علي حاج ملاعلي نامش كمتر در خبرهاي تئاتري شنيده ميشود هرچند پيش از تعطيلي سالن اداره تئاتر نمايشي را آنجا كارگرداني كرده بود، اما نامش بيشتر با پژوهش و تدريس گره خورده است. او با درجه علمي دكترا بيشتر وقتش را به نوشتن كتاب سپري كرده است. دو سال پيش كتاب بداهه در بازيگري را در انتشارات سمت به چاپ رساند و اخيرا در حوزه نمايشنامهنويسي كتابي تازه به بازار عرضه كرده است. شگردهاي نمايشنامهنويسي عنوان كتابي است كه نشر ساقي منتشر كرده و در كمبود كتابهاي آموزش نويسندگي در حوزه تئاتر، اثري بومي در اختيار دانشجويان قرار داده است. كتاب آقاي ملاعلي بسيار وامدار سنت ارسطويي است و در آن با تكيه بر مفاهيمي چون شخصيت، طرح و انديشه روشهايي را به هنرجويان ميآموزد تا بتوانند از دل ايدههاي خود درام شخصيشان را بيافرينند. با اينكه سنتهاي نمايشنامه و نوشتارش در كتاب مورد احترام قرار گرفته، اما نويسنده به فكر طرفداران اشكال مدرن و پستمدرن هم بوده است. نتيجه آنكه كتاب منبع خوبي براي قياس ميان انواع نوشتار هم شده است. به همين بهانه گفتوگويي با علي حاج ملاعلي ترتيب دادهايم تا بيشتر درباره كتابش بدانيم.
در بازار نشر خارجي كتاب موضوع آموزش نمايشنامهنويسي زياد و متنوع است؛ اما در ايران جز دو، سه كتاب كه تقريبا همگي قديمي به حساب ميآيند، كتابي وجود نداشت. به نظرت علت اين عدم تمايل به نشر كتاب با موضوع آموزش نمايشنامهنويسي در چه بود؟
به نظرم اين موضوع به خواست بازار و مخاطبان اين دست كتابها ارتباط دارد. اگر دقت كنيم آثار مرتبط با موضوع فيلمنامهنويسي موجود در بازار ايران كه بيشتر هم ترجمهاند با چنين مشكلي مواجه نيستند. فكر ميكنم چندين جلد كتاب درباره ديالوگنويسي يا موضوعهاي ديگر مرتبط با نگارش فيلمنامه در كتابفروشيها موجود است. معنياش اين است كه استقبال و خواست وجود دارد و عناويني از اين دست فروش خوبي دارند. اما در مورد نمايشنامهنويسي يا خاصه تئاتر، تعداد مخاطبان حوزه و خريداران اين دست كتابها اندك هستند. به همين دليل ناشران و مترجمان چندان علاقهاي به فعاليت جدي در زمينه مورد نظر ندارند.
در غرب كارگردانان تئاتري عموما تمايل خوبي به نوشتن كتاب كارگرداني بر اساس متدولوژي شخصي دارند، از بروك گرفته تا گروتفسكي و همين اواخر استروماير؛ اما اين ميل در نمايشنامهنويسان نيست و عموما كتابهاي آموزشي را اساتيد دانشگاهي نوشتهاند. چرا اين بيميلي در مورد نمايشنامهنويسان وجود دارد؟ حتي در ايران هم با وجود اقيانوسي از كارگاههاي رنگارنگ با حضور نمايشنامهنويسان مشهور، اما كسي دست به قلم نشده است.
افرادي مانند گروتفسكي و استروماير نظريهپردازان چيستي تئاتر يا كارگرداني هستند، بنابراين وقتي قرار بر ارايه مطلبي باشد، بايد ايده مد نظرشان درباره كارگرداني را تئوريزه كنند. در مورد همين كارگردانان هم نظريهپردازاني داريم كه عملكردشان را روششناسي و سبكشناسي كردهاند. در زمينه نمايشنامهنويسي هم سارا رول را داريم كه ايدههايش را درباره نمايشنامهنويسي ارايه داده است.
برگزاري كارگاههاي متعدد از سوي نمايشنامهنويسان توانمند هم به نظرم تا حدي به همان خواست بازار بازميگردد. يعني بالاخره اگر يونان باستان را هم الگو بدانيم، ارسطو «فن شعر» مينويسد و سوفكل نمايشنامه. سوفكل نه كتابي درباره نمايشنامهنويسي دارد و نه كارگاهي در اين زمينه برگزار ميكند، اين وظيفه پژوهشگر و تئوريسين است كه به بررسي ساختارها بپردازد. از طرفي مخاطب تصور ميكند اگر نزد يك فرد مشهور چيزي در زمينه نوشتن يا بازيگري آموزش ببيند، لابد ارتباط عجيبي پيش ميآيد و او به صورت خودكار به نويسنده يا بازيگر تبديل ميشود. افراد مشهور انواع و اقسام كارگاهها را برگزار ميكنند، بنابراين اگر همه چيز قرار بود به همين شكل پيش برود، امروز نبايد در ايران با بحران مولف و نمايشنامهنويسي مواجه ميشديم. اينها فقط چرخه پستمدرنيِ بازار را خوب چرخاندهاند. در مورد هنرمندان الگو، مثلا اگر بهرام بيضايي را مد نظر بگيريم، او با آثارش آموزش ميدهد. شما با خواندن نمايشنامههاي آقاي بيضايي در زمينه ادامه دادن سنت نمايشي و نوشتن نمايشنامه نكات زيادي ياد ميگيريد.
كتاب شما با عنوان شگردها منتشر شده و اشاره به يك گام پيشتر بودن از مفهوم نمايشنامهنويسي دارد. يعني قصد نداريد از ابتدا به ساكن ماجرا حرف بزنيد. چرا چنين رويكردي انتخاب كرديد؟
همينطور است؛ شگردها يك گام از آموزش مبتدي و اوليه نمايشنامهنويسي جلوتر است. فرضم بر اين بوده كه خواننده كليتي درباره نمايشنامهنويسي ميداند و فقط بايد فنون، شگردها و تمهيدات را ياد بگيرد. تحقيقي انجام دادم و متوجه شدم كتابهاي موجود از صفر شروع كردهاند. بيشتر ميخواستم اين كتاب در نقش كاملكننده آن مباحث اوليه عمل كند. به همين دليل تلاش كردم در ساختاردهي و دستهبنديها چيزهايي ارايه كنم كه در كمتر كتابي وجود داشته باشد. يكي از مشكلات ما تكرار است و انواع و اقسام كتابها يك موضوع و مفهوم را با دايره واژگان متفاوت توضيح ميدهند، تلاش كردم چنين روشي نداشته باشم و تكرار نكنم.
وجه روايي كتاب جذاب است. مدام خواننده را به عنوان يك مخاطب منفرد خطاب ميكنيد و از او ميخواهيد به پيشنهاد شما فكر كند. اين ايده نوشتاري از كجا ميآيد؟
واقعيت اين است كه به گفتوگو قائل هستم و اعتقاد ندارم اصل هر چيز نزد من وجود دارد كه بايد آن را به ديگران منتقل كنم. من خواننده را به مطالعه و فكر دعوت ميكنم، حالا يا از من ميپذيرد يا نميپذيرد. شايد اين از مبحث آموزشي ميآيد كه طي پانزده سال اخير با آن درگير بودم. تصور ميكنم اگر مطالب آموزشي به روش صميمانهتر ارايه شوند، خواننده بهتر ميپذيرد. قبلا ميگفتند پژوهشگر بايد به عنوان ناظر بيروني پديده را مطالعه كند ولي در رويكردهاي تازهتر مقاله نويسي و پژوهش اين رويكرد تا حدي مورد انتقاد قرار گرفته و زيرمجموعه رويكردهاي پديدارشناختي قرار گرفته است. يعني پژوهشگر، نويسنده يا مولف خودش را پنهان نميكند و ميگويد اين نظر شخصي او است كه بيان ميشود. من هم جاي آنكه ناظر بيروني باشم، سعي كردم خودم را در دل موقعيت قرار دهم و با خواننده گفتوگو كنم.
ملاكتان براي انتخاب نمونهها در كتاب چه بود؟ صرفا شهرت نمايشنامه و در دسترس بودن؟
در بخش انتخاب نمايشنامهها سراغ آثار الگو رفتم و نمونههاي سرنمون و مثالزدني را مدنظر قرار دادم. به نظرم اين كاري است كه هر كس ديگري انجام ميداد. اينها آثاري هستند كه به نظر ميرسد هر خواننده ايراني بايد تاكنون مطالعه كرده باشد. البته نمايشنامههاي ديگري را مدنظر داشتم اما متاسفانه ترجمه نشده بود. در سوي ديگر، اين آثار معيار در گفتوگوهاي آكادميك و اقتباسها حضور زنده دارند و به قولي آثار مرده نيستند.
با توجه به اينكه كتاب تاليفي است شايد اين ايده به ذهن مخاطب بيايد كه چرا سهم نمايشنامهنويسان ايراني در كتاب صفر است. نمايشنامهنويسي ايراني فاقد شگرد است؟
اگر ما به اين دواليسم نوشتن نمايشنامه به شيوه ايراني و خارجي قائل باشيم، همچنين اگر به درستي بپذيريم كه نمايشنامه از غرب آمده و آنها به موضوع مسلطتر هستند، عقبه تاريخي دارند و در گفتمان فرهنگيشان وجود دارد، آثارشان هم تا حدي قابليت گفتوگوي بيشتر دارد. آثار غربي را انتخاب كردم چون وقتي قرار باشد نمايشنامههاي نويسندگان ايراني كه با استفاده از شيوههاي نگارش غربي مينويسند را مدنظر قرار دهيم، چه بهتر كه به نمونههاي اصلي مراجعه كنيم. ما ميتوانيم شگردهاي به كار رفته در نمايشنامههاي ايراني را به راحتي با فنون موجود خارجي پيوند دهيم.
به نظرت با خواندن كتاب، يك هنرجوي نمايشنامهنويسي به چه ميزان سطح كيفي نوشتارش افزايش مييابد؟
نوشتن اين كتاب از خلال گفتوگو با دانشجويان به ذهنم رسيد. تعداد زيادي از دانشجويان ميگفتند ما كتاب آموزش نمايشنامهنويسي ميخوانيم ولي نيازمان برطرف نميشود، وقتي با آنها درباره دغدغههايشان صحبت ميكردم، به نتيجه ميرسيدم تمرينها و مثالها درك درستي به دست ميدهند ولي در نهايت وقتي قرار است دانشجو خودش قلم به دست بگيرد و ساختمان يك نمايشنامه را بنا كند، نميداند چه شگردها و امكاناتي براي شروع و پايان متن در اختيار دارد. تلاش كردم جعبه ابزاري در اختيار دانشجو قرار دهم كه بداند براي شخصيتپردازي يا شروع و پايان چه امكاناتي در اختيار دارد. حتي اگر ميخواهد كار خلاقه انجام دهد، نمونههاي متعدد به كار رفته در نمايشنامههاي ديگر در اختيارش هست و او متوجه ميشود چطور آنها را به هم بريزد و طرحي نو دراندازد. شناخت ابزارها و شگردهاي نمايشنامهنويسي خواننده كتاب را به فن نگارش حوزه تخصصياش مسلح و آگاه ميكند.
توقع شخص خودم وجود چند تمرين براي ارتقا و محك خواننده بود، همانند بسياري از كتابهاي آموزشي از اين دست. چرا در كتاب بخشي به عنوان تمرين در نظر نگرفتيد؟
به هرحال يك نظري دارم و معتقدم كتابهاي سراسر تمرين مسائلي دارد. يك اينكه بيشتر براي اساتيد و مدرسان خوب است كه بتوانند تمرينها را در گفتمان كلاس درسي مطرح كنند. واقعيت اين است كه چنين تمرينهايي بيشتر به كار گذر زمان كلاس درس ميآيد، بارها با دانشجويان مواجه شدهام كه بيان ميكردند اصلا حوصله ندارند تمرينهاي ابتدايي در منزل را انجام دهند. به نظرم اينگونه تمرينها به كار خواننده كتاب نميآيد و دانشجو بهتر است با نوشتن و بازنويسي مدام تمرين كند. حداقل من كه چنين رويكردي دارم. معتقد نيستم كه تمام شگردهاي نمايشنامهنويسي را به صورت جامع و كامل در اين كتاب مطرح كردهام. فقط ميدانستم جاي چنين كتابي در ايران خالي بود و همانطور كه گفتم اميد دارم كتاب خوانده شود و عدهاي به نقد و بررسياش بپردازند. جاي تعريف و تمجيدهاي بيحاصل شگردشناسي كنيم و ببينيم نويسندگان چه فنوني به كار بردهاند. ادعا ندارم كتاب كاملترين است فقط اميدوارم براي خواننده مفيد باشد و اگر عمري باقي باشد نسخههاي ديگري را هم ارايه ميكنم.
منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: احسان زيورعالم