این یک اقتباس کاملا آزاد از زندگی و دوران سقراط در عصر ظاهرا طلایی یونان باستان – قرن پنجم پیش از میلاد – است؛ دورانی که تمدن بشری به بلوغی حیرتانگیز دست یافته و البته در کنارش اخلاقیات هم رو به زوال نهاده بود. همین نکته باعث شده تا نعیمی، درونمایه اثرش را بر زمان حال منطبق کند و به قول عوام، وارد معقولات شود. این مجوزی است که البته همه دستاندرکاران تئاتر امروز ما ندارند و تعداد معدودی، از این نعمت برخوردارند که هرچه میخواهند بیپرده بگویند و هر کاری میخواهند بر صحنه انجام دهند، بی هیچ مانع و رادعی.
«از چیزی که نشناسم و ندانم که برای آدمی سودمند است یا زیانآور، نمیهراسم و نمیگریزم، من تنها از چیزهایی میترسم که بهراستی میدانم زیانآورند، مانند بیاعتنایی به قانون و سرپیچی از فرمان کسی که بهتر و برتر از من است، خواه خدا باشد خواه آدمی.»
سقراط