مسعود بخشي بعد از هفت سال بار ديگر پشت دوربين قرار گرفت و يلدا را ساخت؛ فيلمي که قطعا از نگاه تجربه‌گرا و عميق کارگردانش به مسائل روز دور نيست؛ فيلمي که به گفته بخشي، بازگوکننده موضوعاتي مهم و انساني است. هرچند اين بار علي مصفا در مقام تهيه‌کننده و نه بازيگر در کنار مسعود بخشي قرار گرفته است و بايد ديد نتيجه همکاري مشترک آنها چه نمره‌اي از نگاه اهالي رسانه و سينمايي‌نويسان خواهد گرفت.
  پایگاه خبری تئاتر:‌قطعا ديدن نام شما به عنوان يکي از فيلم‌سازان حاضر در جشنواره فيلم فجر براي بسياري کنجکاوي‌برانگيز است. آخرين ساخته شما با مسائل و حواشي بسياري روبه‌رو شد و بعد از آن خبري از شما و فيلمي تازه نبود. زمان زيادي گذشته است. يلدا چطور نوشته و ساخته شد؟ بله، هفت سال. مسائلي بود که نه قصد بازگويي  و نه حوصله و توانش را دارم. فکر ‌مي‌کنم وظيفه شماست که درک و تحليل کنيد، اگر قصد و توانش را داريد. «يلدا» مثل يک فيلم معمول در ايران امروز، با همه موارد و مجوزهاي مرسوم و البته پس از هفت سال ساخته شد. براي ساختش بايد پيرتر مي‌شدم و شدم. ‌ظاهرا فيلم در شکل اجرا متفاوت است؟ بله، «يلدا» از زاويه‌اي تازه به موضوع نه‌چندان تازه بخشش مي‌پردازد. موضوعي بسيار مهم و انساني؛ نه‌تنها در اينجا، در کل جهان. فکر مي‌کنم در جهاني که جنگ ازلي-ابدي فقير و غني، با برچسب دروغين تروريسم و بنيادگرايي، ابعادي غريب مثل وحشيانه‌ترين اشکال هجوم و اشغال و غارت کشورهاي کوچک و‌ مستقل به‌وسیله قوي‌ترها پيدا کرده و مهاجرت، تبعيض و نابرابري به برخورد و ستيزه‌جويي هرروزه منجر شده و مي‌شود، بيشتر از هر زمان ديگر، ناگزير از درک، کمک‌کردن، بخشيدن يا لااقل تحمل يکديگريم. ‌بعد از حواشي زياد فيلم سابق شما، مشکلي در گرفتن پروانه ساخت نداشتيد؟ هيچ مشکلي. البته پروسه‌اي طولاني داشت که فکر مي‌کنم براي همه وجود دارد. پروانه ساخت اول در زمان آقاي ايل‌بيگي و‌ نظر مثبت و مساعدت ايشان -و ‌البته پس از ارائه کامل مدارک مبني بر قانوني‌بودن توليد فيلم يک خانواده محترم و نيز تبرئه‌شدن من و تهيه‌کننده از همه اتهامات مطرح‌شده در دادگاه فرهنگ و رسانه- و به‌نام آقاي ايرج تقي‌پور صادر شد که متأسفانه در زمان داده شده قادر به يافتن سرمايه کافي ‌براي توليد نشديم و بعد در زمان آقاي داروغه‌زاده به آقاي مصفا منتقل شد. ‌نام علي مصفا به عنوان تهيه‌کننده در کنار شما جالب است. چطور با علي مصفا کار را شروع کرديد؟ خود آقاي مصفا هم‌ مثل نامش شخصيتي جالب و بسيار آرام دارد. هشت سال پيش براي نريشن مستندم «قالي ايروني ما» به شکلي بي‌تکلف و بسيار صميمانه همکاري کردند و از آن زمان دوست داشتم با ايشان دوباره کار کنم. آشنايي ايشان با مسائل و دشواري‌هاي توليد مشترک کمک بزرگي بود. البته آقاي مصفا در فاز نهايي و توليد پروژه به ما پيوستند. تحقيق، نگارش و شکل‌گيري پيش‌توليد و سرمايه‌يابي دشوار و طولاني «يلدا» محصول تلاش جانفرسا و مستقل من و برادرم محمود بخشي در مؤسسه «بن‌گاه» و نيز تهيه‌کننده مشترک فيلم است که نزديک به شش سال و بدون هرگونه حمايتي در اينجا ادامه داشت تا سرانجام مجوز تهيه فيلم به آقاي تقي‌پور داده شده که لطف و حمايتشان تا امروز پايدار است و در مقطعي هم به سرکار خانم طائرپور زحمت داديم و از نظرات و کمکشان استفاده کرديم. بدون ياري اين دوستان، حمايت و ‌دلگرمي دکتر جواد فريدزاده و دکتر رائد فريدزاده و توجه و لطف آقايان نبوي، شاهسواري، ميري، اربابي و ‌داروغه‌زاده، «يلدا» ساخته نمي‌شد. از همه آنها سپاسگزارم. ‌فکر مي‌کنيد «يلدا» هم با مشکلاتي در اکران مواجه شود؟ يلدا هيچ مشکلي براي نمايش در سينما، در تلويزيون و... ندارد. موضوعي انساني و امروزي دارد و با رعايت همه قوانين و‌ موازين نوشته و نانوشته فعلي ساخته شده است؛ فيلمي است آموزنده که مي‌توان با خيال راحت و با فراغ بال در جمع خانواده تماشا کرد! ‌کساني که فيلم‌ را ديده‌‌اند، از بازي‌هاي «يلدا» با شگفتي ياد مي‌کنند، از انتخاب بازيگران بگوييد. چطور به اين ترکيب رسيديد؟ و بازي‌هاي فيلمتان را چطور ارزيابي مي‌کنيد؟ بخت يارم بود که اين‌همه بازيگر خوب داشته باشم، از تئاتري‌هاي پرتجربه مثل خانم‌ها فقيهه سلطاني، زکيه بهبهاني، رامونا شاه و ‌آقايان محمد ساربان، حسن جودکي و کمال هاشمي تا جوان‌ترها مثل خانم‌ها ساغر صباحي و ليلا شفاعي‌مهر و نيز آرمان درويش، ولي‌اله ريگي و فرهاد فداکار که همگي فداکارانه براي اجراي زنده و جاندار نقش‌هايشان تلاش کردند. بهناز جعفري از تجربه کار پيشين و مجموعه کارهايش، جزء نخستين انتخاب‌هايم بود و البته براي نقشي ديگر، در حالي که خودش‌ نقش ديگري را مي‌خواست و سرانجام مونا را بازي کرد که هيچ‌کدام از آن دو نقش نبود! او جزء بهترين بازيگران تئاتر و سينماي ماست که در «يلدا» عالي و درخشان کار کرده، همکاري با بازيگر بزرگ و فهيمي مثل خانم صدرعرفايي، شانس بزرگ هر کارگرداني است. ايشان سخت‌گير و دقيق هستند و همکاري‌شان در بهترشدن سناريو و ديالوگ‌ها مؤثر‌ بود. فروغ قجابگلي را از سال‌ها پيش‌تر و تئاترهايش در ياد داشتم و فکر مي‌کنم بهترين نقشش را در «يلدا» ايفا کرده و بابک کريمي با شخصيت هميشه صميمي و همراهش، در فيلم،  بي‌اشتباه و درخشان است. از پاييز دو سال گذشته، انتخاب بازيگر را براي بازيگر اصلي شروع کرده بودم، صدف عسگري را در آخرين هفته پيش از توليد يافتم که با توان و هوشي بسيار، من و آرش نعيميان، دستيارم، را غافلگير کرد، «يلدا» قطعا او‌ و استعدادش را به‌شکلي شايسته معرفي خواهد کرد، همچنين فرشته حسيني که پرانرژي و با تمرکز زياد نقشش را ايفا کرد، آنها جزء بهترين‌هاي نسل جوان بازيگر هستند که در صورت رهانشدن در زرق و برق ظاهري اين حرفه و ‌ادامه يادگيري و وسواس در انتخاب، رشد و ‌پيشرفت خواهند کرد. حالا که فيلم فقط به عنوان کار اول انتخاب شده و آنها از نامزدي و جوايز مرسوم جشنواره محروم شده‌اند، تنها به نگاه و قلم منتقدان و مخاطبان اميدوارم، تا کار آنها و همچنين مجموع گروه را ببينند و قضاوت کنند. من از همگي آنها بسيار آموختم و قدردان زحمت تک‌تک‌شان هستم. ‌کلام آخر؟ جشنواره فجر نسبت به سال‌هاي گذشته بسيار حرفه‌اي‌تر شده و بايد به دبير و دست‌اندرکارانش تبريک گفت. اما کاستي‌هايش هم کم نيستند. سينماي ايران جزء برترين‌هاي سينماي خلاق و هنري جهان است و به جشنواره‌اي در همين سطح نياز دارد، با همه سلايق و با قواعدي به‌روز و کارآمد.