نتفلیکس با سریال «اوزارک» تلاش کرد نسخهای مدرن از «برکینگ بد» بسازد؛ درامی تاریک درباره مردی معمولی که به دنیای جرم و جنایت کشیده میشود. با وجود بازی درخشان جیسون بیتمن و داستانی پرتعلیق، تصمیمی کلیدی در پشت صحنه باعث شد این سریال هرگز نتواند به جایگاه فرهنگی و ماندگاری «برکینگ بد» برسد.
چارسو پرس: پس از موفقیت بیسابقه «برکینگ بد»، شبکههای مختلف به دنبال ساخت نسخهای مشابه از این داستان ضدقهرمانانه رفتند. اچبیاو «بری» را ساخت، شوتایم سراغ «ری داناوان» رفت و حتی خود شبکه ایامسی هم با اسپینآف «بهتره با سال تماس بگیری» مسیر را ادامه داد.
نتفلیکس نیز با «اوزارک» وارد این رقابت شد؛ سریالی که جیسون بیتمن در آن نقش «مارتی برد»، کارشناس مالیای را بازی میکند که پس از کشته شدن شریکش بهدست کارتل مکزیکی، ناچار میشود برای زندهماندن، پولهای آنان را در ایالت اوزارک تطهیر کند. او خانوادهاش را به منطقهای دورافتاده میبرد تا شبکهای از تجارتهای ظاهراً قانونی برای پنهانکردن پولهای کارتل راهاندازی کند، در حالیکه سعی دارد خانوادهاش را از هم نپاشد.

«اوزارک» از نظر مضمون و ساختار، پتانسیل تبدیل شدن به «برکینگ بدِ نتفلیکس» را داشت: مردی معمولی که در مسیر سقوط اخلاقی گام برمیدارد و مخاطب، در تضاد میان اضطراب و همدلی، او را دنبال میکند. اما تفاوت بزرگ در پایانبندی دو سریال است. «برکینگ بد» یکی از ماندگارترین فینالهای تاریخ تلویزیون را دارد، در حالیکه پایان نهچندان قوی «اوزارک» باعث شد نتواند تأثیر مشابهی بر جای بگذارد.
عامل مهم دیگر، مدل پخش نتفلیکس بود. «برکینگ بد» بهصورت هفتگی پخش میشد و هر قسمت فرصتی بود برای گسترش گفتوگوها و تئوریها میان بینندگان. اما در مدل «بینجواچینگ» نتفلیکس، فصلها در یک روز منتشر میشوند و شور تماشاگران ظرف چند روز فروکش میکند. همین تفاوت ساختاری باعث شد «اوزارک» هرگز نتواند مانند «برکینگ بد» به پدیدهای فرهنگی بدل شود.
از سوی دیگر، گرچه هر دو سریال درباره ورود یک مرد خانوادهدار به دنیای جرماند، اما مسیر تحول شخصیتها تفاوت زیادی دارد. والتر وایت از انسانی معمولی به هیولایی اخلاقی تبدیل میشود، در حالیکه مارتی برد تقریباً همان فرد خودخواه و حسابگر آغاز داستان باقی میماند. در «برکینگ بد»، همسر والت قربانی سیستم اوست؛ اما در «اوزارک»، وندی همسر مارتی نهتنها قربانی نیست بلکه به شخصیتی حتی تاریکتر از شوهرش بدل میشود.
«اوزارک» را نمیتوان صرفاً نسخه تقلیدی از «برکینگ بد» دانست. این سریال با حالوهوای سرد، ریتم حسابشده و بازیهای درخشانش، اثری مستقل و قابلتوجه است؛ اما همانطور که پایانش نشان میدهد، در مسیر رسیدن به قلهای که وینس گیلیگان و برایان کرانستون فتح کردند، از نفس افتاد.
منبع: screenrant
نویسنده: نسرین پورمند
https://teater.ir/news/73445