پایگاه خبری تئاتر: تئاتر در ايران تبديل به يك هنر پيچيده شده است. اين موضوع را ابتدا بايد در «اقتصاد تجاري» و «اقتصاد سياسي» تئاتر جستوجو كنيم. اغلب تئاترهاي ايراني زيانده هستند. تعداد تماشاگران وفادار تئاتري كه بهطور مستمر به ديدن نمايش ميروند بسيار محدود است. از سوي ديگر، بخش اعظمي از اطلاعات پولها و هزينهها تيره و تار است. هيچ شفافيتي وجود ندارد. اقتصاد زيرزميني و روزميني هنر در ايران در هم پيچيده شده است. بيشتر فيلمهاي سينمايي ايران هم زيانده هستند. به نظر ميرسد در هر فصل اكران تنها دو يا سه فيلم به فروش خوبي ميرسند و باقي ضرر ميدهند. ولي شاهد هستيم همان گروه كارگردان و بازيگر زيانده سال آينده با حجم بيشتري از كارها روي پرده سينما ميروند. اين موضوع در تئاتر هم صادق است. بسياري از نمايشها با سوژههاي تكراري و از مد افتاده و با كمترين كيفيت و دقت روي صحنه ميروند. جالب است كه بيشتر اين آثار شكست تجاري هم ميخورند! با اين حال كارگردان و گروه بازيگر سال آينده با دست پرتر برميگردند. از كجا مشخص ميشود كه شكست خوردهاند؟ براي اينكه سالن اين آثار اغلب خالي و نيمه پر است و هزينههايي هم كه گاهي به صورت يواشكي شنيده ميشود، بسيار كلان است. حتي اجراي برخي از اين كارها به يك باره متوقف ميشود. عوامل اين اجراها شايعاتي از قبيل توقيف و دعوا و مشكلات مالي را منتشر ميكنند. البته نبايد از حق بگذريم كه در هر فصل تئاتر ايران هم يكي، دوتا كار با فروش بالايي مواجه ميشوند. آنها تماشاگران خوبي دارند و درآمد سرشاري هم به جيب تهيهكننده يا كارگردان كار سرازير ميشود. شايد چنين اقتصادي در كشورهاي پيشرفته باعث شگفتي شود. هيچ پيشبيني و برنامهريزي در تئاتر ايران دخيل نيست. اصلا امكان چنين مبحثي وجود ندارد. همه چيز شانسي است. آمارهايي هم كه درباره تئاتر منتشر ميشود، جاي تامل بسيار دارد. بر اساس نظرسنجي «ايسپا»، 88.6 درصد ايرانيها هرگز به تئاتر نرفتهاند. در اين نظرسنجي فقط ۳ درصد از مردم گفتهاند كه حداقل سالي يكبار به تئاتر ميروند. 3.1 درصد نيز گفتهاند كه هر چند ماه يكبار به تئاتر ميروند و نيم درصد هم گفتهاند كه هر ماه يكبار به تئاتر ميروند. بنابراين، مخاطب پيگير تئاتر در ايران زير يك درصد است. در ادامه بايد اشاره كنيم كه سال گذشته و سال جاري با بيبرنامگي بيشتري در سالنهاي تئاتر مواجه شدهايم. بسياي از سالنها برنامه اجرايي خود را اعلام نميكنند. برخي از آثار هم پيش از اينكه به اجرا برسند، متوقف ميشوند. البته مسابقات فوتبال و تعطيلي فراوان در برخي ماهها مزيد بر علت شده است.
استانداردهاي پارادوكسيكال
تقريبا فضايي شكل گرفته است تا محكم بگوييم هيچ استانداردي در تئاتر ايران وجود ندارد. برخي كارها ميفروشند و برخي هم نه. واقعا پيشبيني وضع موجود بسيار سخت است. برخي هنرمندان هم گفتهاند كه اگر توانستيد نرخ ارز را پيشبيني كنيد، وضعيت اجراها و تئاتر را برايتان پيشبيني ميكنيم. بسياري از تهيهكنندگان مشكوك تئاتر هم ادعا كردهاند كه تئاتر در بخش خصوصي (كه مطلقا هيچ استانداردي ندارد) باعث رونق تئاتر ايراني شده است! آيا اين گزاره از نظر علم اقتصاد و حتي مديريت فرهنگي درست است؟! در نظر داشه باشيد كه عملا از درآمد يك تئاتر، 30% سهم سالندار و 5% درصد هم سهم سامانه فروش بليت است. مبلغ اندكي كه ميماند هم خرج عوامل گروه ميشود. برخي تهيهكنندگان تئاتر اعلام كردهاند كه سرمايهگذاران براي سود فراوان در كوتاهمدت وارد تئاتر ميشوند. وقتي پاي سود مالي به ميان ميآيد، آيا حرفي از هنر ميماند؟ آيا تئاتر مانند سينماست؟ آيا تئاتر مانند گالري است؟ البته وقتي از «صنعت فرهنگي» صحبت ميكنيم، يعني اينكه همه چيز تبديل به كالا شده است. بنابراين سليقهها هم بايد صنعتي شود. پاي سلبريتيها و چهرههاي مشهور هم به تئاتر باز شده كه يكي از محورهاي «تئاتر گيشهمحور» است. برخي از اين سلبريتيها هم موفق ميشوند. شهاب حسيني در سال ۱۳۹۶، نمايشي را با بازي خودش و علي نصيريان را در تالار اصلي تئاتر شهر روي صحنه برد . اين اجرا فروش خوبي داشت. شرايط به گونهاي رقم خورد كه از همان ابتدا بليتهاي نمايش «اعتراف» براي چند هفته جلوتر پيشفروش شد. بازار سياه هم شكل گرفت. البته نبايد فراموش كنيم كه زماني كارهاي بهرام بيضايي و حميد سمندريان با چنين واكنشهايي از سوي مردم روبهرو ميشد. سالنها هم كيفيت پاييني دارند. معمولا صندليها بسيار بد است. قيمت بليتها هم بالا رفته و با توجه به هزينههاي زندگي روزمره توجه به تئاتر در سال ۱۳۹۸ كمتر شده است.
هنر براي تماشاگر يا هنر براي...؟!
اين سالها شاهد هستيم كه اغلب كارهاي هنري خود را مطابق با انتظارات تماشاگر تقليل ميدهند. اين كارها غالبا اخته و بيشكل هستند. نكته جالب اينجاست كه تاثيري هم روي تماشاگر ندارند و صرفا سرگرميمحور هستند. مشكل اصلي آثاري نيست كه درصدد جذب توده مردم هستند، بلكه تئاترهايي مسالهدار هستند كه «طبقه اليت» يا «طبقه تنآسا» را مورد خطاب قرار ميدهند. آنها به نوعي خود را هنرمند اين طبقه ميدانند. پرسش اساسي اين است كه چرا بايد تماشاگر معيار ارزش اثر هنري شود؟ طبقه تنآسا پول ميدهد تا آثار سرگرميمحور را ببيند و به نوعي هنرمند را براي خودش كند. اين گروه همانگونه كه به مهمانيهاي لوكس ميرود به دنبال «تئاتر لوكس» ميرود. اين روزها صحنههاي تئاتر پر از آثار شيك و پر زرق و برق با محتواي كميك و توخالي و تكراري شده است. حتي شاهد اجراي نمايشنامه «در انتظار گودو»ي شيك و لاكچري هستيم. «اقتصاد بازار آزاد» به دنبال افراد بازاري و تاجر و پولچاپكن است. سينماي هاليوود و تئاتر برادوي با مديران كاربلد و تهيهكنندگان هنري پيش ميرود. آنها آثار موزيكال را در كنار آثار هنري باكيفيت براي انواع مخاطب توليد ميكنند ولي تئاتر تجاري ايران با اقتصاد بازار آزاد و انواع سرمايهگذاران توخالي پيش ميرود. هنر بيخاصيت، تماشاگر بيخاصيت را تربيت ميكند. در اين وضعيت شاهد هستيم كه منتقدان اهل قلم و انديشه هم عقب كشيدهاند. آنها هر چيزي بنويسند به ضد خودش تبديل ميشود. طبقه بيخاصيت تنآسا بهايي به نقد و نظر نميدهد. اين وضعيت تنها يك استاندارد دارد و آن هم پر كردن سالن و خالي كردن جيب طبقه اليت است. نه جرياني، نه نظريه هنري و نه انديشهاي در هنرها مشاهده ميشود. تنها تماشاگر مرفه پولخرج كرده است. بنابراين، ذوق هنري اين روزها علاوه بر فشار نهادي از اهرم «مصرف تظاهري» هم بهره ميبرد.
ايدهآل اجرا وجود ندارد
پریسا مقتدی، بازیگر، کارگردان و مدير كنوني تماشاخانه سنگلج درباره روی صحنه نرفتن اجرای خود میگوید: «نوبت اجرای من در نیمه دوم ۱۳۹۶ کنسل شد. خودم کنسل کردم. به دلایل شخصی هم بود.حدود پنج ماه قبل از اجرا هم این موضوع را اعلام کردم. مدیران هم به شکل شفاهی به من گفتند که اجرای من برای نیمه اول ۱۳۹۷ خواهد بود. البته وقتی که اسامی منتشر شد، اسم من نبود.»
وی درباره کنسلشدن تئاترهای مختلف تصریح میکند: «این موضوع طبیعی است. البته شاید امسال رشد بیشتری داشته باشد. باید این موضوع را بررسی آماری کنیم. با این وجود، به نظرم کنسل شدن کارها تا حدودی چیز طبیعی است. تئاتر یک امر پویا است. شما نمیتوانید به صورت قطعی با پدیدهها ی پویا برخورد کنید. هیچگاه وضعیت ایدهآل برای اجرا وجود ندارد. بسیار کم پیش میآید که شرایط بسیار خوبی برای اجرا شکل بگیرد. اگر امسال، کنسلشدن کارهای تئاتر بیشتر شده باشد، باید به طور دقیق بررسی شود. اما من در جریان هستم که سالنهای خارج از ایران هم با کنسلشدن تئاترها روبهرو میشوند.»
تماشاخانهها در ایران به شدت بی برنامه هستند. برخی از آثاری که برای اجرا اعلام میشوند، در زمان مقرر، روی صحنه نمیروند. اغلب سالنها هم برنامه اجرایی سالانه خود را اعلام نمیکنند. پریسا مقتدی در واکنش به این وضعیت و راهکارهای مدیریت این اتفاق میگوید: «باید ریشههای این وضعیت را بررسی کنیم. به سادگی نمیشود در این مورد نظر داد. البته مسائلی را میشود در نظر گرفت. به زعم من، باید آرتیستها را با شرایط اقتصادی حاکم در کلیت جامعه در نظر بگیریم. همانگونه که این سالها مردم با شرایط ویژه اقتصادی دست به گریبان هستند، آرتیستها هم چنین هستند. در گذشته هم اطمینانی در زمینه مسائل اقتصادی وجود نداشت. با این حال دورنمای مثبتی وجود داشت. میتوانستید مراحل تولید را آغاز کنید و دورنمای ذهنی خود را تا حدی عملی کنید. در حال حاضر، هیچ قطعيتی در وضعیت اقتصادی وجود ندارد. از سوی دیگر، عوامل اجرایی تئاتر هم درخواست قرارداد مشخص دارند. تقاضای نابجایی هم نیست. مواد و متریال اجرا هم باید تهیه شود. دیگر ثبات اقتصادی وجود ندارد و تورم هم مدام تغییر میکند. این وضعیت که دست من و شما نیست.»
کارگردان نمایش «شبی که راشل از خانه رفت» (۱۳۸۹) در ادامه میافزاید: «یک عادت نادرست در سالنهای دولتی شکل گرفته است. این عادت در بین اهالی تئاتر وجود دارد. به نظرم باید اسم آن را «نوبتگیری بدون برنامه» بنامیم. ۱۰،۱۵ سالی است که در سالنهای دولتی مشغول به کار هستم. این موضوع را با چشم خود دیدهام. این رسم غلط را باید تغییر بدهیم. البته خود من هم شاید ناگزیر به انجام چنین کاری شده باشم. اول باید نوبت اجرا بگیریم و سپس فکر کنیم که آیا میتوانیم اجرا برویم یا نه؟! اول باید اسم ما در فهرست اجرا باشد تا بعدا دنبال متن و بازیگر و عوامل باشیم. بعد هم متوجه میشویم که بازیگر مورد نظر ما سر کار دیگری رفته است. گاهی متن هم در آخرین لحظات دچار مشکلات میشود. باید مسائل شورای نظارت را هم در نظر بگیریم. حتی گاهی در بین تمرینات هستیم که متن با مشکلاتی مواجه میشود.» وی در پایان میگوید: «البته مسائلی که عرض کردم جوابی برای «چه باید بکنیم؟» نیست تنها تجربیات خودم را میگویم. شاید ترکیب مسائل اقتصادی و رسم غلط نوبتگیری بدون برنامه بیشتر مشکلات در زمینه کنسلشدن تئاترها را رقم زده است اما قطعا آسیب شناسی نیاز به تحقیق دقیق و موشکافانه دارد.
وضعيت تئاتر بسامان نيست
كورش نريماني، نويسنده، كارگردان و مدرس تئاتر در همين رابطه ميگويد:«من اجرايي نداشتم كه كنسل بشود. يك اجرايي در تئاتر شهر در سال گذشته داشتم كه با كارگاه من تداخل پيدا كرد. تلاش كردم تا كارگاه آموزشي را ادامه بدهم. امكان نيمهكاره گذاشتن اين كارگاه نبود. با مديران مربوط صحبت كردم تا اجراي خودم را به تعويق بيندازم. اين مساله اينگونه بود. در تماشاخانه ايرانشهر هم اسم من بوده است. البته من سالن سمندريان را ميخواستم؛ ولي سالن ناظرزاده را به من ميدادند! هر دفعه هم كه اين اتفاق افتاد، من عنوان كردم كه سالن ديگري را ميخواهم. آنها هم ميگفتند كه سال آينده سالن سمندريان را به شما خواهيم داد. با اين تفاسير دوباره سالن ناظرزاده را به من ميدادند! مسوولان اين سالن لطف داشتند ولي به دليل شلوغ بودن بيش از حد و حواسپرتيهايي كه پيش ميآيد اين اتفاق چند سالي تكرار شده است.»
كارگردان «شبهاي آوينيون» درباره وضعيت كلي تئاتر تصريح ميكند:«وضعيت تئاتر بسامان نيست. حقيقت اين است كه دلايل مختلفي دارد. برخي كارگردانان و گروهها به كيفيت كار خود اهميت ميدهند. آنها راضي نيستند كه هر طوري شده روي صحنه بروند. وضعيت اقتصادي هم بسيار مهم است. اين سالها وضعيت اقتصادي در جامعه مناسب نيست. شاهد هستيم كه طاقت تئاتريهاي حاضر در گروهها پايين آمده است. ميبينيم آدمهاي كمتري تاب تحمل مشكلات را دارند. افراد كمي ميخواهند ماهها در تمرينات باشند يا اساسا مشكلات زندگي روزمره ديگر اجازه چنين تحملي را به افراد نميدهد. بنابراين هنرمندان نميتوانند وقت بيشتري روي كارهايشان بگذارند. كيفيت هم پايين ميآيد. سالنهاي خصوصي هم هزينههاي سنگيني را دارند. اين روزها هزينههاي فراواني هم بر گردن كارگردانان تئاتر است. دولت در گذشته بخش اعظم مشكلات مالي را رفع ميكرد. آنها ديگر اين مسووليت را به عهده نميگيرند. اين وضعيت باعث دلهره شديدي شده است.»
نويسنده «دن كاميلو» تاكيد ميكند:«البته گروهها و كارگرداناني هم ممكن است باشند كه چنين دغدغههايي نداشته باشند. مثلا از رانت به خصوصي برخوردار باشند، يا سرمايهدار و پول قابلي پشت سرشان باشد؛ يا با روابط خاص و هزار چيز ديگر سالنهايي را در تيول و قبضه خود گرفته باشند. معدود گروههايي هم البته به صرف انرژي مضاعف خود فعال هستند و اجراهاي بيشتري را شكل ميدهند».
تداخل برنامه و كنسل شدن با وجود تبليغات
بهروز غريبپور كه اين روزها اپراي عروسكي «خيام» را اجرا ميكند يكي از كارگرداناني است كه اين سالها اجراهايش با برخي تغييرات زماني اجرا شده است. غريبپور خرداد ۱۳۹۷ درباره زمان اجراي اپراي عروسكي «عشق» اظهار كرده بود:«اميدوارم مهر يا آبان سال جاري اپراي عروسكي «عشق» را روي صحنه ببريم.» البته اين نمايش بالاخره از ۵ تا ۲۵ اسفند ۱۳۹۷ در تالار فردوسي اجرا رفت. البته اپراي عروسكي «عشق» دوباره از يكشنبه ۲۵ فروردين الي ۶ ارديبهشت در سالن فردوسي اجراهاي عموم خود را در قالب برنامه رپرتوار آغاز كرد. با اين حال در روزهاي گذشته، اطلاعيهاي از سوي بهروز غريبپور منتشر شد و در اختيار ما هم قرار گرفت. در اين اطلاعيه ميخوانيم:«با توجه به تغيير برنامه و تقارن برنامه سنگين آمادهسازي اپراي عروسكي «خيام» براي شركت در جشنواره سيبي يوي روماني و تداخل با اجراهاي پيش رو جهت اجراي مجدد اپراي عروسكي «خيام» بنابراين به اطلاع علاقهمندان ميرساند، اپراي عروسكي «عشق» تنها تا روز پنجشنبه 29 فروردين ماه روي صحنه خواهد بود. پيش از اين نيز آقاي غريبپور اعلام كرده بودند كه در ابتداي سال ۱۳۹۸ اپراي «عشق» مجددا اجرا نخواهد شد اما به منظور بزرگداشت روز عطار برنامه پيشين را مورد بازنگري قرارداده بودند و با وجود استقبال گرم و پرشور شما عزيزان به لحاظ همان تعهدات ياد شده، ادامه اجراي اپراي «عشق» را به آينده موكول ميكنيم.» در تماسي كه با گروه «آران» داشتيم موارد مطرح شده در اين بيانيه، دليل اصلي لغو اجراي اپراي «عشق» عنوان شد. از سوي ديگر سرپرست گروه تئاتر «آران» درباره اجراي اپراهاي عروسكي اين گروه در شهرهاي ديگر در سال ۱۳۹۷ عنوان كرده بود:«پيش از اين اعلام شده بود كه اپراي «خيام» به مناسبت روز خيام در ۲۸ ارديبهشت ماه در شهر نيشابور روي صحنه ميرود كه با وجود همه هماهنگيها و برنامهريزيهاي انجام شده، برگزاركنندگان اين برنامه همه چيز را مسكوت گذاشتهاند و هنوز «خيام» در نيشابور اجرا نشده است».