حسین پارسایی، کارگردان مطرح تئاتر موزیکال، در آستانه بازتولید نمایش «الیور توئیست» با ترکیبی پرستاره (شامل هوتن شکیبا و بهنوش طباطبایی) درباره اقتصاد تئاتر و جسارت اجرای آثار بزرگ صحبت کرد. پارسایی با تأکید بر اینکه "تئاتر باشکوه و پرهزینه نشانه جدیت است و نه تجمل"، دلایل اصرار بر استفاده از سرمایه خصوصی و انتخاب فضای نامتعارف استادیوم تنیس مجموعه انقلاب را توضیح داد و گفت: ما دیگر امیدی به بودجه‌های قطره‌چکانی دولتی نداریم.
چارسو پرس: وقتی اوکُنی (سازنده و راه‌اندازی‌کننده تئاتر سنتی ژاپن یا همان کابوکی)، به همراه دختر‌های بازیگرش روی سِن دایره‌ای و گردان تئاتر ژاپنی می‌رفتند، قطعاً گمان نمی‌کردند روزگاری به‌جای سامورایی‌های اشرافی و طبقه فرودست کیوتو (شهری در شرق ژاپن)، مردمی از غرب دور رو‌به‌روی ابداع او در تئاتر بنشینند. اوکنی اولین کسی بود که تخته چوبی دایره‌ای را برداشت و با چرخ‌دنده‌ای زیرش تئاتر گردان را خلق کرد که سامورایی‌ها از حرکت و جابه‌جایی صحنه انگشت‌به‌دهان بمانند.
درست در همان زمان شاه سلطان حسین صفوی در ایران حکمرانی می‌کرد و «تیاتر» هنوز پایش به ایران باز نشده بود و ناصرالدین‌شاهی نبود که سوغاتی از فرنگ بیاورد. حدود 400 و چند سال پس از آن روز‌ها، یک نمایش با همان تخته چوبی گرد (البته کمی بزرگ‌تر) روی صحنه می‌رود. داستان از سالنی شروع می‌شود که چراغ‌هایش خاموش شده و تماشاگران منتظرند یکی از سیاسی‌ترین نوشته‌های دیکنز روی صحنه برود؛ نمایش موزیکال «الیور توئیست» است به کارگردانی حسین پارسایی.

از اواخر مهر ۱۴۰۴ در استادیوم تنیس مجموعه انقلاب اجرا می‌شود و از تولیدات پرستاره این سال‌های نمایش کشور محسوب می‌شود. حضور هوتن شکیبا، بهنوش طباطبایی، بانیپال شومون، سیامک انصاری و کاظم سیاحی به چشم می‌خورد و مخاطب برایشان سوت می‌کشد و کف می‌زند. دیگر خبری از سامورایی‌ها نیست، طبل و کابوکی هم وجود ندارند. از دو سوی سالن نور روی پرده می‌افتد و کم‌کم پرده کنار می‌رود. سِن شروع به چرخیدن می‌کند و یک دکور چهاروجهی مخاطب را با انگلیس پس از انقلاب صنعتی روبه‌رو می‌کند. کمی بعدتر از ماجرا‌های کابوکی و قصه‌هایش. حالا کارگردان این معرکه روبه‌روی ما نشسته است. پارسایی در گفت‌وگو با «فرهیختگان» از مسیر حرفه‌ای خود، نگاهش به تئاتر موزیکال، اقتصاد تئاتر خصوصی و علت بازتولید «الیور توئیست» پس از هشت‌سال می‌گوید. 

شروع فعالیت‌های حرفه‌ای شما به دهه ۶۰ برمی‌گردد؛ اما در سال‌های اخیر نامتان با اجرای نمایش‌های موزیکال گره‌خورده است. ایده حرکت به سمت این مدل از نمایش از کجا آغاز شد؟ 
من از نوجوانی علاقه‌مند به موسیقی بودم. در دوران ما منابع و تئاتر‌های موزیکال خیلی محدود بود؛ اما همان انیمیشن‌ها و فیلم‌های اندکی که حال‌و‌هوای موزیکال داشتند برایم الهام‌بخش بودند. بعد‌ها که دسترسی به منابع بین‌المللی بیشتر شد، به دنبال این علاقه رفتم. همیشه تمایل داشتم نمایشی بسازم که زبان شاعرانه و موسیقایی داشته باشد. برای من نمایش موزیکال فقط فرمی اجرایی نیست، بلکه زبانی برای گفت‌وگو با احساسات انسان است. آن زمان اصلاً به وجه تجاری و بیزینسی این کار فکر نمی‌کردم و هنوز هم نمی‌کنم. هدف من کشف بود، نه درآمد. دلم می‌خواست کاری انجام دهم که حرفه‌ای و تأثیرگذار باشد، طوری که تماشاگر آن را بپذیرد و دوست داشته باشد.

در واقع سال‌ها حتی در تئاتر‌های اجتماعی، سعی می‌کردم به‌نوعی از موسیقی و ریتم بهره ببرم تا تجربه‌ای شبیه موزیکال ایجاد کنم. دو نسخه سینمایی موفق از «الیور توئیست» و «بینوایان» برایم الهام‌بخش بودند. احساس می‌کردم این آثار می‌توانند زمینه‌ای برای تجربه‌ای تازه در ایران باشند تا بعد بتوانم آن تجربه را در قالب مضامین ایرانی ادامه دهم. از همین‌جا بود که نگاه جدی من به تئاتر موزیکال شکل گرفت و حالا تقریباً تمام کار‌هایم با موسیقی درآمیخته است.

برخی منتقدان معتقدند شما با جسارت از نسخه‌های جهانی اقتباس می‌کنید. چرا سراغ «الیور توئیست» رفتید و این اقتباس را چگونه تعریف می‌کنید؟ 
من همیشه صادقانه گفته‌ام که از نسخه‌های موفق جهانی الگو گرفته‌ام. در دوران تحصیل هیچ منبع علمی درباره تئاتر موزیکال در اختیار ما نبود؛ بنابراین وقتی می‌دیدم اثری در جهان موفق است، فکر می‌کردم چه اشکالی دارد ما هم با ذائقه و فرهنگ ایرانی آن را بازتولید کنیم؟ همه‌جا این اتفاق می‌افتد. در نسخه تئاتری «الیور توئیست» هم صراحتاً ذکر کردیم که این اثر اقتباسی از نسخه اصلی است. متن ابتدا ترجمه می‌شود، بعد بازنویسی می‌شود و در نهایت با فرهنگ و جغرافیای خودمان تطبیق پیدا می‌کند، درنتیجه اثری شکل می‌گیرد که هم به منبع اصلی ادای دین دارد و هم ارزش‌های فرهنگی و اخلاقی ما را بازتاب می‌دهد. به نظر من آثار بزرگی چون «بینوایان» و «الیور توئیست» ازآن‌جهت جهانی‌اند که به درد مشترک انسان می‌پردازند، نه به جغرافیا. وقتی درباره انسان حرف می‌زنیم، از درد مشترک همه فرهنگ‌ها سخن می‌گوییم؛ بنابراین این اقتباس‌ها صرفاً ترجمه نیستند، بلکه گفت‌وگویی فرهنگی میان ما و جهانند.

چرا بعد از هشت سال تصمیم گرفتید دوباره «الیور توئیست» را روی صحنه ببرید؟ 
به نظرم همه کارگردان‌ها باید گاهی برگردند و کارنامه‌شان را مرور کنند. من هم بعد از حدود یک دهه احساس کردم زمان مناسبی است که دوباره به این اثر برگردم. نسل تماشاگر تغییر کرده و خود من هم تجربه‌های تازه‌ای دارم. 
در این فاصله، دو نمایش از شاهنامه، یعنی «هفت‌خان اسفندیار» و «نبرد رستم و سهراب» را کارگردانی کردم و حالا می‌خواستم با بازتولید «الیور توئیست» بین گذشته و امروز پلی بزنم. این بازتولید نه تکرار است و نه نوستالژی؛ فرصتی است برای گفت‌وگو با مخاطب امروز و به‌روزرسانی تجربه‌ای که در سال ۱۳۹۶ داشتیم. 

ترکیب بازیگران امسال متفاوت است. چرا تیم بازیگری جدید انتخاب شد و این انتخاب چه تفاوتی با گروه قبلی دارد؟ 
گذر زمان خودش تغییر می‌آورد. خیلی از بازیگران نسخه قبلی در دسترس نبودند یا درگیر پروژه‌های خودشان بودند و همکاری مجدد ممکن نبود. این اجرا هم بزرگداشت زنده‌یاد آتیلا پسیانی است. از سوی دیگر، هر اجرای تازه یعنی شروع از نقطه صفر، حتی اگر متن همان باشد، تجربه متفاوت است. در این دوره هوتن شکیبا، سیامک انصاری، کاظم سیاحی، بهنوش طباطبایی و بانیپال شومون در کنار جمعی از بازیگران جوان و نوجوان حضور دارند. حضور این ترکیب جدید، انرژی تازه‌ای به کار داده است. برای من مهم نیست که بازیگر حتماً چهره معروفی باشد؛ مهم این است که تئاتری باشد و از پس نقش برآید. اگر بازیگر نتواند نقش را درست ارائه دهد، حتی شهرت هم کمکی نمی‌کند. در این گروه، همه به‌اندازه و در جای درست انتخاب شده‌اند و زبان مشترک خوبی میانشان شکل گرفته است. 

اخبار تئاتر ایران


شما به «بیگ‌پروداکشن» و نمایش‌های بزرگ علاقه دارید. چرا این فرم را انتخاب کرده‌اید؟ 
تئاتر برای من همیشه کاری جمعی و پرهیجان بوده است. من عاشق صحنه‌های بزرگ، موسیقی زنده، حرکت و طراحی‌ام. البته تئاتر بزرگ به معنای تجمل یا لاکچری بودن نیست. برای من کیفیت مهم است، نه اندازه؛ اما واقعیت این است که اجرای تئاتر موزیکال بدون امکانات گسترده فنی و نوین ممکن نیست. بازیگران معروف الزام نیستند؛ اما می‌توانند به جذب مخاطب کمک کنند. از سوی دیگر، تئاتر هنر گرانی است و نمی‌شود همیشه منتظر بود دولت بودجه بدهد. بخش خصوصی باید جسارت کند و ریسک بپذیرد. وقتی تهیه‌کننده‌ای مثل آقای جلیل کیا یا سیدمحمود شبیری پای‌کار می‌آیند، این فقط یک کار اقتصادی نیست؛ نوعی مسئولیت اجتماعی است. 

اجرای نمایش در زمین تنیس مجموعه انقلاب جسورانه به نظر می‌رسد. چرا چنین فضایی را انتخاب کردید؟
 صادقانه بگویم، چاره‌ای نداشتیم. هیچ‌سالنی در تهران ظرفیت فنی لازم برای چنین نمایشی را ندارد. دکور ما حدود ۹۰۰ مترمربع با ارتفاع ۱۵ متر است و بیش از ۲۰۰ نفر در اجرا مشارکت دارند. چنین چیزی در سالن‌های معمولی ممکن نیست. همان‌طور که سال گذشته برای «نبرد رستم و سهراب» از فضای میدانی استفاده کردیم، این بار هم تصمیم گرفتیم استادیوم تنیس را تبدیل به سالن نمایشی کنیم. البته کار ساده‌ای نبود؛ از پوشش سقف موقت تا سیستم گرمایشی را تهیه‌کننده تأمین کرد. با وجود جنگ اخیر و تأخیر در آماده‌سازی فضا، همه گروه‌های فنی و اجرایی با عشق کار کردند. این عشق و احساس مسئولیت اجتماعی بود که باعث شد پروژه جلو برود. 

با توجه به مشکلات و نبود حمایت دولتی، چرا همچنان بر تولید این آثار بزرگ اصرار دارید؟ 
چون تئاتر باشکوه را دوست دارم و به آن ایمان دارم. بودجه تئاتر در ایران ناچیز و قطره‌چکانی است. من خودم سال‌ها مدیر بوده‌ام و می‌دانم چه سختی‌هایی دارد؛ بنابراین امیدی به حمایت دولتی ندارم. اگر بخواهیم منتظر بمانیم، تئاتر متوقف می‌شود. در طول چهار دهه گذشته مشکلات تئاتر تغییر نکرده است. همان گلایه‌های دهه ۶۰ هنوز وجود دارد؛ کمبود سالن، عدم حمایت، اعمال سلیقه‌های مختلف، نبود چشم‌انداز، گاهی بی‌برنامگی و... تنها بخش خصوصی است که می‌تواند با ریسک بالا و سرمایه خصوصی تئاتر را زنده نگه دارد. بعضی کار‌ها سودده نیستند؛ اما گروه‌ها برای عشقشان کار می‌کنند. نمایشی بزرگ و پرهزینه مثل «الیور توئیست» با متوسط قیمت بلیت یک میلیون تومان، یعنی از 390 هزار تومان تا یک‌میلیون و 800 هزار تومان شاید بعد از 60 اجرا تازه به نقطه سربه‌سر برسد. اما همین اجرا‌ها، کارآفرینی ایجاد می‌کند، انگیزه می‌دهد و تماشاگر را دوباره با تئاتر آشتی می‌دهد. این برای من مهم‌تر از سود اقتصادی است. 

یکی از نقد‌های تکراری درباره کار‌های شما موضوع تأمین بودجه و هزینه بالای تولید است. واکنش شما به این نقد‌ها چیست؟ 
من این را نقد نمی‌دانم، بلکه ویژگی این آثار می‌دانم. در سینما جذب سرمایه‌گذار عادی است، چرا در تئاتر باید منفی تلقی شود؟ اگر بتوانیم با سرمایه بخش خصوصی سالنی بسازیم، ده‌ها هنرمند را مشغول کار کنیم و اثری باکیفیت تولید کنیم، باید از آن حمایت کرد یا انتقاد؟! می‌گویند تئاتر‌های من گرانند. بله، چون کم‌فروشی نمی‌کنم. کیفیت هزینه دارد. شما اگر بخواهید لباس یا غذای بهتر بخرید، طبیعی است که باید بیشتر هزینه کنید. در موسیقی، مردم برای کنسرت‌ها بلیت دو میلیون‌تومانی می‌خرند، چرا آنجا نمی‌گویند گران است، چون انتخاب کرده‌اند. تئاتر موزیکال هم همین‌طور است. بیش از 100 بازیگر و نوازنده ماه‌ها تمرین می‌کنند. دکور عظیم ساخته می‌شود، نور و صدا با استاندارد حرفه‌ای تدارک دیده می‌شود.

این هزینه‌ها باید برگردد. من از بخش دولتی پول نمی‌گیرم و هیچ امکانی در اختیار من نیست. در حال حاضر فقط از مخاطبی که انتخاب کرده‌اند الیور توئیست یا نبرد رستم و سهراب را ببیند و بلیت بخرد حمایت می‌شوم. به نظرم وقت آن رسیده نگاه قدیمی و کلیشه‌ای به تئاتر تغییر کند. تئاتر بزرگ و باکیفیت نشانه تجمل نیست، نشانه جدیت و حرفه‌ای بودن و احترام به مخاطب است. ما باید یاد بگیریم بهای واقعی هنر فاخر را بپردازیم. 

در پایان، آیا برنامه‌ای برای اجرای نمایش ایرانی در آینده دارید؟ 
بله، حتماً. من همیشه دغدغه نمایش ایرانی و اسطوره‌ای را داشته‌ام. بعد از دو نمایش از شاهنامه، در فکر اجرای بخش سوم از سه‌گانه اساطیری‌ام هستم؛ «افسانه سیاوش». در کنار آن، می‌خواهم تجربه‌های موزیکال را در قالب داستان‌های ایرانی ادامه دهم. هدفم این است که نسل جدید تماشاگران با میراث‌فرهنگی خودشان از طریق تئاتر موزیکال آشنا شوند. این ژانر می‌تواند پلی بین ادبیات کلاسیک و زبان امروز باشد. اگر بتوانیم این مسیر را با حمایت و پایداری ادامه دهیم، تئاتر ایران می‌تواند به جایگاه واقعی خودش برسد. 

منبع: فرهیختگان