با افزایش حجم تعداد آثار ترجمه شده در دهه اخیر، سیاستهایی هم برای آن تعریف شد و تاحدودی خطومشی پیدا کرد. مثلا برخی مترجمان مصمم شدند سراغ آثار و نویسندگان توانایی بروند که بنا به دلالیل جغرافیاییشان یا سیاسی و اجتماعیشان هنوز شهره نشدهاند. بهعنوان نمونه نشر «نِی» در مجموعه «دورتادور دنیا» سیاستش را بر این گذاشت که توجه ویژهای بر این گونه متون داشته باشد. همچنین نشر «بیدگل» مجموعه آثاری را از این قبیل به دست انتشار گرفت.
پایگاه خبری تئاتر: اگر اهل مطالعه نمایشنامه باشید وقتی به کتابفروشی میروید، یکی از سوالات فروشنده این است: «نمایشنامه خارجی یا ایرانی؟» یا فرض کنید قرار است بین مکالمات دو نفر تئاتری، خبری از اجرای یک نمایشی داده شود، باز هم احتمالا از نخستین سوالات همین باشد «چه متنی؟ ایرانی است یا خارجی؟»
فقط هم در دایره صحبت و جهان کلام نیست، در عمل هم میبینیم. اگر قصد خرید بلیت برای تئاتری داشته باشید، هنگامی که به سایتهای خرید بلیت میروید یا در شهر میگردید و پوستر نمایشها را میبینید، با حجم انبوهی از اجراهایی مواجه خواهید شد که متن غیرایرانی دارند. به کارگیری این حجم از آثار ترجمه در روزگار ما که آثار آیینی و ملی در صحنه تئاتر جایی ندارند، روزبهروز بیشتر میشود. تئاتر در ایران با هنر شبیهخوانی به بدنه جامعه آمد. طبیعی است که نمایش تعزیهخوانی که مربوط به وقایع تاریخی و مذهبی است یا حتی نمایشهای روحوضی که در جشنهای شادی به اجرا درمیآمد و حاوی شوخی و کنایه به مسائل روز جامعه ایرانی بود، خیلی نمیتوانست جولانگاه هنرمند و نویسندهای از جهان دیگری غیر از ایران باشد. حتی در سالنهای مخصوص نمایش و اجراهای به اصطلاح حرفهای هم، آثار برگرفته از مسائل کف خیابان و دغدغههای جامعه همانروز بود. حال یا قشر بورژوا یا طبقه پرولتاریا که همین موضوع هم در کنار عامل مهم دیگری چون نبود سینما، تلویزیون و رادیو باعث حضور طیف وسیعی از مردم عادی و تماشاگران تئاتر بود. اتفاقی که امروزه کمتر میافتد و ما با مردمی زندگی میکنیم که طبق آخرین آمار و بررسیها، قریب به 80 درصد شهروندان ایرانی، تاکنون حتی یکبار هم تئاتر نرفتهاند!
اولین نمایشنامه ترجمه شده به معنای امروزی و حرفهای آن، طبق نقلی که در سال 1286 توسط «میرزا حبیب اصفهانی» شده از متنی به نام «میزانتروپ» که «گزارش مردم گریز» تعبیر شده، است. «میزانتروپ» اثری از «مولیر» نویسنده شهیر فرانسوی بوده است. پس از آن جریان ترجمه نمایشنامه در ایران آغاز شد و به مرور زمان رونق گرفت. البته گاهی با سرعت بیشتر و گاهی هم نازلتر این اتفاق میافتاد.
عواملی همچون شناخت جوامع و فرهنگهای دیگر، استفاده و تجربه از سبکهای نوین نمایشی و به مرور زمان تکنولوژی، عصر اینترنت و فضاهای مجازی؛ تاثیر و سهم بسزایی در این روند داشتند. شاید بیراه نباشد اگر بگوییم تئاتر هم، از موضوع شکستن و زدودن مرزهای جغرافیایی مستثنی نبود و در واقع گریزی جز گسترش حیطه دامنه خویش نداشت.
بهخصوص در روزگاران قدیم به استثنای افراد اندکی که تجربه سفر به کشورهای اروپایی را داشتند، عموم جامعه نمیدانستند آن سوی مرزها چه خبر است؟ مردمشان چگونه زندگی میکنند؟ مناسباتشان چیست؟ ازدواج و تولد و مرگومیرشان به چه شکل برگزار میشود؟ اصلا نامهایشان چیست و چگونه است؟ و این ناآگاهی در فرنگ هم نسبت به کشورهای دیگر وجود داشت. اما جریان ترجمه نمایشنامه، قدم بزرگی در این راه برای شناخت و درک بود.
همانگونه که توانست شناخت مردم ایران را از ملیتهای دیگر تا حد توان افزایش دهد، راهی برای صادرات این فرهنگ و زبان هم شد. زمانی که نمایشنامههای ایرانی به زبان دیگری ترجمه شدند و در کشورهای اجنبی روی صحنه رفتند. مساله قابل تاملی که کمتر به آن توجه شده است که بخش چشمگیری از نمایشنامههای کهن و جدید ما به زبانهای مختلفی در جهان ترجمه و اجرا میشوند.
شاید بتوان گفت بیشتر از جامعه، بدنه تئاتر از این رویه سود برد. زمانی که گزینههای بیشتری پیشروی یک گروه برای ساخت اثری قرار میگیرد، امکان قیاس ایجاد میشود و همینطور بستر آشنایی با سبکهای نمایشی غربی، اروپایی، آفریقایی و دیگر کشورهای آسیایی شکل میگیرد. بهعنوان مثال برخی معتقدند تا قبل از ترجمه آثار «نیل سایمون» نویسنده برجسته آمریکایی، مفهومی به نام تئاتر «اپیزودیک» در کشورهای دیگر، محلی از شناخت و اعراب نداشت.
البته هستند در بین اهالی هنر تئاتر که فلان نمایشنامه غیرایرانی را انتخاب میکنند و بدون توجه به مناسبات زمانی و مکانی آن و همچنین جنس کلام و فرمش با مخاطب ایرانی و نوع ارائه و بیانش؛ نمایش را روی صحنه میبرند و طبعا موفقیت چندانی عایدشان نمیشود. به هر حال اجرای این شکل از نمایشنامهها، جنبه افراطی هم به خود میگیرد و فارغ از اینکه از اجتماعش گسست یافته است، همذاتپنداری و ارتباطگیری تماشاگر با آن سخت میشود و شاید همین مساله یکی از عوامل مهم ریزش مخاطبان هنر تئاتر است.
یکی از آفاتی که در ترجمههای متعدد نمایشنامه تئاتر وجود دارد، برآمده از افزایش اشتیاق به سوی یادگیری زبانهای خارجه در سالهای اخیر است. البته واضح است که هرکس زبان دیگری میداند لزوما نمیتواند دست به ترجمه نمایشنامه یا فیلمنامه بزند، کما اینکه همین توهم ضربههایی را توسط برخی افراد ناآگاه یا سودجو به تئاتر و ترجمه زده است. قطعا کسی که میخواهد وارد حیطه ترجمه نمایشنامه شود، باید در وهله اول ساختمان درام و اصول مبانی نمایشنامه نویسی، دیالوگنویسی و صحنهپردازی را آموخته باشد.
با افزایش حجم تعداد آثار ترجمه شده در دهه اخیر، سیاستهایی هم برای آن تعریف شد و تاحدودی خطومشی پیدا کرد. مثلا برخی مترجمان مصمم شدند سراغ آثار و نویسندگان توانایی بروند که بنا به دلالیل جغرافیاییشان یا سیاسی و اجتماعیشان هنوز شهره نشدهاند. بهعنوان نمونه نشر «نِی» در مجموعه «دورتادور دنیا» سیاستش را بر این گذاشت که توجه ویژهای بر این گونه متون داشته باشد. همچنین نشر «بیدگل» مجموعه آثاری را از این قبیل به دست انتشار گرفت. از طرف دیگر توجه به نمایشنامههای «موضوعی» نقطه عطف دیگری بود. نشر «ماهی» مجموعهای تحت عنوان «تئاتر و تاریخ» منتشر میکند که در آن نمایشنامههایی است که برپایه واقعهای تاریخی یا درباره شخصیتی برجسته در اوراق تاریخ است. این روزها وقتی وارد کتابفروشیها میشویم در قسمت نمایشنامه در کنار آثار تالیفی با حجم انبوهی از متونی مواجه خواهیم شد که از نقاط مختلف دنیا، از نویسندگان صاحبنام یا ناشناخته ترجمه شده است.
https://teater.ir/news/20253