ژانر کمدی در سینمای ایران به دلیل بحران ایدهپردازی و انحصار گیشه، به سمت استفاده از فرمولهای نازل و امتحانپسداده سوق یافته است. حربه تغییر جنسیت لباس و گریم یکی از این الگوهای تاریخی برای دور زدن ممیزی و جلب مخاطب بوده است؛ راهکاری که سابقاً در مواردی نادر به «مردپوشی» نیز رو میآورد. در تازهترین نمونه، تبلیغات فیلم «کجپیله» با تمرکز بر گریم و رقص مردانه الناز شاکردوست، مخاطب را به سالن میکشاند، درحالیکه پخشکننده اذعان کرده است این تصاویر در نسخه اکرانشده، کارکرد دراماتیک ندارند و تنها نوعی تقلّب آشکار تبلیغاتی است.
چارسو پرس: کمدی در سینمای ایران مرغ عزا و عروسی است؛ چون ازیکطرف قاطبه فیلمسازان با وجود عدم شناخت نسبت به این ژانر، تنها برای تداوم حضور خود در چرخه سینما پا به میدان میگذارند و از سوی دیگر، مخاطبان برای سرگرمشدن چارهای جُز تماشای این آثار ندارند، زیرا مدتهاست که تماشای فیلم در سالنهای سینما بهمنظور تفریح و خوشگذرانی به فیلمهای کُمدی خلاصه شده و باقی گونهها و ژانرها از سبد فرهنگی خانوار به سبب سیاستهایی که تولید آثار متفاوت را توجیهپذیر نشان نمیدهد، حذف شدهاند.
همه این مسائل و موانع باعث شده تا در این سالها فیلمهای کُمدی با بحران در ایدهپردازی و شیوه بیان سینمایی سوژه مواجه شوند و توأمان مورد بدگویی طیف حاشیهنشین سینماگران، مردمی که با تماشای این فیلمها بار اصلی اقتصاد این شبهصنعت را به دوش میکشند و بخشی از مسئولان و منتقدان حوزه فرهنگ قرار بگیرند. در راستای حضور پرترافیک فیلمهای کمدی در گیشه سالهای اخیر سینمای ایران و انحصار شکلگرفته حول محور این تولیدات، صاحبان آثار با بیانگیزگی، تنها واریاسیونهایی نازل از فرمولهای امتحانپسداده شده فیلمهای موفق پیشین را به مردم عرضه میکنند، چون میدانند که در نبود رقبای جدی هیچ خطری موجودیت کاسبی آنها و شکل بسازوبندازی محصولات ضعیفشان را تهدید نمیکند.
در این میزانسن، خانواده برای حضور در سالنهای سینما و ناسزاگفتن به کمدیفارسیها، فقط به یک انگیزه و تکانه حداقلی نیاز دارد که اینستاگرام با قبول وظیفه، امکاناتش را در اختیار چنین مسئلهای قرار میدهد. بهعبارتدیگر، بیننده میداند که کیفیت غالب آثار خندهدار پایین است؛ اما بهخاطر محتوایی که از این تصاویر متحرک در فضای اینترنت و بالاخص اینستاگرام میبیند، عزم خود و بستگانش را برای تماشای محتوایی که از سخیف بودن آن اطلاع دارد جزم میکند تا همچنان به حیات ادامهدار این محصولات در چرخه نامتوازن سینمای ایران کمک کند. اما کمدیفارسیها بر اساس چه الگوهایی ضریب حضور خود در جدول اکران را بالا میبرند؟
برگ همچنان برندۀ زنپوشی
فیلمفارسیسازان در سینمای پیش از انقلاب دو راهکار برای بهدستآوردن دل مخاطبان داشتند؛ آنها یا باید حلقههای فیلم را با رقص و آواز و پرداخت صحنه با کافههای سازضربی لالهزاری پرمیکردند، یا با بداههپردازی کمدینهایی نظیر «تقی ظهوری»، «علی میری»، «رضا ارحام صدر»، «نصرتالله وحدت»، «منصور سپهرنیا» و... کار را به سرانجام میرساندند.
برخی از فیلمها نیز برای کشاندن مردم به سالنها، به حربه زنپوشی و در موارد استثنا «مردپوشی» رو میآوردند که در مواردی باتوجهبه سوژه موردنظر، گاه میشد کارکردی دراماتیک هم پیدا کنند و حضورشان در صحنه و جلوی قاب دوربین توجیهپذیر جلوه کند. مسئله ممیزی و سانسور در آن دوران نیز بهگونهای نبود که فیلمساز با تبدیلکردن این مسئله به تنها برگ برنده اثر، خیالش از مسئله فروش راحت شود و اختیارات و وظایفش را به اموری انتزاعی و آنچه در خارج از قاب اتفاق میافتد، برونسپاری کند. درواقع این فقط تبلیغات پرسروصدای فیلمها نبود که باعث فروش آنها میشد و حتی فیلمفارسیها نیز برای مطرحنمودن خود در میان عوام گاه به راهکارهای دیگری هم احتیاج داشتند که آنها را از فیلمفارسیها و کمدیفارسیهای جدید متمایز میساخت.
سینمای ما در دهه شصت در بهترین حالت خود، جایگاه مناسبی برای طرح ایدههای متفاوت از کمدی با سابژانرهای متنوعش گرفته تا آثار دفاع مقدسی، ملودرامهای عاشقانه و گاه حتی فیلمهای جنایی و پلیسی در اختیار فیلمسازان قرار میداد، ولی این شرایط نیز با کالاییشدن هرچه بیشتر فرهنگ و تولید فیلم تنها به بهانه بازگشت سرمایه سرانجام خوشی پیدا نکرد تا صاحبان آثار صرفاً برای جبران مخارج که تولید فیلم بر آنها تحمیل میکرد دوباره رو به فرمولهای پیشین بیاورند، با این تفاوت که این بار میدانستند در نبود رقبای جدی ایرانی و خارجی کار راحتتری در پیش دارند و میتوانند بدون هیچ دردسری خطوط قرمز اخلاقی و عرفی را دست بیندازند و بدون احتیاج به هرگونه بایدونباید منطقی و دراماتیکی حضور ماندگار و غیرقابلتغییر را در چرخه سینمای ایران تجربه کنند.
سالها پیش رضا عطاران با ساخت اولین فیلم سینماییاش «خوابم میاد» زنپوشی را با کارکردی موجه و بالنسبه دراماتیک دوباره در سینمای ایران باب کرد و بهعنوان راه چارهای برای عبور از بایدها و نبایدهای ممیزی به دیگر فیلمسازان ارائه داد. اکبر عبدی که تا پیش از آن با بازی در نقش «عباس خاکپور» در «آدمبرفی» ساخته «داوود میرباقری» ظرفیتهای جدید بازیگریاش را با وجود توقیف و سانسور فیلم موردنظر در اختیار سیاستگذاران فرهنگی و بهطور کل جریان اصلی سینما قرار داده بود، در اولین اثر بلند داستانی کارگردان موفق، ولی طردشده آن ایام صداوسیما ایفاگر نقش مادر شد تا قدرتش در اجرای نقشهای عجیبوغریب را به نمایش بگذارد.
اتفاقی که ارتباطی انضمامی با کلیت کار نداشت و بیرون از اثر میایستاد؛ اما به لطف اجرای دقیق عبدی و هدایت خوب رضا عطاران برخورنده و توهینآمیز به نظر نمیرسید. این اتفاق باعث باز شدن مسیری تازه برای دورزدن ممیزی در سینمای ایران شد. ازآنپس هرازچندگاهی مردها به زن و زنها به مرد تبدیل شدند تا تماشاگر در فریبی بزرگ، گول آنها را خورده، بلیت تهیه کرده و به سالنهای سینما برود. در تازهترین نمونه، تبلیغات رسانهای فیلم «کجپیله» برای اکران، بر روی چهره و گریم «مردانه» بازیگرش الناز شاکردوست تأکید کرده است تا با وایرالشدن و دستبهدست شدن آن، حداقل بخشی از فروش فیلم را در گیشه تضمین کند. البته پخشکننده فیلم در اظهارنظری عنوان کرد که تصاویر منتشرشده از شاکردوست با گریم و رقص مردانه ربطی به نسخهای که قرار است در سینما نمایش داده شود ندارد! این تقلبی آشکار در راستای کشاندن مخاطب به سالنهای سینماست. تصاویر چالشبرانگیز فیلم درحالی در شبکههای اجتماعی دستبهدست میشود و تماشاگر را به سینما فرامیخواند که قرار نیست اساساً هیچ کارکرد دراماتیک و حتی آکسسوارگونهای در فیلم داشته باشد.
منبع: فرهیختگان
https://teater.ir/news/73400