. «جوکر» پر است از موقعیت‌های کلیشه‌ای که پشت بازی خوب واکین فینیکس پنهان شده‌اند. از ادعای اینکه آرتور پسر آقای وین است بگیرید تا آزار او در کودکی توسط مادرش، همگی در فروکاستن یک پروژه سیاسی تاثیرگذارند.

پایگاه خبری تئاتر: «جوکر» ساخته تاد فیلیپس که این روزها سروصدای زیادی به‌ پا کرده است، مانند فیلم انگل (برنده جایزه نخل طلای کن) از آن جمله فیلم‌هایی است كه داعیه نقد وضع موجود را دارند اما بدتر از اینکه ناموفق هستند، کاملا برعکس عمل می‌کنند. «جوکر» پر است از موقعیت‌های کلیشه‌ای که پشت بازی خوب واکین فینیکس پنهان شده‌اند. از ادعای اینکه آرتور پسر آقای وین است بگیرید تا آزار او در کودکی توسط مادرش، همگی در فروکاستن یک پروژه سیاسی تاثیرگذارند؛ به‌عبارت‌دیگر «جوکر» فیلم تقلیل دادن‌هاست. فیلم در ظاهر به سرمایه‌داری نقد دارد اما با جا زدن طرف به عنوان یک فرد روانی کل ادعای خود را زیر سوال برده و آن را به کلیشه‌ها فروکاسته است. برای توضیح بیشتر این عدم توانایی فیلم بیایید از منظر «سنخ‌های زندگی» از منظر نیچه به فیلم نگاه کنیم. از نظر نیچه به‌رغم اینکه شکل‌های گوناگون زندگی ممکن است، تمام این اشکال را به دو سنخ کنشگر و واکنشگر می‌توان تقسیم کرد که قابل استحاله به یکدیگر هستند. زندگی کنشگر فقط دغدغه خودش را دارد و در تلاش است تا خود را بسط دهد، همچنین ستیزه‌جوست اما معطوف به تخریب دیگری و خشونت نیست. بهترین مثال برای این نمونه بازی اتللو است که در آن مهره زدن اتفاق نمي‌افتد و مهره‌ها مدام به ديگري استحاله پيدا مي‌كنند. زندگی واکنشگر، بیش از آنکه به دنبال دغدغه خود باشد، در پی آسیب به دیگری است حتی اگر به نابودی خود منجر شود. ستیزه‌جویی این شکل از زندگی، انتقام و به بسط از طریق تخریب دیگری معطوف است. بهترین مثال این نمونه نیز بازار در نظام سرمایه‌داری است. مهم‌ترین دغدغه زندگی واکنشگرانه، جایگاه اجتماعی است و مدام در پی ثبت اجتماعی فرد است. با این توضیحات کاملا مشخص است كه فیلم «جوکر» در کدام بستر رشد می‌کند و ادعای چپ بودن آن به‌ هیچ ‌عنوان وارد نیست. «جوکر» فحاشی به سرمایه‌داری است اما چپ بودن، نقد زندگی بورژوایی و استحاله نيروهاست، نه مانند فيلم «جوكر» كه با فحاشي به سرمايه‌داري بيشتر اين حس را القا مي‌كند كه چرا در تيم مقابل نيستيم و در آرزوي بورژوا بودن مي‌سوزيم؛ به عبارت بهتر، این چپ بودن و نقد در بستر ارزیابی جلوه‌های زندگی بورژوایی بر بنیاد زندگی کنشگرانه اتفاق می‌افتد یعنی تبدیل آنچه در زندگی بورژوایی باارزش و ستایش‌آمیز است به چیزی زشت و پست. در چند قسمت فیلم به کشتار در مترو توسط مردم با اشاراتی تحسین‌آمیز روبه‌روییم که بیشتر به پولدار بودن آن سه جواني كه در مترو به قتل رساند، اشاره می‌شد. وقتی جلوتر می‌رویم آن عصیانگری و اعتراضات مردم کارکرد خود را از دست داده است و از درون تهی شده است چون در این چارچوب دقیقا از سنخ زندگی واکنشگر است یعنی همان بازار رقابتی در جهت حذف دیگری برای رسیدن به همان جایگاه اجتماعی. اسلاوی ژیژک در جایی از تحلیل خود درباره فیلم، عدم تبدیل فوران خشم به پروژه سیاسی را خاستگاه نیهیلیستی آن می‌داند. نیچه هیچ‌انگاری را روح انتقام معرفی می‌کند که دقیقا از جنس نیروی واکنشگر ناشی می‌شود. جامعه نه کثرتی از افراد بلکه ستیز این سنخ‌های زندگی است. در جامعه فیلم «جوکر» استحاله‌ای اتفاق نمی‌افتد بلکه با همین رشد زندگی واکنشگر روبه‌روییم که مساله مبارزه با سرمایه‌داری را به همان دغدغه جایگاه اجتماعی فرو می‌کاهد.