شمس در مقاله دوم البته توضیح مبسوط ارایه میدهد و گاهی به تبارشناسی دست میزند تا به نتیجه دلخواه برسد. رقص پیش از اسلام و رقص پس از اسلام. رویکردهای عرفا به این هنر و آنچه در قالب «هزار و یک شب» و سفالینهها و نقشبرجستهها برای ما به یادگار مانده، تا نگاهی به آنچه غرب را به مجسمهسازی و برپایی رقص رسانده و در مقابل، خوشنویسی و لاغری ژستهای رقص در شرق: «اگر در مقطعی از تاریخ محدودیتی بر موسیقی و رقص و مجسمهسازی پدید نمیآمد، چه بسا کسانی چون میرزا غلامرضا اصفهانی، بهزاد، میرزا محمدرضا کلهر و دیگرانی از این دست تجلی هنرشان همسو با میکل آنجلو و رامبراند بود.»