چيزي كه درباره ايشان برايم مسحوركننده بود به كارهايي بازميگشت كه آقاي پورحسيني را در نقشهاي متفاوت و در همكاري با كارگردانهاي متفاوت ميديدم. مثلا بين حضور او در نمايش «باغ آلبالو» آربي يا «طلبكارها» كه آنجا هم باهم بوديم تفاوت زيادي وجود داشت. «انسان، حيوان، تقوا»ي پيرآندلو كجا و كار رضا قاسمي كجا؟
«همهچيزهاي عظيم و مهمي كه ميشناسيم كار عصبيهاست. همه مكتبها را آنها بنيان گذاشتهاند و همه شاهكارها را آنها ساختهاند و نه كسان ديگر. بشريت هرگز نخواهد فهميد كه چقدر به آنها مديون است و به خصوص آنها براي ارايه اين همهچيز به بشريت چقدر رنج كشيدهاند. ما از شنيدن موسيقي خوب، از ديدن نقاشي زيبا لذت ميبريم، اما نميدانيم كه براي سازندگانشان به چه بهايي تمام شدهاند، به قيمت چه بيخوابيها، چه گريهها، چه خندههاي عصبي، چه كهيرها، چه آسمها، چه صرعها و چه مقدار اضطراب مرگ كه از همه آنهاي ديگر بدتر است…» (در جستوجوي زمان از دست رفته - مارسل پروست)