما تعداد غایبها کم نبود. در این جا هم همین روند تکرار شده است تا بیش از پیش اعتبار این نظرسنجیها از بین برود.
3. حضور پر قدرت سینمای شرق آسیا
گرچه این حضور پر قدرت به چند کارگردان نام آشنا برای آمریکاییها خلاصه میشود اما باز هم نمیتوان این حضور را نادیده گرفت. این حضور به کسانی چون ادوارد یانگ، بونگ جون هو، پارک چان ووک، آنگ لی، هایائو میازاکی یا وونگ کار وای خلاصه شده اما نمیتوان این درخشش را نادیده گرفت. به ویژه که تعداد زیادی از فیلمهای برتر هم به این فیلمسازان اختصاص دارد و آنها فقط در انتهای فهرست حضور ندارند.

فیلمی چون «انگل» (Parasite) ساخته بونگ جون هو صدرنشین فهرست است، «در حال و هوای عشق» (In The Mood For Love) وونگ کار وای چهارم است، هایائو میازاکی با «شهر اشباح» (Spirited Away) جایگاه نهم را اشغال کرده، «ببر خیزان، اژدهای پنهان» (Crouching Tiger, Hidden Dragon) به کارگردانی آنگ لی هم به جایگاه شانزدهم تکیه زده است. میتوان این فهرست را ادامه داد و پی به علاقهی رای دهندگان به سینمای شرق آسیا برد. فهرست بهترین فیلمهای نیویورک تایمز از این بابت تا حدی نمره قبولی میگیرد. شک و شبههها فقط در خصوص جایگاه اول وجود دارد که به آن هم به موقع میرسیم.
4. باید پذیرفت که «در حال و هوای عشق» و «مالهالند درایو» جایگاه ثابتی در هر فهرستی پیدا کردهاند
این دو شاهکار بینظیر در اکثر فهرستهای بهترین فیلمهای قرن 21 جایگاهی نزدیک به صدر دارد. حتی پای آنها به فهرست بهترین فیلمهای تاریخ سینما هم باز شده است. در لیست بهترین فیلمهای تاریخ سینما از دید نشریه سایت اند ساوند «در حال و هوای عشق» جایگاه پنج را اشغال کرده و «مالهالند درایو» (Mulholland Dr.) جناب دیوید لینچ فقید به جایگاه هشتم تکیه زده است.
این خبر از اهمیت بسیار این دو فیلم در قرن حاضر میدهد. شخصا توقع داشتم که در فهرست بهترین فیلمهای نیویورک تایمز هم یکی از این دو در صدر قرار گیرند و رتبهی دوم هم به دیگری برسد. آثاری همچون «فرزندان بشر» (Children Of Men) به کارگردانی آلفونسو کوارون یا «خون به پا خواهد شد» (There Will Be Blood) اثر پل توماس اندرسون هم در حال طی کردن چنین مسیری هستند. اما به نظر میرسد جایگاه آن دو شاهکار ماندگار دیگر دست نیافتنی شده است.

5. حضور غیرقابل توجیه فیلمهای معمولی
این یکی ربطی به مورد و نکتهی اول ندارد. مساله فقط چسبیدن انتخاب کنندگان به دیدگاههایی چون ووک یا توجه به اقلیتها یا ارجح دانستن محتوا بر فرم هنری نیست. در فهرست بهترین فیلمهای نیویورک تایمز آثاری وجود دارند که با هیچ توجیهی اثر مهمی به شمار نمیروند. با همان خواندن نام فیلم اول میتوان یقهی انتخاب کنندگان و گردانندگان را گرفت و این فهرست را زیر سوال برد. آیا واقعا باید «انگل» صدرنشین باشد؟ البته به موقع به «انگل» میرسیم. اما نگاهی به اسامی زیر خبر میدهد که انتخاب کنندگان آثار بی ربطی و بیکیفیتی را به عنوان بهترین فیلمهای نیویورک تایمز انتخاب کردهاند.
فیلمهایی چون «ورود» (Arrival) در حالی که دنی ویلنوو چند تایی فیلم بهتر در همین دوران دارد، «آناتومی یک سقوط» (Anatomy Of Fall) به کارگردانی ژوستین تریه که اثر درخشانی نیست، «پروژه فلوریدا» اثر شان بیکر در حالی که «آنورا» از همین کارگردان اثر بهتری است، «بورات» لری چارلز و ساشا بارون کوهن که طبعا فیلم شاخصی نیست و البته فیلمهایی چون «کارول» (Carol)، «افترسان» (Aftersun) یا «سوپر بد» (Superbad). «افترسان» خانک شارلوت ولز اثر خوبی است اما آیا باید آن را به عنوان یکی از بهترین فیلمهای نیویورک تایمز پذیرفت؟
بیشتر بخوانید: «جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی در جمع ۱۰۰ فیلم برتر قرن ۲۱ از نگاه نیویورک تایمز
6. حضور پر رنگ فیلمسازان زن
11 فیلمساز زن در فهرست بهترین فیلمهای نیویورک تایمز حضور دارند. باید در نظر داشت که حضور پر قدرت فیلمسازان زن در این فهرست هیچ ربطی به هشتگهای روزمره در فضای مجازی ندارد. این در حالی است که در فهرست انتخابهای «سایت اند ساوند» در سال 2022 چنین نکتهای دیده میشد. قرار گرفتن فیلم «ژان دیلمان» (Jeanne Dielman) به کارگردانی شانتال آکرمن در صدر آن فهرست و بالاتر از شاهکارهایی چون «همشهری کین» (Citizen Kane) به کارگردانی ارسن ولز، «سرگیجه» (Vertigo) ساختهی آلفرد هیچکاک و «داستان توکیو» (Tokyo Story) اثر یاسوجیرو اوزو که اجماعی بر سر بهترین بودن آنها وجود داشت، بیشتر یادآور همان جریان رسانهای بود و بیشتر توی ذوق میزد و مهندسی به نظر میرسید.
بالاخره کارگردانان زن سالها تلاش کردهاند تا بتوانند فیلم مورد نظر خود را بسازند و بالاخره کمی درها برای آنها در طول قرن 21 بازتر شده است. میتوان بازتاب این موضوع را در این فهرست دید و از تماشای آثار منتخب فیلمسازان این فهرست لذت برد و فراموش کرد که کارگردانش چه جنسیتی دارد. این موضوع هم از همان اهمیت دادن به جنبههای سینمایی آثار میآید و تاکید کنندهی این نکته است که خود زنان به چنین جایگاهی رسیدهاند و قرار گرفتن فیلمهای آنها در این فهرست ربطی به مهندسی هیات انتخاب ندارد. این هم نکتهی مثبت دیگری برای بهترین فیلمهای نیویورک تایمز است.
7. در حالی که ناباورانه خبری از کلینت ایستوود نیست، فیلمسازان سرشناس حضوری غالب دارند

کریستوفر نولان، کوئنتین تارانتینو، استیون اسپیلبرگ، استیون سودربرگ، لارس فون تریه، برادران کوئن، وس اندرسون، پل توماس اندرسون، مارتین اسکورسیزی، دیوید فینچر، ریدلی اسکات، دیوید لینچ، هایائو میازاکی، جرج میلر، ریچارد لینکلیتر و گیرمو دلتورو همگی در فهرست بهترین فیلمهای نیویورک تایمز اثری دارند؛ کسانی چون دیوید فینچر یا کریستوفر نولان چند فیلم، مارتین اسکورسیزی دو فیلم، استیون اسپیلبرگ و ریدلی اسکات یک فیلم، تارانتینو سه فیلم و …
این نشان میدهد که توجه راهی دهندگان بیش از هر چیز بر آثاری بوده که بسیار دیده شدهاند و کاری به جریانات مستقل سینما نداشتهاند. البته نکاتی هم این میانه توی ذوق میزند؛ مثلا خبری از «دانکرک» (Dunkirk) کریستوفر نولان نیست و آثار ضعیفترش در این جا حضور دارند. اسپیلبرگ با فیلم «گزارش اقلیت» (Minority Report) جایی برای خود دست و پا کرده، در حالی که حتما جای خالی فیلمی چون «هوش مصنوعی» (A.I Artificial Intelligence) احساس میشود. جای «ایرلندی» (The Irishman) مارتین اسکورسیزی هم خالی است. اما همهی اینها به کنار، نمی توان حضور غولی چون کلینت ایستوود را نادیده گرفت؛ آیا این عدم حضور به جهتگیری سیاسی او بازمیگردد؟ بالاخره نیویورک تایمز تمایلاتی به جریان چپ آمریکایی دارد و ایستوود بزرگ آشکارا عقاید دست راستی دارد.
8. توجه بسیار به آثار موفق در مراسم اسکار
بسیاری از فیلمهای برندگان اسکار، حال یا آنها که جایزهی بهترین فیلم را گرفتهاند یا از طریق دریافت جایزهی دیگری در اسکار درخشیدهاند یا نامزدی در شاخههای مهم را کسب کردهاند، حضور پررنگی در فهرست بهترین فیلمهای نیویورک تایمز دارند. نگاهی به فهرست میتواند این موضوع را به خوبی نشان دهد. حتی در بین فیلمهای غیرآمریکایی هم آثاری در این جا حضور دارند که در مراسمی چون اسکار درخشیدهاند.
برای فهم این موضوع نیاز نیست زیادی جای دوری هم بروید؛ اصغر فرهادی با فیلم «جدایی نادر از سیمین» در فهرست حضور دارد که اسکار بهترین فیلم بینالمللی را برده است. آنگی لی، بونگ جون هو و دیگران هم چنین هستند. حتی بین کارگردانان آمریکایی هم چنین موضوعی وجود دارد و حضور غالب با آثاری است که در مراسم سالانهی اسکار درخشیده و برای خود نامی دست و پا کردهاند.
9. گستردگی و تنوع ژانری
مهمترین نکتهی مثبت فهرست بهترین فیلمهای نیویورک تایمز گستردگی و تنوع ژانری آن است. ژانرهایی چون کمدی، علمی- تخیلی، اکشن، فانتزی، جنایی، عاشقانه، ترسناک، ملودرام و … در آن سهم دارند. یکی از ملودرامهای حاضر در فهرست فیلم «جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی است که در رتبهی 33 قرار دارد و تنها نمایندهی سینمای ایران است.
از آن سو حضور فیلم اکشنی چون «مد مکس: جاده خشم» (Mad Max: Fury Road) به کارگردانی جرج میلر به عنوان نمایمدهی سینمای اکشن در جایگاه یازدهم و «برو بیرون» (Get Out) اثر جردن پیل به عنوان نمایندهی سینمای ترسناک در جایگاه هشتم قابل ملاحظه است. به ویژه که این دو ژانر عمدتا از سوی انجمنها و منتقدان چندان جدی گرفته نمیشوند و به فهرستهای مختلف راه نمییابند. البته سهم مستندها و انیمیشنها را نباید از یاد برد و نادیده گرفت.
مستندهایی همچون «عمل کشتن» (The Act Of Killing) به کارگردانی جاشوآ اپنهایمر، «خوشهچینها و من» (The Gleaners And I) ساخته آنیس واردا و «مرد گریزلی» (Grizzly Man) ساختهی ورنر هرتزوگ فهرست را خوش رنگ و لعاب کردهاند و انیمیشنهایی همچون «راتاتویی» (Ratatouille) از برد بیرد یا «وال ای» (Wall E) از اندرو استنتون حال و هوای خوبی به فهرست بهترین فیلمهای نیویورک تایمز بخشیدهاند.
10. حضور عجیب «انگل» در صدر فهرست

آیا واقعا «انگل» بهترین فیلم قرن 21 است؟ آیا رای دهندگان روی این موضوع اتفاق نظر دارند؟ «انگل» فیلم مهم و جریان سازی است اما این جریانسازی چندان مثبت نبوده است. این که نیویورک تایمز به عنوان یک روزنامهی خبری با بخشهای مختلف سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و غیره چنین فهرستی تهیه کرده چیز عجیبی نیست اما قرار گرفتن این اثر محصول کرهی جنوبی در صدر و انتخابش به عنوان بهترین فیلم قرن بیست و یکم زیادی توی ذوق میزند. «انگل» در بهترین حالت و با اغماض فیلم متوسطی است. این در حالی است که نگارنده معتقد است «انگل» نه تنها فیلم متوسطی به شمار نمیرود، بلکه تاثیرش بر سینمای پس از خود بسیار مخرب و ویرانگر بوده است.
میپرسید چرا؟ «انگل» در زمان اکرانش تمام جوایز مهم سینما را درو کرد. حتی اعضای آکادمی علوم و هنرهای سینمایی که کمتر جایزهی بهترین فیلم را به اثری غیرانگلیسیزبان تقدیم میکنند، چنین کردند و شبی رویایی برایش رقم زدند. این در حالی است که به هیچ عنوان نمیشد آن را بهترین فیلم سال دانست. اما همه چیز به این جوایز محدود نشد؛ موفقیت فیلم «انگل» خبر از تغییری در حال و هوای سینمای دنیا میداد. معلوم بود که جشنوارهها و مراسمهای مهم در حال پوست انداختن هستند و حرفها و محتوایی خاص را بر فرم هنری ترجیح میدهند. این گونه الگویی تحت تاثیر «انگل» به وجود آمد که هنوز هم کارگردانان جوان را صاحب جایزه میکند. خلاصه که خلق را تقلیدشان بر باد داد.
مهمترین الگویی که «انگل» جا انداخت و دیگران را وادار به تقلید کرد، ساختن فیلمهایی مبتنی بر یک ایدئولوژی خاص است. اگر زمانی فیلمهای شعاری و ایدئولوگ محکوم به شکست بودند و دست کم از سوی منتقدان چندان جدی گرفته نمیشدند، ناگهان ورق برگشت. سرآغاز عصر تازهی این اتفاق هم به این فیلم در بهترین حالت متوسط بونگ جون هو بازمیگردد که حال صدرنشین فهرست بهترین فیلمهای نیویورک تایمز شده است.
اما 10 فیلم برتر نیویورک تایمز عبارتند از:
10. شبکهی اجتماعی / The Social Network (دیوید فینچر 2010)9. شهر اشباح / Spirited Away (هایائو میازاکی 2001)8. برو بیرون / Get Out (جردن پیل 2017)7. درخشش ابدی یک ذهن پاک / Eternal Sunshine Of The Spotless Mind (میشل گوندری 2004)6. جایی برای پیرمردها نیست (No Country For Old Men) (برادران کوئن 2007)5. مهتاب / Moonlight (بری جنکینز 2016)4. در حال و هوای عشق / In The Mood For Love (وونگ کار وای 2000)3. خون به پا خواهد شد / There Will Be Blood (پل توماس اندرسون 2007)2. مالهالند درایو / Mulholland Dr. (دیوید لینچ 2001)1. انگل / Parasite (بونگ جون هو 2019)
منبع: دیجیمگ
نویسنده: رضا زمانی
https://teater.ir/news/71812