چارسو پرس: جوایز اسکار قرار است اوج افتخار سینمای هر سال را نشان دهند، اما بعضی از پیروزیها با گذر زمان ناپایدار شدهاند. چه فیلمهایی که ناعادلانه بر آثار ماندگار غلبه کردند، چه انتخابهایی که امروزه با معیارهای فرهنگی جدید سازگار نیستند، همه نشان میدهند که همیشه رأی اعضای آکادمی درست نبوده است.
برخی از این تصمیمها چنان تأثیرگذار و مناقشهبرانگیز بودهاند که حتی پس از دههها نیز در تاریخ هالیوود بهعنوان نمونههای اشتباه یاد میشوند. هرچند هر بازیگر و فیلمسازی که جایزه اسکار گرفته سزاوار افتخار است، اما نادیده گرفتن برخی از اشتباهات بزرگ در انتخاب برندگان گذشته کار دشواری است.
«رانندگی برای دوشیزه دیزی» (۱۹۸۹) – بهترین فیلم
دسته بهترین فیلم همیشه یکی از پرچالشترین بخشهای جوایز اسکار بوده، زیرا این جایزه جایگاه یک فیلم را برای همیشه در تاریخ سینما تثبیت میکند. از همین رو نگاه دوباره به پیروزی «رانندگی برای دوشیزه دیزی» ناامیدکننده است؛ چراکه انتخابی احساساتی و محافظهکارانه بود و نوعی بیاحترامی به فیلم «درست کار را بکن» از اسپایک لی به شمار میرفت.
در حالی که «رانندگی برای دوشیزه دیزی» به موضوع نژادپرستی پرداخت، این کار را سطحی و بدون پرداختن به ریشههای عمیقتر اجتماعی انجام داد. در مقابل، اسپایک لی در «درست کار را بکن» با قدرت و شجاعت، مسئله تبعیض نژادی را بهصورت بنیادی و تاثیرگذار مطرح کرد. دههها بعد، در سال ۲۰۱۹، آکادمی اشتباه مشابهی را تکرار کرد و جایزه بهترین فیلم را به اثر احساسی «کتاب سبز» داد، در حالی که فیلم چالشبرانگیزتر لی یعنی «بلکککلنزمن» نامزد همان جایزه بود.
«مردمان عادی» (۱۹۸۰) – بهترین فیلم
رابرت ردفورد، اسطوره هالیوود، با فیلم خانوادگی «مردمان عادی» نخستین تجربه کارگردانی خود را رقم زد و موفق شد جایزه بهترین فیلم را از آن خود کند. این درام درباره خانوادهای ثروتمند است که پس از مرگ یکی از پسران و تلاش پسر دیگر برای خودکشی دچار بحران میشوند. هرچند داستانی قدرتمند دارد، اما اسکار آن به دلیل سطح بالای فیلمهای رقیب، بهخوبی دوام نیاورده است.
سال ۱۹۸۰ یکی از درخشانترین دورانهای سینما بود و با نگاه به گذشته میتوان دید که فیلمهایی مانند «مرد فیلنما» اثر دیوید لینچ و «گاو خشمگین» اثر مارتین اسکورسیزی بسیار شایستهتر از این جایزه بودند. ردفورد با «مردمان عادی» نشان داد کارگردانی تواناست، اما اثرش هرگز به عظمت آن شاهکارها نرسید.
بیشتر بخوانید: اشتباهات پرهزینه؛ زمانی که آکادمی اسکار مجبور به عذرخواهی شد
کوین اسپیسی برای «زیبایی آمریکایی» (۱۹۹۹) – بهترین بازیگر مرد
کمتر فیلمی مانند «زیبایی آمریکایی» به مرور زمان چنین وجههای از دست داده است. پشتصحنه این فیلم باعث شده تماشای دوباره آن ناخوشایند باشد. این اثر تحسینشده به کارگردانی سم مندس، پنج جایزه اسکار از جمله بهترین فیلم، کارگردان، بازیگر مرد، فیلمنامه غیراقتباسی و فیلمبرداری را به خود اختصاص داد.
اما جایزه بهترین بازیگر مرد برای کوین اسپیسی بیش از همه به شکلی بد پیر شده است. بازی او در نقش مردی میانسال که به دوست دختر نوجوان دخترش علاقهمند میشود، با توجه به اتهامات متعدد آزار جنسی که بعدها علیه اسپیسی مطرح شد، امروز بسیار آزاردهنده به نظر میرسد. تماشای «زیبایی آمریکایی» بدون در نظر گرفتن گذشته تاریک اسپیسی تقریباً غیرممکن است.
رامی ملک برای «حماسه بوهمی» (۲۰۱۸) – بهترین بازیگر مرد
موفقیت فیلم زندگینامهای «حماسه بوهمی» از بحثبرانگیزترین رویدادهای سالهای اخیر بود. بسیاری معتقد بودند این فیلم درباره گروه موسیقی «کوئین» بیش از حد شبیه مقالهای از ویکیپدیا است و عمق دراماتیکی ندارد. هرچند رامی ملک در بازآفرینی حرکات و حضور صحنهای فردی مرکوری عملکرد خوبی داشت، اما بازی او فاقد عمق واقعی بود.
دلیل اصلی که باعث میشود اسکار ملک بد جلوه کند، این است که فیلم واقعیتهای مهم زندگی مرکوری را نادیده گرفت و جنبههای مربوط به گرایش جنسی و بیماری ایدز او را کمرنگ کرد. جایزه بهترین بازیگر مرد باید برای عملکردی خارقالعاده باشد، در حالی که بازی ملک فقط «خوب» بود، نه بیشتر.
بیشتر بخوانید: قوانین جدید آکادمی اسکار؛ از هوش مصنوعی تا جایزهای جدید
«خارج از آفریقا» (۱۹۸۵) – بهترین فیلم
فیلم عاشقانه «خارج از آفریقا» به کارگردانی سیدنی پولاک که با نگاهی رمانتیک به استعمارگری در قاره آفریقا میپردازد، امروز دیگر در چارچوب ارزشهای مدرن مناسب به نظر نمیرسد. این اثر درباره رابطه عاشقانهای میان مریل استریپ و رابرت ردفورد در بستری آمیخته با کلیشههای نژادی و فرهنگی است که از دیدگاه امروز، ناپسند و غیرواقعی جلوه میکند.
پیروزی «خارج از آفریقا» در همان سالی اتفاق افتاد که فیلمهای قدرتمندتری همچون «رنگ بنفش» ساخته استیون اسپیلبرگ و «بوسه زن عنکبوتی» از هکتور بابنکو در رقابت بودند. در نگاه امروزی، روشن است که این آثار پیامهای انسانی و اجتماعی عمیقتری داشتند، در حالی که فیلم پولاک تنها تصویری سطحی و تزیینی از امپریالیسم ارائه داد.

گوینت پالترو برای «شکسپیر عاشق» (۱۹۹۸) – بهترین بازیگر زن
فیلم «شکسپیر عاشق» در مراسم اسکار موفقیتی خیرهکننده به دست آورد و از میان ۱۳ نامزدی، موفق به کسب هفت جایزه از جمله بهترین فیلم و بهترین بازیگر زن برای گوینت پالترو شد. این اثر که بهصورت تخیلی به ماجرای عاشقانه ویلیام شکسپیر در زمان نگارش «رومئو و ژولیت» میپردازد، امروزه دیگر چندان خوشنام نیست.
هرچند فیلم در زمان خود تحسین شد، اما بهسختی میتوان آن را همرده با دیگر برندگان بزرگ اسکار دانست. دلیل اصلی بد جلوه کردن جوایز این فیلم، شرایط پشتصحنه آن است؛ زیرا هاروی واینستین، تهیهکننده و مجرم جنسی محکومشده، با راهاندازی یک کمپین تهاجمی برای اسکار، مسیر موفقیت فیلم را هموار کرد. بسیاری معتقدند جوایز این فیلم بیش از آنکه حاصل شایستگی واقعی باشد، نتیجه نفوذ واینستین در هالیوود بوده است.
بیشتر بخوانید: آیا اعضای آکادمی اسکار قوانین جدید را دور میزنند؟
کوبا گودینگ جونیور برای «جری مگوایر» (۱۹۹۶) – بهترین بازیگر مکمل مرد
فیلم «جری مگوایر» در تاریخ سینما بهعنوان یکی از ماندگارترین و نقلقولشدهترین آثار دهه ۱۹۹۰ شناخته میشود؛ یک درام عاشقانه اصیل که نقش اصلی آن را تام کروز با درخششی خیرهکننده ایفا کرد. با این حال، جایزه بهترین بازیگر مکمل مرد برای کوبا گودینگ جونیور یکی از انتخابهای عجیب آکادمی بود.
در فیلمی که مملو از بازیهای قدرتمند بود، گودینگ در واقع نقطهضعف اثر محسوب میشد. کارنامه بازیگری او پس از آن نیز نتوانست جایگاه این اسکار را توجیه کند و امروزه بسیاری آن را یکی از «بههدررفتهترین جوایز» تاریخ آکادمی میدانند. بیرحمانه است، اما حقیقت دارد: گودینگ سزاوار این جایزه نبود و اسکار باید به ادوارد نورتون برای فیلم Fear Primal یا ویلیام اچ. میسی برای Fargo تعلق میگرفت.
ساندرا بولاک برای «سمت پنهان» (۲۰۰۹) – بهترین بازیگر زن
ساندرا بولاک برای نقش خود در فیلم «سمت پنهان» (The Blind Side) برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر زن شد؛ هرچند این فیلم ورزشی، از نظر منتقدان اثری متوسط و نهچندان ماندگار بود. داستان فیلم درباره پسر نوجوانی است که از فقر به اوج فوتبال حرفهای میرسد و بولاک در نقش مادرخواندهاش، لی آن توهی، حضوری دلپذیر اما نه در حد یک بازی برنده اسکار داشت.
با وجود اینکه نقش او امروزه چندان تأثیرگذار به نظر نمیرسد، شوخطبعی بولاک همچنان زبانزد است. او تنها بازیگری است که در همان سال هم جایزه اسکار و هم تمشک طلایی (Razzie) را برد. بولاک با لحنی طنزآمیز حتی در مراسم تمشک طلایی، شب قبل از دریافت اسکار خود، حاضر شد و شخصاً جایزهاش را برای بازی ضعیف در فیلم All About Steve دریافت کرد.
«تصادف» (۲۰۰۵) – بهترین فیلم
از میان تمام برندگان اسکار که بهمرور زمان بد پیر شدهاند، هیچکدام به اندازه پیروزی بحثبرانگیز «تصادف» (Crash) در سال ۲۰۰۶ شوکهکننده نبودهاند. این درام جنایی که به موضوع نژادپرستی میپرداخت، مسائل پیچیده اجتماعی را به مجموعهای از تصادفها و برخوردهای اتفاقی تقلیل داد و از نظر امروز، روایتی سطحی و شعاری ارائه داد.
در مقابل، فیلم «کوهستان بروکبک» ساخته آنگ لی اثری جسورانه و احساسی درباره عشق همجنسگرایانه، همجنسهراسی و مردسالاری سمی بود که مرزهای هالیوود را شکست. حتی پل هگیس، کارگردان «تصادف»، بعدها در مصاحبهای با Hitfix در سال ۲۰۱۵ اعتراف کرد:
«آیا بهترین فیلم سال بود؟ فکر نمیکنم.»
با گذر زمان، تقریباً همه بر این باورند که «تصادف» هرگز شایسته جایزه بهترین فیلم نبوده است.
آل پاچینو برای «عطر زن» (۱۹۹۲) – بهترین بازیگر مرد
آل پاچینو یکی از بزرگترین بازیگران تاریخ هالیوود است؛ از شاهکارهایی چون «پدرخوانده» گرفته تا «گلنگری گلن راس». اما تنها باری که او واقعاً برنده اسکار شد، نتیجهای ناعادلانه داشت. او جایزه بهترین بازیگر مرد را برای فیلم «عطر زن» (Scent of a Woman) دریافت کرد، در حالی که در همان سال، دنزل واشنگتن با بازی خیرهکنندهاش در «مالکوم ایکس» سزاوارتر بود.
بازی پاچینو در نقش سرهنگ بازنشسته نابینا و تندخو، هرچند تماشایی و پرانرژی بود، اما بیش از حد اغراقآمیز جلوه میکرد و عمق دراماتیک نقش واشنگتن را نداشت. با گذر زمان، این پیروزی بیش از پیش ناموجه به نظر میرسد و امروز بسیاری بر این باورند که اسکار پاچینو بیشتر برای جبران تأخیر طولانی در قدردانی از او اهدا شد تا شایستگی واقعیاش در آن نقش.
منبع: screenrant
نویسنده: نسرین پورمند











