پایگاه خبری تئاتر: بعضی از نسل کارگردانهای موج نوی سینمای ایران هنوز داخل ایران و در حال کارکردن هستند مثل مسعود کیمیایی و داریوش مهرجویی. بعضیها از این دنیا رفتهاند مثل علی حاتمی و سهراب شهید ثالث، بعضیها هم اگرچه زندهاند اما نیستند، حالا اینکه زندهاند و نیستند دو دلیل دارد یا اینکه مهاجرت کرده و از ایران رفتهاند مثل بهرام بیضایی و امیرنادری و یک دلیل هم که مثل آقای تقوایی عملا حضور موثری ندارند. لااقل تا چندسال پیش اگر آقای تقوایی نمیتوانست فیلم بسازد به عنوان مدرس سینما کارگاه آموزشی برگزار میکرد و جوانها از وجودش بهره میگرفتند. اما الان متاسفانه چند سال است خانهنشین شده، یا خانهنشینش کردهاند و در وضعیت جسمانی خوبی هم به سر نمیبرد به هر حال این موضوع باعث تاسف است از این جهت که تقوایی حق بزرگی به گردن سینمای ایران دارد و در زمینه فیلمنامهنویسی اگر یک نفر را به عنوان انسان درجه یک بتوان مثال زد، قطعا ناصر تقوایی است. البته در کنارش بیضایی و حاتمی و دیگران هم هستند اما ناصر تقوایی از نظر تکنیکی واقعا درجه یک بود؛ مخصوصا در فیلمنامه بسیار درجه یک «ناخدا خورشید». یک استادی و تسلطی در کارهای تقوایی دیده میشد که کمتر میتوان در کار فیلمساز دیگری دید، حتی در میان همنسلهایش هم ما کمتر شاهد چنین شاهکارهایی بودیم. فقدان چنین آدمی برای سینما، مخصوصا سینمای حال حاضر ایران که در و پیکر درستی ندارد تاسفبار است و تاسفبارتر اینکه هیچکس هیچ کوششی نمیکند که او را از این وضعیت و از این مخمصهای که به طور ناخواسته در آن گرفتار شده نجات دهد؛ نه نزدیکان، نه آشنایان و نه مسئولین سینمایی. بدون اینکه بخواهم اتهام وارد کنم میگویم، مسئولین سینمایی شاید تقوایی را خانهنشین نکرده باشند اما بدشان هم نمیآید که تقوایی از دایره خارج شود و همچنان گوشهنشین بماند. جایگاه تقوایی در سینمای ایران ربطی به وضعیت امروز یا دیروزش ندارد. چیزی که در کارنامه تقوایی بسیار مهم است این است که او اصلا فیلم بد نساخته در قیاس با همنسل هایش که به دلایلی مجبورشدند فیلم بد هم بسازند، تقوایی هیچوقت این کار را انجام نداد. گرچه فیلم«ای ایران» را فیلم خوبی نمیدانم اما همان هم جنازهاش میارزد به خیلی از فیلمهای مطرح این سالها؛ بنابراین میتوان گفت شان و منزلت و جایگاه تقوایی در سینمای ایران همچنان محفوظ است و هرچه قدر جلوتر میرویم جای خالی او و بیضایی و دیگران بیشتر حس میشود. به دلیل اینکه این افراد هر چند سال یکبار یک فیلم میساختند و آن فیلم میشد معیار سینمای خوب و متعالی در سینمای ایران. تقوایی و همنسلان او سینمای متعالی را از قبل از انقلاب آغاز کردند، از دل فیلمفارسی این افراد توانستند سینمای ایران را متحول کنند و این خیلی ارزشمند است. ضمن اینکه نکته خیلی مهمتر اینکه ناصر تقوایی سازنده یکی از مهمترین، تاریخیترین، جذابترین و ماندگارترین سریالهای تاریخ تلویزیون است یعنی تا ابد الآباد که سینما و تلویزیون وجود داشته باشد سریال «دایی جان ناپلئون» جایگاه خودش را دارد، درست است که یک بخشی از موفقیت آن سریال بهخاطر داستان طنزآمیز ایرج پزشکزاد است اما به هرحال فراموش نکنیم که تقوایی توانست این رمان را تبدیل کند به یک سریال درجه یک که انگار مردم ایران موظف هستند سالی یکبار آن را ببینند. افسوس که اجازه ندادند سریال «کوچک جنگلی» را هم خودش تمام کند. نه اینکه بگویم کار بهروز افخمی خیلی بد بود، خیر آن هم بد نبود اما اگر خود تقوایی آن را ساخته بود همین تلویزیون آن را سالی یکبار به نمایش درمیآورد. چون او تواناییهایی دارد که با هیچ معیاری نمیتوان گفت آن ها را از کجا آورده؛ بخشی از آن از ناخودآگاهش نشات میگیرد و بخش دیگرش را هم از طریق سینمای کلاسیک آمریکا و اروپا یاد گرفته بود. گرچه با شرایط این روزها و حضور اسپانسرها در سینمای ایران معلوم نیست اگر تقوایی میتوانست کار کند چه اتفاقی برایش میافتاد. چون تقوایی همان زمان هم به سختی میتوانست شرایط را برای ساخت فیلمهایش فراهم کند و سرمایهگذار پیدا کند؛ همین فیلم «ناخدا خورشید» با سختی و زحمت بسیار ساخته شد یا فیلم «کاغذ بیخط» و فیلم ناتمامش «چای تلخ» که واقعا حیف شد. من فیلمنامه «چای تلخ» را بارها خواندم، آنقدر درجه یک است که اگر ساخته میشد میتوانستیم بگوییم بهترین فیلم جنگی تاریخ سینمای ایران میشد اما متاسفانه سرمایهگذار از همان ابتدا کنار کشید و به دیگران هم توصیه کرد همکاری نکنند. چون تقوایی همینجوری فیلم نمیسازد و روی جزئیات تاکید بسیاری دارد. درباره «چای تلخ» میگفت من به آنها گفتم یک جیپ عراقی میخواهم، آنها هم رفتند یک ماشین نعشکش ایران آوردند گفتند این را تبدیل به جیپ میکنیم؛ چیزی که اصلا امکانپذیر نبود و تقوایی سر همین موضوعات با تهیهکننده به مشکل خورد.