رضا فرهمند مستندسازی است که مخاطب سینمای ایران او را با فیلم «زنانی با گوشوارههای باروتی» میشناسد؛ فیلمی که روایت یک روزنامه نگار در مواجهه با زنان قربانی داعش است و این قربانیان فجایع انسانیای که بر آنها گذشته را بازگو میکردند که در نهایت روح انسانیت را خراش میداد. فرهمند پس از مستند «زنانی با گوشوارههای باروتی» با مستند جدیدی سراغ کودکان سوری رفته که بعد از پایان جنگ و در ویرانهها و آوار خانههایی که یک روز آباد بود رؤیاهای خود را با «نتهای مسی یک رؤیا» جستوجو میکنند. مستند سینمایی «نتهای مسی یک رؤیا» به کارگردانی رضا فرهمند و تهیه کنندگی مرتضی شعبانی برای نمایش در سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر آماده شده است.
پایگاه خبری تئاتر: در فیلم «زنانی با گوشوارههای باروتی» از زخم قربانیان جنایت داعش حرف زدید؛ زخمی خشن که هرگز التیام پیدا نمیکند. اما در مستند «نتهای مسی یک رؤیا» سراغ کودکانی رفتید که کودکی خود را در جنگ سپری کردند اما همچنان به زندگی عاشقانه و امیدوار نگاه میکنند. چرا سراغ رؤیاهای کودکی رفتید؟
در ابتدا باید بیان کنم که حوزه کودک و مسائل زنان همواره از حوزههای مورد علاقه من بهعنوان یک فیلمساز است. این دو بخش بسیار مهم هستند که از نگاه جامعه بشری تأکید کمتری روی آن بوده است. نکته دیگر اینکه در این موضوع خاص، پرداختن به رؤیای این کودکان بستری را برای من فراهم کرد تا بتوانم در ذیل آن، موضوعات دیگری را نیز مطرح کنم. شرح تأثیرات ثانویه و آسیبهای جنگ در زندگی کودکانی که آنچنان در معرض سختی و مصیبت بودهاند که بدون گذران کودکی به یکباره بزرگ شدهاند. این فیلم شاید بیش از اینکه در پی رؤیای کودکان باشد، بهدنبال روایتی صلح جویانه و ضد جنگ است.
بهعنوان یک فیلمساز دغدغهمند در این حوزه برای شما فرقی داشت که این روایت صلح جویانه را در کدام منطقه جغرافیایی بجویید؟
نه قطعاً جوینده بودن برای صلح از خواستههای ذات بشر است. به همین دلیل معتقدم در مباحث انسانی و حتی در جریانات اجتماعی، رد شدن از برخی از پیوستهای انسانی مثل دین یا جریانات ناسیونالیستی موضوع مهمی است و من هیچگاه در مواجهه انسانی با این پوسته، با درامهای انسانی مواجه نمیشوم و همه تلاش من این است که انسان باشم همه و خودم را کم رنگ وکم رنگتر میکنم تا با اتفاق مقابل دوربین با آسودگی بیشتری مواجه شوم. رسالت فیلمسازی مستند برای من انتقال حداکثری واقعیت آن چیزی است که در فضای فیلم اتفاق میافتد بنابراین هیچ وقت وهیچ گاه علاقهای ندارم که خود را یک فیلمساز با هزاران پیوست معرفی کنم.
با این اوصاف برای شما بهعنوان یک فیلمساز مسلمان فرقی ندارد که اتفاق یا بحران انسانی در کجا رخ داده باشد؟
خیر به هیچ عنوان. در دنیایی که مرز و مفهوم دین همواره دچار هزاران سوء برداشت میشود من سعی کردم به جمله معروف امام حسین(ع) که میگویند اگر دین ندارید آزاده باشید، پایبند باشم. با این اوصاف به نظر میرسد اعتقادات دینی مربوط به مسائل خصوصی و درونی یک انسان است چرا باید داد بزنیم که من مسیحی هستم یا مسلمان یا یهود، هدف همه ادیان الهی انسان بودن و مهربان بودن وهمه واژههایی است که امروز هر انسانی با هر دینی در هر جای دنیا بروز بیرونی آن را میفهمد. به همین دلیل من و دوربینم برای نزدیک شدن به سوژه باید انسان باشیم. همه این نکات را گفتم که یادآور شوم برای من فرقی نمیکند که اتفاق در کجا رخ میدهد، احساس میکنم فیلمساز بودن برای من به معنای نسیم بودن است که در همه جا هست و در نزدیکترین لحظات انسانها حضور دارد، به همین دلیل برای نسیم وزیدن مهم است نه جغرافیا، نه دین و نه هیچ چیز دیگر به جز درست وزیدن.
دسترسی به مناطق جنگ زده در سوریه وعراق خیلی دشوار است. درباره چگونگی دسترسی به این مناطق و همچنین شرایط تولید ومشکلاتی که در حین کار داشتید، توضیح بدهید؟
شاید باید بگویم سختترین و طاقت فرساترین پروژه روزهای گذشته فیلمسازی خود را در این پروژه تجربه کردم و واقعاً نمیدانم که باید از کدام سختیها حرف بزنم.اما یکی از مهمترین مشکلات این موضوع بود که فیلم قرار است با کودک مواجهه و زندگی داشته باشد و این مهمترین سختی پروژه بود چرا که کودک شاید در ابتدا در مواجهه با دوربین دچار هیجان بالایی باشد اما در درازمدت آن هم در بازه زمانی دوماه دچار دل زدگیهای خاصی میشود که این بسیار نگرانکننده بود زیرا در هر زمانی این امکان وجود داشت که پروژه دچار شکست شود و از طرفی من بهعنوان کارگردان با کودکی مواجه بودم که زبان فارسی نمیدانست که البته این مشکل من بود زیرا میبایست با آنها رابطه برقرار میکردم واین مشکل وقتی به موضوع مترجم میرسید و او قرار است که زبان و چشم تو باشد بسیار سختتر میشود. به هرصورت به نظرم میرسد حتی امروز که این فیلم به پایان رسیده است نمیتوانم فراموش کنم که چقدر در این موضوع دچار نگرانی واسترسهای خاص بودم. از طرفی در منطقهای کار میکردیم که مخروبه و ناشناس بود و بمب و تلههای انفجاری پاکسازی نشده بود وعجیب اینکه دیدن بمب و نارنجک روی زمین امری طبیعی وعادی شده بود اما کابوس یک اتفاق برای هرکدام از کودکان و عوامل گروه موضوع دیگری بود. ولی من تصمیم گرفته بودم که به آنها فکر نکنم با اینکه هر بار که پا روی زمین میگذاشتم منتظر بودم که اتفاقی بیفتد یا صدای یک فریاد ساده من را به انتهای هزار اتفاق شوم میبرد.دوست ندارم از سختی حرف بزنم اما فکر میکنم فیلم قبلی من با اینکه در جنگ میگذشت و من وعوامل را تا نزدیکی مرگ میبرد اما باز فیلم آسانتر و روان تری بود.فراموش نمیکنم شبی را که به برخی عوامل گفتم، ما قرار است وارد یک چاه شویم که ته آن را نمیبینیم، آن شب همه باهم خندیدیم اما هر دو آنها بعدها فهمیدند که منظور من چه بود. از همین رو مشکلات تولید مثل، غذا یا مجوز هزار موضوع دیگر در مقابل آن چیزی که گفتم هیچ جایی از عرض اندام نداشتند و این را هم نباید فراموش کنم که اگر صبر و شوق بچههای گروه در کنارم نبود واقعاً پروژه تعطیل میشد.
با همه سختیهایی که برای ساخت این فیلم داشتید فکر میکنید این فیلم برای مخاطب تا چه اندازه دیدنی است یا به عبارت بهتر مردم چرا باید این فیلم مستند را ببینند؟
کودکانی که در شرایط بحران زده پس از جنگ در تأمین نیازهای اولیه در سختی هستند و در فضایی که دست پیدا کردن به رؤیاها و آرزوها، بسیار دور از ذهن است و چه بسا که راهی ندارد، ، با تلاش و پشتکار زیاد، راهی میسازند. فرقی نمیکند کجای جهان و با چه شرایطی زندگی کنیم، همه ما انسان هستیم و هر کدام به سهم خود درگیر مشکلات. اما تلاش این کودکان برای رسیدن به آرزوهای خود بذر امید و شادی و رنگ در فضای خاکستری پس از جنگ میپراکند و این تلاش ستودنی و دیدنی است، به نظر من، مقوله امید مهمترین مؤلفه برای ساختن روزهای بهتر است، که در ذات کودکانه شخصیتهای این فیلم مشهود و متبلور شده است. در واقع این تلاش کودکانه در شرایط تلخ زندگی شان، شیرین و بسیار الهام بخش است.
بهعنوان آخرین سؤال بهعنوان فیلمسازی که به مفاهیم انسانی قائل هستید برای رؤیاهای کودکان ایرانی چه کرده اید یا چه میکنید؟
ابزار فیلمساز یک دوربین است، اگر منظور شما فیلم است باید دو نکته را توضیح بدهم اول اینکه اولین فیلم مستند من با عنوان «خیابان خانه من است» حدود 10 سال پیش با موضوع کودکان کار ساخته شد. از طرف دیگر پیکره سینمای مستند ایران بسیار عمیق و وسیع است و من بهعنوان شاخه بسیار کوچکی از آن هستم و تلاش میکنم که بخشی از توان سینماگران مستند ایران را در حوزه بحرانهای انسانی به دنیا نشان دهم. همانطور که توضیح دادم پرداختن به رؤیای کودکان بستری بزرگتر برای شرح موضوعات کلانتر انسانی است، فارغ از مرزبندی و ملیت. آنچه مهم است انسانیت است. هرجا فضایی برای حرف زدن درباره مسائل انسانی وجود داشته باشد، برای من جذاب است چه در ایران چه در خارج از ایران.
https://teater.ir/news/17708