چارسو پرس: بسیاری از فیلمهای کریستوفر نولان بر محور «مردی بزرگ اما ناقص» میچرخند، و «ادیسه» نیز یکی از ماندگارترین نمونههای این الگوی شخصیتی در تاریخ ادبیات جهان است. «اولیس» یا همان «اودیسئوس» از بهیادماندنیترین قهرمانان اسطورههای یونانی است، زیرا بهشدت انسانی است.
او از معدود قهرمانانی است که برخلاف بسیاری از همعصرانش، مستقیماً از تبار خدایان یا موجودات فراطبیعی نیست. «اولیس» استراتژیستی باهوش، جنگجویی ماهر و پادشاهی عادل است، اما مشکل بزرگش این است که خود نیز از این ویژگیها باخبر است و همین آگاهی موجب غرور بیش از اندازهاش میشود. غروری که گاه او را از فروتنی بازمیدارد و هزینههای سنگینی بر او تحمیل میکند.
این ضعف کلیدی، در طول ماجراجویی طولانی او بهایی گزاف برایش دارد، تا جایی که شنیدن داستانهای قهرمانانه خودش در اواخر ماجرا اشک را به چشمانش میآورد. این همان تیپ شخصیتی است که نولان از ابتدای کارش به آن علاقهمند بوده است.
فیلمهایی مانند «دنبال کردن» و «یادگاری» شخصیتهایی را نشان میدهند که هوش خود را میشناسند اما نمیفهمند چگونه از آنها سوءاستفاده میشود. سهگانه «شوالیه تاریکی» حول محور تلاش بروس وین برای تبدیل شدن به چیزی فراتر از انسان میگردد، حتی در حالی که ضعفهای انسانیاش بهای مرگباری دارند.
«پرستیژ» درباره هزینه جاهطلبی است و «تلقین» و «اوپنهایمر» نیز بهای کمالگرایی و پیشرفت را بهصورت واقعی به تصویر میکشند. نولان همواره به قهرمانانی جذب میشود که علیرغم استعداد و تواناییهای خود، نقصهای درونی عمیقی دارند، ویژگیای که در «اولیس» به شکلی کامل منعکس شده است.
ادیسه دارای زیرمتن عشقی از دسترفته است که با مضامین کلی آثار نولان همخوانی دارد
یکی از مضامین تکرارشونده در فیلمهای نولان، «از دست دادن یا تباهی یک عشق بزرگ» است. فیلمهایی مانند «تلقین»، «پرستیژ» و «اوپنهایمر» همگی داستانی تراژیک از عشقی را روایت میکنند که به شکلی دردناک به پایان میرسد، و اغلب، خود قهرمان نیز در آن مقصر است.
در فیلمهایی چون «دنبال کردن»، «یادگاری» و «تلقین»، نولان حتی پا را فراتر میگذارد و شخصیت زن عاشق را به تهدیدی برای قهرمان تبدیل میکند، جایی که آسیبپذیری احساسی مرد به نقطه ضعف او بدل میشود.
«ادیسه» به شکلی طبیعی هر دو عنصر را در خود دارد، اما در عین حال از انتقاد رایجی که میگوید نولان شخصیتهای زن را بیش از حد قربانی میکند نیز دوری میکند. «پنهلوپه» یکی از انگیزههای اصلی اولیس برای بازگشت به خانه است، عشقی از دسترفته که در طول سفرهایش به او نیرو میدهد، حتی اگر در بخش عمدهای از ماجرا نقشی مستقیم نداشته باشد.
شخصیتهایی مانند «کالیپسو» و «سیرسه» بهعنوان زنان اغواگر داستان، همان فم فتالهای ادیسه هستند که سعی دارند قهرمان را وسوسه کنند تا از عشق و خانوادهاش دست بکشد و جهانبینی آنها را بپذیرد.
«ادیسه» به کریستوفر نولان امکان میدهد هر دو نوع شخصیت زن را در قالبی طبیعی روایت کند؛ زنانی که همگی دارای عاملیت، هدف و بقا هستند، بهشرط آنکه نولان به متن اصلی وفادار بماند.
شخصیتهای فراوان ادیسه برای گروه بازیگران گسترده نولان عالی است
اگرچه نولان معمولاً داستانهایش را پیرامون یک قهرمان اصلی شکل میدهد، اما بسیاری از فیلمهای او در واقع دارای ساختاری گروهی هستند. آثاری مانند «دانکرک»، «تلقین» و «اوپنهایمر» همگی مجموعهای از خطوط داستانی گوناگون دارند، هرچند تمرکز اصلی روی یک محور مرکزی باقی میماند.
«ادیسه» داستانی ایدهآل برای جاهطلبیهای نولان در زمینه شخصیتپردازی است، بهویژه اگر او تصمیم بگیرد کل اسطوره را اقتباس کند. در کنار «اولیس»، شاهد گروهی از دریانوردان وفادار، هیولاهای اسطورهای و خدایانی هستیم که در مسیر بازگشت او به خانه مداخله میکنند.
داستان همچنین به پسر او «تلمکوس» میپردازد، که خود در جستجوی پدرش به سفری جداگانه میرود. با اینکه نقشهای بسیاری از بازیگران هنوز تأیید نشده، فهرست عظیم شخصیتهای ادیسه نشاندهنده گستره و جاهطلبی نولان است.
عادت نولان به گرد هم آوردن گروهی از بازیگران شاخص بیتردید در قلب این پروژه قرار دارد. چنین ترکیبی برای اثری حماسی و گسترده مانند «ادیسه» کاملاً منطقی به نظر میرسد.
ساختار روایی ادیسه با علاقه نولان به داستانهای پیچیده همخوانی دارد
فیلمهای ابتدایی نولان شهرت خود را مدیون ساختارهای روایی منحصربهفردشان هستند. آثاری مانند «یادگاری»، «پرستیژ»، «تلقین»، «دانکرک» و «تنت» همگی با انتظارات تماشاگر بازی کرده و روایتهای چندلایهای از «داستان در دل داستان» را ارائه دادهاند.
در فیلمهای نولان، روایتهایی که شخصیتها برای خود یا دیگران تعریف میکنند، بهاندازه ماجرای اصلی قهرمان اهمیت دارند. این ویژگی بهطور طبیعی در خود داستان کلاسیک «ادیسه» نیز وجود دارد، زیرا بخش بزرگی از روایت از طریق فلاشبکها و داستانهایی است که شخصیتها برای یکدیگر تعریف میکنند.
بسیاری از رویدادهای داستان بهصورت بازگویی برای دیگران روایت میشود، و نولان میتواند با این عنصر به شکلی خلاقانه بازی کند. حتی در تیزری که همراه فیلم «دنیای ژوراسیک: تولد دوباره» منتشر شد، میبینیم که «تلمکوس» در حال شنیدن روایتهایی درباره افسانههای پدرش است.
این نشانهای است از اینکه فیلم ساختاری تجربی خواهد داشت، درست همانطور که نولان در آثار پیشینش بهخوبی از آن بهره برده است. «ادیسه» فرصت ایدهآلی برای او خواهد بود تا مهارت خود را در روایتهای غیرمتعارف بیازماید، این بار با یکی از مشهورترین نمونههای داستانگویی پیچیده در تاریخ ادبیات.
اودیسه قدرت واقعی کریستوفر نولان را نشان میدهد
ادیسه بهترین بستر برای فیلمسازی نمایشی و باشکوه است
کریستوفر نولان خود را در سینمای مدرن بهعنوان یکی از بزرگترین فیلمسازان نسل حاضر تثبیت کرده است، با تمرکزی ویژه بر شکوه و عظمت بصری آثارش. استفاده او از دوربینهای آیمکس باعث شده فیلمهایی مانند «تلقین»، «دانکرک»، «میانستارهای» و «تنت» از نظر بصری از سایر بلاکباسترها متمایز باشند.
تمام فیلمهای نولان تمرکزی ویژه بر جلوههای عملی دارند که بیانگر قدرت نگاه کارگردانی اوست، حتی زمانی که ابعاد و سبک اثر به حدی میرسد که نیازمند بهرهگیری از جلوههای دیجیتال است، مانند «میانستارهای». «ادیسه» دقیقاً از آن دسته داستانهایی است که از چنین رویکردی سود میبرد و بهخوبی نشان میدهد چرا این داستان انتخابی عالی برای نولان است.
در حالی که فیلمهایی مانند «بازگشت» ساخته رالف فاینز ثابت کردهاند که داستان «اولیس» میتواند در قالبی زمینیتر نیز کار کند، اما نمیتوان از قدرت طبیعی تصاویری که در برخورد با خدایان و هیولاهای اسطورهای شکل میگیرند چشم پوشید. استعداد نولان در خلق تصاویر عظیم و باشکوه بهخوبی با فضای «ادیسه» هماهنگ است.
میل نولان به نمایش قدرت و ظرفیت واقعی سینما احتمالاً در «ادیسه» به اوج خود خواهد رسید؛ فیلمی که سرشار از لحظات دیدنی و صحنههای عظیم برای بهرهبرداری است. هرچند این اثر زمانی بهترین کارکرد را خواهد داشت که تمرکز اصلی بر مسیر شخصیتی «اولیس» باقی بماند، اما در عین حال فضای زیادی برای نولان وجود دارد تا ماجراهای او را با تصاویری خیرهکننده زنده کند.
این همان تعادلی است که فیلمهای نولان را متمایز میکند: پیوند میان مسیر تحول شخصیت و جلوههای بصری چشمگیر. همه اینها نشان میدهد که یکی از دلایلی که نولان سراغ این اثر کلاسیک رفته، ترکیب طبیعی میان مقیاس عظیم بصری و غنای مفهومی در داستان است.
ادیسه میتواند وحشتهای جنگ و قدرت سربازان را برجسته کند
یکی از مضامین پنهان اما تکرارشونده در آثار کریستوفر نولان، نمایش وحشتهای جنگ و استقامت سربازان است؛ موضوعی که در قهرمانیهای روزمره «دانکرک»، فداکاریهای کوچک «تنت» و درک ترسناک ماهیت ویرانگر انسان در «اوپنهایمر» بهخوبی احساس میشود.
این مضمون یکی از پایههای اصلی «ادیسه» نیز هست، زیرا در این اثر، شکوه و افتخار ظاهری قهرمانان پیروزمند زیر سؤال میرود. در قلب «ادیسه»، داستانی نهفته است درباره آخرین بازمانده ارتشی که باید با این واقعیت روبهرو شود که چگونه مردانش را به دهان خطر فرستاده، گاهی به معنای واقعی کلمه.
هزینه انسانی جاهطلبی و پیامدهای ناخواسته پیشرفت باشکوه، در بسیاری از فیلمهای نولان در مرکز توجه قرار دارد. این دقیقاً یکی از تراژدیهای اصلی «ادیسه» است و احتمالاً از دلایلی بوده که نولان را از ابتدا به این روایت جذب کرده است.
خدایان یونان در فیلم «اودیسه» کریستوفر نولان | رتبهبندی قدرت از زئوس تا کالیپسو

ادیسه داستانی درباره خودِ داستانهاست
داستان «اولیس» نسل به نسل نقل شده است، و در این میان، راویِ پشت صحنه همواره بهاندازه خود داستان اهمیت داشته است. نسخه نولان از «ادیسه» به احتمال زیاد بر کلیشهها و مضامینی تمرکز خواهد داشت که او همواره به آنها علاقهمند بوده است و از این طریق جایگاه خودش را در میان بافندگان بیپایان قصهها در فرهنگ بشری برجسته میکند.
«ادیسه» فرصتی برای نولان فراهم میآورد تا دیدگاه و استعداد منحصربهفرد خود را بهعنوان یک راوی به نمایش بگذارد و جان تازهای به این افسانه کلاسیک ببخشد. این فیلم در تمام جنبهها اثری نولانی خواهد بود، در حالی که همزمان در تداوم میراثی چند هزارساله از روایتگری جای میگیرد.
به همین دلیل است که «ادیسه» بهترین وسیله و بستر برای کریستوفر نولان محسوب میشود؛ فیلمی که میتواند هم شکوه بصری، هم عمق فلسفی و هم قدرت روایتگری او را در سطحی تازه به نمایش بگذارد.
منبع: screenrant
نویسنده: اعظم خالقی





