پایگاه خبری تئاتر: آخرین ساخته علیرضا رئیسیان برخلاف خلاصه داستانی که در فضای مجازی منتشر شده و قرار بود فیلمی درباره قتلهای زنجیرهای باشد، هیچ ارتباطی به این موضوع ندارد. این فیلم ملودرامی درباره شک، ظن، خیانت در روابط زناشویی است.
تمی که رئیسیان در «چهل سالگی» و «دوران عاشقی» دنبال میکرد. فیلم «مردی بدون سایه» در کنار دو فیلم دیگر، در کارنامه رئیسیان تبدیل به یک سه گانه میشود. سهگانهای که نوع پرداخت و تم آن صرفا متفاوت است و اصل روایت و تم نسبت به آثار قبلی همین فیلمساز، تغییری نکرده است.
اگر دوران عاشقی روایت مردی بود که با یکی از اقوام نزدیک رئیس شرکتش رابطه دومی را آغاز کرده، موقعیت این مرد در فیلم تازه، شباهت فراوانی به موقعیت فواد (امیر آقایی) دارد. یا به عنوان نمونه در چهل سالگی روایت مردی را شاهد بودیم که همسرش را به سادگی در مقابل معشوقه سابقش قرار میدهد و یک آزمون وفاداری و ارزیابی از همسرش را شکل میدهد.
اگر سه فیلم اخیر رئیسیان را یک سه گانه فرض کنیم، با یک مثلث روبرو هستیم که تمامی اضلاع آن شبیه یکدیگر هستند که درمیان اضلاع آن، جهان تازهای را کشف نمیکنیم و با همان مناسبات رایج اجتماعی – خانوادگی طبقه متوسط در سینما، خیانت یا ظن خیانت در روابط زناشویی، همچنان دست به گریبان هستیم. مرد روشنفکری که به نام ماهان کوشیار (علی مصفا) که فیلمی علیه خشونت منتج از شک و ظن و خیانت ساخته است و در نهایت خودش به همان عقوبت دچار میشود.
فیلم جهان پرکششی ندارد و در دایرهای که رئیسیان طی چند سال اخیر ترسیم کرده، به صورت تماتیک با همان گزارههای نمایشی سریالهای ترکی مواجهیم و ارزیابی اجتماعی فیلم فراتر از سریالهای ترکی با مثلث و مربع عاشقانه نمیرود.
اگر واقع بینانه فیلم را ارزیابی کنیم، این فیلم بازتکرار «پل چوبی» مهدی کرمپور، دوست صمیمی علیرضا رئیسیان است. تکرار روایت پل چوبی با افزودن سیر تعلیق ظن و شک، یادآور تقلبهای دوران مدرسه است که در کلاس سینما، علیرضا رئیسیان از روی دست مهدی کرمپور تقلب مینویسد و نحوه مکالمه و برخورد بازیگر جوان فیلم صوفی و دیوانه با علی مصفا، بازهم تقلب دراماتیک کوچکی از فیلم اخیر کرمپور محسوب میشود.
از کارگردانی با ظرافت رئیسیان هم خبری نیست و لیلا حاتمی که همواره برگ برنده رئیسیان است، این بار در اثر کلیشهپروری کارگردان تبدیل به نقطه ضعف اساسی فیلم تبدیل میشود. جهان فکری و گفتمان فکری کارگردان ضعیفتر و کاملا تکراری شده و پر از کلیشه است. فضای ذهنی کارگردان محدود میشود به ساختن روایتی درباره عشق و خیانت، با این تفاوت که در فیلم اخیر گزاره ظن و شک، چاشنی فیلم میشود که محمد علی سجادی، روایت پرکششتری را سالها قبل با عنوان شیفته ساخته است.
اشتباه بزرگ کارگردان، علی مصفاست. بازیگری که امتحان پس داده است و نمیتواند فیلم را ارتقا دهد و موجب پسرفت و ضعیفتر شدن فیلم میشود. در جهان واقعی او لیلا حاتمی زن و شوهر هستند و عجیب است که این زوج در مقابل دوربین نمیتوانند زن و شوهری رئال را ارائه دهند و کارگردان از رابطه این زوج به نفع فیلمش استفاده نکرده است به همین دلیل، لیلا حاتمی که میتوانست برگ برنده فیلم باشد، تبدیل به نقطه ضعف میشود.
روایت پلیسی که به فیلم الصاق میشود، غلط املایی روایی فیلمساز است. چهل سالگی و این فیلم ثابت میکند که رئیسیان دریافت دقیقی از نحوه دخالت پلیس و دستگاه قضایی در پروندههای مختلف ندارد.
یک کاراگاه و بازجو با بازی فرهادی اصلانی چندین پرونده مرتبط با شخصیتهای فیلم را به صورت همزمان دنبال میکنند، بررسی ورود غیر قانونی شخصیت علی مصفا به خانه فواد دشتآرا از ماموریتهای پلیسی کلان و بازجوییهای حرفهای نیست. در واقع با استناد به واقعیت و نحوه رسیدگی پلیسی، شخصیت بازجو کاملا اضافی است. نحوه رسیدگی به چند پرونده همزمان، تقریبا به یک شوخی گل درشت دراماتیک شبیه است.
اما نکته حائز اهمیت نحوه برخورد با شخصیت مرد است. جنون آنی مرد در مقابل همسرش و با توجه به پذیرفتن روایت همسر صاحبخانه دال بر کشته شدن سایه، چقدر میتواند به شخصیت اصلی مرد روایت، الصاق شود؟ فرآیند دراماتیک فیلم بر تغییر رویه مرد و کنشگری غیر متعقلانه، اشتباه است. او در مقابل خشونت مردی که خواهرش در یک انتقام ناموسی کشته شده، آنقدر خشونت آمیز برخورد نمیکند که انتظار داشته باشیم، ناگهان اقدام به کشتن همسرش کند. اگر هم چنین باشد، به چیدمان فرآیند دراماتیک، تیپکال روشنفکر پرسوناژ علی مصفا شباهت ندارد. باید این نکته را یادآوری کنیم که علی مصفا در ساختن سیر تغییر شخصیت این کاراکتر از مرد اهل تعامل و گفت و گو به یک قاتل ناموسی، سوپرناتوانترین بازیگر سینمای ایران است.
شاید حضور مینا وحید که در نگارش فیلمنامه نقش اساسی دارد به جای لیلا حاتمی هم کمک شایانی به فیلم میکرد که متاسفانه چنین نشد. فیلمسازانی نظیر رئیسیان در سینمای ایران بیشتر به دلیل فعالیتهای صنفیاشان و نحوه ارتباطشان با سازمان سینمایی و گرفتن بودجه از فارابی به دلیل کنشگری صنفی برند هستند، اما در میدان بازی سینما، تواناییهای فیلمسازیشان دایره محدودی دارد و صرفا تلهفیلمهای سردستی از نمونههای سریالهای ترکی درباره عشق و خیانت را بازفراهم آوری میکنند.