هزارتو نیازهای دراماتیک شخصیت هایش را به شکلی حرفه ای و منسجم بین پرده های مختلف فیلم توزیع نموده و داستان اصلی را با وجود چند شاخگی تا انتها همین طور زنده و بِکر نگاه می دارد. در پایان با عبور از چارچوب ساختاری و محتوایی فیلم هزارتو، می توان گفت این فیلم همچنین در برگیرنده نکات و پیام های اخلاقی مهمی درمورد خانواده و روابط فی مابین آن است.

پایگاه خبری تئاتر: دریک گشت نیم روزی، پدری پسرش را گم می کند. با ورود پلیس به ماجرا، حقایق تازه ای روشن می شود و… .

هزارتو را جدای از پرداخت ساختاری و سینمایی اش، می توان بعنوان یک کارگاه چالشی جهت بررسی مشکلات خانوادگی جامعه امروز ایران، هم در نظر گرفت. از ابتدای درام و همان دقایق آغازین پرده اول، دو موضوع و اتفاق مهم (نقطه عطف) بر جریان اصلی قصه (زندگی نگار و امیر علی) مسلط می شوند. اولین موضوع، گم شدن پسر خانواده (بردیا) و دومین آن هم برپایی میهمانی به مناسبت دریافت ویزا و مهاجرت خانواده به آمریکا است. هردو نقطه عطف به جای این که در تعقیب یکدیگر و در دو و یا نهایتا سه پرده درام جای گذاری شوند و جریان قصه را به جلو ببرند با فاصله زمانی کوتاه از هم در همان دقایق آغازین فیلم با مخاطب به اشتراک گذاشته می شوند. فرضیه دراماتیک فیلم، در حقیقت همان عنوان آن (هزارتو) است. قصه ای پر رمز و راز که با عبور از پیچیدگی های آن ، به نقاط تاریک و پنهان زندگی یک زوج (نگار و امیر علی) می رسیم. پس از این فرضیه دراماتیک، رویارویی مخاطب با شخصیت ها (بردیا، نگار، امیر علی، داریوش، بیتا و نریمان)، رابطه اشان وموقعیت های دراماتیکی که درگیر آن هستند از دیگر رویدادهای اصلی پرده اول فیلم است که فیلمساز بطور کاملا حرفه ای به آن پر داخته است.

پرده دوم اما پرده قهرمان اصلی داستان (امیر علی) است. در این پرده امیر علی (شهاب حسینی) در یک تقابل با موانع روبرویش رودررو است. اولین مانع، پنهان کاری درباب حقیقت ماجرای گُم شدن بردیا (پسر خانواده ) است که تا پایان ماجرای فیلم هم، این راز از پلیس مخفی نگاه داشته می شود .شاید برای محافظت از رازهای دیگر قهرمان درام .

نیاز دراماتیک امیر علی در این تقابل، این است که هم کودک گم شده اش پیدا شود و هم رازش (رابطه با بیتا) کماکان پنهان بماند. پی رنگ اصلی روایت گُم شدن پسربچه (بردیا) است که خانواده را تا آستانه فروپاشی هم پیش می برد. اما پی رنگ های فرعی (حوادث) دیگری نیز در این روایت مطرح اند. پی رنگ هایی که پی رنگ اصلی را کاملا تحت الشعاع خود قرار داده و درام را با خود به سمت و سوی دیگری می برند. هر کدام از این پی رنگ ها هم البته به تنهایی (سردی رابطه زن و شوهر، شکل رابطه انگلی خانواده زن، ارتباط بیتا با نگار و امیر علی، شکل رابطه کارفرمایی داریوش و بیتا و…) از بضاعت و بالقوه کافی برای تبدیل شدن به مو ضو عی تازه و درامی دیگر برخوردار هستند.

در پرده اول کُلیت حوادث و ماجراهای دراماتیک قصه متوجه امیر علی متهم اصلی (کسی که بردیا را گم کرده است) است. اما بعد آرام آرام با نزدیکی بیشتر به شخصیت ها و شکل تقابلشان با شخصیت اصلی (امیر علی) مدام گستره عناصر تشکیل دهنده درام وسیع و وسیعتر می شود. تا جایی که پرده دوم هزارتو کاملا متوجه فُرم و اندازه رابطه ها، شکل اجرای رویدادها و حواشی دراماتیک پیرامون آن، همچنین تاثیراتشان برموضوع اصلی است. اگرچه هردو نقطه عطف این روایت در همان دقایق آغازین فیلم و پرده اول، توسط مخاطب پشت سر گذاشته می شود، اما نویسنده و به تبع آن فیلمساز خط تقابل داستان را همچنان در امتداد نقاط عطف گذشته در تمام پرده دوم و ابتدای پرده سوم همچنان ادامه می دهند و این یعنی همان اهمیت به زنجیره ای که در پرداخت موفق درام های حادثه مهم و ضروری است. این شکل اجرایی در ساختار ومحتوا، ریتم را تاپایان داستان همچنان جذاب برای مخاطب نگاه خواهد داشت. اصل درام در معنا همان کشمکش است و بدون کشمکش شخصیتی وجود نخواهد داشت. همین طور که بدون شخصیت نیز ماجرا و تقابلی شکل نخواهد گرفت.

از مهم ترین شاخصه های این فیلم موفق، همان قدر می توان گفت که اساسا هزارتو نیازهای دراماتیک شخصیت هایش را به شکلی حرفه ای و منسجم بین پرده های مختلف فیلم توزیع نموده و داستان اصلی را با وجود چند شاخگی تا انتها همین طور زنده و بِکر نگاه می دارد. در پایان با عبور از چارچوب ساختاری و محتوایی فیلم هزارتو، می توان گفت این فیلم همچنین در برگیرنده نکات و پیام های اخلاقی مهمی درمورد خانواده و روابط فی مابین آن است. پیام ها و نکاتی که نمونه این همانی آن در بین زندگی های سرد، شتابزده و اشباع شده در فرهنگ کشورهای غربی (دهکده جهانی) در جامعه امروز کشور ما هم کم نیستند و با دیدن داستان هایی مشابه هزارتو؛ پرده ها کنار می روند و حقایق رُخ نشان می دهند. نمای معرف پایانی فیلم که از حال بردیا (بیهوش) داخل یک سوله کلید می خورد و به یک اکستریم لانگ شات ازموقعیت سوله (حاشیه شهر) ختم می شود شکل و بزرگی تراژدی (فروپاشی اخلاق و خانواده) را به طور کامل به مخاطب فیلم منتقل می سازد.


منبع: سینماسینما