سایت خبری تئاتر/ هاله میرمیری: «پینا باوش» جمله معروفی دارد که میگوید:« پیش از آنکه به نحوهی حرکت آدمها علاقهمند باشم، شیفته به حرکت در آوردن آنان هستم.» این به حرکت در آمدن البته، نوعی به حرکت درآمدن صرف نیست؛ اضطراب، رنج، تحقیر، طردشدگی و ترس برخی از مضامین رایج در آثار باوش هستند که شوخطبعی و کنایههای منحصربهفرد همیشگی و گاه طنزپردازیاش، به آنها خدشهای وارد نمیکند. بهروی صحنه آوردنِ اثری که تکنیکهای باوشی داشته باشد، اندکی جسارت میخواهد؛ چرا که باوش با تمام طنز و کنایههایی که در آثار خود به کار میگیرد، با کسی شوخی ندارد. راست و درست میرود سراغ اصل مطلب. درونیاتِ مخرب و سرکوبشده شخصیتهایِ درامِ خود را به بیرون میکشد و آنها در کل صحن نمایش به بیرون میریزد.
تمرکز باوش بر این درونیات تنها نشان دادنِ مهارت در طراحی حرکات موزون، تکنیک و خلق فرمهای بدیع و نو نیست؛ بلکه هدف از اجرای چنین حرکاتی فرایندی است که طی آن انسانها به کشف دیگران و البته خود میرسند. از اینرو،درونی کردنِ تکنیکهای باوشی و به کارگیری آن در یک اجرا توانایی ویژهای میخواهد. «عاطفه تهرانی» در جرگه کارگردانانی است که از این توانایی برخوردار است؛ روح باوش را درک کرده و میتواند به راحتی از آنها در کارگردانی یک اثر بهره ببرد. « برف نیمه مرداد»، اثری که بعد از پنج سال به کارگردانی تهرانی به روی صحنه آمده و تا پایان آبانماه در تماشاخانه « ارغنون» اجرا میشود، از آن رو که به تمامی از تکنیکهای باوشی بهره میبرد و مخاطب را به درونیان خود درگیر میسازد، اثری است به غایت دیدنی که نباید از کنار آن به سادگی عبور کرد.
برف نیمه مرداد در عنوان خود دارای نوعی آیرونی است؛ نوعی ناسازگاری میان آنچه مخاطب انتظار رخ دادنش را دارد و آنچه در حقیقت رخ میدهد در آن موج میزند. در وهله اول، هیچ عقل سلیمی انتظار آن را ندارد که در نیمه مرداد ماه برف ببارد و این عنوان را باور نمیکند. مخاطبان اما رفتهرفته درخواهند یافت که برف و سرمای ضمنی درونِ آن تنها استعارهای است که کل وضعیت یک فرد یا نسل را راهبری میکند. بیایم در همین ابتدا خط داستانی و روایت نمایش تهرانی را بهگوشهای بگذاریم؛ همینقدر بدانیم که قرار است مخاطب درگیریهای درونی شخصیتی باشیم که در نتیجه زیستن در فرهنگی معیوب، دوپاره و شقه شده است؛ شخصیتی معوج، کج و کوله و مضطرب که در اوجِ پریشانی محکوم به شنیدنِ فریادِ خفتهِ درونِ خود است. این شخصیت چنان که باید در بستر یک زیست روزمره، با تمامِ تکرارها و ضرباهنگهایِ معمولیاش میزید.
تهرانی نیز با اتکا با تکنیکهای باوشی، وی را درون یک فضای روزمره با تمام وسایل معمولیاش چون تلفن، حوله، میز و صندلی- قرار میدهد تا یادآور زندگی روزمره و یکنواختی معمول آن باشد؛ با این تفاوت که ما در این نمایش نیز قرار است مواجههای از درون به بیرون داشته باشیم و با اتکا به حرکاتِ بدنی تاثیرگذار بازیگر نقشِ درون، از مختصاتِ ذهنیِ آشفتهِ یک فرد مطلع شویم. در واقع، میتوان گفت که نمایش برای آنان که با درونِ خود در صلح و سازگاری هستند جذابیتی ندارد؛ چه، افراد باید درون مشوش و ناآرام را زیسته و جایی در میان زیست روزمرهشان، گلوگاه درونِ بینوای خود را گرفته باشند. گیرکردن در میانِ هجمه برفها، آنچنان که شخصیت اولِ نمایش میگوید، نیز استعارهای دیگر است که کلِ وضعیتِ زیست ما را بازنمایی میکند. ما همگی در میانِ هجمهای از ابژههای عینی و ذهنی خود، آنچه جامعه در نزد ما به ودیعه گذاشته است، گرفتار آمدهایم.
به عبارت دیگر، جامعه و زیستن درونِ فرهنگی متناقض و پروبلماتیک ما را به افرادی دوپاره بدل کرده است. پرسش اصلی اما آنجا است که ما دقیقا از چه زمانی دوشقه میشویم؟ چه چیزی ما را به موجوداتی بدل میکند که درون و برون متفاوت از یکدیگری داشته باشیم؟ هرچند که ایده یکدست بودن و انطباق ذهن و عینِ ما با یکدیگر نوعی رویا بهشمار میآید، اما مهم است که بدانیم در چه نقطه و با اتکا به چه ساز و کارهایی درون و برون ما از یکدیگر جدا شده و دوشقه میشود. شخصیتِ اصلی نمایشِ تهرانی، در نتیجه زیستن در دهه معیوبِ 60 دوپاره شده است. کودکی گذرانده در فضای مرعوبِ جنگ، با تمام فرازها و فرودهایش، از او وی نوعی شخصیتِ بیتاب و پریشانحال ساخته است؛ خود با قطعیت از ترسهایی میگوید که در فضای مرعوب جنگ هشت ساله بر پسرکی خردسال تحمیل شده و از او شخصیتی ترسو ساخته است. درونش نیز با قدرت تمام همین ترسهای سرکوفته را به اجرا درمیآورد و لحظهای او را رها نمیکند.
در واقع، تلاش این شخصیت برای مهارسازی،کنترل، دریدن و کشتنِ درون خود ، واکنشی است برای سرپوش گذاشتن چندباره بر پیکر همین ترسها و تشویشها. پسرکی که از ترس در خود ادرار میکند و توان مواجهه با شرایط را ندارد، در کنار دختر بچهای قرار میگیرد که در روزگار آتی نقش معشوق و همسر وی را میگیرد. همین شخصیت کج و معوج، در نتیجه نوعی اجبار اجتماعی، باید مسوولیت برادر خردسال خود را نیز برعهده داشته باشد؛ آنهم در شرایطی که در آن تمام توجهها به برادر کوچکتر است. در این نقطه متوجهِ عنوان فرعی نمایش تهرانی میشویم؛ مرثیهای برای قابیل.
در واقع، نمایش تهرانی درست در همین نقطه، زمانی که درمییابیم ستیز اصلی شخصیتِ نمایش با روحِ برادر خود و به تاسی از آن با روحِ کلیتری چون جامعهاست، برایمان دراماتیک می شود. درون این شخصیت با بازی درخشان بهنام دارابی به شکلی هیولاوار بر برون وی احاطه دارد و لحظهای وی را آرام نمیگذارد. این درون، علیرغمِ فیگورهایِ مظلومنمایانهای که به خود میگیرد و با وجود آنکه میخواهد نماینده صدایی باشد که گویی نادیده انگاشته شده است، به شکل دلهرهآوری به وی و البته مخاطبِ نمایش زل میزند و افراد را فرامیخواند تا به وی توجه نشان دهند. تهرانی نیز با اتکا به تکنیک باوشی، به خوبی میتواند بازیگر و مخاطب نمایش خود را به حرکت درآورد تا نیمنگاهی به جدالهایِ درونی خود و ترسهایی که به شکلی مضاعف سرکوب شدهاند، بیندازد. او با به اجرا در آوردن و عینی کردنِ صدایِ خفهی این نسل
خاصه افرادِ شکست خورده و مایوس در آن که ترسیدن کسبِ هر روزه شان بوده است- حاکمیتِ ترسیدن از ترسها را به خوبی بازنمایی کرده و جدال برای از بین بردنِ آنها را آشکار میکند. هرچند که هم بازیگر و هم مخاطبان این نمایش باید بدانند که نتیجه چنین جدالی از پیش محکوم به شکست است؛ چه، همگی میدانیم که درون و ترسهای پنهان آدمیزاد تنها با مردنِ فرد و فقدانش نابود خواهند شد.
https://telegram.me/onlytheater
خوانش و نقد نمایشنامه« تهران زیر بال فرشتگان»
فقط 15 درصد از بودجهی تئاتر کشور تخصیص داده شد
دور جدید اجرای «متاستاز» آغاز میشود.
نمایش «تهران بیتو» فراخوان مسابقه عکاسی منتشر کرد
«داستان جالب یک نویسنده» در تماشاخانه استاد جمشید مشایخی
مهلت ثبتنام در جشنواره تئاتر دانشگاهی رو به پایان است
«یک دقیقه سکوت» یعقوبی در پراگ اجرا شد+تصاویر
هیات رئیسه انجمن نمایش استانها از طریق انتخابات مشخص میشوند
برگزاری جلسه نقد و بررسی ده نمایشنامه برگزیده جشنواره تئاتر فجر
سپند امیرسلیمانی و شبنم مقدمی مقتل خوانی کردند
فراخوان نخستین هفته تئاتر دانشگاهی باران منتشر شد
درباره نمایش «فاجعه معدن کوشیرو» / مردن در زمین، زیستن در خاک
مهدی شفیعی به تماشای «ایستاده در موقعیت» نشست
مراسم چهلم هما روستا در کالیفرنیا برگزار شد
اجرای پرفورمنس تئاتر «دیوان غربی – شرقی» در تئاتر شهر
اجرای آتیلا پسیانی در هفته تئاتر لهستان
کارگاه علیرضا خمسه در مکتب کمدی ایران
مجید رجبی معمار مدیرعامل خانه هنرمندان شد
نمایشنامه خوانی «آناکارنینا» برای سرطانیها و یاد هما روستا