اگرچه تهرانی همواره در فضا در حرکت بوده و حتی در مواقعی مرز میان صحنه و تماشاگر را نیز میشکند و به مخاطب بسیار نزدیک میشود، اما حرکات او در فضا معلق و رها نیستند، بلکه شکسته و گویی در چارچوب طراحی شدهاند. این تمرکز غالب تهرانی در کوریوگرافی بر بالاتنه و به گونهای در چارچوب بودن از ویژگی حرکات موزون در سنتهای شرقی است، اما طراحی حرکاتِ تهرانی را به لحاظ فرم نمیتوان مشخصا به یک سنت شرقی خاص ارجاع داد. نمایش «بودن» باوجود فرم اجرایی خود و تمرکزش بر بدن و اجرای فرآیند تنایش در صحنه توسط یک زن، اگرچه از منظر سیاسی- اجتماعی برای ما موضوعیت دارد، اما به پیروی از عنوان خود در سطحِ «بودن» باقی میماند.
بالاخص وقتی مسیر بیانی مسدود میشود، دیالکتیک در حرکت اعضای بدن نقش میبندد تا اجراگر بتواند روایتش را به منصه ظهور برساند. به بیانی ساده، نمود زبانی بر پیکره و حرکات اجراگر فونداسیون اثر را تضمین میکند. گونهای از تئاتر فیزیکال که نمایش خود را از سوژهی کانونیاش مستمسک میداند. در این بستر آن چه مهم مینماید ارتباط مخاطبان با اجرای پیش رو است، اتفاقی که مسئولیتش به عهده کارگردان اثر است که در این مجال اجراگر و کارگردان استثناً یکی هستند و قاعدتاً این رویه، کنترل اوضاع را برای او سخت میکند.
در «بودن» هم هجو هست، اما تلاش میکند مخاطب را پشت نمایش شیرفهم کند. محافظه کاری میکند و نمیخواهد حرفش را صریح کند. بیشک موضوع سانسور نقش پررنگی در این رویداد ایفا میکند، اما نمایش از اینکه هجوش، هجو برآمده از پارودی، سخیف شود هم میترسد.