کارگردانی اثر ممکن است در وهله اول ساده به نظر بیاید. در واقع همینطور هم هست. سازنده توانسته با رنگ و نور شرایط و احساسات افراد را در وضعیت و موقعیت‌های مختلف به خوبی توصیف کند. در سکانس‌های ابتدایی همه چیز تازه و مطلوب است. می‌شود بوی سبزی‌های معطر را در آشپزخانه حس کرد. سکانس‌ها زنده هستند و آشپزخانه روح دارد. نور خورشید می‌تابد و کاراکتر‌ها را نیز شفاف و پر امید تصویر می‌کند.
چارسو پرس: فیلم «طعم چیزها» The Taste of Things درامی تاریخی و رمانتیک محصول سال ۲۰۲۳ فرانسه است که قبل‌تر با اسم The Pot-au-Feu به دنیای سینما معرفی شده است. ترن آن هانگ Tran Anh) Hung) نویسندگی و کارگردانی آن را بر عهده داشته که آن را بر اساس رمان Dodin-Bouffant نوشته مارسل روف (Marcel Rouff)، به رشته تحریر دراورده. The Taste of Things توانست در هفتاد و ششمین جشنواره فیلم کن برنده جایزه بهترین کارگردانی شود.

جولیت بینوش (Juliette Binoche)، در نقش یوجین سرپرست آشپزخانه آشپز معروف دودین و همچنین معشوقه او، بنوا مژیمل (Benoît Magimel) در نقش دودین بوفانت، آشپز معروف، پیر گانیِق (Pierre Gagnaire)، بونی شانیو (Bonnie Chagneau-Ravoire)، گالاتیا بلوژی (Galatéa Bellugi) و امانوئل سلینجر (Emmanuel Salinger) در The Taste of Things نقش‌آفرینی می‌کنند.

در مسیر داستان

یوجین در یک ملک روستایی در فرانسه (۱۸۸۹) برای آشپز معروفی به نام دودین به مدت بیست سال است که کار می‌کند. این دو با دستیاری به نام ویولت کار می‌کنند. ویولت خواهرزاده خود را برای یک روز مراقبت به خانه دودین میاورد. در این روز قرار است برای دوستان دودین غذا‌ها به ترتیب طبق نظم خاصی سرو شود. دوستان دودین همگی به این هنر دودین و یوجین بها می‌دهند و احترام قابل توجهی برای این دو قائل هستند.

یوجین و دودین در حین غذا درست کردن برای مهمانان متوجه ذائقه و استعداد پائولین( خواهر زاده ویولت) می‌شوند. و در ادامه یوجین پیشنهاد می‌:ند که او را برای یادگیری استخدام کنند. هر چه در قصه پیشرفتی می‌کنیم متوجه علاقه مشترک بین دودین و یوجین می‌شویم. این دو در حال عبور از میانسالی هستند و عشقی لطیف و دوستانه بینشان موج می‌زند.

یوجین گاهی میانه کار دچار درد و گرفتگی می‌شود و حتی بار‌ها غش کرده است. این مسئله دودین را نگران می‌کند. چه بسا که او بار‌ها از یوجین درخواست ازدواج کرده اما یوجین شرایط را همینطور که هست دوست می‌دارد. در نهایت دودین در بشقاب غذای فاخری حلقه ازدواج را به یوجین می‌دهد و چندی بعد از زندگی ایده‌آل، یوجین به دلیل بیماری خود که نا‌شناخته مانده بود در خواب می‌میرد. در نهایت فصل جدیدی از زندگی دودین شروع می‌شود که ابتدا با غممی‌گذرد و بعد دوباره رنگی می‌گیرد.

درآمیختگی عشق و طعم

دودین یک عاشق است هم در کار هم نسبت به یوجین. دودین برای غذا‌هایی که می‌چشد و درست می‌کند قطعا داستانی مد نظر دارد. او همه مواد را با جان و دل لمس می‌کند و عشق بی‌نهایت خود را نثار مزه‌ها و ترکیب طعم‌ها می‌کند.علاوه بر این صدای چشیدن و لذت بردن دیگران از غذایش را خوب می‌شنود و با لبخندی عمیق احساسات دیگری را توصیف می‌کند. دودین دلباخته یوجین هم هست چرا که به نظر می‌رسد او در هنر آشپزی به یوجین بیش از خود اعتماد دارد.


در قسمتی ادعا می‌کند که تماشای یوجین حین مزه کردن غذا برایش همانقدر هیجان انگیز است که خود غذا! با این وجود این عشق تنها شامل حال دودین نمی‌شود چرا که خود یوجین نیز احساسی مشابه دارد. اما تا زمانی که از او درخواست نکنند راجع به برانگیختگی احساسات خود سخن نمی‌گوید. او زنی آرام و صلح‌طلب با دستانی هنرمند است که عشق سرشار خود را در غذا‌هایش خلاصه می‌کند.

برای مثال، زمانی که میهمانان بعد از خورد غذا برای تشکر به آشپزخانه می‌آیند از یوجین درخواست می‌کنند که کنار آنان غذا بخورد. او اما سرباز می‌زند چرا که ادعا می‌کند هر غذایی که روی میز هست به این معنی می‌باشد که خود یوجین آن‌ جا حضور دارد. او از نزدیکی و صمیمیت و درک خود به شکل عاطفی و احساسی از طعم‌ها صحبت می‌کند. از پروسه طبخ، از عشق‌بازی لمس مواد غذایی، چشیدن و استشمام بوی لذت‌بخش آن. بنابراین ما با دو کاراکتر دلباخته رو‌به رو می‌شویم که به یکدیگر احترام می‌گذارند و عشق از دست‌پختشان جاری می‌شود.

چیزی که The Taste of Things به خوبی می‌تواند نشان دهد، علاقه همه شخصیت‌ها و حتی سازندگان به غذا هست. در واقع علاوه‌بر رابطه شخصیت‌ها با یک دیگر، رابطه آن‌ها با غذاها هم مهم است و این موضوع را می‌توان در دیالوگ‌های فیلم به خوبی مشاهده کرد. غذا موضوع، هدف و موتور محرکه این داستان عاشقانه درگیر کننده است.

زندگی مشترک

احتمالا بعد از تماشای فیلم به این فکر بیافتید که The Taste of Things داستانی آرام و خوش رنگ و عطر را پیش می‌برد و تعلیق و فراز و فرود آن‌چنانی در آن وجود ندارد! در مقابل، کارگردانی نیز قصد نداشت که تصاویر منحصر به فردی را ارائه کند. انگار قرار بود همه چیز در حین سادگی، بی‌شیله و بدون پیچیدگی‌های بصری و مفهومی پیش برود. بنابر این نباید انتظار استعاره و نماد را داشت. چیزی که بیش از همه این‌ها به The Taste of Things عمق می‌بخشد بازی دو کاراکتر اصلی آن می‌باشد.
به نظر می‌رسد که این دو زندگی مشترک طولانی و پر آرامشی را سپری کرده باشند. خم و چم همدیگر را بیش از هر کس دیگری می‌دانند و احترام موجود بین آن‌ها از سال‌ها تجربه و همزیستی به وجود آمده. با یکدیگر گفت‌و گو می‌کنند با این وجود به خلاصه و مفید‌ترین کلمات در بحث اکتفا می‌کنند. به نظر می‌رسد که این دو نقش مکمل آن‌قدر یکدیگر را می‌شناسند که می‌توانند با نگاه به یکدیگر نیز حرف‌های هم را به خوبی درک کنند.

سرعت پیشروی داستان بسیار آهسته اما روشمند است، شبیه به پختن آهسته یک غذا که در پایان پاداش خوشمزه‌ای برای شما دارد. از طرف دیگر تماشای افراد بسیار ماهر در محل کارشان رضایت آرام بخشی نیز به همراه دارد. علاقه‌ای که این دو با تمام وجودشان به آشپزی و غذا نشان می‌دهند حتی می‌تواند کمی ترسناک باشد، چونکه رسیدن به این سطح از مهارت نیازمند تلاش و پشت کار در سال‌ها متوالی است.


مهم‌ترین اتفاقی که بین دودین و یوجین میافتد امکان تجربه آزادانه و حفظ شخصیت فردی آنان است. هر دو از تجربه‌های مشابه یکدیگر لذت می‌برند و از حساسات صحبت می‌کنند و همین سادگی به شخصیت آنان عمق می‌بخشد. بهترین مثال ممکن سکانس‌های پایانی می‌باشد. یوجین از دودین می‌پرسد: «من زنتم یا آشپزت؟» و دودین در جواب با آگاهی بر علاقه یوجین می‌گوید: «آشپزم!».

وقتی همه‌چیز رنگ می‌بازد!

کارگردانی اثر ممکن است در وهله اول ساده به نظر بیاید. در واقع همینطور هم هست. سازنده توانسته با رنگ و نور شرایط و احساسات افراد را در وضعیت و موقعیت‌های مختلف به خوبی توصیف کند. در سکانس‌های ابتدایی همه چیز تازه و مطلوب است. می‌شود بوی سبزی‌های معطر را در آشپزخانه حس کرد. سکانس‌ها زنده هستند و آشپزخانه روح دارد. نور خورشید می‌تابد و کاراکتر‌ها را نیز شفاف و پر امید تصویر می‌کند.

با این وجود وقتی که مرگ به زندگی یوجین گره می‌خورد همه چیز تغییر می‌کند. سکانس‌های میانی رو به پایان تیره و تار می‌شوند. انگار آشپزخانه بعد از مرگ یوجین مرده است. حتی خورشید به خود اجازه نمی‌دهد که از پنجره‌ها بتابد. همه مواد تر و تازه حالت پلاسیدگی به خود می‌گیرند. این نقطه عطف داستان است. آن‌جا که دودین به خاطر از دست دادن عشقی، عشق به آشپزی را به سمت مرگ سوق می‌دهد. درست مثل آشپزی که میلی به غذا خورد ندارد! یا حس چشایی او در آنی می‌میرد.

غمی که دودین متحمل می‌شود نه با ناله و فریاد بلکه با سکون و سکوت و ایستایی بودنش رقم می‌خورد. انگار قدرت و علاقه چشایی او در دست‌های یوجین خلاصه شده باشد و اکنون که نیست، هیچ چیزی اهمیت ندارد. همه‌چیز خاموش و سرد است و روزمرگی که تا قبل از آن خوشایند بود الان به یک تکرار بی‌هیجان و یخ‌زده تبدیل شده است. با این وجود داستان همینطور رو به افول نمی‌رود و کاراکتر دودین در نهایت از سقوط نجات پیدا می‌کند. درست جایی که می‌تواند به عشق قبلی خود یعنی پخت و پز بازگردد، آن‌ هم برای آموزش به دختر جوانی که استعداد واضحی در این زمینه دارد.

در انتها باید گفت

همه چیز در آشپزخانه‌ای که غرق نور نارنجی است آغاز می‌شود و همه چیز به همان جا خاتمه می‌یابد. دوربین به شکل شناوری تمام جزئیات را برایمان تصویر می‌کند حتی فرایند‌های آشپزی را قدم به قدم در معرض دید می‌گذارد تا نزدیک‌ترین حس را به آن مکان در مخاطب ایجاد کند. علاوه بر این سازنده به کاراکتر‌هایش اعتماد تام دارد. بنابر این درگیر زیاده‌گویی نمی‌شود و سعی دارد شناخت و باورپذیری کاراکتر را از طریق اکت و نگاه و میمیک او ایجاد کند.


بافت و صدا و رنگ مهم‌ترین مولفه‌ها برای کارگردان فیلم مورد نظر است. او بافت خامه‌ای و نرم کیک را همراه با صدای گربه‌ای که هرگز دیده نمی‌شود و همچنین نرمی و رنگ زرد ملایم گلابی را طوری به تصویر می‌کشد به مخاطب حس آشنایی پنداری و قابل لمس بودن اجسام را تزریق می‌کند. The Taste of Things یک عاشقانه آرام و در عین حال پیچیده است که پافشاری بر نمادگرایی و عمق دادن‌های زورکی نمی‌کند. همه چیز با ظرافت تمام رقم می‌خورد.

ظرافت صمیمانه‌ای که آداب را به خوبی آموخته اما راحتی در آن موج می‌زند. درست مثل این که یک کیک فاخر و کم‌نظیر را با دست بخورید. در انتها باید گفت که این فیلم اوج و فرود قوی را تجربه نمی‌کند اما فیلمی خوش‌ساخت با بازی‌های عالی می‌باشد. درست مثل این که به ظرف غذای رنگارنگ و زیبایی می‌نگرید.