سی‌وسه‌پل، زنده رود و پرندگان مهاجر در قاب جا خوش می‌کنند و بعد، حدیث اصغر الواری نازل می‌شود: «آپاراتچی قلب سینماست، اصلاً خود سینماست.»

پایگاه خبری تئاتر: مستند «سینما چهارباغ» ساخته علیرضا منصوری، یکی از فیلم‌هایی است که به نمایندگی از اصفهان در سیزدهمین جشنواره سینما حقیقت حضور داشت و اکنون، به مدد برنامه اکران فیلم‌های منتخب این جشنواره در استان‌ها، در زادگاهش به نمایش درآمد.

فیلم، دربارۀ اصغر الواری است؛ مردی که در محاصرۀ عکس‌های سینمای کلاسیک ایران و جهان، در اتاق کوچک آپارات «سینما چهارباغ»، عاشقی می‌کند؛ فیلم‌های جدید بی سر و ته را دوست ندارد، الفبای انگلیسی را از تیتراژ فیلم‌ها آموخته، بعضِ پدر و مادرش روی سینما شناخت دارد و به این خاطر که جانباز شیمیایی جنگ است، یک شهادت از خدا طلب دارد.

او معتقد است که سینما و مسجد هر دو فرهنگ سازند اما چنین فکر بلندی نیز مانع از آن نمی‌شود که پس از تحویل سینما چهارباغ از بنیاد شهید به حوزه هنری و بعد از  تبدیل آن به پردیس سینمایی، الواری آپاراتچی بماند.

 کارگر سینما، بعدازآن اتفاقی که برای همه خوشایند تلقی می‌شد، می‌شود نظافتچیِ سینما و سرویس‌های بهداشتی‌اش! به همان بی‌قاعدگی که تیمساری بشود سرجوخه.

ریۀ رنجور این جانباز، پس از مدتی عفونت می‌کند و روی تخت بیمارستان، طلبش را از خدا می‌گیرد تا مستند «سینما چهارباغ»، با مرگ تراژیک این کارگر سینما تمام شود و تیتراژ، برای معرفی عوامل بنویسد: «سینما چهارباغ، با زندگی و مرگِ اصغر الواری»

 پس از اکران مستند «سینما چهارباغ»، هامون شیرازی، منتقد و علیرضا منصوری، کارگردان این مستند که برای حضور در نشست اکران و نقد این فیلم، شامگاه ۲۸ آذر به پردیس سینمایی سیتی سنتر آمده بودند، دقایقی را به گفت‌وگو درباره فیلم پرداختند.

 شیرازی، با بیان اینکه حکایت اصغر الواری و سینمای اصفهان، حکایت انار ترک‌خورده است، گفت: او جزئی از خاطره جمعی ماست که سال‌ها در سینما قدس نیز کار می‌کرد و خوشحالم فیلمی ساخته‌شده تا مخاطبان، اصغر الواری را همان‌طور که هست ببینند.

این منتقد، از کارگردان مستند خواست تا درباره انتخاب سوژه‌اش صحبت کند و علیرضا منصوریان اظهار کرد: تابستان سال ۱۳۹۳ برای اولین بار اصغر الواری را دیدم و گویی توتوی فیلم «سینما پارادیزو» را دیده باشم. اولین سؤالم این بود که چرا هیچ‌کس درباره او فیلمی نساخته چون سوژه جذابی بود اما با اینکه داستانی جز عشق وافرش به سینما نداشتیم، جلو رفتیم و کار شکل گرفت.

وی ادامه داد: فیلم در سه مقطع انجام شد؛ در مرحله اول بدون پژوهش و با دوربین جلو رفتیم، در مرحله دوم که ۱۰ ماه بین آن فاصله افتاد پژوهش کردیم و چون ماجرای حقوقی واگذاری سینما چهارباغ از بنیاد شهید به حوزه هنری پیش‌آمده بود، آن را دستمایه فیلم قرار دادیم تا اینکه بازنشستگی یا به‌نوعی اخراج اصغر الواری رخ داد. در مرحله تدوین بودیم و کار رو به اتمام بود که خبر رسید اصغر الواری فوت کرده و به همین دلیل مجبور شدیم کل تدوین را عوض کنیم.

شیرازی پرسید: آقای الواری از خاطرات سینما قدس هم ‌صحبت کرد؟ و منصوریان پاسخ داد: بله اما چون با دست‌خالی و با یک تیم دو نفره کار را انجام می‌دادیم نتوانستیم از بسیاری راش‌ها به خاطر صدای بدشان استفاده کنیم و سعی کردیم کل داستان را با تکیه‌بر بخش‌های باکیفیت‌تر بسازیم.

منصوری درباره اتفاقات ناخوشایندی که به‌تازگی برای این فیلم رخ‌داده نیز گفت: طبق اطلاعاتی که به من رسیده، مدیر امور سینمایی وقت حوزه هنری اصفهان شکایت کرده و به همین دلیل فیلم از سایت سینما تیکت حذف شد اما به همت دوستان در اصفهان برگشت تا مخاطبان بتوانند امشب این فیلم را تماشا کنند. نمی‌دانم بعدها چه داستان‌هایی با حوزه هنری خواهم داشت اما به‌هرحال من فیلمم را بدون ملاحظه‌کاری می‌سازم.

شیرازی، با بیان اینکه متأسفانه در دوره‌ای به خاطر تغییر مدیریت سینماها افرادی که عقبۀ سینمای دهه پنجاه و چهل را داشتند با ناراحتی سینماها را ترک کردند، خاطرنشان کرد: آپاراتچی شدن در سینما سلسله مراتبی دارد که نخستین آن نظافتچی بودن است و اینکه به فردی بگویند از قله به کف بیا، قطعاً برایش ناگوار است؛ چنان‌که برای اصغر الواری و خیلی از هم‌قطارانش بود اما مدیر وقت حوزه هنری اصفهان که برای سینمای اصفهان زحمت‌کشیده، باید بداند وقتی چیزی واقعیت عینی است باید با آن طی کنیم.

عقیل قیومی، دیگر منتقد حاضر در جمع نیز خطاب به همگان گفت: سینمای مستند حتی اگر ساختار خوبی هم نداشته باشد به دانسته‌ها و تجربه زیسته ما اضافه می‌کند اما من به کارگردان «سینما چهارباغ» تبریک می‌گویم چراکه سطح سینمای مستند اصفهان را چند پله بالا برد. همیشه در هنر و تجربه با شخصیت‌هایی آشنا می‌شدیم که ربطی به اصفهان نداشتند اما این فیلم اصغر الواری را که بارها در چهارباغ ملاقاتش کرده بودیم به‌عنوان یک شخصیت به ما معرفی کرد.

وی ادامه داد: با ذهن خالی به تماشای فیلم نشستم و بر اساس عنوان فکر می‌کردم تاریخ مصوری از سینماهای چهارباغ باشد اما فیلم فراتر از نام خود بود و با وجود اینکه به سمت سانتی مانتال نرفت احساسات مخاطب را تحریک کرد. ای کاش نام دیگری برای آن انتخاب می‌شد چون فکر می‌کنم این مستند سینما پارادیزوی اصفهان بود.

منصوری در پاسخ به این اظهارات گفت: یقیناً نام «سینما چهارباغ» را به خاطر فیلم «سینما پارادیزو» انتخاب کردم، چون آن فیلم نیز دربارۀ توتوی سینما پارادیزوست نه خود آن و برای اینکه به این موضوع ارجاع بدهم، در بخشی از فیلم، آقای الواری برای همکارش قصه این فیلم را تعریف می‌کند.