
۱۴- «انتقامجوی سمی»
میکن بلر، نویسنده و کارگردان، در این بازآفرینی از فیلم شاخص کمپانی تراما، قلب داستان را تقویت میکند، اما خشونت پاشیدهشده و طنز تند را حفظ میکند. پیتر دینکلیج در نقش مرد پشت نقاب «تاکسی»، یک سرایدار سادهدل، بازیای همدلانه ارائه میدهد و کوین بیکن در نقش یک میلیاردر کاملاً شرور میدرخشد. الیجا وود و تیلور پیج هم در این جنون دوستداشتنی شریکاند. فیلمی پرهیجان، عجیبوغریب و لبریز از عشق به نسخه اصلی که هم طرفداران قدیمی را راضی میکند و هم مخاطبان جدیدی جذب خواهد کرد.
۱۳- «حضور»
برداشت منحصربهفرد استیون سودربرگ از یک داستان ارواح، دوربین را در قالب یک دید اولشخص روحمانند در خانهای رها میکند. خانوادهای که داخل خانه زندگی میکنند، حضور این روح را احساس میکنند، اما چرا؟ داستان فراتر از یک حسابوکتاب ناتمام ساده است و سودربرگ با فیلمنامه دیوید کپ، همکار همیشگیاش، موفق میشود معمای قتل را بهخوبی جمعبندی کند. برای اثری تجربی، «حضور» یک موفقیت هیجانانگیز محسوب میشود.

۱۲- «چشمان قلبی»
جاش روبن فیلمی ساخته که ترکیبی جسورانه از فرهنگ عامه است؛ یک کمدی رمانتیک دوستداشتنی که با DNA یک معمایی شبیه «جیغ» آمیخته شده است. اولیویا هولت و میسن گودینگ در نقش زوجی تازهکار، با یکی از کلیشهایترین آشناییهای عاشقانه تاریخ، بسیار جذاب ظاهر میشوند. اما وقتی اولین شب آنها به کابوسی تبدیل میشود که یک قاتل زنجیرهای تعقیبشان میکند، چه اتفاقی میافتد؟ خندهها در نهایت از ترسها پیشی میگیرند، اما این پیچش ژانری برای طرفداران اسلشر بسیار سرگرمکننده است؛ بهویژه با بازیهای بهیادماندنی بازیگران مکملی چون جیجی زومبادو، مایکیلا واتکینز، دوون ساوا و جوردانا بروستر.
۱۱- «بهترین آرزوها برای همه»
این فیلم ترسناک ژاپنی سرشار از تصاویری است که تا مدتها در ذهن میمانند؛ سوخت کابوس برای کسانی که جرئت باز نگه داشتن چشمهایشان را دارند. کوتونه فوروکاوا در نقش زنی جوان بازی میکند که به دیدن پدربزرگ و مادربزرگش میرود و با بخشی بسیار شوکهکننده و بهظاهر عادیشده از تاریخ خانوادگیشان روبهرو میشود. فیلم یوتا شیموتسو در روایت داستانی بزرگتر درباره خوشبختی و فرهنگ طبقاتی، زمانی بیشترین تأثیر را دارد که به درام خانوادگی دیوانهوار خود میپردازد و قربانیهای خیرهکننده را به یک امر خانوادگی تبدیل میکند.
۱۰- «نامه مرده»
معمای توطئهآمیز و منحصربهفرد جو دبُر و کایل مککاناگی انگار مستقیماً از دهه ۱۹۸۰ مخابره شده است؛ با طراحی صحنه و فیلمسازیای که یادآور یک نوار ویدئویی فراموششده است. وقتی یک متخصص سینثسایزر ربوده میشود، او موفق میشود نامهای اضطراری را پست کند و کارآگاهان آماتور اداره نامههای گمشده وارد ماجرا میشوند. اوضاع خیلی زود برای همه طرفها پیچیده میشود و تصاویر و موسیقی فیلم حتی پس از پایان تیتراژ هم در ذهن باقی میمانند.
اخبار سینمای جهان
۹- «میمون»
اوزگود پرکینز پس از موفقیت «لانگلگز» مسیرش را بهکلی عوض کرد و این کمدی سیاه خونین را ساخت؛ داستان یک اسباببازی میمون که هر جا میرود، مرگ و ویرانی به دنبال دارد. تئو جیمز در نقش دوقلوهای همسان، بسیار بامزه ظاهر میشود؛ دوقلوهایی که تلاش میکنند این نیروی شیطانی را دفن و پنهان نگه دارند، اما موفق نمیشوند. برخی از عجیبترین و شوکهکنندهترین مرگهای سال به دست همین موجود پشمالوی نحس رقم میخورد. اثری خشن، بیرحم و زمخت که قطعاً رضایت دوستداران خشونت عریان را جلب میکند.
۸- «دوستت دارم تا ابد»
این فیلم یک اثر ترسناک متعارف نیست، بلکه درامی عاشقانه است که بهتدریج با افزایش تنش خفهکننده، پوستههای کمدی رمانتیک را کنار میزند و به داستانی بهشدت واقعی از یک رابطه سمی و سوءاستفاده روانی میرسد. سوفیا بلک-دیالیا در نقش دانشجوی حقوقی بازی میکند که توسط فینِ خوشچهره و جذاب (ری نیکلسون) بمباران عشقی میشود. او در ابتدا مردی ایدهآل به نظر میرسد، اما کنترلگریاش از پیامهای مکرر آزاردهنده شروع میشود و به فریادهای هیستریک و تهدید به خودکشی بهخاطر تماسهای از دسترفته میرسد. کَزی دیوید و الیسا کالانی نویسندگی و کارگردانی این فیلم تیزبینانه را بر عهده داشتهاند.
۷- «با هم»
داستان عاشقانه وحشت جسمانی پرهیجان مایکل شنکس با بازی زوج واقعی، دیو فرانکو و الیسون بری، درباره زن و شوهری است که در حالی که رابطهشان روی زمین سستی قرار دارد، از نظر فیزیکی بهشکل نگرانکنندهای به هم نزدیکتر میشوند. فیلم شامل برخی از بحثبرانگیزترین صحنههای «برگرداندن صورت از پرده» سال است (اره! چشمها! آلت تناسلی!) و در عین حال ارجاعات بصری جذابی به آثار کلاسیک وحشت دارد. فیلمی جمعوجور، خشن و هیجانانگیز که برای آشنایی اولیه با ژانر وحشت جسمانی گزینهای عالی محسوب میشود؛ البته برای کسانی که آمادگی شیرجه زدن در این چندش را دارند.
۶- «۲۸ سال بعد»
بازگشت دنی بویلِ کارگردان و الکس گارلندِ نویسنده به دنیای زامبیها جسورانه، بحثبرانگیز، خونآلود و سرشار از ماجراجویی است. آنها بار دیگر با فیلمبردار «۲۸ روز بعد»، آنتونی داد منتل، همکاری کردهاند که بخش زیادی از فیلم را با ریگهای پیچیده آیفون فیلمبرداری کرده است. رنگبندی و تدوین چشمنواز، خشونت آزاردهنده و تعقیبوگریزهای نفسگیر را برجستهتر میکند؛ جایی که آلفی ویلیامز جوان یاد میگیرد چگونه با مخفیانه وارد شدن به منطقه آلوده، به شکار زامبیها برود و مرد شود. آرون تیلور-جانسون و رالف فاینز در نقشهای مکمل، به فیلم وزن و جدیت میبخشند و با توجه به اینکه دنباله دیگری تنها چند ماه بعد اکران خواهد شد، باورش سخت است که این داستان همینقدر سریع ادامه پیدا میکند.
۵- «همراه»
تریلر علمی-تخیلی پرپیچوخم درو هنکاک با بازی سوفی تاچر در نقش یک ربات عاشق، داستان زنی را روایت میکند که در یک تعطیلات بههمراه گروهی دوستان فریبکار، به قتل کشیده میشود. تاچر عالی است؛ او نهتنها باید با دوستپسر گسلایتر و موذیاش (با بازی لذتبخش جک کواید) کنار بیاید، بلکه با این حقیقت هم روبهرو میشود که اساساً انسان نیست. پیچشهای خونین یکی پس از دیگری خطرات را بالا میبرند. اگرچه در اکران سینمایی آنطور که باید دیده نشد، «همراه» بهاحتمال زیاد پس از کشف دوباره در استریمینگ به یک اثر کالت تبدیل خواهد شد.
۴- «مقصد نهایی: خونزادگان»
چه کسی فکرش را میکرد ششمین قسمت از این مجموعه محبوب — آن هم پس از ۱۴ سال فاصله از قسمت قبلی — تا این اندازه سرگرمکننده و چابک از کار دربیاید؟ «خونزادگان» بسیاری از الگوهای آشنای قسمتهای قبلی را حفظ میکند، اما چند تغییر کلیدی هم دارد: گروه افرادی که از سرنوشت بیرحمانه مرگ میگریزند، این بار اعضای یک خانواده هستند نه غریبهها؛ صحنه رؤیای آغازین یک فلشبک است که اجازه میدهد فیلم اصلی با شخصیتهای تازهای پر شود که هنوز نمردهاند؛ و در مجموع مقیاس فیلم بزرگتر احساس میشود. اما در نهایت، آنچه بیش از همه جواب داده، قتلهای چندشآور و لزج است که ترکیبی عالی از خندهدار و آزاردهندهاند. خداحافظی احساسی تونی تاد، چهره ثابت این مجموعه، هم اضافه کنید تا تعجبی نداشته باشد که چرا فیلم هم از نظر منتقدان و هم تجاری موفق بوده است.
۳- «کفنها»
جدیدترین فیلم دیوید کراننبرگ درباره زندگانِ تسخیرشده توسط گورستانهاست؛ بهویژه کارش (وینسنت کسل)، مردی که دوربینهایی داخل قبرها میسازد تا عزاداران بتوانند پوسیدن عزیزانشان را بهصورت زنده تماشا کنند. خط داستانیای بهشدت افسردهکننده که به داستانی پیچیده درباره دسیسههای شرکتی تبدیل میشود؛ همراه با جلوههای وحشت جسمانی و لحظات عاشقانهای که به همان اندازه که脆弱 هستند، شهوانیاند. فصلی عجیب در کارنامهای بیهمتا که با حضور گروه بازیگری قدرتمند — از جمله دایان کروگر، گای پیرس و ساندری هولت — به اثری تماشایی تبدیل شده است؛ جایی که کراننبرگ مرگ را بهدقت میکاود.
۲- «سلاحها»
بررسی جاهطلبانه زک کرگر از نفوذ شر در یک شهر کوچک، با تمرکز بر شخصیتهایی پیچیده و جذاب، به موفقیت میرسد. وقتی یک کلاس کامل از کودکان نیمهشب ناپدید میشوند، ساکنان آشفته شهر — با بازی جاش برولین، جولیا گارنر، آلدن ارنرایک و آستین آبرامز — در جستوجوی پاسخها هستند و ناخواسته با حقایقی هولناک روبهرو میشوند. صحنهپردازیهای حسابشده، پیچشهای شیطانی و پایانی بیپروا، «سلاحها» را به فیلمی تبدیل میکند که دیدنش واجب است.
۱- «گناهکاران»
اثری بهشدت مطمئن از خود و سرشار از خلاقیت که در آن رایان کوگلرِ نویسنده و کارگردان، بهترین فیلم دوران کاریاش را ارائه میدهد. با بازی درخشان مایکل بی. جردن در نقش دوقلوهای اسموکاستک، هر شخصیت این جهان غنی — که پس از ورود یک خونآشام ایرلندی به کلوب موسیقی تازهتأسیس دوقلوها به سمت ماوراءالطبیعه منحرف میشود — میتواند محور یک فیلم مستقل باشد. این ترکیب جسورانه، شهوانی، غافلگیرکننده و با فیلمبرداری خیرهکننده همراه است و برداشت تازهای فراموشنشدنی از افسانههای خونآشامیِ بارها روایتشده ارائه میدهد.
به گزارش چارسو پرس: سال ۲۰۲۵ ثابت کرد که ژانر وحشت در اوج خلاقیت خود قرار دارد. تنوع موضوعی، جسارت در روایت و استقبال مخاطبان، این سال را به یکی از نقاط عطف سینمای ترسناک تبدیل کرده است. چه طرفدار وحشت روانشناختی باشید، چه عاشق صحنههای خشن و شوکآور، فهرست امسال چیزی برای غافلگیر کردن شما دارد.
منبع: variety
نویسنده: نسرین پورمند















