چارسو پرس: پیشبینیهای اولیه درباره پرفروشترین فیلمهای سال ۲۰۲۵، شامل دنبالهها و بازسازیهای موردانتظار بسیاری است. از The Naked Gun و Final Destination: Bloodlines گرفته تا Karate Kid: Legends و 28 Years Later، سال ۲۰۲۵ تاکنون سالی فوقالعاده برای دنبالههای نوستالژیک و بازگشت فرنچایزهای محبوب بوده است.
در سالهای اخیر، فیلمهای فرنچایزی بخش بزرگی از خروجی صنعت سینما را تشکیل دادهاند.
در میان مجموعههای سینمایی، برخی سهگانهها مانند Guardians of the Galaxy در قسمت دوم یا سوم خود به اوج میرسند و پایان درخشانی دارند. هرچند چنین مواردی نادر است، اما بعضی داستانها واقعاً شایسته ادامه دادن هستند حتی در قالب بازسازیها یا دنبالههای میراثی (Legacy Sequels).
چنین فرنچایزهایی نه تنها کیفیت قسمت اول خود را حفظ کردهاند، بلکه در بسیاری موارد از آن نیز پیشی گرفتهاند.
بازگشت به آینده (Back to the Future)
چیزی کلاسیکتر از ماجراجوییهای مارتی مکفلای (Marty McFly) و دکتر براون (Doc Brown) در دل ماشین زمان مشهور «دلورین» وجود ندارد. قسمت اول این مجموعه یکی از بهترین فیلمهای احساسی و سرگرمکننده دهه ۱۹۸۰ است، اما در همان زمان این پرسش مطرح شد که آیا چنین داستانی ظرفیت تبدیل شدن به یک فرنچایز را دارد یا نه — حتی با وجود پایان پرتعلیق آن.
با این حال، هر دو دنباله — بهویژه قسمت سوم — بهطور کامل در حد و اندازهی فیلم اول ظاهر شدند.
هرچند جزئیات مربوط به سفر در زمان در قسمت دوم کمی پیچیده میشود، اما این فیلم با ماجرایی احساسی و خندهدار و سکانس اکشن پایانی بهیادماندنی، همان حس خوب فیلم نخست را زنده میکند.
قسمت سوم نیز با ترکیب امضای ماجراجوییهای «بازگشت به آینده» با ژانر وسترن، به یک کلاسیک ماندگار تبدیل شد که هنوز هم جذابیت خود را حفظ کرده است.
۵ فیلم اسلشر خونین که حد و مرزی برای وحشت ندارند؛ از «جیغ» تا «پرل»
سهگانهی بستنی کورنتو (Three Flavours Cornetto)
زندگی کردن در سایهی یکی از خندهدارترین فیلمهای ترسناکِ تاریخ کار آسانی نیست، اما هنوز هم بحث در مورد اینکه کدامیک از فیلمهای سهگانهی Three Flavours Cornetto بهترین است ادامه دارد.
فیلم اول یعنی Shaun of the Dead با رویکردی ناب نسبت به ژانر زامبی، به اثری تبدیل شد که بسیاری از فیلمسازان هنوز هم از شوخیها و ساختار آن الهام میگیرند — بیش از دو دهه پس از انتشارش.
فیلم بعدی، Hot Fuzz، شاید خندهدارترین فیلم این سهگانه باشد. این اثر کلاسیک اکشن-کمدی سیاه با دیالوگهایی بسیار نقلشدنی، جایگاه ویژهای در میان طرفداران دارد. قسمت سوم یعنی The World’s End نیز مجموعه را به ریشههای علمیتخیلی خود بازمیگرداند و با روایت تهاجم بیگانگان، به شکل شگفتانگیزی طنز را با داستان ترکیب میکند و نشان میدهد که این سهگانه بهدرستی در حد قسمت اول فوقالعاده باقی مانده است.
چگونه اژدهای خود را تربیت کنید (How to Train Your Dragon)
یکی از بهترین فرنچایزهای فانتزی تاریخ سینما که به پایان رسیده است، مجموعهی تحسینشدهی چگونه اژدهای خود را تربیت کنید (How to Train Your Dragon) محصول دریمورکز است.
این فیلم نهتنها در حد قسمت اول درخشان ظاهر شد، بلکه به زیبایی دنیای داستان را گسترش داد و به ماجراهای پسرک وایکینگ، هیکاپ (Hiccup)، و اژدهای بامزهاش توتلس (Toothless) عمق بیشتری بخشید.
روابط میان این دو، یکی از زیباترین نمونههای دوستی غیرمنتظره در تاریخ سینما محسوب میشود.
جالب اینکه اخیراً نسخهی لایو اکشن (واقعگرایانه) این فیلم نیز ساخته شده است.
دنبالههای بعدی موفق شدند همان احساسات قسمت اول را بازسازی کنند. قسمت دوم با گسترش اسطورهی اژدهاها و تمرکز بر گذشتهی هیکاپ، پیوند عاطفی میان او و توتلس را قویتر کرد.
قسمت پایانی هم با همان میزان احساس و لطافت، سفر شخصیتها را به شکلی کامل و احساسی به پایان رساند، بدون آنکه میراث مجموعه را خدشهدار کند.
۱۰ انیمیشن برتر غربی که حالوهوای انیمه دارند
مردگان شریر (Evil Dead)
بیش از چهار دهه از زمانی که سم ریمی (Sam Raimi) فیلم اول The Evil Dead را ساخت میگذرد — اثری که او شش سال بعد با دنبالهای فوقالعاده ادامه داد و مسیر این فرنچایز را از وحشت محض به سمت ترس-کمدی تغییر داد.
با فیلم Army of Darkness، مجموعه بهطور کامل وارد قلمرو کمدی ترسناک شد و از فضای خونین، پرتنش و تأثیرگذار فیلم نخست فاصله گرفت.
حفظ کیفیت در بازسازیها همیشه دشوار است، اما نسخهی ۲۰۱۳ ساختهی فده آلوارز (Fede Álvarez) بازگشتی درخشان به ریشههای مجموعه بود؛ تمرکزی دوباره بر خونریزی، وحشت و درام.
دنبالهی جدیدتر یعنی Evil Dead Rise نیز از جمله فیلمهای ترسناک اخیر است که مدتها پس از پایان، در ذهن تماشاگر باقی میماند. این فیلم با صحنههای خونین خلاقانه و بازگرداندن طنز تلخ به روایت، روح تازهای در فرنچایز دمیده است.
داستان اسباببازی (Toy Story)
حدود سی سال پیش، استودیوی پیکسار (Pixar) با ساخت اولین فیلم بلند انیمیشنی خود، یکی از موفقترین فرنچایزهای تاریخ انیمیشن را آغاز کرد. هر دو فیلم بعد از اضافه شدن شاخهی «بهترین فیلم انیمیشن» به جوایز اسکار، موفق به کسب آن شدند.
ایدهی زنده بودن اسباببازیها زمانی که صاحبشان در اتاق نیست، فرمولی برنده و جاودانه بود.
رشد شخصیتی کاراکترها در طول این مجموعه واقعاً احساسی است؛ اسباببازیها در مسیر داستان یاد میگیرند، احساس پیدا میکنند و در نهایت در قسمت سوم با وداعی اشکآور از اندی خداحافظی میکنند — پایانی کامل برای سهگانهای بینقص.
با این حال، اعلام ساخت قسمت چهارم باعث شک و تردید بسیاری شد، اما نتیجه فراتر از انتظار بود؛ فیلمی که دوباره همان جادویی را زنده کرد که باعث درخشش قسمتهای پیشین شده بود.
۱۰ پایان بد در تاریخ فیلمهای علمیتخیلی؛ چرا ایدههای درخشان در خط پایان فرو میپاشند؟
۲۸ روز بعد (28 Days Later)
استفاده از ایدهی «آخرالزمان زامبیها» برای کاوش در تاریکترین زوایای روح انسان و روایت داستانی مهیج با تمرکز بر نقش «پارانویا جمعی» و مسائل بحثبرانگیز جنسیتی، باعث شده است که فیلم 28 Days Later ساختهی دنی بویل (Danny Boyle) به اثری منحصربهفرد در ژانر ترسناک تبدیل شود.
فیلمبرداری لرزان و مستندنما در صحنههای اکشن و موسیقی پسزمینهی هیپنوتیزمکننده و غمانگیز، تأثیر احساسی فیلم را دوچندان میکند.
دنبالهی آن، یعنی 28 Weeks Later، هنوز هم یکی از دنبالههای دستکمگرفتهشده محسوب میشود، حتی با وجود بازگشت فرنچایز در سال جاری.
گرچه تمرکز فیلم بیشتر بر خود فاجعهی زامبیهاست، اما اثری است پرتنش و هیجانانگیز در ژانر اکشن-تریلر.
فیلم جدید 28 Years Later نیز بار دیگر از شیوع ویروس بهعنوان بستری برای خلق یک درام انسانی تأثیرگذار استفاده میکند و زمینه را برای فیلمهای بعدی فراهم میسازد — آثاری که امیدواریم بتوانند در حد و اندازهی نسخهی اصلی ظاهر شوند.
پیش از... (Before)
میراث سینمایی ریچارد لینکلیتر (Richard Linklater) برای همیشه با سهگانهی عاشقانهی Before گره خورده است مجموعهای که هنوز هم یکی از برترین فرنچایزهای تاریخ سینمای رومانتیک به شمار میآید.
اتان هاوک (Ethan Hawke) و ژولی دلپی (Julie Delpy) در فیلم Before Sunrise با شیمی هنری خیرهکنندهای ظاهر شدند و یکی از شیرینترین و بهیادماندنیترین «آشناییهای عاشقانه» سینما را خلق کردند.
در فیلم Before Sunset همان جادو دوباره تکرار میشود؛ شخصیتها پس از سالها دوباره یکدیگر را میبینند، اما این بار رابطهشان پختهتر، واقعیتر و صادقانهتر است.
قسمت سوم، Before Midnight، یکی از بهترین فیلمها دربارهی زوجهایی است که درگیر چالشهای زندگی مشترکاند.
پویایی رابطهی آنها که حالا بیشتر شامل بحث و درگیری است تا لحظات شیرین، هنوز هم انسانی و واقعی به نظر میرسد، بدون آنکه در دام تلخی و منفینگری بیفتد.
فیلم با لحنی به پایان میرسد که کاملاً در راستای فضای قسمت اول است احساسی، واقعی و اصیل.
در مجموع، کل سهگانه در حد و اندازهی فیلم اول باقی مانده و شاید بتوان گفت Before Sunset بهترین فیلم از میان آنهاست.
سیوششمین اتاق شائولین (The 36th Chamber)
صرفنظر از دیدگاه مخاطب نسبت به ژانر رزمی، فیلم The 36th Chamber of Shaolin ساختهی لاو کار-لیانگ (Lau Kar-leung) اثری است که هر دوستدار سینما باید آن را تماشا کند.
این فیلم یکی از برترین و الهامبخشترین روندهای تمرینی در تاریخ سینما را به تصویر میکشد و نحوهی ترکیب سیاست، فلسفه و اکشن در آن، هنوز هم پس از حدود نیم قرن، اعتبار خود را حفظ کرده است.
فرنچایز 36th Chamber همچنین به خاطر افزودن رگههایی از طنز به اثری که در ابتدا شدیداً جدی و خشن بود، شناخته میشود.
هر دو دنبالهی این فیلم فضای شادتر و صمیمیتری دارند و از هنرهای رزمی نه فقط برای اکشن، بلکه برای خلق موقعیتهای طنز استفاده میکنند، در حالی که هنوز هم با حرکات شگفتانگیز و طراحی مبارزات خارقالعاده، تماشاگر را حیرتزده میسازند.
تأثیر این مجموعه بر سینمای رزمی تا امروز ادامه دارد و بسیاری از صحنههای تمرین و مبارزهی آن هنوز هم در فیلمهای مدرن الهامبخش هستند.
شوالیه تاریکی (The Dark Knight)
هر چیزی که کریستوفر نولان (Christopher Nolan) به آن دست میزند، به استاندارد طلایی صنعت سینما تبدیل میشود — چه بخواهیم و چه نه.
تأثیر او بر ژانر ابرقهرمانی هنوز هم، پس از دو دهه، محسوس است.
فیلم Batman Begins شخصیت بتمن را در فضایی متفاوت از کمیکهای اصلی بازآفرینی میکند؛ دنیایی واقعگرایانه، خشن و پر از تنش دراماتیک که در آن صحنههای اکشن و بار احساسی در تعادل کاملاند.
فیلم بعدی این سهگانه، یعنی The Dark Knight، اثری است که صنعت سینما را متحول کرد — نخستین بلاکباستر بزرگی که از فیلمبرداری IMAX استفاده کرد و در نهایت به تحسینشدهترین فیلم ابرقهرمانی تاریخ بدل شد.
اگرچه قسمت سوم، The Dark Knight Rises، در حد شاهکار قبلیاش نیست، اما هنوز هم پایانی شکوهمند و قدرتمند برای یکی از تأثیرگذارترین سهگانههای تاریخ سینما به شمار میرود.
جان ویک (John Wick)
یک مرد پس از آنکه کسی سگش را میکشد، در چهار فیلم پیاپی وارد یک مأموریت انتقامجویانهی خونین میشود.
روی کاغذ، چنین طرحی شاید برای حتی متعصبترین دوستداران سگ هم مضحک به نظر برسد، اما فیلم John Wick با رویکردی زمینی، حرفهای و زیباشناسانه به ژانر اکشن، تمام پیشبینیها را بر هم زد.
با اینکه هنوز تاریخ اکران رسمی اعلام نشده است، ساخت John Wick 5 بهصورت رسمی تأیید شده است.
این مجموعه ژانر اکشن را برای همیشه متحول کرد و سبکی تاریک و واقعگرایانه را به آن افزود که الهامبخش کارگردانان بسیاری شد.
اما نکتهی شگفتانگیزتر این است که فیلمها با وجود شباهتهای روایی زیاد، توانستهاند جهانی پیچیده و درگیرکننده بسازند که هر بخشش با ظرافت به بخش دیگر متصل است.
هرچند اساس داستان تقریباً در تمام فیلمها مشابه است، اما تمام پنج فیلم جان ویک هیجانانگیز، چشمنواز و درخور میراث قسمت اول باقی ماندهاند.
به گزارش چارسو پرس: ادامه دادن یک فیلم موفق، همیشه ریسک بزرگی است، اما همانطور که دیدیم، برخی فرنچایزها توانستهاند با هر دنباله، همان حس هیجان، عمق و نوآوری فیلم اول را حفظ کنند. از سهگانه نولان گرفته تا جان ویک، این آثار نشان دادهاند که اگر عشق به داستان و دقت در جزئیات وجود داشته باشد، تکرار موفقیت نهتنها ممکن، بلکه گاهی حتی از نسخهی اصلی درخشانتر است.
منبع: screenrant
نویسنده: نسرین پورمند












