اجرای ترانه «سوغاتی» توسط مهران مدیری در یک استیج در دبی، بار دیگر بحث‌های کهنه پیرامون ورود سلبریتی‌ها به حوزه موسیقی و نادیده گرفته شدن حقوق خالقان اصلی آثار را داغ کرد. این تحلیل با مرور تاریخچه سخت‌گیری‌های هنری در دهه‌های پیشین، به این پرسش می‌پردازد که چرا مدیری با اتکا به یک اجازه تلفنی از اردلان سرفراز، توانست این اثر را بازخوانی کند، درحالی‌که ناصر چشم‌آذر (تنظیم‌کننده و یکی از پایه‌های اصلی قطعه) از اجرای نسخه باکلام آن در کنسرت‌های داخلی محروم بود. این وضعیت، لزوم بازنگری در قانون ۵۶ ساله حمایت حقوق مؤلفان و مصنفان و هنرمندان را بیش از پیش نمایان می‌سازد.
چارسو پرس: پیش‌ازاین، یعنی در ابتدای شکل‌گیری پدیده رادیو در ایران و تا قبل از ورود تکنولوژی لوح فشرده به مرز‌های کشور و همچنین همه‌گیری اینترنت، افراد باید صلاحیت لازم برای سرگرم‌کردن مردم را نیز به‌واسطه شورا‌های موجود در رسانه‌های رسمی نظیر رادیو، تلویزیون و همین‌طور مجوز‌های قانونی که توسط مراجع تصمیم‌گیر صادر می‌شد کسب می‌کردند. درواقع، هرکسی که فکر می‌کرد هنری دارد صرفاً با اتکا به تصمیم خویش نمی‌توانست راه بیفتد و در این حوزه شروع به فعالیت کند. این رویه علی‌رغم آنکه محدودیت‌زا بود و معایب زیادی هم داشت، نکات مثبتی هم با خود به همراه داشت که یکی از آن‌ها عدم ورود افراد بی‌ربط به وادی هنر و سرگرمی بود.

 نقل است که در دهه 30 اگر آدمی پیدا می‌شد که به موسیقی غیردستگاهی ایرانی علاقه‌مند بود و می‌خواست گونه‌های دیگری را امتحان کند، توسط رسانه‌های رسمی با بی‌اعتنایی مواجه می‌شد و به همین واسطه طیف قابل‌توجهی از مخاطبانش را از دست می‌داد. «تحریر سنتی» در آزمون‌های رادیو و از نظر استادان موسیقی ملی، حکم روپایی برای فوتبالیست‌ها در زمین تمرین را داشت و به همین خاطر هنرمندی نظیر «ویگن دردریان» چون از این مهم بهره‌ای نداشت، اگر خوش‌شانس نبود از قافله هنر عامه‌پسند ما جا می‌ماند و به سرنوشت کسی چون «حسن گل‌نراقی» دچار می‌شد. اما همان سخت‌گیری‌ها موجب می‌شد تا افراد حد خود را بدانند و پا در کفش بزرگان نکنند. بر همین اساس، خوانندگان گل‌ها لُژنشین محافل و مجالس بودند و با ورود ساز و موزیک غربی به مرز‌های جغرافیایی ایران، ژانر پاپ هم توسط کارگزاران فرهنگی وقت جدی گرفته شد. جای آوازخوانان کوچه‌بازاری در تلویزیون تازه‌تأسیس و رادیو نبود و توسط کمپانی‌های کوچک و بزرگ تولید و پخش صفحه راهی به خانه‌های مردم مشتاق باز می‌کردند. در این میان بازیگران فیلم‌های فارسی و ورزشکاران نیز اگر می‌خواستند پا در کفش هنرمندان شناخته‌شده موسیقی کنند باید مورد امتحان بازار قرار می‌گرفتند تا بتوانند به فهم مناسبی در مورد پایان یا ادامه کار خود در این حیطه دست پیدا کنند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و باتوجه‌به آغاز جنگ تحمیلی و همچنین توقعی که از یک حکومت اسلامی می‌رفت جا برای ارائه گونه‌های مصرفی‌تر موزیک تنگ شد و فرم‌های دیگر جایگزین ساختار بازاری موجود در دهه‌های پیش از انقلاب شدند. این رویه، تا نیمه دهه 70 و با بازگشت دوباره هنرمندان و خوانندگان پاپ به میدان ادامه یافت، ولی این پیشرفت تکنولوژی بود که حتی شیوه انتقال تولیدات هنری به گوش و چشم مخاطبان را تحت‌تأثیر حداکثری قرار داد.

 ازاین‌پس بود که ژانر‌های به‌ظاهر دم‌دستی و سهل‌الوصول‌تر موسیقی به امکانی برای موفقیت‌ها و صعود‌های یک‌شبه به قله تبدیل شدند و حتی شُهره‌های شهر و افراد استخوان‌خردکرده در میادین دیگر هنری و رسانه‌ای همچون مهران مدیری را به طمع کسب شهرت، محبوبیت و شاید حتی پول بیشتر به این وادی کشاندند. سؤالی که در این میان ذهن را به خود درگیر می‌کند آن است که تکلیف مسئله حکومت قانون در بازخوانی‌های بدون ظرافت، کلیشه‌ای و فالش سلبریتی‌ها از میراث موسیقایی، ادبی و خاطره جمعی یک ملت چه می‌شود؟

قانون کهنه بهتر از بی‌قانونی است

«شب‌های برره» نقطه اوج موفقیت مهران مدیری در مقوله سریال‌سازی برای صداوسیما بود. او در این اثر سوای بازیگری و کارگردانی، وظیفه خواندن ترانه تیتراژ پایانی را هم به عهده داشت. خوانندگی آماتور مدیری در آن سریال برخلاف آلبوم «از روی سادگی» - که به اهتمام فردین خلعتبری و بابک بیات در اواخر دهه 70 منتشر شد - بسیار موردتوجه مخاطبان چند ده ‌میلیونی تلویزیون در آن سال‌ها قرار گرفت و مدیری را بر آن داشت تا فعالیت در حوزه موسیقی را جدی‌تر از پیش ادامه دهد و هرازگاهی به آن ناخنک بزند. این رویکرد چندان مورد نقد جدی‌ از طرف منتقدان هنری، ژورنالیست‌ها و همین‌طور مردم قرار نگرفت تا کم‌کم امر به خود مدیری هم مشتبه شود که «خواننده» است و می‌تواند به‌سادگی در اجرا‌های زنده‌اش پا در کفش بزرگان بگذارد و ترانه‌‌هایی نظیر «سوغاتی» و غیره را بازخوانی کند! کارگردان «جایزه بزرگ» چند سال پیش و در خلال یکی از کنسرت‌هایش عنوان کرد که به‌صورت تلفنی از اردلان سرفراز به‌عنوان یکی از خالقان این اثر اجازه اجرای صحنه‌ای ترانه مذکور را گرفته است.

 این اجازه درحالی صادر شد که تنظیم‌کننده «سوغاتی»، یعنی ناصر چشم‌آذر نتوانست مجوز نسخه باکلام قطعه موردبحث را بگیرد و تنها نسخه اینسترومنتال آن را به روی صحنه ببرد! بر اساس ماده 6 قانون «حمایت حقوق مؤلفان و مصنفان و هنرمندان» اثری که با همکاری دو یا چند پدیدآورنده به‌وجود آمده باشد و کار یکایک آنان جدا و متمایز نباشد، اثر مشترک نامیده می‌شود و حقوق ناشی از آن حق مشاع پدیدآورندگان است. با این تفاصیل کار تنظیم‌کننده نیز اگر حاوی خلاقیت باشد در دایره خالقان اثر قرار می‌گیرد. اشاره به سوژه ترانه سوغاتی و بازخوانی تقریباً بدون دردسر مهران مدیری از این اثر علامت‌های سؤال زیادی در اذهان بر جای می‌گذارد که یکی از آن‌ها عدم اجازه به ناصر چشم‌آذر به‌عنوان یکی از پایه‌های اصلی این قطعه برای بازخوانی مجدد در کنسرت‌های داخلی است. قانون حمایت حقوق مؤلفان و مصنفان و هنرمندان در فقدان قانون جهانی کُپی‌رایت، تنها مستمسک صاحبان آثار هنری برای چنگ‌زدن به حقوق مادی و معنوی‌شان در درون مرز‌های ایران است؛ اما پنجاه‌وشش سال است که با کمترین اصلاح از سوی قانون‌گذار در حال اجراست و کمتر کسی لزوم بازنگری آن در دعوا‌های موجود را گوشزد می‌کند. البته باید وجود قانون حمایت از حقوق مؤلف در شرایط پیشرفت سرسام‌آور و غیرقابل‌کنترل فناوری را به فال نیک گرفت؛ اما می‌توان مفادی را به آن افزود تا حداقل دسترنج هنرمندان اصیل از گزند دیگران در امان بماند و فرایند «خلق» با حفاظت کامل از طرف قانون محترم شمرده شود.

منبع: فرهیختگان

نویسنده: ایمان عظیمی