امیرحسین قیاسی، نفر سوم «خنداننده‌شو ۲» (۱۳۹۷)، با ساخت برنامه‌هایی چون «پامپ» و «نیمه‌شب» (ترجمه‌ای از الگوهای Late Night آمریکایی) به پرمخاطب‌ترین چهره کمدی این روزها در فضای آنلاین بدل شده است. قیاسی راه خود را از جریان تکراری کمدی سینما و تلویزیون جدا کرده و با الگوبرداری از تاک‌شوها و کمدی‌های هجوآمیز خارجی، یک سبک وارداتی و ایرانیزه‌شده از «تفسیر کمدی» را به جامعه هدف نسل زد ارائه می‌دهد.
چارسو پرس: همین اول تکلیف را مشخص کنیم؛ این متن کاملاً جدی است، درست مثل استندآپ کمدی. ماجرا از حدود ۷ سال و چند روز قبل شروع شد. اتفاق سیاسی خاصی در شهریور ۱۳۹۷ وجود ندارد که بخواهیم متن را با آن شروع کنیم، به‌جز انتخابات سوئد یا اعتراضات دانشجویان شیلیایی علیه خصوصی‌سازی آموزش که بعداً معلوم شد مشکلشان سلف دانشگاه بوده است. در ورزش هم باید تا اواسط ماه صبر کنیم تا کاروان ایران به جاکارتا و بازی‌های آسیایی برود. با این حساب می‌شود گفت مهم‌ترین خبر کشور در روزهای آغازین شهریور مربوط به قاب تلویزیون است؛ جایی که فینال «خنداننده‌شو ۲» روی آنتن صداوسیما قرار می‌گیرد و اثر پروانه‌ای آن می‌رسد به همین روزهای توئیتر و اینستاگرام فارسی.

«خنداننده‌شو» محصولی وارداتی را به ایران آورد که از اواخر دی‌ماه ۹۵ جریانی را در کافه‌ها، صفحات یوتیوبی، اینستاگرام و توئیتر ایجاد کرد که تا پیش از این وجود نداشت. استندآپ کمدی ناگهان همه‌گیر می‌شود. سال ۹۷ همه‌چیز به نقطه اوجش می‌رسد و ۱۸.۵ میلیون رأی برای ۱۶ شرکت‌کننده ارسال می‌شود. درست هم‌زمان با دوران اوج استندآپ، سینمای کمدی بعد از «مصادره» و «هزارپا» از روزهای خوشش فاصله می‌گیرد و سه‌سالی لقب پرفروش‌ترین فیلم را از دست می‌دهد. دوباره دو کلمه «مبتذل» و «کمدی» کنار هم قرار می‌گیرند و تلویزیون هم کم‌کم از کمدی‌های پرمخاطب فاصله می‌گیرد. با فرض اینکه همه این اتفاقات را هم در نظر بگیریم، باز هم کمتر کسی گمان می‌کرد نفر سوم خنداننده‌شوی ۲ سه سال بعد بتواند پرمخاطب‌ترین برنامه کمدی کشور را بسازد.

رسیدیم به اصل مطلب؛ این متن دقیقاً قرار است درباره مهم‌ترین کمدین این روزها، یعنی امیرحسین قیاسی، «خیلی جدی» صحبت کند.

ظهور یک پدیده از نقطهٔ صفر

قیاسی از بین ۱۲ نفری که در مجموع سه فصل خنداننده‌شو به نیمه‌نهایی راه پیدا کردند، تنها کسی بود که مستقلاً برنامه‌ساز شد. او در «عصر جدید» به‌عنوان مربی استندآپ‌کمدین‌ها، با ابوطالب حسینی در برنامه «از شنبه» به‌عنوان مجری و با فاصله گرفتن از تلویزیون و در پلتفرم‌ها به‌عنوان مجری، طراح و برنامه‌ساز وارد میدان شد. قیاسی پیش از خنداننده‌شو هیچ سابقه‌ای نه در تولید برنامه طنز و نه در ساخت برنامه کمدی داشت؛ او می‌توانست شوخی بنویسد و این شوخی‌نویسی قرار نبود وارد سریال یا فیلم سینمایی شود. شاید این مهم‌ترین تمایز قیاسی است. او خیلی زود فهمید که کمدین شدن لزوماً نباید از طریق زمین بازی اهالی سینما، تلویزیون و استیج طی شود و راهش را جدا کرد. قیاسی بیرون از جریانی که داشت به تکرار می‌افتاد ایستاد و مسیری تازه را بازتعریف کرد. شوخی را مطابق با ادبیات روز کرد، از چهارچوب کلیشه‌های دو طیف مقابل هم یعنی طنز سینما و اینستاگرام فاصله گرفت و با الگوبرداری از برنامه‌های خارجی روبه‌روی دوربین نشست؛ یا به‌عنوان هاست (میزبان) برنامه تاک‌شوی کمدی و حتی کمدی هجوآمیز نسخه تقلیل‌یافته، مؤدبانه‌تر و ایرانیزه‌شده Between Two Ferns  و یا مفسر کمدی مانند جان اولیور، ست مایرز، استیون کلبر و جان استوارت مقابل دوربین می‌نشیند و کار «تفسیر کمدی» را انجام می‌دهد. قیاسی همان‌طور که با شکلی وارداتی و ایرانیزه‌شده از کمدی –استندآپ– وارد جریان شد، حالا در حال تجربه دیگر شیوه‌های وارداتی کمدی در ایران است که تا پیش از این یا اجرا نشده یا تا این اندازه گسترش پیدا نکرده است.

قیاسی به‌صورت موازی دو برنامه را با هم پیش می‌برد که هر دو یا سابقه‌ای در ایران ندارند یا عمر تولیدشان به کمتر از ده سال اخیر می‌رسد. قیاسی با «نیمه‌شب»، که حتی نام برنامه ترجمه The Late Nightهایی‌ست که در CBS، NBC و ABC اجرا می‌شود، سراغ وارد کردن گونه‌ای از برنامه پرسابقه در آمریکا رفته و با «پامپ» چیزی میان «بین دو سرخس» زک گالیفیناکیس و تاک‌شوهای مطرح آمریکایی (جیمی کیمل، فالون و دی‌جنرس) ارائه می‌دهد که این مورد خودش ابتکاری است. اما مهم‌ترین ابتکار قیاسی نه گرته‌برداری از روی دست آمریکایی‌ها، بلکه تلاش برای ایرانیزه و مطابق با جغرافیاست که در پی آن کاراکتر مجری ساخته می‌شود.

قیاسی دقیقاً چه کار می‌کند؟

یک قسمت از «پامپ» یا «نیمه‌شب» را نگاه کنید؛ هیچ اضافاتی ندارد. تدوین برنامه به‌گونه‌ای انجام شده که از یک ساعت گفت‌وگو در «پامپ» حداقل ۱۰ تکه وایرالی در اینستاگرام بیرون کشیده شود و در «نیمه‌شب» هم تمام بیست دقیقه ظرفیت چرخاندن در اینستاگرام داشته باشد. این یعنی انبوهی از شوخی‌های دو تا سه‌دقیقه‌ای و یا تکه‌هایی که ظرفیت چرخاندن در اینستاگرام را دارند. تفاوتی نمی‌کند که برنامه یک‌ساعته چند مرتبه کات می‌خورد؛ مهم این است که بتوان از همان میزان تولیدات بیشترین بازدهی را داشت. ازآنجایی‌که بازدهی اهمیت دارد، پس باید مخاطب هم در نظر گرفته شود. مخاطب «پامپ» و «نیمه‌شب» همان کاربر ثابت اینستاگرام و یوتیوب است که دایره واژگانی توئیتر، اینستاگرام و یوتیوب را متوجه می‌شود؛ مخاطبی که متعلق به نیمه آخر نسل هزاره و طیف اکثریت نسل زد است و هم صبر کمتری در مواجهه با شوخی‌ها دارد و هم درگیر ترندهای روز است و صبر چندانی درباره محتواهای مختلف ندارد. پس مدل کار قیاسی که با بالاترین میزان بهره‌وری و بیشترین تعداد شوخی در یک بازه زمانی محتوا تولید می‌کند از اساس در چنین بستری جواب می‌دهد. از طرفی شوخی‌های هجوآمیز که می‌توانند کاراکترهای ساخته‌شده از هنرمندان را به چالش بیندازند، با علاقه نسل‌زدی‌ها به شکستن ساختار و تعارفات عرفی انطباق دارد. از طرف دیگر قیاسی خودش هم در جایگاه نقد نسل زد برمی‌آید و با تمرکز روی شوخی با ادبیات آن‌ها (مثل شوخی با وکیل نسل‌زدی‌ای که با دمپایی کراکس به دادگاه رفته بود) تیغش را به سمت مخاطب هم می‌برد.

پس انطباق با نسل‌زدی‌ها، با بستر پخش و مخاطبانش و همچنین استفاده از الگوی حساب‌پس‌داده‌شده در خارج از ایران، مهم‌ترین ویژگی‌هایی‌ست که او در کارش به اجرا درآورده و حالا با مخاطب بیش از دو میلیون نفری در اینستاگرام و یوتیوب مواجه شده است.

اما این راه همیشه جذاب نیست

تا اینجای کار همه‌چیز منطقی به نظر می‌رسد؛ طنز قیاسی کار می‌کند و برآیند رفتار و زیست نسل‌زدی‌هاست و حتی آن را هم به چالش می‌کشد. از طرفی او در شوخی‌های کلامی و سیاسی نبوغ انکارناپذیری دارد و توانسته جامعه هدفش را با خود همراه کند و حتی در تولید ادبیات خاص در این فضا هم موفق عمل کند که این مسئله غایت شوخی‌های کلامی است. با این همه، قیاسی دچار مسئله‌ای است که خود او در میانه شوخی‌هایش به آن پرداخته است. این مدل از کار قیاسی به‌وضوح تاریخ مصرف دارد، کمااینکه ادبیات نسل‌زدی هم دچار تاریخ مصرف است. حالا قیاسی اگر بخواهد با این «انقضاداشتگی» مقابله کند، مجبور است به‌جای عبور از چهارچوب‌های فرمی، از چهارچوب‌های عرفی بیشتری عبور کند و به همان بحرانی دچار شود که کمدی‌های سال ۹۸ دچارش شدند؛ کمدی‌هایی که نمی‌توانستند خنده بگیرند و بالاجبار می‌رفتند سراغ کمدی جنسی. قیاسی حالا در سری جدید «پامپ» در حال نزدیک شدن به همین شکل از شوخی‌هاست؛ شوخی‌هایی که پدیده ۹۷ تلویزیون را به روند کمدی‌فارسی‌هایی می‌اندازد که قیاسی را هم از یک برند کمدی به یک جوک جنسی زودگذر بدل می‌کند. قیاسی یک پدیده است، اما زمانه خیلی با پدیده‌ها خوش‌برخورد نیست. او تا اینجا با بلاگرهای متوسل‌شده به شوخی جنسی و کمدی‌های تکراری تلویزیونی و سینمایی متفاوت بوده است، اما باید دید آیا او مزیت رقابتی‌اش را فدای دیده‌شدن می‌کند؟

کمدی دلارته به سبک قیاسی

 برنامه یوتیوبی «پامپ» با اجرای «امیرحسین قیاسی» در حال حاضر به یکی از ترند‌های اصلی فضای مجازی بدل شده است. نگرش این کمدین به متن متفاوت از نمونه‌های پیشین و در نسبت وثیقی با درک مخاطب اینستاگرامی از مقوله خندیدن و خنداندن قرار دارد و به همین دلیل هم با انتشار هر قسمت سیل واکنش به سمت آن روانه می‌شود. اما پامپ و ایده‌پردازانش چه در چنته دارند که این برنامه را از سایر محتوا‌های موجود در شبکه اجتماعی متمایز می‌کنند؟ قیاسی بدون آنکه از سابقه افراد مدعی در حوزه طنز و کمدی برخوردار باشد، در حال حاضر و بدون هیچ اغراقی اگر موفق‌ترین فرد در این زمینه محسوب نشود، قطع به یقین یکی از بااستعدادترین‌ها در وادی کمدی کلام و بازی با قواعد زبانی تعریف شده در رفتار مرسوم مردم کوچه و بازار است؛ اتفاقی که باید آن را نتیجه گشودگی فرهنگی در حاکمیت و همین‌طور شکسته شدن محدودیت‌ها با توجه به بال و پر پیدا کردن سرویس‌های پخش استریم قلمداد کرد. به عبارت دیگر، جامعه ایرانی سوای ارزش‌گذاری‌های مرسوم با برنامه‌ها و مجریان اینترنتی ارتباط می‌گیرد، چون آن‌ها و وضعیت‌شان را آینه تمام‌قد نیاز‌ها، علاقه‌مندی‌ها و سرخوردگی‌هایش تصور می‌کند. در مورد شوخی و لحظات کمیک هم این اتفاق رخ می‌دهد و یوتوب به ظرفی برای حمل ایده‌های مردم‌پسندتر تبدیل می‌شود. 

 امیرحسین قیاسی

دست پربداهه در برابر متن نوشته‌شده 

در کمدی کلامی- که در ایران از دیرباز تاکنون طرفداران زیادی داشته- اهمیت نقش بداهه بر متن ِ نوشته شده مشخص و مبرهن است. در زمانی که سینما و تئاتر نقش نه‌چندان‌زیادی برای دیگر اشکال کمدی قائل نمی‌شد و امثال «رضا ارحام صدر»، «نصرت‌الله وحدت»، «علی میری»، «تقی ظهوری» و... درست بر مبنای همین تفکر بود که توانستند در کارشان موفق شوند و مردم را به خرید بلیت فیلم‌هایشان در سینمای عامه‌پسنده زمانه خود دعوت کنند. سال‌ها بعد تاریخ دوباره تکرار شد و افرادی نظیر امیرحسین قیاسی و ابوطالب حسینی هم با عبور از متن‌محوری سوژه‌هایشان و اتکای بیشتر بر بازی‌های کلامی به اهمیت مسئله بداهه‌پردازی تأکید کردند و بازگشتی موفق به فرمول امتحان‌پس‌داده‌شده پیشین داشتند. این بار اما سینما محل ارائه طنازی‌هایشان نبود و آن‌ها برای عرضه داشتن ایده‌های خود بستر یوتوب را مناسب دیدند. شاید برای بیان این نکته کمی زود باشد، ولی می‌توان عنوان کرد که زنگ خطر برای سالن‌های سینما و صاحبان آثار مدتی‌ است که به صدا درآمده و هیچ بعید نیست بسیاری از بازیگران برای کسب درآمد، فیلم و سینما را سه قفله و به یوتوب کوچ کنند. در واقع، سینما با توجه به سرعت بالای زندگی در جوامع مدرن دیگر نمی‌تواند یکی از امکان‌های اصلی برای سرگرمی مردم باشد و باید یا جایش را به ساختار‌های جایگزین بدهد یا اینکه به‌واسطه پیشرفت‌های تکنولوژیک به تحول و دگردیسی اساسی تن دهد! باری، «پامپ» جذاب است، زیرا به بداهه و نزدیک کردن محتوای برنامه به متن شوخی‌های کلامی جاری در میان مردم بها می‌دهد. 

چرا به امیرحسین قیاسی می‌خندیم؟ 

قیاسی در اجرای برنامه گفت‌وگومحور پامپ به‌ظاهر کار پیچیده‌ای برای انجام ندارد، اما برخلاف اغلب برنامه‌ها و همینطور کمدی‌فارسی‌های رو پرده منطبق بر ریخت‌شناسی کهن‌الگویی در ساخت فضا و شخصیت‌های کمیک است و درست به همین خاطر موفق به گرفتن خنده از مخاطبان می‌شود. بیننده در چه صورت لبخند رضایت بر لب‌هایش نقش می‌بندد؟ ما به کنش‌های گفتاری و عملی امیرحسین قیاسی در پامپ می‌خندیم، چون او با ساختارشکنی در مفهوم اجرا تصور تماشاگر از تاک‌شو را حداقل با آنچه ما در ایران می‌شناسیم تغییر می‌دهد. ما با خنده به قیاسی، سؤالاتش از مهمان‌ها و همینطور جواب افراد به وی واکنش نشان می‌دهیم، چون او فهم بیننده از برنامه‌های گفت‌وگومحور را با چالش مواجه می‌سازد. به بیان دیگر، چیزی که در زندگی عادی، مرسوم و رایج به‌نظر می‌رسد (در اینجا مسئله اجرای برنامه تصویری) اگر به شکلی دگرگونه برگزار شود که با معیار‌های عقلی و عرفی بیننده نخواند، واکنش وی را با خنده، استهزا و خشم برمی‌انگیزد و در لحظه تضاد، زمینه را برای خلق دوباره مهیا می‌کند. میزانسن و اجزای صحنه در پامپ برخلاف «عیدی اچ‌دی» نیز مبین چنین تضادی است. بیننده در مواجهه با میزانسن برنامه هیچ تصوری از اجرای یک محتوای کمیک ندارد و ادراکش درگیر نمی‌شود، اما وقتی نخستین کلمه از زبان امیرحسین قیاسی خارج می‌شود درمی‌یابد که همه‌چیز این صحنه‌پردازی جز یک شوخی بامزه نیست و فقط قرار است وی را در چرخه تولید لذت قرار دهد. 

منبع: فرهیختگان