مرگ یکی از درون مایه های جدی کارهای هنرمند است . شخصیت آثار برتر او بیشتر با مرگ دست و پنجه نرم می کنند . گاهی هم با مرگ شوخی شان می گیرد . مرد عوضی ، مومبابی ، زیرتیغ به نوعی با مفهوم مرگ و نگرانی از مرگ جلو می روند . بیشتر از مرگ ، فانتزی است که ذهن محمدرضا هنرمند را درگیر کرده است. پس در سینمای او مرگ بعلاوه فانتزی باید حاصل جمع تازه ای داشته باشد .
پایگاه خبری تئاتر: در سمفونی نهم فیلمساز به دنبال این حاصل جمع تازه است . که البته خیلی هم تازه نیست . هنرمند در این فیلم خودش از روی دست خودش تقلب کرده و بار دیگر مضمون اولین ساخته سینمایی اش (( مرگ دیگری )) را به تصویر کشیده است . فرشته مرگی که سراغ آدم ها می آید و به آنها گوشزد می کند ( یا نمی کند) که به زودی خواهند مرد .
تفاوت اما بین مرگ دیگری و سمفونی نهم در اندازه و حجم فانتزی آن است . در سمفونی نهم بیش از هرچیز یک پروداکشن قوی از همان سکانس افتتاحیه به کمک فیلم می آید . قلاب ابتدایی خوب انداخته می شود. کورش کبیر در بستر مرگ است و حرف هایی می زند که قطعا به دل امروزی ها می نشیند و نیش ونوشش اثر می کند . آرام آرام قصه در قصه فیلم آغاز می شود . یک خط روایت اصلی وجود دارد از زنی که جنازه شوهرش را حمل می کند و یک خط روایت دیگر که حضور فرشته مرگ در کنار این زن است.
این فرشته مرگ به نوعی ورژن ایرانی مرگ در می زند وودی آلن است . فرشته شوخ و شنگ و مست و ملنگی که حمید فرخ نژاد نقشش را بازی می کند . از جایی به بعد فیلم یک درمیان، پاساژهایی می زند و رفت و برگشت می کند به ادوار تاریخ . شروع می کند به دست انداختن هیتلر و اوا براوان و نصیحت کردن امیرکبیر و دل دادن به اشعار رابعه بنت کعب و هر فکر عجیب و غریبی که به ذهن کارگردان و نویسنده می رسیده .
این که فیلمساز بعد از مدت ها ژانر فانتزی را دوباره به سینما می آورد نکته مثبتی است. اینکه با شخصیت های تاریخی در می افتد خوب است اما اینکه ملک الموتش گاهی شعار می دهد و روایت اصلی اش به مرور از سکه می افتد و یک قصه دم دستی می شود از قوت های فیلم می کاهد. در یک کلام، کاش هنرمند یک فانتزی محض خلق می کرد. فانتزی که یک سر و گردن از وودی آلن هم بالاتر بود.
https://teater.ir/news/17600