صدرعاملی با «سال دوم دانشکده من» نشان میدهد که درک درستی از روابط نسل جوان به خصوص در حوزه زنان و دختران جوان دارد و این درک با ورود و تولد نسل جدید بهروز میشود.
پایگاه خبری تئاتر: «مهتاب و آوا دانشجویان سال دوم دانشکده هستند که به اتفاق تعدادی دیگر از همکلاسیهایشان برای یک سفر چند روزه دانشجویی از تهران به اصفهان میروند.» این دو خط خلاصهای است که در ویکیپدیای معرفی تازهترین فیلم رسول صدرعاملی یعنی «سال دوم دانشکده من» آمده است. فیلمسازی که عمده شهرتش به دلیل توجهی است که به مسائل دختران و زنان جوان داشته است.
در سکانس افتتاحیه فیلم تقریبا تمام آن چیزی که قرار است با آن مواجه بشویم را از زبان یکی از اعضای کمیته انضباطی دانشکده (با بازی افشین هاشمی) میشنویم. مخاطب این اتهامات هم کسی جز قهرمان اصلی فیلم نیست؛ دختر جوانی به نام مهتاب، دانشجوی سال دوم دانشکده ریاضی.
مهتاب بدون لحظهای فکر تمام این اتهامات را دروغ میخواند و باقی فیلم فلاشبک به اتفاقاتی است که سبب این اتهامات شده است. صدرعاملی در پردهبرداری از شخصیت مهتاب، همکلاسیاش آوا، علی نامزد آوا و منصور نامزد مهتاب هیچ عجلهای ندارد. اطلاعات را قطرهچکانی به تماشاگر پیشکش میکند. خلاقیت دیگر فیلمساز در چگونگی ارائه این اطلاعات است. صدرعاملی از طریق کنشهای خلاقه میان کاراکترها و دیالوگهای هدفمند ردوبدل شده در کمترین زمان بدون اینکه ریتم قصه بیفتد این کار را انجام میدهد.
تماشاگر از طریق صحبتهای مادر مهتاب با شخصیت منصور و نسبت خانوادگی آنها آشنا میشود و از دیالوگهای دونفره مهتاب و منصور به رابطه میان آوا و علی و همچنین کیفیت آن پی میبرد. برگ برنده شخصیتپردازی فیلساز در گام بعدی است؛ مواجه مستقیم تماشاگر با خود کاراکتر و دیدن تناقض میان آنچه درباره آنها شنیده و آنچه اکنون میبیند و حال باید به قضاوتی سخت بنشیند.
اما پتانسیل و ظرفیت این شخصیتپردازی تا حد زیادی بینقص از کجا سرچشمه میگیرد؟ بدون شک تجربه فیلمساز در این میان موثر است اما چیزی که آخرین ساخته صدرعاملی را با دیگر آثار او متمایز میکند، سوژه و مضمون است؛ آدمهایی که در معرض خیانت قرار میگیرند. آدمهایی که اتفاقات آنها را به سمت و سوی دیگری هل میدهد و بر عواطف و احساساتشان به طور آنی اثر میگذارد. مرز میان عشق و خیانت به همان عشق، در این فیلم بسیار باریک و تا حدی نامرئی است. کاراکترها بیشتر بر اساس غریزهشان که داشتن یک حس خوب به هر قیمتی است پیش میروند تا آن چیزی که عقل و منطق و سنت و عرف جامعه حکم میکند و حتا از اعتراف به این هوسهای عاشقانه هم ابایی ندارند.
«سال دوم دانشکده من» در واقع اعتراف به همین چیزهاست. اعتراف به اینکه در عمیقترین دوستیها هم گاهی غریزه و هوس در اولویت است و عاشقانههایی آنی، حتا دیرینهترین رفیقانهها را به هم میزند.
صدرعاملی با «سال دوم دانشکده من» نشان میدهد که درک درستی از روابط نسل جوان به خصوص در حوزه زنان و دختران جوان دارد و نکته قابل توجه اینجاست که این درک با ورود و تولد نسل جدید بهروز میشود. در این فیلمهای اخیر او دیگر با یک ترانه ۱۵ ساله معصوم که ناخواسته مجبور به پذیرش نقش مادری در سن پایین میشود، مواجه نیستیم و درک و هوش قهرمانان زن صدرعاملی مطابق با شرایط روز جامعه ارتقا یافته است. کمرنگ شدن تاثیر والدین در روابط شخصی جوانان نیز از مسائلی است که از دید فیلمساز پنهان نمانده و به روشنی در این اثر قابل مشاهده است.
به یاد بیاوریم وقتی پدرومادر آوا به اصفهان میرسند و مادر حتا نمیداند که چمدان دخترش کدام یکی است! صدرعاملی در به تصویر کشیدن دامنه حریم شخصی روابط این نسل یعنی همان دهه هفتادیها موفق و قابل قبول عمل کرده است.
همچنین این فیلمساز در اکثر ساختههای خود از تمام طبقات اجتماعی در پیشبرد قصه خود بهره میبرد و این مساله به خصوص در «سال دوم دانشکده من» بسیار پررنگ است. مهتاب، علی، آوا و منصور هر کدام به طبقه خاصی از اجتماع تعلق دارند و کنشها و دیالوگهایشان بر همان اساس تنظیم شده است و اینها از نقاط قوت فیلمنامهای است که به قلم پرویز شهبازی نگاشته شده است.
کاراکترهای صدرعاملی در این فیلم با ذهن خود درگیرند و برآیند این درگیریهاست که قصه فیلم را جلو میبرند. عذاب وجدانی که مهتاب دارد او را به سمت اعتراف نزد دوست خود میکشاند و همین عذاب وجدان است که علی را بر بالین آوا میآورد. در عین حال با پایانبندی فیلم دغدغه صدرعاملی را چیزی جز وفاداری و تحسین و تکریم لحظات عاشقانه نمیتوانیم ببینیم و میتوان «سال دوم دانشکده من» را رفیقانه- عاشقانهای برای جشنواره سیوهفتم متصور شد و دید رسول صدرعاملی که سابقه چندین دوره داوری را در همین جشنواره داشته، با ساخته اخیرش تا چه حد مورد قبول هیئت داوران قرار خواهد گرفت.
https://teater.ir/news/17547