بالاخره وقتی فردی به عنوان بازیگر، حضور در نمایشی را می‌پذیرد، بیشتر از آنکه بخواهد کار خودش را بکند، باید با گروه و خواسته کارگردان هماهنگ شود و هرکجا بخواهد ساز خودش را بزند یا مخالفت کند، هم ضربه به خودش می‌زند و هم به کار.

پایگاه خبری تئاتر: عموم منتقدان و تماشاگران، شما را به عنوان بازیگری توانا و محبوب در عرصه تئاتر، سینما و تلویزیون می‌شناسند. بر همین اساس، هوادارانتان همیشه انتظار دارند شما را در نقش‌ها و نمایش‌های حرفه‌ای و ارزشمند ببینند. به بهانه حضورتان در نمایش "سه روایت از زندگی" می‌خواهیم بدانیم معمولاً معیارهای شما برای بازی در یک نمایش چیست؟ دوستی با کارگردان، آشنایی با نمایشنامه، تجربه‌های تازه در بازیگری یا ...؟


اولین و مهم‌ترین مسئله در انتخاب نمایش، متن نمایشنامه است.گاهی وقت‌ها آدم برای نخستین‌بار است با یک گروه همکاری می‌کند و نه با کارگردان آشنایی دارد و نه با بازیگران. به همین دلیل، اولین موردی که بازیگر را برای حضور در نمایش وسوسه می‌کند، متن خوب است. فکر می‌کنم وقتی با متن قوی و خوب طرف باشیم، بیش از نصف راه را رفته‌ایم. ضمن اینکه بعضی از متن‌ها و نقش‌ها آن‌قدر جذاب اند که بازیگر دوست دارد حتماً آن را کار کند. البته شاید یک بازیگر قبلاً با بعضی گروه‌ها یا کارگردان‌ها، همکاری موفقی داشته و طبیعی است در کار بعدی آن ها هم حضور پیدا کند.گرچه ممکن است کار تازه آن کارگردان از نظر مخاطبان چندان جذاب و گیرا نباشد، اما چون بازیگر پیش تر با آن کارگردان، تجربه جالبی را به لحاظ هنری و تکنیکی گذرانده، علاقه‌مند است همکاری با وی را تکرار کند. برخی کارگردان‌ها هم هستند که بازیگر با خودش فکر می‌کند، من همیشه با این شخص کار خواهم کرد، حتی اگر متن یا نقش را خیلی دوست نداشته باشم.

در مورد نمایش سیما تیرانداز،حضور شما بر چه اساسی اتفاق افتاد؟
اولین‌بار است با خانم تیرانداز و گروهشان همکاری می‌کنم. در نتیجه فکر می‌کنم مهم‌ترین معیار در کارکردن با ایشان، متن نمایشنامه بود.

به نظرتان متن خوب بر بازیِ بازیگران تاثیر خواهد داشت؟ یعنی یک بازیگر بد یا متوسط، می‌تواند از یک متن خوب، یک نقش ماندگار خلق کند؟!
(با خنده) الان منظورتان من هستم؟!

خیر، شما که جزء بازیگران خوب ما هستید، ولی دوست داریم نظرتان را در این‌باره بدانیم.
من در جایگاهی نیستم که بخواهم در مورد یک بازیگر نظر بدهم، اما حرف شما را قبول دارم؛ یعنی یک بازیگر ضعیف می‌تواند یک متن خوب یا یک نقش زیبا را خیلی ضعیف بازی کند یا فکر می‌کنم بیشتر از او، کارگردان خیلی مهم است، چون کارگردان است که بازیگر را انتخاب می‌کند. اولین هوشمندی کارگردان، انتخاب متن است و دومین مورد، انتخاب عوامل است. کارگردان می‌تواند یک متن خوب را ضعیف‌تر از آنچه هست، جلوه بدهد، یا برعکس، یک نمایشنامه ضعیف یا متوسط را خیلی بهتر جلوه بدهد.

روند همکاری با سیما تیرانداز چطور بود؟ آیا ایشان جزء آن دسته از کارگردان‌ها بودند که شما معمولاً روی دانش و تخصصشان حساب باز می‌کنید؟
خب، به گمانم خانم تیرانداز نخستین هوشمندی را در انتخاب متن داشتند. غیر از اخلاق حرفه‌ای، خانم تیرانداز در رفتار با اعضای گروه، آنچه من در کارکردن با ایشان خیلی دوست داشتم، این بود که تولید و اجرای کار، برایشان خیلی مهم بود. هیچ کجا ندیدم که بخواهد از سلیقه یا خواسته‌اش بگذرد. با همه چیز خیلی جدی برخورد می‌کرد و به کیفیت کارش اهمیت می‌داد. در واقع با اجرای نمایش، ساده‌انگارانه برخورد نمی‌کردند.

برای ایفای نقش "اینِس" در نمایش "سه روایت از زندگی"، چقدر از شیوه‌های بازیگری خودتان استفاده کردید تا همان لیلی رشیدی همیشه حرفه‌ای و محبوب را روی صحنه بیاورید و چقدر متکی به هدایت و کارگردانی خانم تیرانداز بودید؟
بالاخره وقتی فردی به عنوان بازیگر، حضور در نمایشی را می‌پذیرد، بیشتر از آنکه بخواهد کار خودش را بکند، باید با گروه و خواسته کارگردان هماهنگ شود و هرکجا بخواهد ساز خودش را بزند یا مخالفت کند، هم ضربه به خودش می‌زند و هم به کار. مگر آنکه بخواهد بر سرِ یک ایده و برداشت بحث کند و به نتیجه درست برسد.

چنین اتفاقی در طول تمرین‌های "سه روایت..." افتاد؟
بله، خانم تیرانداز به حرف‌ها و نظرات ما گوش می‌کردند، ولی من هنرپیشه‌ای متکی به کارگردان هستم، یعنی به او اعتماد می‌کنم و دلم می‌خواهد کارگردان نظراتش را به من بگوید و هم اینکه امکان دارد خیلی از ایده‌ها و برداشت‌ها، متناسب با سلیقه من نباشد یا برداشت دیگری از آن نقش داشته باشم. خیلی کم پیش می‌آید سلیقه بازیگر با کارگردان کاملاً یک‌جور باشد، اما بازیگر باید خودش را با کارگردان هماهنگ کند.

در صحنه ای از نمایش، شما به زبان فرانسه دیالوگ دارید. این بخش در متنِ اصلی خانم یاسمینا رضا بود؟
خیر. آن قطعه در متن اصلی نبود و بعداً خانم تیرانداز به متن اضافه کرد. آن جملات فرانسوی، دیالوگ نیست. در واقع یک قطعه شعر است، چون در آن صحنه که "اینِس" پارگیِ جورابش را نشان داده، از شوهرش عصبانی است و با او لجبازی می‌کند. بعد می‌خواهد عصبانیتش را با یک رفتار اغراق‌آمیز بیرون بریزد که با انتخاب خانم تیرانداز، آن تکه‌شعرِ فرانسوی در نمایش گنجانده شد و به من گفتند این را بخوان.

 

شما پیش از این، نمایشنامه "سه روایت..." را خوانده و اجراهای خارجی دیگری از آن دیده بودید. وقتی برای بازی در نقش "اینِس" دعوت شدید، این نقش و حتی داستان نمایش از چه منظری برای شما اهمیت و جذابیت داشت؟ فکر می‌کنید چنین موضوعی چقدر دغدغه مخاطب امروز ماست؟
من هیچ وقت فکر نمی‌کنم آدم باید کار را خط‌کشی و تفکیک کند؛ یعنی نه آن‌قدر دل بدهد به سلیقه تماشاگر، نه این‌قدر خودش را از تماشاگر دور کند. این برمی‌گردد به هوشمندی کارگردان که یک حد و میانه‌ای را رعایت کند. کارگردان باید در عین حال که سلیقه همه را می‌شناسد، سطحِ کیفی سلیقه و توقع مردم را هم بالا ببرد تا تماشاگر از این به بعد کارهای بهتر ببیند و عادت کند به تماشای کارهای خوب و بهتر. این وظیفه هنرمند است. هنرمند نباید برای آنکه کارش با مخاطب ارتباط برقرار کند، او را پایین ببیند یا به هوش تماشاگر مشکوک باشد و بخواهد همه چیز را به او بفهماند. این اشتباه است. گرچه ما هنرمندانی هم داریم که این‌گونه نیستند. بارها نمایش‌های خیلی خوبی دیده‌ایم که هم هنرمندان از آن لذت برده‌اند و هم مردم عادی. مثل کارهای آقای کوهستانی که نمایش‌های قابل‌دفاعی است و روی سطح سلیقه تماشاگر تاثیر می‌گذارد و انواع تماشاگران به دیدن آن ها می‌آیند و خوششان می‌آید. اگر اشتباه نکنم، نمایشنامه "سه روایت..." بعد از نمایشنامه "هنر"، جزء نوشته‌های محبوب خانم "یاسمینا رضا" است. این متن ظرایف و ریزه‌کاری‌های زیادی دارد. چندلایه است. هدف نمایشنامه تنها این نیست که یک نمایش شاد و جذاب روی صحنه بیاید و تماشاگر فقط بخندد.

فکر می‌کنم تفاوت دیدگاه و روایت‌های مختلف از یک ماجرا برای تماشاگران بیش‌تر از هر چیز جذاب است.
بله، این نمایش داستان همیشگی قضا و قدر است که نشان می‌دهد آدم ممکن است با یک اتفاق، به شیوه‌های مختلف برخورد کند، ولی همیشه هم همان اتفاق تکرار می‌شود."آنری" (رضا مولایی)، که در پرده اول خودش را در برابر "اوبر" (امیرکاوه آهنین‌جان) پایین می‌گیرد و خودش را می‌بازد، در پرده دوم هم سعی می‌کند خودش را نبازد، اما دوباره نتیجه همان است، یعنی در پایان هر پرده، همان فضای غمگین وجود دارد که در آن، "اینِس" با شوهرش لجبازی و از او دوری می‌کند و با "آنری" همدردی می‌کند. می‌داند که در رفتار شوهرش، یک بدجنسی عمدی وجود داشته است.

در ترکیب بازی‌های این نمایش، نکته جالبی وجود دارد و آن دودسته‌گی میان پُررنگ‌بودنِ نقش‌هاست؛ یعنی نقش و بازیِ شما بیش‌تر و بهتر از سایر شخصیت‌ها دیده می‌شود. تماشاگر در تمام طول سه روایت، توجه‌اش بیشتر به بازی و شخصیت شماست. فکر می‌کنید این خاصیت بازیِ شماست یا نوعِ شخصیت‌پردازی نمایشنامه‌نویس یا ...؟
شاید به نظر شما این‌طور آمده باشد. به نظرم پرداخت همه نقش‌ها یکسان است و باید این‌طور باشد، اما به هر حال تماشاگر ممکن است با یکی از نقش‌ها بیشتر ارتباط برقرار کند.

شما جزء آن دسته از بازیگرانی هستید که هنوز کارگردانی را تجربه نکرده‌اند. با وجودی که سرمایه‌ غنی و مهمی مثل استاد "داود رشیدی" را هم در کنارتان دارید، چرا تاکنون هیچ وقت به سمت کارگردانی تئاتر نرفته‌اید؟
اتفاقاً خیلی دلم می‌خواهد یک روز نمایشی را کارگردانی کنم، اما همیشه دغدغه متن داشته‌ام. دلم می‌خواهد یک متن جذاب که کارگردانی آن خیلی هم سخت نباشد، به دست بگیرم، یعنی از کارکردن روی آن وحشت‌زده نشوم. شاید به زودی این اتفاق بیفتد، چون خانم شهلا حائری لطف بزرگی در حق من کردند و یک متن را برای منِ ناشناخته ‌ای که تا حالا کارگردانی نکرده‌ام، ترجمه کردند و قصد دارم آن را کار کنم.

شما، که عقیده دارید اولین و مهم‌ترین معیار در یک کار خوب، متن آن است، آیا برای نخستین تجربه کارگردانی خودتان هم این حساسیت را در انتخاب متن داشتید؟
تلاشم را کرده‌ام تا این‌گونه باشد. متنی که برای کارگردانی انتخاب کرده‌ام، ابتدا فیلمش را دیده‌ام. بعد نمایشنامه‌اش را پیدا کردم که جزء متن‌های جدید و تازه چاپ‌شده در فرانسه است که همانجا اجرا هم شده، اما نویسنده‌اش خیلی معروف نیست. وقتی متن را خواندم، به نظرم خیلی نمایشنامه جالب و بامزه ای آمد، البته چون من ابتدا متن اصلی را به زبان فرانسه خوانده بودم و بعد قرار شد خانم حائری ترجمه کند، در آغاز تردید داشتیم که آیا شوخی‌های نمایشنامه، در ترجمه فارسی هم به همان بامزگی درمی‌آید یا نه، که خوشبختانه شوخی‌ها خوب از کار درآمدند و باید منتظر بمانیم و ببینیم در کارگردانی چگونه خواهد بود و چه زمانی این اتفاق می‌افتد.

اسم این نمایشنامه‌ بامزه چیست؟
اسم نمایشنامه هست «اسم»!