چارسو پرس: در دورانی که سینما بهشدت تحت سلطهی دنبالهها، بازسازیها و مجموعههای عظیم (فرنچایزها) قرار گرفته است، تنها تعداد کمی از فیلمسازان توانستهاند راهی متفاوت را انتخاب کنند و با خلق داستانهایی کاملاً تازه، بدون اتکا به آثار پیشین یا «مالکیت فکری آماده»، تماشاگران را غافلگیر کنند. این فیلمها با ایدههای جسورانه، مرزهای ژانرها را جابهجا میکنند و یادآور قدرت سینما برای شگفتزده کردن ما هستند. از وحشتهای خلاقانه گرفته تا درامهای خانوادگی چندجهانی (مولتیورس)، این آثار بیش از هر چیز نشان میدهند که سینما هنوز میتواند اصیل و خلاقانه باشد، نه صرفاً تکرار فرمولهای قدیمی.
در این مطلب به ۱۰ فیلم اورجینال پنج سال گذشته نگاه میاندازیم. بعضی از آنها با موفقیت عظیم روبهرو شدند و بعضی دیگر آنقدر متفاوت بودند که تماشاگران هنوز آمادهی پذیرششان نبودند. اما نکتهی مشترک همهی آنها این است که با نگاهی جسورانه، به کاوش در مضامین پیچیده میپردازند؛ چه در مقیاس عظیم بلاکباستر و چه در قالب آثار مستقل کوچک. این فیلمها با اتکا به داستانهای محکم، تصاویر خلاقانه و حضور استعدادهای بزرگ در مقابل و پشت دوربین، ما را مشتاق تماشای آثار اورجینال بیشتری در سالنهای سینما میکنند.
۱۰. «بیو میترسد» (Beau Is Afraid) – ۲۰۲۳
فیلم «بیو میترسد» داستان مردی خجالتی و مضطرب به نام «بیو» (با بازی «خواکین فینیکس») را روایت میکند که تصمیم میگیرد به دیدار مادرش برود. اما این سفر ساده خیلی زود به کابوسی عجیب تبدیل میشود؛ جایی که او با غریبههای خشونتطلب و خانوادهای عجیب روبهرو میشود. در طول مسیر، مرز میان واقعیت و خیال برای بیو محو میشود و هر فصل از داستان، لایهای تازه از ترسهای او را آشکار میکند.
همانطور که در فیلمهای «موروثی» و «میدسامر» دیده بودیم، کارگردان «آری استر» استاد خلق تصاویر شوکهکننده است. اینبار او بوم بسیار گستردهتری در اختیار دارد تا کابوسهای ویژهی خود را به تصویر بکشد. «بیو میترسد» با مدتزمان نزدیک به سه ساعت، ژانر وحشت روانشناختی را وارد قلمرویی آبسورد و حماسی میکند. «خواکین فینیکس» با ظرافتی بینظیر، شکنندگی و گیجی شخصیت بیو را به نمایش میگذارد و کارگردانی دقیق آری استر، حتی موقعیتهای روزمره را هم به کابوسهای خفهکننده تبدیل میکند.
به همین دلیل، این سفر سورئال و عجیب واکنشهای متناقضی از منتقدان و تماشاگران دریافت کرد. برخی شیفتهی آن شدند و برخی دیگر بهکلی گیج و آزرده از سالن خارج شدند. اما چیزی که انکارناپذیر است، اورجینال بودن «بیو میترسد» است؛ فیلمی که به احتمال زیاد در آینده طرفداران پرشور و فرقهای خاص خود را پیدا خواهد کرد. اگر هنگام تماشای فیلم دچار اضطراب و ناراحتی میشوید، باید بدانید که این دقیقاً همان چیزی است که سازندگان قصد داشتهاند؛ فیلم طراحی شده تا تماشاگر همزمان با بیو، همان حس آشفتگی را تجربه کند.
۹. «سناریوی رؤیا» (Dream Scenario) – ۲۰۲۳
فیلم «سناریوی رؤیا» دربارهی «پل متیوز» (با بازی «نیکلاس کیج»)، استاد دانشگاهی است که زندگیاش یکشبه تغییر میکند؛ چراکه او ناگهان شروع به ظاهر شدن در رؤیای آدمهای تصادفی میکند. در ابتدا پل از این توجه ناگهانی خوشحال است و از شهرتی که هرگز تجربه نکرده، لذت میبرد. اما وقتی حضور او در رؤیاها حالتی تاریک و خشونتبار پیدا میکند، نگاه عمومی به او تغییر میکند و مردم بهخاطر کارهایی که در خواب انجام داده، از او وحشتزده میشوند.
با اینکه «کیج» در سالهای اخیر بیشتر بهخاطر بازی در فیلمهای درجهدو شناخته شده بود، او همواره در برخی از اورجینالترین آثار سینمایی بازی کرده است. این جواهر ساختهی «کریستوفر بورگلی» احتمالاً تاج افتخار فیلمهای خلاقانهی اوست. اصالت فیلم در ترکیب کمدی آبسورد با طنز اجتماعی نهفته است. «سناریوی رؤیا» ایدهی سادهای را مطرح میکند: چه میشود اگر فقط به خاطر حضور تصادفی در ناخودآگاه دیگران مشهور شوید؟ سپس از این ایده استفاده میکند تا دنیای امروز را، از پدیدهی وایرال شدن گرفته تا فرهنگ لغو (Cancel Culture)، به نقد بکشد.
«نیکلاس کیج» در این فیلم آنقدر از بازیاش لذت میبرد که تماشاگر هم نمیتواند بیتفاوت بماند. فیلم تعادلی کمنظیر بین طنز و اضطراب برقرار میکند، اما هرگز فراموش نمیکند که در اصل یک درام شخصیتمحور باقی بماند.
۸. «دیدم تلویزیون میدرخشد» (I Saw the TV Glow) – ۲۰۲۴
فیلم «دیدم تلویزیون میدرخشد» داستان دو نوجوان به نامهای «اوون» (با بازی «جاستیس اسمیت») و «مدی» (با بازی «جک هاون») را دنبال میکند که با علاقهی مشترکشان به یک برنامهی اسرارآمیز نیمهشب به نام «رنگ صورتی مات» پیوند میخورند. برای آنها، این سریال تنها یک سرگرمی نیست، بلکه راهی برای فرار از یکنواختی زندگی حومهای است. اما با گذر زمان و بزرگتر شدنشان، مرز میان دنیای فانتزی سریال و واقعیت شروع به فروپاشی میکند و اوون درگیر این پرسش میشود که آیا جایگاه واقعی او در دنیای واقعی است یا روی صفحهی تلویزیون؟
کارگردان «جین شونبرون» در این فیلم کاوشی عمیق و اورجینال دربارهی هویت، حافظه و اشتیاق برای تعلق داشتن ارائه میدهد؛ آن هم از خلال زبان فرهنگ پاپ. ساختار رؤیاگونه و فضای مهآلود فیلم حس «غیرواقعی بودن» را تقویت میکند و نشان میدهد که چطور تلویزیون و رسانه میتوانند به آینهای برای ترسها و آرزوهای درونی ما تبدیل شوند.
اصالت فیلم تنها در لحن وهمآلود و غیرزمینیاش نیست، بلکه در نحوهی استفاده از نوستالژی بهعنوان ابزاری برای همزمان آرامش و اسارت نهفته است. فیلم تحسین چهرههای بزرگی مثل «مارتین اسکورسیزی» و «پل شریدر» را هم برانگیخته که آن را اثری قدرتمند و اورجینال توصیف کردهاند.
۷. «تنت» (Tenet) – ۲۰۲۰
فیلم «تنت» دربارهی مأمور سابق سیا (با بازی «جان دیوید واشنگتن») است که وارد دنیای مخفیای میشود که در آن، خود زمان قابلیت دستکاری دارد. او توسط سازمانی مرموز جذب میشود و همراه با همکارش «نیل» (با بازی «رابرت پتینسون») مأموریت پیدا میکند تا جلوی یک فاجعهی عظیم را بگیرند؛ فاجعهای که توسط تاجر اسلحهی روسی «آندری سیتور» (با بازی «کنت برانا») طراحی شده است. سیتور به تکنولوژیای از آینده دسترسی دارد که امکان حرکت معکوس اجسام و انسانها در زمان را فراهم میکند.
بهعنوان شناختهشدهترین فیلم این فهرست، «تنت» ساختهی «کریستوفر نولان» شاید جسورانهترین بلاکباستر اورجینال سالهای اخیر باشد. نولان که همیشه علاقهمند به بازی با زمان و روایتهای غیرخطی بوده، اینبار یک اسطورهی منحصربهفرد دربارهی «وارونگی زمان» خلق کرده که تماشاگر را مجبور میکند همانقدر فعالانه درگیر معماهای فیلم باشد که شخصیتها.
تأثیرگذاری فیلم با جلوههای عملی خیرهکننده چند برابر میشود؛ از جمله صحنههایی که در آنها زمان بهطور همزمان رو به جلو و عقب جریان دارد و تصاویری میسازد که پیش از این هرگز در سینما دیده نشدهاند. هرچند «تنت» بهدلیل همهگیری کرونا نتوانست به تماشاگر گستردهای که انتظار میرفت دست یابد، اما این موضوع چیزی از عظمت و دستاورد سینمایی آن کم نمیکند.
۶. «گناهکاران» (Sinners) – ۲۰۲۵
داستان «گناهکاران» در سال ۱۹۳۲ در ایالت میسیسیپی میگذرد و دربارهی دو برادر دوقلو به نامهای «اسموک» و «استک» (هر دو با بازی «مایکل بی. جردن») است که پس از ترک دنیای قاچاق مشروبات در شیکاگو، به خانه بازمیگردند تا یک «جوکجوینت» (محل موسیقی و رقص سیاهپوستان) برای جامعهی خود باز کنند. همراه آنها شخصیتهای دیگری نیز حضور دارند؛ از جمله پسرعموی بااستعدادشان «سَمی» (مایلز کاتن) با صدای بینظیر، همسر جداشدهی اسموک یعنی «انی» (وونمی موساکو)، افسانهی موسیقی محلی «دلتا اسلیم» (دلروی لیندو) و معشوقهی سابق استک یعنی «مری» (هیلی استاینفلد). اما نقشهی آنها در همان شب با تهدیدی خونآشامی که به موسیقی کشیده شده، گره میخورد.
فیلم «گناهکاران» علاوه بر اینکه یکی از بلاکباسترهای پرفروش سال به شمار میآید، از این جهت اورجینال است که کارگردان «رایان کوگلر» با مهارتی مثالزدنی، درام تاریخی، وحشت و انرژی موسیقایی را در یک چشمانداز یکپارچه ترکیب کرده است. روایت فیلم اسطورهی آشنای خونآشامها را از زاویهای تازه و بهویژه از منظر جامعهی سیاهپوستان بازآفرینی میکند.
صحنهی محوری فیلم – جایی که «سَمی» برای اولین بار در جوکجوینت آواز میخواند و بهطور جادویی موسیقیدانان بزرگ هر دوره به او میپیوندند – یکی از شگفتانگیزترین لحظات بصری و موسیقایی اخیر سینماست. موسیقی متن فیلم که توسط آهنگساز برندهی اسکار «لودویگ گورانسون» ساخته شده، خود به یکی از شخصیتهای کلیدی فیلم تبدیل میشود. «گناهکاران» یک بازآفرینی ژانری عالی و فیلمی قدرتمند است که بدون شک آزمون زمان را پشت سر خواهد گذاشت.
بیشتر بخوانید: ۱۰ فیلم خندهدار برتر ۴۰ سال اخیر | از «لبوفسکی بزرگ» تا «اتاق»

۵. «نه» (Nope) – ۲۰۲۲
فیلم «نه» داستان خواهر و برادری به نام «او.جی» (با بازی «دنیل کالویا») و «امِرالد» (با بازی «کیکی پالمر») را روایت میکند که مزرعهی اسب خانوادگیشان را در کالیفرنیا به ارث میبرند. بعد از مجموعهای از اتفاقات عجیب در آسمان، آنها مشکوک میشوند که یک شیء پرنده ناشناس بالای زمینشان در کمین است. این دو خواهر و برادر که باور دارند ثبت مدرکی از این جسم پرنده میتواند بلیت ورودشان به شهرت و امنیت مالی باشد، تصمیم میگیرند از یک فروشندهی تجهیزات تکنولوژی به نام «انجل تورس» (براندون پرئا) و فیلمبردار کهنهکار «آنتلرز هولست» (مایکل وینکات) کمک بگیرند.
«جردن پیل» بعد از دریافت جایزهی اسکار برای «برو بیرون» (Get Out)، نام خود را بهعنوان کارگردانی صاحبسبک در ژانر وحشت مطرح کرد. اما «نه» یک فیلم وحشت مستقیم و ساده نیست؛ بلکه بیشتر بر ایجاد رمز و راز تمرکز دارد. اصالت فیلم در این است که پیل داستان موجودات پرنده ناشناس (UFO) را به شکلی تازه روایت میکند؛ هم ترسناک و هم سرشار از مضامین اجتماعی. او در این فیلم به مسائلی مانند استثمار حیوانات، کار، تراژدی و حتی زخمهای روانی در صنعت سرگرمی میپردازد.
«نه» در نهایت خودش را بهعنوان یک فیلم تماشایی در سبک بلاکباستر معرفی میکند که یادآور «آروارهها» (Jaws) است؛ بهخصوص در پردهی سوم پرهیجان فیلم. ترکیب نقد اجتماعی با هیجان سینمایی، بار دیگر ثابت میکند که پیل توانسته فیلمی خلق کند که هم کلاسیک بهنظر میرسد و هم کاملاً تازه و مدرن. «نه» بیشک یکی از جسورانهترین فیلمهای این دهه است.
۴. «سلاحها» (Weapons) – ۲۰۲۵
فیلم «سلاحها» داستان شهری کوچک را روایت میکند که در شوک و اندوه ناپدید شدن هفده کودک از یک کلاس، آن هم بهطور ناگهانی در نیمهشب و از خانههایشان، فرو میرود. در مرکز این ماجرا «جاستین گندی» (با بازی «جولیا گارنر»)، معلم آن کلاس است که تحت فشار سوالها و سوءظن والدین قرار میگیرد؛ از جمله «آرچر گراف» (جاش برولین) که پسرش یکی از گمشدگان است. در این فیلم همچنین بازیگرانی چون «آستین آبرامز»، «آلدن ارنرایش»، «بندیکت وانگ» و «ایمی مدیگان» حضور دارند.
کارگردان «زاک کرگر» پس از موفقیت شگفتانگیز فیلم «وحشی» (Barbarian)، بار دیگر نشان میدهد که چطور میتواند انتظارات را وارونه کند. او در «سلاحها» تنش روانی و تفاوتهای لحن را در ساختاری تکهتکه اما در عین حال منسجم بهکار میگیرد. فیلم ساختاری شبیه به «راشومون» دارد؛ داستان از زاویهی دید شخصیتهای مختلف روایت میشود تا در نهایت به مهمترین حقیقت پرده برداشته شود.
این تغییر مداوم دیدگاهها باعث میشود تماشاگر همواره در حالت گیجی و در عین حال درگیر بماند. «سلاحها» با مهارت تغییرات لحنی را مدیریت میکند و بهسرعت به اثری محبوب در میان مخاطبان تبدیل میشود. در نتیجه، این فیلم همانقدر دربارهی «وحشت» است که دربارهی «تجربهی تماشای وحشت».
۳. «ماده» (The Substance) – ۲۰۲۴
در فیلم «ماده»، «دمی مور» نقش «الیزابت اسپارکل» را بازی میکند؛ بازیگری که دوران شهرتش رو به پایان است. او به دارویی آزمایشی به نام «ماده» روی میآورد؛ دارویی که به او امکان میدهد نسخهای جوانتر و آرمانیتر از خودش خلق کند؛ نسخهای که «مارگارت کوالی» آن را بازی میکند. این فرآیند نیازمند تعادل سختگیرانهای میان نسخهی اصلی و بدل است، چراکه دو نسخه نمیتوانند برای مدت طولانی همزمان وجود داشته باشند. اما حسادت و غرور باعث میشود رابطهی میان این دو نسخه به خشونت کشیده شود.
آنچه «ماده» را اورجینال میکند، شیوهای است که وحشت جسمانی (Body Horror) را وارد قلمروی نقد اجتماعی میکند. کارگردان «کورالی فارژا» با استفاده از تصاویر شوکهکننده و دگرگونیهای کابوسوار، به موضوعاتی چون تبعیض سنی، استانداردهای زیبایی و فشارهای ویرانگر کمالگرایی که بر زنان در فضای عمومی تحمیل میشود، میپردازد.
«ماده» فقط یک فیلم وحشت ساده نیست؛ بلکه نقدی تیز و برنده بر بهای سنگین جستجوی جوانی جاودانه است. بازی شجاعانهی «دمی مور» و «مارگارت کوالی» در کنار هم، این تمها را زنده میکند. «فارژا» با ترکیب تصاویر فراموشنشدنی و نقد اجتماعی گزنده، فیلمی میسازد که هم ترسناک و منزجرکننده است و هم بهشدت به واقعیت امروز مرتبط.
۲. «همهچیز همهجا بهیکباره» (Everything Everywhere All At Once) – ۲۰۲۲
«همهچیز همهجا بهیکباره» داستان «اولین وانگ» (با بازی «میشل یو») را روایت میکند؛ زنی خسته و درمانده که یک خشکشویی کوچک را اداره میکند و همزمان با مشکلات مالیاتی و رابطهی پرتنش با دخترش «جوی» (استفانی هسو) دستوپنجه نرم میکند. درست زمانی که زندگیاش در حال فروپاشی است، او وارد سفری ذهنپیچ در مولتیورس میشود؛ جایی که نسخهی دیگری از همسرش (کی هی کوان) به او خبر میدهد که توانایی نجات دنیا از تهدیدی آخرالزمانی را دارد.
هرچند مفهوم «چندجهانی» پیشتر در فیلمهای کمیکبوکی دیده شده بود، اما «همهچیز همهجا بهیکباره» این ایده را به کاملترین شکل ممکن بهکار میگیرد. این فیلم یک ایدهی علمیتخیلی عجیب را به داستانی عمیقاً انسانی و احساسی تبدیل میکند. کارگردانان «دنیلز» با ترکیب طنز آبسورد، اکشن خلاقانه و تصاویر سورئال، به موضوعاتی چون هویت، ارتباط و بار سنگین رویاهای تحققنیافته میپردازند.
«میشل یو» در یکی از بهترین نقشآفرینیهای دوران حرفهای خود – که برای آن برندهی اسکار شد – ستون اصلی فیلم است. «کی هی کوان» و «استفانی هسو» نیز با بازیهای درخشانشان، این اثر پرهیاهو را در زمینۀ احساسی ریشهدار میکنند. این فیلم که برندهی هفت جایزهی اسکار شد، استاندارد تازهای برای روایت خلاقانه در سینما بهجا گذاشت.
بیشتر بخوانید: ۱۰ فیلم ماندگار رابرت ردفورد
۱. «تیتان» (Titane) – ۲۰۲۱
فیلم «تیتان» با حادثهای تکاندهنده آغاز میشود؛ جایی که دختری جوان به نام «آلکسی» (با بازی «اگات روسل») در یک تصادف دچار آسیب مغزی میشود و صفحهای از تیتانیوم در جمجمهاش کار گذاشته میشود. او در بزرگسالی بهعنوان رقاص نمایشگاه خودرو کار میکند و تمایلات خشونتآمیزش خیلی زود به قتلهای زنجیرهای منجر میشود. پس از رابطهای عجیب و صمیمی با یک خودرو که به بارداری اسرارآمیز او ختم میشود، آلکسی مجبور میشود فرار کند و هویت پسر گمشدهای را به خود بگیرد. پدر سوگوار آن پسر، «وینسنت» (با بازی «وینسنت لیندون») او را در خانهاش میپذیرد و میان آنها پیوندی عجیب اما صمیمی شکل میگیرد.
اصالت «تیتان» در این است که هیچگاه حاضر نیست در یک ژانر یا معنا محدود شود. کارگردان «ژولیا دوکورنو» با ترکیب تصاویر تکاندهندهی وحشت جسمانی – جایی که فلز و گوشت در هم میآمیزند – داستانی احساسی دربارهی هویت و تعلق خلق میکند. «اگات روسل» با بازیای خام و متحولکننده، خشونت و آسیبپذیری شخصیت آلکسی را بهطرزی متوازن نشان میدهد، در حالی که «وینسنت لیندون» بهعنوان پدر داغدیده، وزنهای انسانی و عمیق در برابر او قرار میدهد.
تخیلات بصری فیلم – از دگرگونیهای منزجرکننده تا لحظات عاطفی در ایستگاه آتشنشانی – آن را به اثری بیمانند بدل میکند. «تیتان» که برندهی نخل طلای جشنواره کن شد، فیلمی است که واقعاً شبیه هیچچیز دیگری نیست و تجربهای است فراموشنشدنی.
به گزارش چارسو پرس: این ۱۰ فیلم، هرکدام به شیوهی خودشان یادآور میشوند که سینما زمانی بیشترین تأثیر را دارد که جسور باشد؛ زمانی که بهجای تکرار فرمولهای امتحانشده، بهدنبال کشف ایدههای تازه برود. چه در قالب بلاکباسترهای پرخرج و چه در سینمای مستقل، این آثار نشان میدهند خلاقیت هنوز هم قلب تپندهی هنر هفتم است. شاید همهی آنها به فروشهای میلیاردی دست نیافته باشند یا مورد پسند تمام مخاطبان قرار نگرفته باشند، اما بیتردید مرزهای سینما را گسترش دادهاند و راه را برای آیندهای پر از شگفتی هموار کردهاند.
منبع: collider
نویسنده: نسرین پورمند