پایگاه خبری تئاتر:نادر برهانيمرند، کارگردان تئاتر و نمايشنامهنويس، در جايگاه دبير جشنواره سيوهفتم فجر، زمستان سال گذشته جشنوارهاي نهچندان مقبول را برگزار کرد که در روزهاي نخستينش اين گفتوگو به بهانه برگزاري جشنواره صورت گرفت و به دلايل مختلف انتشار آن تا امروز به طول انجاميد، اما حالا که کمي از جشنواره فاصله گرفتهايم شايد بتوان بهتر و با ديدي شفافتر به جشنوارهاي که گذشت نگاه کرد، پس اکنون انتشار اين گفتوگو بهنگام است و شما را دعوت به خواندنش ميکنم. شما در نشست خبري در جواب خبرنگاران گفتيد فراخوان تغييري نکرده، ولي اي کاش ميشد يک فراخوان آرماني براي جشنواره تدوين کنيد. دلتان ميخواسته که يک فراخوان آرماني تدوين کنيد؛ اگر ميشد که فراخوان آرماني براي تئاتر و برگزاري يک جشنواره تئاتري داشته باشيد، آن فراخوان آرماني چه بود؟ ببينيد اين بخشي از پاسخ جامع من بود به يک سؤال در نشست مطبوعاتي؛ يعني که اين گزاره پس و پيشي هم داشته يقينا. اما براي اينکه سؤال شما را پاسخ بدهم اجازه بدهید عرض کنم که اين مطلب به دو، سه نکته مهم اشاره دارد؛ اول اينکه جشنواره امسال برخلاف گذشته آييننامهاي مدون داشته که دبير خيلي به عدول از آن مخير نبوده. هرچند ممکن است شخصا به اين آييننامه - که کمي باشتاب نگارش شده و ايراداتي بر آن وارد است- اشکالاتي داشته باشم، ولي کلا از اينکه بههرحال سند مکتوبي وجود دارد که ساختار جشنواره و حدود و ثغور اختيارات و مسئوليتها را مشخص ميکند راضيام. اين يعني اينکه ساختار جشنواره که به نوعي برايند 36 دوره قبل است مشخص شده و خيلي نميشود با سليقه شخصي دبير نوعي آن را بههم ريخت. دوم اينکه اين ساختار خوب يا بد – که البته به نظر من بهشدت جاي بازنگري دارد - ادامه منطقي 36 دوره است و حتما جايي عدهاي با نظر کارشناسي آن را تدوين کردهاند که به نوبه خود قابل احترام است. ميخواهم بگويم من مکلف بودم به رعايت ساختاري ازپيشتعيينشده. هرچند اعتراف ميکنم که به اقتضای شرايط دوره سيوهفتم، از جمله متقارنبودن با چهلمين سالگرد انقلاب، در برخي جاها از آييننامه عدول کرديم. ايدئال من اين بوده و هست که جشنواره به لحاظ کمي بايد تنگتر شده و بر کيفيت آن افزوده شود يا اساسا گمان ميکنم ميشود از برخي مأموريتهاي فرعي جشنواره به نفع کيفيت و برخورد اقتصاديتر گذشت يا... . همان اصلاح ساختاري که از آن صحبت کرديد، چه اصلاحي خواهد بود؟ مشکلاتي را که به نظرم رسيده و از بابت صحت آنها مطمئنم يادداشت کردهام و اخلاقا شايسته نميدانم الان بگويم، ولي واقعيت اين است که يکسري مشکلات ساختاري در اندامواره تئاتر فجر وجود دارد که اگر رفع شود، هم بالندهتر ميشود و هم شايد کمهزينهتر و کاملتر. اجازه دهيد اينها را بعد از اينکه به رئيس مرکز ارائه دادم، رسانهاياش کنم. درصد کمي از آثار جشنواره براي اولينبار روي صحنه ميرفت. با توجه به اينکه تئاتر يک هنر زنده هم هست، چرا ما اغلب آثاري که در جشنواره ميبينيم، آثاري هستند که قبلا هم در طول سال ميبينيم و اين سالهاست سؤال است که چرا ما نميآييم اساسا يکسري آثار را براي جشنواره توليد کنيم؛ مثل اتفاقي که در جشنواره فيلم فجر ميافتد؟ جشنواره فيلم و جشنواره تئاتر تفاوت اساسي و بنيادين دارند. هيچ جشنواره معتبر بينالمللي را نميتوانيد سراغ داشته باشيد که محل آزمونوخطاي کارهاي نيمبند باشد. مگر اينکه اصلا قرار باشد برخي کارهاي بزرگ اولين اجراهايشان را به افتخار جشنواره شروع کنند، ولي هميشه جشنوارههاي معتبر ويترين بهترينها، پرتجربهترينها و پختهترين آثار است. يک زماني بله، جشنواره تئاتر فجر گفتمانش اين شکلي بود که بايد مثلا محملي باشد براي توليد آثار سال بعد؛ اين يک ضرورت گفتماني يک دوره خاص بود با توجه به شرايط تئاتر آن دوره، ولي من يادم هست، آن دوره جشنواره تئاتر فجر انباشته بود از کارهاي شتابزده و شکلنگرفته و دقيقهنودي؛ يعني گروهها ميآمدند به جشنواره، در عرض يک روز يا کمتر بايد دکور نصب ميکردند، نور صحنه را تنظيم ميکردند و خيلي کارهاي شتابزده ديگر. براي همين عموما کارها خام و نپخته بودند که اين اصلا خوب نبود. همانموقعها همگي تأسف ميخورديم که چرا جشنواره برايند اجراهاي عمومي نيست؟ اين آرزوي همه بود؛ يعني کارها قبلا بايد با مخاطب واقعي – نه جشنوارهاي- محک خورده باشند، اجراهاي عمومي را رفته باشند و پختهترين اجراهايشان را بياورند در ويترين يک جشنواره که عليالاصول بايد استانداردهاي بينالملليشدن را داشته باشد. از نظر من اين فرصت امسال اتفاق افتاده است. البته بايد بگويم از دو، سه سال قبل اين اتفاق افتاده، ولي امسال من فکر کنم 95 درصد آثار اينشکلي هستند. ضمن اينکه با اين انگاره هم مخالفم که چون کارها قبلا اجراي عمومي داشتهاند پس کارهاي کهنهاي هستند و طراوت لازم را ندارند. کهنه که نه، منظور آثاري که در طول سال اجرا رفته؛ منظور من اين است. چه تفاوتي دارد؟ مخاطب تئاتر که مخاطب خاصي هم هست، در طول سال آن آثار را ديده است. نديده است. من اين را يک جاي ديگر هم گفتهام. الان طبق آمار رسمي شايد حداقل 70 يا 80 اثر تئاتري در يک ماه در تهران روي صحنه ميآيند. با اين تکثري که الان اتفاق افتاده، شايد تعداد بيشتر از اين هم باشد. يکي بخواهد وقت بگذارد و هر روز تئاتر ببيند، بيشتر از 15 اثر نميتواند ببيند؛ چون ساعتهاي اجراي تئاترها هم مشخص و عموما يکسان است؛ يعني عملا 60 تا از آنها را از دست ميدهد. در نتيجه تئاتربينترين آدم شهر تهران باز هم ميتواند اينجا در جشنواره کاري ببيند که قبلا نديده است. ضمن اينکه الان 46 درصد آثار جشنواره فجر، آثار شهرستاني هستند و توليد استانها هستند؛ بنابراين اگر يکي بخواهد به قول شما دنبال طراوت و تازگي باشد، جشنواره محمل خوبي است براي اين آرزومندي. آثاري تازه و متنوع! شما در سالهاي اخير بسيار منتقد وضعيت تئاتر بوديد. الان از جشنواره دفاع ميکنيد و اين تناقضي در خودش دارد. گفتيد و بهدرستي هم گفتيد که حال تئاتر خوب نيست و خصوصيشدن تئاتر همراه شده با نوعي ابتذال. گفتيد دولت نبايد به طور کامل کنار بکشد. گمان نميکنم اين اصطلاح من باشد. من واژه ابتذال را به کار نميبرم يا خيلي بااحتياط به کار ميبرم؛ چون خودم موافق شکلگيري تئاتر خصوصي بودم و هستم. اگر هم از زبان من نقل شده، در گفتوگوهاي شفاهي با خبرنگاران اتفاق افتاده. ولي اين را گفتيد که دولت نبايد به طور کامل کنار بکشد. بله، هنوز هم ميگويم. اصلا اشکال همينجاست که شکلگيري تئاتر خصوصي يکباره بدون برنامه جامع و حسابشده اتفاق افتاد. نکته بسيار مهمي که در انتقادهای خود ميگفتيد، اين بود که تئاتر اجتماعي با اين وضعيت خصوصيسازي تئاتر از دست رفته. حالا چقدر به اين نوع تئاتر در اين جشنواره توجه داشتيد و اينکه منتقد وضعيت بوديد، با دبيرشدن تناقضي در خودش ندارد؟ شما واقعا فکر ميکنيد الان تناقضي وجود دارد؟ براي بخش اول سؤالتان اجازه بدهيد صريح بگويم من همان هستم که بودم و کوچکترين تغييري در آرمانهاي تئاتري من بهعنوان يک کنشگر فرهنگي اتفاق نيفتاده. چرا بايد اين اتفاق افتاده باشد؟!. همچنان معتقدم تئاتر بايد تئاتر منتقد باشد و تئاتر ايدئال من تئاتري است که رويکرد اجتماعي و انتقادي داشته باشد. بله، تئاتر اجتماعي ما همچنان در محاق است. خيلي متأسفم که بگويم به جاي رويکرد اجتماعي، اشکال محافظهکارانه جايش را گرفته است. بگذاريد با صراحت بگويم اگر اين مسئوليت را پذيرفتم، احساس نوعي تکليف بود و صرفا رويکرد هنرمندانه داشته است. خيالتان راحت، من نه سوداي مديريت دارم و نه تلاشي براي تصرف پست و مقامي! کار من به شهادت نوشتهها و آثارم چيز ديگري است! من هويت هنريام را – که حاصل يک عمر عرقريزان روح و خون دل خوردن است- حاضر نيستم با هيچ سوداي ديگري معامله کنم. آن هم در ميانسالگي! اما پاسخ سؤال دوم شما، بايد بگويم وقتي آثار حاضر در جشنواره قرار باشد خارج از اراده جشنواره توليد شده باشند، چقدر سليقه يک دبير ميتواند در شکلگيري نوع آثار رسيده – نه توليدشده- دخيل باشد؟ حالا چقدر در اين جشنواره تئاتر اجتماعي پررنگ است؟ اميدوارم که آثار دغدغهمند پررنگتر باشند. مهم هم نيست که از چه سبک و سياقي باشند. اميدوارم مسئله طرح کنند، نه شبهمسئله؛ اما من فقط ميتوانم آرزو کنم. نميتوانم اعمال سليقه بکنم. جشنواره بهواقع گزارشگر واقعي آن چيزي است که در تئاتر ما در اين يک سال گذشته و ميگذرد. خوب يا بد! تلخ يا شيرين! جشنواره فقط آينگي ميکند. شرايط امکان عمليشدن اين آرزو بايد جای ديگري فراهم شود... . وضعيت شکل و محتواي آثار درواقع متوجه کل حالوهواي جريان هنري است و البته برنامهريزي و مديريت سياستگذاراني که در طول اين سالها سياستگذاري کردهاند. ما جز اينکه انتخابگر خوبي باشيم، کاري از دستمان برنميآمد که بله در اين بخش ممکن است اشکالاتي داشته باشيم. توجه داشته باشيد من به انتخابگران جشنواره نميتوانستم تکليف کنم فقط کارهايي را انتخاب کنند که مثلا رويکرد اجتماعي داشته باشند يا... . در جشنواره بسيار تنوع شکلي و محتوايي داريم. ما در اين جشنواره نمونههاي متنوعي از تئاتر اجتماعي داريم، تئاتر فيزيکال داريم، تئاترهايي که ميل به شکستن ساختارهاي مألوف دارند، تئاتر بدون کلام، تئاتر آلترناتيو و... . تنها جايي که سليقه دبير شايد ميتوانست دخيل باشد، در انتخاب آثار براي بخش میهمان بود که آن هم تعدادش محدود بود. خلاصه کنم، تمام تلاش ما اين بوده که امسال در دو محور مهم کوشا باشيم: يک؛ انتخابگر خوبي باشيم، دو؛ برگزارکننده خوب؛ يعني ميزباني شکيل و شمايلدار میهمانان جشنواره بزرگ فجر. شما در صحبتهايتان مدام تأكيد داريد که جشنواره به بلوغ رسيده است؛ نمود اين بلوغ چيست؟ نظمي که در جشنواره هست، سلامت انتخابها، تغيير ترکيب داورها، کيفيت تئاترها، دعوت از کارگرداني که مدتها روي صحنه نبوده، تغيير و تثبيت اساسنامه و آييننامه؟ ما نمود اين بلوغ را کجا بايد ببينيم؟ از نظر من، بلوغ اين جشنواره يعني اينکه تا الان با توجه به فراز و فرودهاي بسيار، تئاتر ما توانسته برقرار و بردوام باشد. بههرحال اين جشنواره هويتی 37ساله دارد؛ قاعدتا اين بايد نشان از بلوغ يک رويداد باشد. يعني اگر آدمي به 37سالگي برسد و صرفا نميرد، به بلوغ رسيده است؟ بله مگر اينکه معتقد باشيم اساسا تئاتر ما نابالغ مانده که اين بحث ديگري است. من معتقدم تئاتر ما در حال پوستاندازي است. چه بپذيريم و چه نپذيريم، نسلي متفاوت با نوع جديدي از مطالبات، انتخابها و سليقههاي فکري و هنري وارد ميدان شده و دارد کنشگري ميکند. اگر جشنوارهاي بتواند گفتمان تئاترياش را در ميان اين همه تنوع سليقه حفظ کند، يعني بالغ است. در نظمي که در جشنواره هست که نيست، واقعا شما تأكيد داريد که جشنواره به بلوغ رسيده است؟ ما داريم درباره سِير، سلامت انتخابها و تغيير ترکيب داورها صحبت ميکنيم. من ميگويم جشنواره با توجه به امکاناتي که در اختيارش بوده، اتفاقا جشنواره بينظمي نبوده؛ تمام برنامههاي متنوع ما، امسال طبق برنامه پيش رفته است. 155 اثر در اين جشنواره اجرا رفته است. بپذيريد با مشکلات سختافزاري متعددي که داريم، مديريت اين همه اثر کار آساني نبود. جشنواره تئاتر فجر جشنواره بالغي است که توانسته گفتمان خود را بر اساس نيازمنديهاي گوناگون دورههاي تئاتري عوض و معاصر کند. بله، جشنواره ضعفهاي اساسي هم دارد، من اين را اوايل بحث هم عرض کردم؛ اما بايد از اين منظر هم ديد که اين جشنواره چقدر در منطقه و حتي دنيا، بنام و معتبر است؟ ميتوانيد برويد با میهمانان خارجي ما گفتوگو کنيد، شايد بد نباشد مقداری فارغ از دغدغهها و دعواهاي رايج ژورناليستي و تئاتري که گاه متأسفانه خالي از غرضورزي و بدبينيهاي متداول هم نيست، از ديد ديگران ارزيابي کنيد و ببينيد اين جشنواره چگونه جشنوارهاي است. نميخواهم از آنچه اتفاق افتاده است، صددرصد دفاع کنم، ولي چه دوست داشته باشيم و چه دوست نداشته باشيم، جشنواره تئاتر فجر جشنواره مهمي است. شايد بد نباشد دوستان منتقد ما بروند و ببينند در جشنوارههاي همقدوقواره جشنواره ما چه خبر است؟ اصلا اگر جشنواره تئاتر فجر جشنواره کمفايدهاي است، چه لزومي دارد اين همه هنرمند عاقل و بالغ چندينبار در آن شرکت کنند؟ حالا که بهراحتي ميشود اجراي عمومي رفت، به حضور در جشنواره احتياجي نيست؟! پس اين همه اشتياق براي حضور در جشنواره نشانه چيست؟ واقعا فکر ميکنيد علتش چيست؟ اعتبار انکارناپذير جشنواره است. به نظرم جشنوارهاي که بتواند هنرمندان بزرگي را در دورههاي مختلف به تئاتر ايران و حتي جهان معرفي کند، جشنوارهاي است که ميتواند ادعاي هويت و حتي بلوغ کند. هميشه بحثي بوده که تئاتريها براي تئاتر تصميم بگيرند و روي صندلي مديريت بنشينند. در خانه تئاتر هم اين اتفاق در وجه سنديکايي افتاده است؛ اما اينکه در جايگاه رسمي دولتي باشي و بخواهي همچنان تئاتري بماني، چقدر مقدور است؟ تا چه حد اگر تئاتريها وارد جايگاه رسمي شوند، ميتوانند همچنان تئاتري بمانند؟ يعني چقدر ميشود همچنان تئاتري ماند و جايگاه رسمي داشت؟ بسته به خود آدمهاست. ميشود تئاتري بود و با کوچکترين جايگاه به قول شما دولتي، هويت هنري خودت را فراموش کني و برعکس ميتواني در هر شرايطي خودت باشي؛ بستگي به افراد دارد. در سؤال قبلي، پاسخ صريح دغدغه شما را دادم .تکرار هم ميکنم، من اعتبار هنري و آرتيستيک خودم را با هيچ پست و مقامي معامله نکرده، نميکنم و نخواهم کرد. ببينيد پيشنهاد دبيري فجر را من در وهله اول از طرف يک دوست هنرمند، يک نمايشنامهنويس و کارگردان خوب کشورم دريافت کردم. پيشنهاد دبيري جشنوارهای که قرار است همه هنرمندان تئاتر خانواده بزرگ کشورم را میزبانی کند. چه افتخاری بالاتر از این؟ چه چیزی جذابتر از این؟ من وقتی دست بیعت میدهم به دوست هنرمندم شهرام کرمی که یک نمایشنامهنویس است، در واقع با کسی همرکاب میشوم که تا دیروز با هم روی صحنه بودیم. او از من دعوت میکند مدیریت جشنوارهای را بپذیرم که در وهله اول یک جشنواره تئاتر است، میزی هم ندارد که خیلی دلبستهات بکند. مهمتر از همه، یک جشن است. من دبیری جشنی را پذیرفتهام که هنرمندان بزرگی مثل دکتر رفیعی و استاد غریبپور و بسیاری نامهای مهم و معتبر تئاتری در آن حضور دارند. اصلا کدام آدم عاقلی هویت گذشته خودش را مثلا با یک میز موقت دبیری یک جشنواره تئاتر معامله میکند؟ تأکید میکنم، وجه آرتیستیک جشنواره و خدمتگزاری به همکاران و همصنفانم در پذیرش این مسئولیت قبل از هر چیز مهم بوده و هست. اینکه من لایق این جایگاه بودم یا نه، بحث دیگری است؛ ولی اگر با اشتیاق این مسئولیت سنگین را پذیرفتم، به این دلیل بوده که قبل از بنده هنرمندان بنامی آن را پذیرفته بودند که برای تکتکشان ارزش و احترام قائل هستم. دوستانی که غیر از این فکر میکنند، لطفا نکنند. البته تمام سعی و توانم را کردم که خیلي شرمنده خودم و همکارانم نباشم، اميدوارم اينگونه بوده باشد.