فیلم بیش از آنكه بازتابی انتقادی از جامعه باشد تنها آن را استوارتر میكند، زیرا در رویكرد بازتابی به چالش كشیدن و انتقاد از وضعیت است كه اثر را ارتقا میبخشد نه یك گزارش صرف و صدالبته القای آن كه برای آرامش و پرهیز از قصاص بهتر است سكوت كنیم.
فیلم سینمایی «ابلق» همچون نام خود درگیر چند رنگی در فرم و محتوا است، اثر حاوی موضوع و حرف مهمی است اما نمی تواند به درستی و همگام با مشکلات جامعه آن را بیان کند، انگار که کارگردان چندین گام از زمانه خود عقب مانده و موضوعی را مطرح می کند که جامعه امروز عکس آن را طلب می کند.
ابلق از تمهیدات بصری خوبی برخوردار است و بازی هوتن شکیبا نیز مثل همیشه مجذوب کننده و از نقاط قوت فیلم است اما نقاط ضعف فیلم آنقدر زیاد است که آبیار را در مسیر عقبگرد کارنامه فیلم سازی اش قرار داده است.
نرگس آبیار با ابلق که گویی باید بسان معنی لغویاش سیاه و سفید توامان باشد دقیقا نه سیاه است و نه سفید. ابلق البته خاکستری هم نیست چون حالا باید به این فیلمساز بااستعداد هشدار داد که فیلم آخر شما نه سفارشی است و نه مستقل و نه حتی بدون وابستگی به هیچ سمت و سویی رنگ و بوی جریانسازی دارد.
«ابلق» فیلمی است که تجربه و ریسکی جدید همچون آثار قبلی آبیار برای این فیلمساز بههمراه داشته اما طراحی یک فینال سؤال برانگیز، مانع از تبدیل شدن آن به اثری تمام و کمال شده است.
وقتی یک کارگردان تمام توان، دانش و تخصص برای ارائه یک فیلم خوش ساخت و درست را به کار بگیرد؛ خروجی که روی پرده سینما می رود به یک اثر قابل قبول تبدیل می شود.
نرگس آبیار اینبار تصویری از فرودستان را با خط روایی کامل به ما نشان می دهد. آدمها و حاشیه هایشان که اگر نبود آن کات های سریع، همچنان ما در حواشی فیلم می ماندیم و به متن نمی رسیدیم.