کیمیایی قهرمان لجباز و یکدندهای شناخته میشد که با بیاعتنایی کامل به نظریات منتقدان، سرسختانه فیلم خودش را میساخت، ولی متأثر از شکست آثارش و فشارهای پیرامونی با آغاز دوره جدید کاری سعی کرد تا طرحی نو دراندازد و اقتضائات نوظهور را در شیوه فیلمسازی خود دخالت دهد.
پایگاه خبری تئاتر: در وادی سینما نیز مانند همه اکناف منشور زندگی تنها بخشی از موفقیت تابع تفکر و نبوغ بوده و بخش عمدهای حاصل دستبهدستشدن اقبال و شرایط است، اغلب عواملی که باعث شدند تا در دهه 70 «فیلمِ مسعود کیمیایی» که زمانی طرفداران عمده سینما را مسحور خود میکرد، فاقد جذابیت و کارایی شود، به دسته دوم تعلق دارد؛ شاید مهمترین عامل، تحولات جامعه ایران بود که در دوران جدید با خشم به گذشته مینگریست و برای خروج از انجماد، هر آنچه را که مربوط به گذشته بود، پس میزد.
نسل برآمده آن روزگار آزادیخواهی را متضاد آرمانخواهی تلقی میکرد و این آشفتهبازار لاجرم «آرمانِ کیمیایی» را از سکه انداخت؛ چنانکه «قهرمانِ کیمیایی» نیز پیش از آن تابع سیاست سینمایی دهه 60 رنگوروباخته بود. در نتیجه عدم توفیق «گروهبان» و «ردپای گرگ»، سینمای کیمیایی را از پشتوانه عمومی خالی کرد و بستر مساعدی فراهم آورد تا عامل تخریبگر بعدی وارد گود شود. فیلم «تجارت» بزنگاهی بود که زیر اَخیه کشیدن کیمیایی را قبحزدایی کرد، گویی کینهها و عداوتها نسبت به او در کمین چنین فرصتی بودند تا مکنونات خود را بیرون بریزند.
دعوای سردسته محفل منتقدان آن روزگار برسر فیلمنامه «دندان مار» همچنان داغ بود و دلخوری جمعی دیگر بابت بیاعتناییها و تحویلنگرفتنهای کیمیایی آش زیرضرببردنش را چنان شور کرد که نزد برخی کیمیایی تا حد یک «بی- مووی»ساز الکی بزرگشده از چشم افتاد. از آن پس نقد مغرضانه و نیشگون علیه کیمیایی باب شد و گویی نقد هر فیلمش با شابلون تاختن به کهنگی مضامین و دمُدهشدن رفاقت و عشق و انتقام از پیش نوشته شده است.
کیمیایی قهرمان لجباز و یکدندهای شناخته میشد که با بیاعتنایی کامل به نظریات منتقدان، سرسختانه فیلم خودش را میساخت، ولی متأثر از شکست آثارش و فشارهای پیرامونی با آغاز دوره جدید کاری سعی کرد تا طرحی نو دراندازد و اقتضائات نوظهور را در شیوه فیلمسازی خود دخالت دهد. اما بلاتکلیفی کیمیایی در اتخاذ رویه جدید برای فیلمهایش نیز در زمان بدی صورت گرفت؛ چراکه اساسا سینمای ایران در نیمه اول دهه 70 به حد کافی سردرگم بود که کیمیایی در رساندن کشتی بهگلنشستهاش به ساحل نجات سردرگمتر شده و درگیر مشکلاتی شود که تا به امروز هم با آنها دست به گریبان است.
از جمله تندادن به بازیهای رسانهای که ضرب شستش را در پروندهسازی علیه خودش چشید. حواشی زرد سفرش به کانادا و تیترهایی که خبر از ساخت فیلمش با حضور ایوان مک گرگور میداد، بیش از آنکه به احیای جایگاهش منجر شود مایه ریشخند سربازهای جمعه شد. کیمیایی با آزمونوخطا، راهحلهای متفاوتتری را نیز آزمود، به سراغ سوژههای بهروزتر و جوانانه رفت اما روش کار عوامل و بازیگران نسل جدید در تعارض با روش کیمیایی، به موازنه مطبوع نرسید. در واقع فقدان یک تیم رفاقتی، خلاق و با تفکر روزآمد، کیمیایی را در تطبیق با دوران ناتوانتر کرد.
فراموش نکنیم که مجموعه افرادی که درج نامشان، سنگینوزنترین تیتراژ تاریخ سینمای ایران را در قیصر رقم زد، دستهجمعی تلاش زیادی کردند تا فیلم به سطحی والاتر از فیلمهای رایج فارسی ارتقا پیدا کند. اما در دوران جدید هرچه میگذشت از اهمیت فیلمبردار، تدوینگر، آهنگساز و بازیگر در آثار کیمیایی کاسته میشد، نه از منفردزاده خبری بود که بدون چشمداشت برای فیلم کیمیایی مایه بگذارد و نه از نعمت حقیقی که هماهنگ با کارگردان «عکسبرداری» کند. حال دیگر بازیگرانی که از دوربین کیمیایی کسب اعتبار کرده بودند، برای خودش طاقچه بالا میگذاشتند و آن همدلی جانانه عباس شباویز در ساخت قیصر جایش را به سازوکار معیوب تولیدی داده که کیمیایی باید همچون دعواهای مذموم «قاتل اهلی» دهن به دهن تهیهکننده فیلمش بگذارد.
به این دلایل است که مسعود کیمیایی بهترین موردکاوی برای آسیبشناسی کلیت سینمای ایران محسوب میشود؛ چراکه فراز کیمیایی مصادف با اعتلای سینمای ایران و فرود کیمیایی ضعف مزمن سینمای ایران است. اگرچه وی قادر است حتی در ضعیفترین آثارش با تکسکانسهای حیرتآور حضورش را به تماشاگران یادآور باشد و هنوز دیالوگهایی مینویسد که بهراحتی ملکه اذهان میشوند، گاه جذابیت کاراکترهای فرعی مخلوقش صحنهرباست و گوشههای نغزی در فیلمهایش برای تحلیل حال و روز جامعه واجد همان شامه تیز سفرسنگ و حکم است اما در پیونددادن این ایماژها بهمنظور یک روایت سینمایی دچار فروهشتگی است. مصداق همان عبارت از فرط استعمال مبتذل شده که مشکل سینمای ایران فیلمنامه است! کیمیایی هرگاه به سناریویی چفتوبستدار رسیده همچون خط قرمز، سرب و محاکمه در خیابان طلایهدار است.
با این ملاحظات مرتبطکردن نارساییهای کیمیایی در فاز متأخر آثارش، به عدم اشراف و حساسیت به جامعه معاصرش، بیانصافی جفاکارانهای نسبت به سازنده گوزنهاست؛ چراکه کیمیایی هر که باشد، کارنامه فیلمسازیاش آینه فرازونشیبهای تاریخی بوده که با نگرشی جامعهشناسانه میتوان از وقایع منتهی به 57 تا جنگ و اصلاحات، لجامگسیختگی اقتصادی و فروپاشی اخلاقی را در آنها پیشبینی کرد. پس جای خوشوقتی محفوظ است که چنین فیلمساز یکه و قائم به فردی باوجود تمام هجمهها و انکارها از نفس نیفتاده حتی اگر نفس جُرم باشد.
منبع: روزنامه شرق
نویسنده: سارا آقاباباییان
https://teater.ir/news/31025