چارسو پرس: یک دنباله ترسناک خوب میتواند تمام هیجانهای نسخه اصلی را بازگرداند، اما یکی از دنبالههای اوایل دهه ۲۰۰۰ بدترین دنباله در تاریخ فیلمهای ترسناک محسوب میشود. ژانر وحشت بیش از هر ژانر دیگری دنباله تولید کرده است، و این ساختار ذاتاً با ادامهدار شدن داستانها سازگار است. هیولاها و قاتلان زنجیرهای میتوانند بارها بازگردند، و همین دنبالهها را به امری اجتنابناپذیر تبدیل میکند.
هرچند دنبالههای بعدی معمولاً ضعیفتر از نسخه اصلی هستند، اما تماشای تکرار یک داستان ترسناک آشنا همیشه جذابیتی دارد. گاهی اوقات هم ممکن است یک دنباله از نسخه اصلی بهتر باشد، گرچه چنین اتفاقی در ژانر وحشت بسیار نادر است. برای همین، تماشاگران باید با ذهنی باز سراغ دنبالهها بروند، بهویژه وقتی مجموعهها بیش از چند فیلم ادامه پیدا میکنند.
فیلم «سکوت برهها» یکی از بزرگترین تریلرهای ترسناک دهه ۱۹۹۰ بود. جاناتان دمی با اقتباس از کتاب توماس هریس، کابوسهای هولناک او را جان بخشید. این جواهر سینمایی با دقتی استادانه ساخته شده بود و برخی از ترسناکترین لحظات دهه را رقم زد. فیلم به شکلی درخشان ترس سنتی را با درام پلیسی ترکیب کرد.
اما متأسفانه، دنبالهی این فیلم داستان متفاوتی دارد و بدون شک بدترین دنباله در تاریخ ژانر ترسناک است. در حالی که اغلب دنبالههای ترسناک نسبت به نسخه اصلی ضعیفترند، تعداد کمی از آنها به اندازه «هانیبال» به فیلم اصلی خود خیانت کردهاند. این فیلم نه تنها بد است، بلکه به طرز شوکهکنندهای فاجعهبار است.
«هانیبال» تنها دنباله رسمی «سکوت برهها» است
اگرچه سه فیلم دیگر نیز در دنیای شخصیت «هانیبال لکتر» ساخته شدند، اما تنها دنباله مستقیم «سکوت برهها»، فیلم Hannibal محصول سال ۲۰۰۱ است. داستان فیلم هفت سال پس از وقایع نسخه قبلی رخ میدهد، یعنی تقریباً یک دهه بعد از فرار دکتر لکتر از بازداشت و تبدیل شدن او به یک فراری.
یک سال پس از آن، فیلم Red Dragon اکران شد که بر اساس رمان همنام توماس هریس ساخته شده بود و به عنوان پیشدرآمدی بر «سکوت برهها» عمل میکرد. داستان این فیلم سالها پیش از ماجرای «بیل بوفالو» اتفاق میافتاد. هرچند داستان آن پیشتر در فیلم Manhunter (محصول ۱۹۸۶) اقتباس شده بود، اما آن فیلم بخشی از همان دنیای سینمایی «سکوت برهها» نبود.
ماجرا با فیلم Hannibal Rising در سال ۲۰۰۷ به پایان رسید، یک پیشدرآمد دور که ریشههای تبدیل شدن دکتر لکتر به موجودی شرور را توضیح میداد. تا به امروز هیچ داستانی از این مجموعه پس از رویدادهای فیلم «هانیبال» ادامه نیافته است و توماس هریس نیز به نظر میرسد شخصیت لکتر را کنار گذاشته باشد. حتی سریال تلویزیونی «هانیبال» نیز پیش از دستگیری این شخصیت روایت میشود.
تمرکز بیش از حد بر هانیبال لکتر یک اشتباه بزرگ بود
از همان ابتدا مشخص بود که در «هانیبال» چیزی اشتباه پیش رفته است. این دنباله ده سال پس از اکران «سکوت برهها» منتشر شد و تغییر جهت داستانی کاملاً محسوس بود. بزرگترین مشکل فیلم شخصیت اصلی آن بود، زیرا فیلم تمرکز بیش از حدی بر خود دکتر لکتر داشت.
داستان در اصل دربارهی نبردی ذهنی میان یکی از قربانیان لکتر (میسون ورگر با بازی گری اولدمن) است که قصد انتقام دارد، و کلاریس استارلینگ که میخواهد لکتر را دستگیر کند تا خود را به عنوان یک مأمور شایسته افبیآی ثابت کند. اما قرار دادن چنین ضدقهرمان نفرتانگیزی در برابر لکتر، باعث شد که او تقریباً به یک قهرمان ضدقهرمان تبدیل شود.
این تغییر تمرکز، هالهی اسرارآمیز و ترسناک لکتر را از بین برد. در فیلم اصلی، او تنها در چند صحنه حضور داشت، اما هر حضورش تأثیری عمیق میگذاشت. لکتر در آن فیلم شخصیتی شیطانی، فریبکار و بهغایت باهوش بود. اما در «هانیبال»، هر ثانیه اضافهای که روی پرده ظاهر میشود، او را انسانیتر و در نتیجه کمتر ترسناک میکند.
ترسناکترین موسیقیهای تاریخ سینما؛ وقتی شنیدن، از دیدن ترسناکتر است
شخصیت کلاریس استارلینگ در فیلم قربانی شد؛ هرچند کتاب حتی بدتر بود
لکتر تنها قربانی «هانیبال» نبود؛ شخصیت کلاریس استارلینگ نیز کاملاً نابود شد. یک عملیات ناکام مواد مخدر باعث به خطر افتادن موقعیت شغلی او میشود، و سپس توسط ورگر برای بیرون کشیدن لکتر از مخفیگاه مورد سوءاستفاده قرار میگیرد. در همین حال، او از سوی مأمور وزارت دادگستری (با بازی ری لیوتا) مورد آزار جنسی قرار میگیرد.
جولین مور هرچند نهایت تلاش خود را میکند، اما کلاریس در این فیلم فاصله زیادی با شخصیت قوی و مصمم نسخه اصلی دارد. او تقریباً هیچ کنترلی بر داستان ندارد و در نهایت به شخصیتی بیاثر در تقابل میان مردان تبدیل میشود. جالب آنکه در رمان، وضعیت او حتی بدتر است.
هر دو نسخه (فیلم و کتاب) پایانهای افتضاحی دارند، اما حداقل در فیلم، کلاریس در نهایت در برابر لکتر میایستد. در مقابل، در رمان، او توسط لکتر هیپنوتیزم میشود و در پایان به همراه او بهعنوان یک «عاشق» فرار میکند. بنابراین، اگر فیلم به نسخه کتاب وفادار میماند، حتی از این هم بدتر میشد.
چرا «هانیبال» از دیگر دنبالههای ترسناک بدتر است؟
فیلم «هانیبال» در حال حاضر امتیاز ۳۹٪ در سایت راتن تومیتوز دارد، اما واقعیت این است که کیفیت آن بسیار پایینتر از این رقم است. در طول تاریخ، دنبالههای افتضاح زیادی در ژانر ترسناک ساخته شدهاند، اما هیچکدام به اندازه «هانیبال» شکست نخوردهاند. بیشتر دنبالههای ضعیف به خاطر بودجه پایین و تیم تولید بیکیفیت شکست میخورند، اما فیلم ۲۰۰۱ همه چیز را در اختیار داشت.
منبع اقتباس آن از خود توماس هریس بود، ریدلی اسکات کارگردانی آن را برعهده داشت، و ستارگانی چون آنتونی هاپکینز، جولین مور و گری اولدمن در آن حضور داشتند. بودجه بالا نیز امکان فیلمبرداری در لوکیشنهای چشمگیر و استفاده از جلوههای بصری فوقالعاده را فراهم کرد. با وجود همه این مزایا، فیلم نهتنها موفق نشد، بلکه به «سکوت برهها» توهین کرد.
«هانیبال» بدترین دنباله تاریخ فیلمهای ترسناک است، زیرا باید عالی میبود. با این حال، شخصیتها را خیانتآمیز بازنویسی کرد و عمق و ظرافتی را که فیلم اول با دقت ساخته بود از بین برد. به عنوان یک تریلر معمولی از اوایل دهه ۲۰۰۰، شاید فیلم فراموششدنی اما قابلقبول میبود، اما به عنوان ادامهی «سکوت برهها»، فاجعهای تمامعیار بود.
منبع: screenrant
نویسنده: نسرین پورمند
            





