اجرای رحمت امینی در مقام طراح و کارگردان به فضای وودی آلنی وفادار است. اما بههرحال باید این نکته را هم فرض گرفت که درهمتنیدگی زمانی و مکانی، همان یونان باستان با آمریکای معاصر، چالشی است اجرائی که بهراحتی مهار نمیشود. تعینبخشی به شخصیتهایی که مدام در حال رفتوآمد میان چندین فضا هستند، احتیاج به تمرکز و مدیریت بالا دارد؛ نکتهای که در اجرای رحمت امینی سعی شده فعلیت یابد اما همچنان مفصلبندی دقیقی برای این تحرک و سیالیت متراکم نمییابد. شاید در کنار هم قرارگرفتن بازیگران حرفهای با انبوهی هنرجویان مشتاق و کمتجربه، این مسئله را اندکی تشدید کرده باشد. اما هرچه هست، نکتهای است که میتواند نقطه عزیمت فرازونشیب اجرا شود.
پایگاه خبری تئاتر: شاید این جمله از الوی سینگر در فیلم آنی هال را بتوان یکی از مهمترین خاطرات ما از شخصیت کمیک، معماگونه و اغلب شکستخورده وودی آلن دانست: «هیچ نمیخوام عضو باشگاهی بشم که آدمی مثل منو به عضویت خودش قبول میکنه». ریچارد ال. مودی در کتابی که درباره فیلمهای وودی آلن نوشته، با طعنه میپرسد که «چرا هنرمند موفقی مثل آلن که هنر را منشأ تکامل زندگی میداند، در آثارش، تصویر شخصیتی پست و حقیر از خود ارائه میدهد؟» و بعد در مقام پاسخگویی اضافه میکند: «روشن است که بهرغم تشابهات غیرقابل انکار، میان وودی آلنِ «واقعی» و پرسونای او تفاوت اساسی وجود دارد».
آلن یک هنرمند آمریکایی است که اغلب با نگاهی طنزآمیز به بازنمایی وضعیت پارادوکسیکال جهان معاصر میپردازد. شاید یکی از بهترین توصیفات درباره آلن را بتوان از زبان شخصیت «مرد» در نمایشنامه «خدا» مشاهده کرد که ناگهان از میان تماشاگران برمیخیزد و فریاد میزند: «شماها همهتون یه مشت روشنفکر چپی نیویورکی بد جهود کمونیستین»؛ خطابی در توصیف سویه روشنفکرانه هنرمندی که گویا همچنان گرفتار فضای پراگماتیستی و روشنفکرستیزانه قسمتی از آمریکاست. کشوری با وسعت زیاد و به قول بودریار «آرمانشهر تحققیافته» سرمایهداری که برای اروپاییها سرزمینی است شبیه تبعید و نوعی فانتزی مهاجرت. اما طنز ماجرا برای آلن آنجاست که او فیگور یک آمریکایی چپگراست که از قضا دوست دارد به اروپا رود و با ساختن فیلمهای اروپایی، جایگاهی همچون آنتونیونی و برسون کسب کند؛ میلی تحققنیافته که در مقام امر سکوبشده اغلب بازمیگردد و در نهایت مستوجب شکست و حرمان میشود.
اما نمایشنامهای همچون «خدا» چه نسبتی با این فضا دارد؟ نمایشنامهای در یک پرده که در سال 1975 با اثری دیگر به نام «مرگ» در یک مجلد چاپ شد و حاوی همان بازیگوشیهای مألوف نویسندهاش است. یک فرم متا-تئاتر که قرار است گزارشی از بهاجرابردن یکی از تراژدیهای یونانی باشد. ایدئولوژی نمایشنامه بهچالشکشیدن اقتدار است و اجرانشدن نمایشنامه. چه این اقتدار مربوط به نویسنده و چه خدایگان اساطیری یونان باشد، هرچه هست در فقدان این اقتدار مناسبات آیرونیک خواهد شد. وودی آلن چندین مرجع اقتدار را در کنار هم قرار داده تا هرکس بهراحتی از بار مسئولیت شانه خالی کرده و اجرای نمایش مدام به تعویق افتد. حتی مداخله خود وودی آلن هم در این وضعیت معناباخته گشایشی ایجاد نکرده و به اقتدارزدایی بیشتر از تمامی منابع اقتدار منجر میشود. بیجهت نیست که شخصیت نویسنده گرفتار بحران پایانبندی است و توان لازم را ندارد که روایت را به سرانجامی برساند و حتی برای رهایی از این مخمصه، وارد معامله با شخصیتی دلالمسلک همچون «تری خینوسیس» شده تا دستگاهی را برای او تدارک ببیند که زئوس را ناگهان بر صحنه ظاهر کرده و غائله را بخواباند.
اجرای رحمت امینی در مقام طراح و کارگردان به فضای وودی آلنی وفادار است. اما بههرحال باید این نکته را هم فرض گرفت که درهمتنیدگی زمانی و مکانی، همان یونان باستان با آمریکای معاصر، چالشی است اجرائی که بهراحتی مهار نمیشود. تعینبخشی به شخصیتهایی که مدام در حال رفتوآمد میان چندین فضا هستند، احتیاج به تمرکز و مدیریت بالا دارد؛ نکتهای که در اجرای رحمت امینی سعی شده فعلیت یابد اما همچنان مفصلبندی دقیقی برای این تحرک و سیالیت متراکم نمییابد. شاید در کنار هم قرارگرفتن بازیگران حرفهای با انبوهی هنرجویان مشتاق و کمتجربه، این مسئله را اندکی تشدید کرده باشد. اما هرچه هست، نکتهای است که میتواند نقطه عزیمت فرازونشیب اجرا شود.
وحید آقاپور نقش نویسنده را بهخوبی ایفا میکند؛ همان شخصیت بهاصطلاح مقتدری که مدام جایگاه خود را تضعیفشده مییابد و در پی احیای آن است. سام کبودوند بعد از بازی در نمایش «شلیک به تئاتر شهر»، اینجا به شکل قابل اعتنایی شخصیت «بازیگر» را درخشان اجرا میکند. بازی او یادآور شخصیتهای مطرود فضای انتزاعی آثار اولیه جلال تهرانی است؛ یک لوده که شل و ول بازی میکند و مبهوت و بیخیال است.
طراحی صحنه، هوشمندانه و به نسبت انتزاعی و حتی میشود گفت باشکوه است. پلههایی مدور که صحنه را به دو قسمت تقسیم کرده و میشود تفسیرهایی در باب تمایز میان جایگاه خدایان و سرزمین مردمان و این قبیل دوگانگیها داشت. چنانکه طراحی لباس هم اغلب ترکیبی از دوران باستان و عصر مدرن است. در نهایت اجرای خدایگان را میتوان تخطی رحمت امینی از سنت نمایشهای ایرانی دانست؛ تخطیای که میتواند در آینده یاریرسان همان سنت نمایش ایرانی باشد؛ اگر که اتصال هر دو باشد.
https://teater.ir/news/15287