فیلم «هفت» ساخته‌ی دیوید فینچر در سال ۱۹۹۵ هنوز هم یکی از تأثیرگذارترین تریلرهای روان‌شناختی تاریخ سینما محسوب می‌شود. این فیلم با فضای تاریک، فلسفه‌گرایانه و پایان شوکه‌کننده‌اش، نگاهی عمیق به زوال اخلاق و وسواس انسانی دارد. از زمان انتشار آن، فیلم‌سازان بسیاری تلاش کرده‌اند تا همان حس تاریک و درگیرکننده را در آثار خود بازآفرینی کنند. در ادامه با ۱۰ فیلم برتر آشنا می‌شوید که پس از «هفت» ساخته شده‌اند و توانسته‌اند همان حس اضطراب، پیچیدگی و کاوش در تاریکی روان انسان را زنده کنند.

چارسو پرس: ژانر تریلر روان‌شناختی از آن دسته سبک‌هایی است که بیش از هر ژانر دیگر، ذهن تماشاگر را درگیر می‌کند. برخلاف فیلم‌های اکشن یا وحشت که هیجان خود را در سطح ارائه می‌دهند، تریلر روان‌شناختی در عمق ذهن و احساسات نفوذ می‌کند؛ جایی که ترس، گناه، وسواس و حقیقت در هم می‌آمیزند.


فیلم «هفت» (Se7en) ساخته‌ی دیوید فینچر در دهه‌ی نود میلادی، نقطه‌ی عطفی برای این ژانر بود. پس از موفقیت آن، سینماگران در سراسر جهان تلاش کردند آثاری خلق کنند که همان حس تاریکی و کشش ذهنی را منتقل کنند. از کابوس‌های اسکورسیزی در جزیره شاتر گرفته تا دنیای مرموز بونگ جون هو در خاطرات قتل، هرکدام از این فیلم‌ها چهره‌ای تازه از انسان در مرز جنون را نشان می‌دهند.


در این فهرست، نگاهی داریم به ده تریلر روان‌شناختی برتر پس از فیلم «هفت» آثاری که نه‌تنها سرگرم‌کننده‌اند، بلکه ذهن شما را تا مدت‌ها درگیر می‌کنند.


Primal Fear

۱۰. ترس اولیه (Primal Fear) – سال ۱۹۹۶

ادوارد نورتون شاید با فیلم «باشگاه مبارزه» شناخته شود، اما پیش از آن با فیلم «ترس اولیه» نام خود را در میان بهترین بازیگران نسلش ثبت کرد. این فیلم به کارگردانی گرگوری هابلیت و بر اساس رمان ویلیام دیل ساخته شده است. داستان درباره‌ی مارتین ویل (ریچارد گیر) وکیل مدافعی است که تصمیم می‌گیرد از جوانی به نام آرون استمپلر (ادوارد نورتون) دفاع کند؛ مظنونی در پرونده قتل یک اسقف محبوب. اما ویل به‌زودی درگیر شبکه‌ای از فساد و دورویی مذهبی می‌شود که مرز بین گناه و بی‌گناهی را در ذهنش فرو می‌ریزد.


فیلم از نظر ریتم و فیلمنامه، نمونه‌ای درخشان از تریلرهای روان‌شناختی است. تنش هیچ‌گاه فروکش نمی‌کند و هر دیالوگ معنایی پنهان در خود دارد.


درخشش نورتون در نقش جوانی ظاهراً آسیب‌پذیر اما با رازی تاریک، یکی از ماندگارترین بازی‌های تاریخ سینماست. او در کسری از ثانیه از معصومیت به جنون می‌رسد. فیلم با پرداختی هوشمندانه، مفاهیمی چون فریب، غرور و اخلاق را در دل یک درام دادگاهی بررسی می‌کند. سه دهه بعد، «ترس اولیه» هنوز همان اندازه تأثیرگذار و تپنده است که روز نخست اکران بود، درست مانند «هفت».

Wind River

۹. رودخانه‌ی باد (Wind River) – سال ۲۰۱۷

فیلم Wind River ساخته‌ی تیلور شریدان، یک تریلر آرام و نفس‌گیر است که در سرمای بی‌رحم وایومینگ روایت می‌شود.
کوری لمبرت (جرمی رنر)، مأمور حفاظت از حیات وحش، جسد منجمد یک زن بومی جوان را در منطقه‌ی حفاظت‌شده‌ی «رودخانه‌ی باد» پیدا می‌کند. او به همراه مأمور جین بنر (الیزابت اولسن) مأموریت می‌یابد تا راز این قتل تکان‌دهنده و غفلت نهادهای دولتی را کشف کند.


فیلم از نظر ساختار، در قالب یک تریلر جنایی کلاسیک قرار دارد، اما مضمون آن بسیار فراتر از یک معمای قتل ساده است. خشونت در فیلم نه زیباست و نه قابل‌هضم، بلکه بازتابی از واقعیتی بی‌رحمانه است. بازی رنر و اولسن، تضادی جذاب میان عقل و احساس خلق می‌کند، و صحنه‌ی فلش‌بک که حقیقت قتل را نشان می‌دهد، از تلخ‌ترین لحظات سینمای مدرن است.


«رودخانه‌ی باد» شما را راضی نمی‌کند؛ بلکه با احساس سنگینی رهایتان می‌کند، همانند پایان «هفت».


ده فیلم مهیج عالی که کمتر کسی درباره آن‌ها صحبت می‌کند


I Saw the Devil

۸. دیدم شیطان را (I Saw the Devil) – سال ۲۰۱۰

این تریلر کره‌ای به کارگردانی کیم جی‌وون، مرزهای ژانر را درنوردید. داستان درباره‌ی مأمور امنیت ملی، کیم سو هیون (لی بیونگ هون) است که نامزدش به دست قاتلی روانی، جانگ کیونگ چول (چوی مین‌سیک)، به طرز فجیعی کشته می‌شود. سو هیون به‌جای کشتن قاتل، تصمیم می‌گیرد او را بارها شکنجه کند تا طعم رنج قربانیانش را بچشد.


اما هرچه این بازی انتقام ادامه می‌یابد، مرز میان عدالت و جنون از بین می‌رود. قهرمان کم‌کم شبیه همان هیولایی می‌شود که قصد نابودی‌اش را دارد. فیلم با خشونت بی‌رحمانه، روان انسان را برهنه می‌کند و نشان می‌دهد قدرت می‌تواند هر کسی را آلوده کند.


بازی خیره‌کننده‌ی مین‌سیک در نقش قاتل، و تغییر تدریجی شخصیت هیون، این فیلم را به یکی از تریلرهای روان‌شناختی برجسته‌ی قرن بیست‌ویکم تبدیل کرده است.

Gone Baby Gone

۷. رفت، کودک رفت (Gone Baby Gone) – سال ۲۰۰۷

فیلم Gone Baby Gone ساخته‌ی بن افلک، تماشاگر را درگیر یک معمای اخلاقی نفس‌گیر می‌کند. داستان درباره‌ی دو کارآگاه خصوصی، پاتریک کنزی (کیسی افلک) و انجی جنارو (میشل موناگان) است که در جستجوی دختربچه‌ای چهارساله به نام آماندا هستند. اما این پرونده‌ی ظاهراً ساده، به زودی به چالشی برای وجدان انسانی تبدیل می‌شود.


این فیلم اولین تجربه‌ی کارگردانی افلک است، اما چنان پخته و واقع‌گرایانه ساخته شده که باورش سخت است. فضای بوستون با کوچه‌های تنگ و خیابان‌های نیمه‌تاریکش به‌خوبی حال و هوای فیلم را می‌سازد.


کیسی افلک در نقش مردی گرفتار میان قانون و وجدان، بازی‌ای کم‌نظیر ارائه می‌دهد. پایان فیلم نه پاسخی روشن می‌دهد و نه آرامش؛ بلکه پرسش‌های اخلاقی بیشتری را بر ذهن مخاطب می‌کارد.


در کنار بازیگران بزرگی چون مورگان فریمن و اد هریس، «رفت، کودک رفت» یکی از ماندگارترین فیلم‌های شبیه هفت به شمار می‌رود.

The Girl with the Dragon Tattoo

۶. دختری با خالکوبی اژدها (The Girl with the Dragon Tattoo) – سال ۲۰۱۱

فیلم دختری با خالکوبی اژدها ساخته‌ی دیوید فینچر، همان روح تاریک و وسواس‌گونه‌ی «هفت» را در خود دارد. این اثر اقتباسی از رمان استیگ لارسون است و نسخه‌ای خشن‌تر و واقع‌گرایانه‌تر از اقتباس سوئدی محسوب می‌شود.
داستان درباره‌ی خبرنگاری به نام میکائل بلومکویست (دنیل کریگ) و هکری نابغه به نام لیسبت سالاندر (رونی مارا) است که در پی کشف راز ناپدیدشدن دختری از خانواده‌ای ثروتمند هستند.


فیلم از یک معمای ساده آغاز می‌شود اما به مرور به مطالعه‌ای روانی درباره‌ی وسواس، کنترل و خشونت تبدیل می‌شود. خشونت در این اثر نه اغراق‌شده است و نه تزئینی، بلکه بازتاب واقعیت تلخ جامعه‌ای است که در آن زنان قربانی سیستم می‌شوند.


داستان لیسبت، درباره‌ی بقا، انتقام و بازیابی قدرت شخصی است و بازی رونی مارا در این نقش تحسین‌برانگیز است.
در پایان، معما حل می‌شود، اما حس آرامش به تماشاگر بازنمی‌گردد، زیرا فینچر، مانند همیشه، حقیقت را بی‌رحمانه به تصویر می‌کشد.


۱۰ فیلم برتر نئو نوآر در تمام دوران


Shutter Island

۵. جزیره شاتر (Shutter Island) – سال ۲۰۱۰

فیلم جزیره شاتر به کارگردانی مارتین اسکورسیزی، یک تریلر روان‌شناختی نئو-نوآر است که مانند کابوسی طولانی و بی‌پایان به نظر می‌رسد. داستان در ظاهر ساده است: تدی دنیلز (با بازی درخشان لئوناردو دی‌کاپریو) به‌عنوان یک مارشال ایالات متحده به آسایشگاهی روان‌پزشکی در جزیره‌ای دورافتاده فرستاده می‌شود تا ناپدید شدن یک بیمار را بررسی کند. اما از لحظه‌ی ورود، حس می‌کند چیزی عمیقاً اشتباه است.


اسکورسیزی با مهارتی بی‌نظیر، تماشاگر را درون ذهن پارانویایی تدی به دام می‌اندازد. هرچه تدی بیشتر از واقعیت فاصله می‌گیرد، ما نیز همراه او در تاریکی فرو می‌رویم. از تئوری‌های مربوط به آزمایش‌های نازی‌ها گرفته تا توطئه‌های دولتی، هر فرضیه‌ای که تدی باور می‌کند برای ما نیز تا آخرین لحظه واقعی به نظر می‌رسد، تا زمانی که دیگر منطق از کار می‌افتد.


دی‌کاپریو یکی از بهترین بازی‌های دوران حرفه‌ای خود را در این فیلم ارائه می‌دهد؛ بازی مردی که زیر بار گناه خود در حال فروپاشی است. هر سرنخ و هر رؤیا، نه تنها ما را به راز جزیره شاتر نزدیک‌تر می‌کند، بلکه به جنون درونی تدی نیز می‌کشاند.


پایان فیلم، کلاس درسی در فیلم‌سازی است؛ چرخشی هوشمندانه که تماشاگر را وادار می‌کند سلامت عقل خودش را زیر سؤال ببرد.


«جزیره شاتر» به دنبال هیجان‌های سطحی نیست، بلکه با ریتمی آرام و روان، وحشتی عمیق و تدریجی می‌آفریند. فیلم از لحاظ بصری شاهکار است، از چشم‌اندازهای خیره‌کننده‌اش گرفته تا طراحی صحنه‌ای که ذهن را به بازی می‌گیرد. حتی اگر از طرفداران ژانر تریلر هم نباشید، تماشای این فیلم ضروری است.

Mystic River

۴. رودخانه‌ی مرموز (Mystic River) – سال ۲۰۰۳

فیلم رودخانه‌ی مرموز ساخته‌ی کلینت ایستوود و برگرفته از رمان دنیس لهان، یکی از تریلرهای روان‌شناختی است که عمیقاً بر روح تأثیر می‌گذارد. داستان درباره‌ی سه دوست دوران کودکی است: جیمی (شان پن)، شان (کوین بیکن)، و دیو (تیم رابینز). دوران کودکی آن‌ها زمانی تیره می‌شود که دیو ربوده و مورد آزار قرار می‌گیرد. سال‌ها بعد، با قتل دختر نوجوان جیمی، گذشته‌ی دردناک دوباره برمی‌گردد و آن‌ها را به هم پیوند می‌دهد.


فیلم تماشای آسانی نیست؛ زیرا تصویری بی‌پرده و دردناک از تأثیرات طولانی‌مدتِ تروما و زخم‌های روانی ارائه می‌دهد. شان پن در نقش مردی که بین اندوه و خشم در نوسان است، نمایشی خیره‌کننده دارد. او انسانی است که در جستجوی عدالت، آرام‌آرام انسانیتش را از دست می‌دهد.


تیم رابینز و کوین بیکن نیز بازی‌هایی عمیق و چندلایه ارائه می‌دهند که نشان می‌دهد انسان‌ها چگونه با اندوه و احساس گناه روبه‌رو می‌شوند. ایستوود با استفاده از سکوت و فضاهای خالی، به‌جای دیالوگ، احساس را منتقل می‌کند.
فیلم تمرکز خود را نه بر حل پرونده‌ی قتل، بلکه بر پیامدهای اخلاقی و روانی آن می‌گذارد. پایان فیلم، پیچشی غافلگیرکننده دارد، اما نه برای شوکه‌کردن؛ بلکه برای شکستن دل مخاطب.


«رودخانه‌ی مرموز» شاید از نظر ساختار شبیه تریلرهای مرسوم نباشد، اما دقیقاً به همین دلیل یکی از بهترین آثار ایستوود و از تأثیرگذارترین فیلم‌های روان‌شناختی قرن بیست‌ویکم محسوب می‌شود.

Memories of Murder

۳. خاطرات قتل (Memories of Murder) – سال ۲۰۰۳

پیش از آنکه بونگ جون هو با فیلم «انگل» (Parasite) جهان را تسخیر کند، با شاهکار دیگری به نام خاطرات قتل شناخته شد؛ فیلمی که هنوز هم کمتر از شایستگی‌اش دیده شده است. این اثر بر اساس اولین پرونده‌ی قتل‌های زنجیره‌ای واقعی در کره‌ی جنوبی در دهه‌ی ۱۹۸۰ ساخته شده است.


داستان درباره‌ی کارآگاه پارک دو-مان (سونگ کانگ-هو) است که باور دارد می‌تواند فقط با نگاه کردن به چشمان فرد، قاتل بودن او را تشخیص دهد. اما با ورود کارآگاه سو ته-یون (کیم سانگ‌کیونگ) از سئول، که به منطق و شواهد علمی تکیه دارد، روش پارک به چالش کشیده می‌شود.


با افزایش تعداد قربانیان، دو کارآگاه مجبور می‌شوند اختلافات خود را کنار بگذارند تا با دشمن واقعی، یعنی جنون انسانی و ناکارآمدی نظام پلیسی، روبه‌رو شوند.


فیلم از همان صحنه‌ی آغاز تماشاگر را درگیر می‌کند و روندش مانند یک تحقیقات واقعی پیش می‌رود؛ پر از بن‌بست‌ها و لحظات درخشش ناگهانی. «خاطرات قتل» بیشتر از آنکه یک فیلم "قاتل‌یابی" باشد، مطالعه‌ای شاعرانه بر بی‌نظمی و درماندگی است.


بونگ جون هو با نگاهی مشابه فینچر در «هفت»، نهادهای معیوب و فساد سیستماتیک را نقد می‌کند. اما خشونت در این فیلم بسیار واقعی‌تر و خاموش‌تر است، به‌ویژه چون بر اساس پرونده‌ای واقعی ساخته شده که سال‌ها حل‌نشده باقی ماند.


در نهایت، فیلم نه با پاسخ، بلکه با حس نااطمینانی و اندوه به پایان می‌رسد؛ احساسی که مدت‌ها در ذهن بیننده باقی می‌ماند.


۱۰ تریلر انتقامی برتر که از «جان ویک» هیجان‌انگیزترند | بهترین فیلم‌های انتقامی در سینما


Insomnia

۲. بی‌خوابی (Insomnia) – سال ۲۰۰۲

فیلم بی‌خوابی ساخته‌ی کریستوفر نولان، شاید در مقایسه با آثار عظیم‌تر او مانند «تلقین» یا «میان‌ستاره‌ای» کوچک‌تر به نظر برسد، اما از نظر روان‌شناختی، یکی از عمیق‌ترین فیلم‌هایش است. این فیلم بازسازی نسخه‌ی نروژی سال ۱۹۹۷ است، اما نولان به‌جای سرمای اسکاندیناوی، داستان را در تابستان بی‌پایان آلاسکا روایت می‌کند، جایی که خورشید هرگز غروب نمی‌کند و نور مداوم، خود به کابوسی بی‌پایان تبدیل می‌شود.


آل پاچینو در نقش ویل دورمر، کارآگاه کهنه‌کاری از لس‌آنجلس، مأمور بررسی قتل یک دختر نوجوان است. اما خودش نیز گرفتار رازهایی از گذشته است. او در جریان پرونده با والتر فینچ (با بازی درخشان رابین ویلیامز) روبه‌رو می‌شود، نویسنده‌ی محلی و مظنون اصلی قتل.


رابین ویلیامز در یکی از متفاوت‌ترین و بهترین نقش‌های عمرش ظاهر می‌شود. او شروری است آرام و منطقی، نه فریادزننده، و همین سکوت سردش او را ترسناک‌تر می‌کند. فیلم به‌جای تعقیب و گریز و انفجار، تمرکز خود را بر نبرد وجدان و گناه می‌گذارد.


نولان با دقتی مثال‌زدنی، فضایی خلق می‌کند که نور و روشنایی‌اش از تاریکی نیز وحشتناک‌تر است. در پایان، هیچ قهرمانی باقی نمی‌ماند؛ فقط انسان‌هایی مانده‌اند که از بی‌خوابی وجدان خود فرار می‌کنند.

Zodiac

۱. زودیاک (Zodiac) – سال ۲۰۰۷

دیگر شاهکار دیوید فینچر، فیلم زودیاک، بی‌شک نزدیک‌ترین اثر به «هفت» از نظر فضا و درون‌مایه است. داستان بر اساس رویدادهای واقعی دهه‌ی ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ در سان‌فرانسیسکو روایت می‌شود، جایی که قاتلی با نام زودیاک با ارسال پیام‌های رمزآلود پلیس و روزنامه‌ها را به بازی می‌گیرد.


فیلم به‌جای تمرکز بر اینکه قاتل چه کسی است، به وسواس انسان‌هایی می‌پردازد که می‌خواهند حقیقت را کشف کنند، حتی به بهای از دست دادن زندگی خود. جیک جیلنهال در نقش رابرت گری‌اسمیت، کارتونیستی است که به‌تدریج درگیر این پرونده می‌شود. در کنار او رابرت داونی جونیور در نقش روزنامه‌نگار پل ایوری و مارک رافالو در نقش بازرس دیوید توسکی ایفای نقش می‌کنند.


هر سه مرد، قربانی عطش دانستن می‌شوند. با گذشت زمان، حقیقتی که در پی‌اش هستند، آرام‌آرام زندگی و سلامت ذهنشان را می‌بلعد. فیلم در ظاهر شبیه یک تریلر پلیسی معمولی است، اما در عمق خود هیچ آرامشی ارائه نمی‌دهد. تماشاگر باید با حس ترس، سردرگمی و سکوت ناشی از ندانستن کنار بیاید.


گویی فینچر صحنه‌ی معروف «جعبه چیست؟» در پایان فیلم «هفت» را گرفته و همان حس بی‌پاسخی را به کل فیلمنامه‌ی «زودیاک» تزریق کرده است. نتیجه، یکی از شاهکارهای تریلر روان‌شناختی مدرن است که سال‌ها در ذهن بیننده باقی می‌ماند.


به گزارش چارسو پرس: در دنیای پرشتاب امروز که بسیاری از فیلم‌ها تنها به دنبال شوک و هیجان لحظه‌ای‌اند، این آثار ثابت می‌کنند که ترس واقعی درون ذهن انسان نهفته است. فیلم‌هایی مانند زودیاک، بی‌خوابی یا رودخانه مرموز نشان می‌دهند که مهم‌ترین معمای دنیا، خودِ انسان است، با همه‌ی شک‌ها، گناهان و سایه‌های پنهانش.

هرکدام از این بهترین فیلم‌های روان‌شناختی، سفری به درون تاریک‌ترین بخش‌های روح ما هستند. شاید برای همین است که برخلاف بسیاری از تریلرهای سطحی، تا مدت‌ها از ذهنمان پاک نمی‌شوند.


اگر از تماشای فیلم‌هایی مانند «هفت» لذت برده‌اید و به دنبال آثاری مشابه هستید، این فهرست می‌تواند راهنمایی عالی برای ورود به دنیای پیچیده و جذاب فیلم‌های شبیه هفت باشد؛ دنیایی که در آن مرز میان خیر و شر، تنها یک فکر فاصله دارد.


منبع: collider
نویسنده: نسرین پورمند