فیلم «جاندار» که به تازگی نمایش خود را در سینماهای کشور آغاز کرده، داستان خانوادهایست که درگیر پدیده قصاص میشود؛ اما این معضل همه داستان نیست چرا که نوع مواجهه آدمهای قصه در این فیلم مساله است، آدمهایی که حالا دیگر نقش بازی نمیکنند و خود واقعیشان را به تصویر میکشند.
پایگاه خبری تئاتر: فیلم سینمایی جاندار نخستین تجربه کارگردانان جوان سینمای ایران یعنی حسین امیری دوماری و پدرام امیری است که سال گذشته برای نخستین بار در سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر رونمایی شد و اتفاقا مورد استقبال برخی از منتقدان سینما نیز قرار گرفت و حتی در بخش نگاه نو جشنواره نیز نامزد بهترین فیلم شد.
جاندار درواقع با صحنههای اغراق شده یک عروسی شروع میشود. خانوادهای از طبقه متوسط در تب و تاب است تا میزبانی خوب برای مهمانان خویش باشد و در پذیرایی از آنان سنگ تمام بگذارد؛ میزبانان که خانواده عروس هستند (مادر و برادران و پدر خانواده) در انتظار رسیدن شام هستند، شامی که سفارش داده اند اما طول کشیده است. آرامش قبل از طوفان کم کم تمام و این انتظار طولانی می شود، به صورتی که میهمانان شروع به ترک مجلس می کنند و این اولین جرقه برای بیننده است که اتفاقات ناخوشانیدی در حال وقوع است. کمی طول می کشد تا غذا می رسد اما با چند آدم شرور که ظاهرا برادر خواستگار سابق عروس با آنان است و قصدی جز برهم زدن مراسم ندارند.
کم کم درگیری شروع می شود؛ دیگ غذای میهمانان توسط یکی از این اشرار به حیاط انداخته شده و در کف حیاط پخش می شود و این جرقه ای از درگیری شدیدتری است که در نهایت باعث می شود که برادر عروس باعث مرگ برادر خواستگار سابق شود. همه چیز به هم می ریزد، بردار عروس متواری می شود و همه از شرارت، خشم و کینه خواستگار سابق با بازی جواد عزتی حرف می زنند.
تا اینجای داستان همه چیز تکراری و شبیه به دیگر روایت هایی از این دست (ملودرام هایی با محوریت قصاص) است اما فیلم شروع به رفتن به لایحههای عمیق تری می کند و اولین شوک را اینگونه وارد می سازد که یاسر که حالا اولیای دم است، شرط رضایت را طلاق دختر خانواده اسماء (با بازی باران کوثری) از همسرش و ازدواج با وی اعلام می کند. خانواده هایی که هیچ حرف مشترکی باهم نداشتند حالا برای گرفتن رضایت دنبال خانواده یاسر می افتند؛ موضوعی که تلخ است و عذاب آور. ضربه بعدی زمانی است که اسماء اعلام می دارد که باردار است و یاسر شرط سقط جنین را پیش رویش می گذارد و تنها امید بیننده را برای کوتاه آمدن و پایان مخمصه در ناامیدی فرو می برد. شوک داستان حتی اینجا هم تمام نمی شود و در جایی دیگر در میانه فیلم یقه وجدان بیننده را می گیرد و او را برای هر قضاوتی فلج می سازد. در حقیقت اسما و برادر کوچک فرزندان همسر دومی هستند که فوت شده و حالا مادری که در تقلا برای نجات پسرش است (دو پسر بزرگ خانواده که یکی مرتکب قتل شده، فرزندان همسر اول با بازی فاطمه معتمد آریا هستند) به فرق گذاشتن بین فرزندان و ترجیح فرزند خودی می شود؛ اتهاماتی هم به پدر وارد می شود و این میانه شاید اوست که از همه بیشتر آماج تحقیر است و مسبب وضعیت. پدری که خودشو تصمیمات گذشته اش باعث ایجاد این شرایط و تنش است و از طرفی کاره ای نیست. هرچه فیلم جلوتر می رود و حقایق یکی پس از دیگری چهره تلخ خود را به نمایش می گذارند در می یابیم که چقدر آن خانواده خوشبختی که در سکانس ابتدایی و در فضای عروسی با آن مواجه شدیم؛ غیرواقعی، بدبخت و شکننده است.
فیلم بازیگران خوبی را برای روایتش انتخاب کرده و فیلمساز برای موفقیت از تجربه بازیگری توانمندان سینمای ایران بهره گرفته است. نام هایی چون فاطمه معتمدآریا، حامد بهداد، باران کوثری، مسعود کرامتی، جواد عزتی و علی شادمان بازیگران اصلی داستان هستند که هرکدام در جایگاه خود و با توجه به نقش، سن و تجربهشان بر داستان سوار و مسلط هستند.
صحنه ای که اسماء برای التماس به سراغ برادر مقتول، یاسر، می رود و او با نگاه ها و حالت های مشمئز کننده اش رفتار می کند، غذا می خورد و می گوید که باید بچه اش را سقط کند؛ و سکانس دیگری که یاسر به خانه خانواده اسما می آید در حالی که برادر کوچک خانواده (با بازی علی شادمان) برای کاهش تنش در زیرزمین حبس شده است را می تواند جزو سکانس های خوب و بازی های درخشان بازیگران جاندار در نظر گرفت.
جواد عزتی یکی از بازیگران توانمند سینمای ایران است که برخلاف بسیاری از همکارانش (اگرچه در کارنامه، فیلم های کمدی نچندان برجسته ای هم دارد) نشان داده است که چه در آثار خوب کمدی و چه در آثار جدی و دغدغه مند، بازی قابل قبول و باورپذیری دارد. عزتی در جاندار (همانند دیگر فیلم جدی اش درجشنواره سی و هفتم، فیلم ماجرای نیم روز رد خون)، در یک نقش جدی و سیاه بازی می کند؛ سیاه بدان معنا که شخصیتی منفی دارد که مطلوب بینده نیست، بدمن، بسیار منفور و کریه است؛ اما همین قدرت عزتی در بازیگری کمک می کند تا مخاطب با داستان همراه شود، حالش از شخصیت یاسر بهم بخورد و این یکی از مهمترین نقاط قوت برای یک بازیگر است که تا بدین اندازه مخاطب را با خود همراه می سازد.
از سوی دیگر ضعف های فیلمنامه باعث شده تا داستان و روایت دچار اطاله شده و در نیمه دوم فیلم بیننده را خسته کند. از برخی صحنه ها می شد (مثلا سکانس های مرتبط با استمرار کشمش های خانوادگی) فاکتور گرفت یا آنها را خلاصه کرد و حرف را کوتاه تر گفت در صورتی که به نظر می رسد فیلم در برخی سکانس ها بی دلیل به دنبال وقت کشی است.
یکی از مهمترین ایرادات و انتقاداتی که به این فیلم به صورت جزئی و به سینمای امروز ایران در حالت کلی وارد می شود سوژه کلیشه شده ای به نام قصاص است. قصاص یکی از سوژه هایی است که به ویژه در دهه ۹۰ در داستان ها، روایت ها و فیلم های متعددی به آن پرداخته شده است. اما نکته اینجاست که این فیلم از قصاص نه به عنوان هدف که به عنوان وسیله استفاده می کند. این بدان معناست که قصاص در این فیلم وسیله ای می شود که با استفاده از آن به عنوان جرقه در داستان، انفجاری رخ می دهد و شخصیت ها وجوه پنهان و زوایای تاریک خود را بیرون می ریزند آدم هایی که در ابتدا شخصیت های همدل و خانواده دوست و گرم به نظر می رسیدند حالا چنان عوض می شوند که بیننده در بهت فرو می رود.
پایان باز هم یکی دیگر از تکرار مکررات سینمای ایران پس از سینما اصغر فرهادی شده است و اگرچه فرهادی به خوبی توان بیرون کشیدن ابهام از دل حقیقت را در پایان هایش به کار می بندد، فضاسازی برای آن می کند و این شیوه را به عنوان امضای اثر با خویش دارد اما تلاش دیگران برای تکرار تجارب موفق وی باعث ایجاد یک شیوه یکسان و تکرار و کلیشه ای برای موضوعات حساس شده است که لزوما می تواند چنین نباشد. در نهایت برای جذابیت و الگوبرداری از یک امضای موفق (پایان های باز فرهادی) یا واگذاری نتیجه گیری به مخاطب برای فارغ شدن از تلاش در این راستا، جاندار هم با یک پایان باز تمام می شود. پایان بازی که شاید هیچ پایان بسته ای نمی توانست آن را این گونه ناموزن سازد. البته که برخی این پایان را شایسته دیده و با توجه به حساسیت های موضوع برای نتیجه گیری از داستان، دست فیلمساز را برای پایان بسته، بسته دیده اند. به همین دلیل پایان فیلم باز است و اگرچه همه چیز به نفع اعدام قاتل چیده شده است اما ما نمی دانیم که در انتها پسر خانواده اعدام می شود یا نه.
در نهایت باید گفت که جاندار به رغم کاستی ها، با توجه به این موضوع که اولین ساخته دو کارگردان و سازنده جوانش محسوب می شود، قابل تمجید است و امید آن را می دهد که این کارگردانان بتوانند در مسیر رشد خود و در آینده آثار بهتری را برای سینمای ایران تولید کنند.
https://teater.ir/news/25020