پایگاه خبری تئاتر: اگر مثل من به سينماي لانتيموس علاقه داشته باشيد به احتمال زياد اخيرا در دو جا احساس مشتركي با همديگر تجربه كردهايم. احساس متاخرتر مربوط به اعلام جوايز اسكار ميشود. به بالا و پايين اسكار در اينجا كار ندارم، اما من كه حتي ديگر رغبتي به ديدن فيلمهاي برگزيده اين فستيوال هم ندارم و از ديگر سو شيفته سينماي لانتيموس هستم، دوست داشتم كه لانتيموس و «سوگلي»اش، هيچ مورد توجه اسكار و اسكاريان قرار نگيرند. خوشبختانه اين اتفاق افتاد و از اين بابت من و احتمالا بعضي ديگر از دوستداران لانتيموس اين خوشحالي را با هم تجربه كرديم و ميتوانيم اميدوارم باشيم كه اضمحلال لانتيموس در هاليوود و اسكار حداقل به تعويق افتاده است.
پيش از اين، از اينكه لانتيموس سراغ ساخت فيلم پرترهاي رفته است بسيار تعجب كرديم. سينماي لانتيموس هميشه آن قدر عجيب و غريب بوده و آنچنان با مرز واقعي/ناواقعي و آگاهي تماشاگر بازي كرده است كه نميشد لانتيموس را در قامت يك تصويرگر پرتره تصور كرد؛ پرترهاي كه احتمالا قرار است تاريخ نعلبهنعل يك ملكه قرن هجدمي بريتانيا را براي ما با يك فرمت سينمايي استاندارد روايت كند. اما لانتيموس در «سوگلي» نه به لحاظ فرمي از آثار قبلياش فاصله گرفته و نه از پروژهاي كه در چهار فيلم قبلتر پي گرفته بود، دور شده است. با تساهل ميتوان گفت كه در همه آثار پيشين لانتيموس دو مولفه مهم وجود دارد، يكي جهانهاي آلترناتيو و ديگري مناسبات قدرت.
مايه شگفت اينكه او اگرچه در آخرين اثر خود از دنياي رازآلوده قبلي جدا شده و به زندگينامه قرن هجدهمي پرتاب شده است، اما همچنان اين دو مولفه را به وضوح و نمايان دارد. گويي كه زندگينامه «ملكه آن» و حواريونش براي لانتيموس بهانهاي بيش نيست تا اين بار با روايتي متفاوت آنچه ميخواهد را بيان كند.
فيلمنامه اين اثر پرترهاي، از لانتيموس نيست اما به نظر من داستان يك خطي اين فيلمنامه براي خود او چنين بوده است؛ «مظلومي كه ظالم شد» پرواضح است كه لانتيموس براي اينكه بتواند به لحن، امضا و حتي محتواي خودش در اجراي اين فيلمنامه برسد بايد خلاقيت بيشتري در فرم و تكنيك به خرج ميداد و احتمالا به همين دليل با تصاوير عريضي كه با لنزهاي سوپروايد فيلمبرداري شده است، مواجه ميشويم. استفاده لانتيموس از اين تكنيك در اكثر سكانسهاي فيلم شايد به اين منظور است كه آن جهانهاي متضاد هميشگي آثار او كه در اين اثر دوگانه مظلوم/ ظالم است، خلاف جهانهاي قبلي، ديگر در دو جا نيست و در يك قاب تجميع شده است، يعني نديمه ابتدا مظلوم و مشاور ملكه ابتدا ظالم تا زماني كه جايگاهشان به واسطه تغيير مناسبات قدرت باژگونه ميشود، هر دو در همان جهان عريض و كوچك قرار دارند. همه چيز تا پايان ثابت است، بلاهت بعضي از اعضاي قصر، رندي بعضي از سياستمداران، بيماري ملكه و... تنها چيزي كه تغيير ميكند، مناسبات قدرت در يك مثلث زنانه است و همان همه چيز را، حتي خارج از آن قاب عريض تغيير ميدهد.