«من ميترسم» و «شناي پروانه» از نظر ترسيم وجه تازهاي از خشونت اجتماعي عليه زنان، فيلمهاي مهمي هستند. هر كدام از يك ديدگاه و براساس آشنايي سازندگانشان با جامعه، اين روسياهي را ثبت كردهاند.
من میترسم روایت مردی به نام بهمن است که قبلاً و به دلایل سیاسی، به زندان افتاده است. بهمن حالا احساس میکند کسی دائم او را تعقیب میکند و این سایه ناپیدا، او را تا مغز استخوان ترسانده است. کار و زندگی بهمن طبق روال پیش نمیرود و سنگ است پشت سنگ که جلوی پای او سبز میشود. در این میان مهاجرت نسیم، دوست بهمن، هم مزید بر علت است تا او را در موقعیتی بحرانی و سخت قرار دهد.
بهنام بهزادی میگوید: تا به امروز به گیشه باج ندادهام ولی با این روند فعلی سینما شاید مجبور باشم به سمت آن نوع سینما هم بروم.