پایگاه خبری تئاتر: جیم جارموش پس از ساخت فیلمهای «تعطیلات همیشگی» (۱۹۸۰) و «عجیبتر از بهشت» (۱۹۸۴)، در سال ۱۹۸۶ با فیلم «مغلوب قانون» جایگاه خود را به عنوان یکی از مهمترین فیلمسازان در عرصه سینمای مستقل تثبیت کرد.
جارموش از همان نخستین فیلمش نشان داد سبک منحصربهفردی دارد؛ آرام و بیشتاب، کمدی و گاهی شاعرانه. مهم نیست در چه ژانری فیلم میسازد؛ وسترن پستمدرن، مستند یا کمدی وحشت، همیشه میتوان حضور و ردپای او را در فیلمهایش دید. او در گفتوگویش با مجله Consequence of Sound (۱۴ژوئن ۲۰۱۹) درباره فیلم «مردهها نمیمیرند»، الهام گرفتن از موسیقی و همکاری با موزیسینهایی مثل جو استرامر صحبت کرده است.
شما اغلب میگویید فیلمهایتان از موسیقی تاثیر میگیرند. چطور با استرجیل سیمپسون برای ساخت ملودی اصلی فیلم «مردهها نمیمیرند» به توافق رسیدید؟
من در بوستون بودم. هردوی ما برای اهدای جوایز پن آمده بودیم. قرار بود من به تام ویتس و کاتلین برنان جایزه بدهم و او به جان پراین. آنجا همدیگر را دیدیم و مفصل صحبت کردیم… به او گفتم یکی از آن آهنگهای زیبا و تاثیرگذارت را میخواهم؛ چیزی که یک جورهایی شبیه آهنگهای کانتریِ جورج جونز و پتسی کلاین یا آهنگهای اوایل دهه ۶۰ باشد.
این احتمالا بهترین آهنگ کانتری است که برای فیلمی در ژانر وحشت ساخته شده.
بله، و شاید تنها مورد است.
شما با تماشای برنامههای گولاردی در اوهایو بزرگ شدید. یادتان میآید اولین بار کی فیلم «شب مردگان زنده» را دیدید؟
فکر نمیکنم تا پیش از اواسط دهه ۷۰ این فیلم را دیده باشم و احتمالا آن را در یک سانسِ نیمهشب در نیویورک دیدهام. فکر نمیکنم این فیلم هیچوقت در برنامه گولاردی پخش شده باشد.
جورج رومرو بدون شک آغازگر زیرژانر «زامبی» و یکی از پیشتازان جنبش سینمای مستقل است. گاهی به نظر میرسد «مردهها نمیمیرند» ادای احترامی به آن فیلمها و ماهیت مستقل آنهاست.
رومرو اولین کسی است که زامبیهای پستمدرن را استادانه به تصویر کشید… او از این استعاره قدرتمند استفاده میکند: زامبیها خودِ ما هستیم. آنها بازماندگانِ یک نظام ازهمگسیخته هستند؛ این موجودات از درونِ نظام میآیند و هیولاهایی خارج از آن نیستند. این بهاصطلاح هیولاها خود نیز به نوعی قربانی هستند، چون به خواست خودشان احیا نشدهاند. رومرو، ۵۰ سال پیش، از این ایده سیاسی استفاده کرد. در فیلمِ ما، موضوع جدیدی مطرح نمیشود. در واقع به این دلیل که هنوز چیزی تغییر نکرده، ناامید شدهایم. بنابراین هدفمان این بود که بر این موضوع تاکید کنیم و نمیخواستیم آن را بهروز کنیم.
به نظر نمیرسید قصد داشته باشید در این فیلم این بیانیه سیاسی مهم را ارائه دهید.
«مردهها نمیمیرند» یک فیلم کمدی و شخصیتمحور است. این مفهوم در بافت فیلم تنیده شده است. این یک فیلم کمدی است که با یک جور غم و اندوه به پایان میرسد.
بله، همینطور است، اما این فیلم خیلی بامزه و مفرح است. آن صحنهای که آدام درایور با یک ماشین اسمارت کروکِ قرمزرنگ از راه میرسد، یکی از همکارانم را حسابی خنداند. آن ماشین را از کجا پیدا کردید؟
من گفتم یک ماشین اسمارت با سقف متحرک میخواهم. آنها برایم یک ماشین قرمز با نوار مشکی آوردند. یک ماشین دیگر هم داشتند که آبی بود و یک نوار نقرهای داشت. درنهایت با سلیقه خاص خودم یک ماشین قرمز با نوار سفید را انتخاب کردم… با خودم فکر کردم این ماشینِ کوچک برای این شخصیتِ منضبط و صرفهجو مناسب است.
شما قبلا سینمای ژانر را با ساخت فیلمهایی مثل «گوستداگ: سلوک سامورایی» (۱۹۹۹)، «مرد مرده» (۱۹۹۵) و «تنها عاشقان زنده ماندند» (۲۰۱۳) امتحان کرده بودید. بااینحال، همیشه در این زمینه کارهای جالبی انجام میدهید. چه چیزی باعث شد در این مقطع از فعالیت حرفهایتان یک فیلم زامبی بسازید؟
زمانهای که در آن زندگی میکنیم و وضوح و روشنگریِ استعاره زامبی باعث شد این فیلم را بسازم.
فیلمنامههای شما ساختار انعطافپذیری دارند. تا چه حد به بازیگران اجازه بداههگویی میدهید؟
این موضوع کاملا به بازیگران بستگی دارد. بیشتر بازیگرانِ فیلم «مردهها نمیمیرند» طبق فیلمنامه پیش رفتند. بعضی از بازیگران بداههگویی را دوست ندارند. من همیشه به آنها کمی آزادی عمل میدهم و خوشحال میشوم اگر بداههگویی را انتخاب کنند. کلویی سونی بداههگویی نمیکند، اما بازیگران دیگری مثل کیلب لندری جونز بداههگویی را دوست دارند. از این نظر نوع همکاری من با هر بازیگر کاملا متفاوت است.
آیا استفاده از جلوههای ویژه در این فیلم برایتان سخت و چالشبرانگیز بود؟ بیشتر مردم شما را با فیلمهای آرامتری مثل «گلهای پژمرده»، «قهوه و سیگار» و «قطار اسرارآمیز» به خاطر میآورند. آیا باز هم به همین شکل از جلوههای ویژه استفاده میکنید؟
چالشبرانگیز بود، چون برنامه کاریمان بسیار فشرده بود. اینکه بخواهیم چیزهایی را تصور کنیم که قرار است بعدا به صورت دیجیتال به فیلم اضافه شود، گیجکننده است. استفاده از جلوههای ویژه، پیچیده و کلافهکننده و در عین حال، بسیار جالب و هیجانانگیز بود.
شما در همه فیلمهایتان با یک گروه ثابت و دوستانتان کار میکنید و زمانی که نقشی را برایشان در نظر گرفته باشید، شخصا با آنها تماس میگیرید و درباره این موضوع صحبت میکنید. آیا تابهحال درباره انتخاب بازیگران با سرمایهگذاران یا مسئولان انتخاب بازیگر بحث کردهاید، یا در این مورد آزادی عمل کامل دارید؟
آزادی عمل کامل دارم. در غیر این صورت آن کار را انجام نمیدهم. در این فیلم این نقشها را به طور خاص برای بیل، آدام، کلویی، تیلدا و استیو بوشمی نوشتم. همیشه برای تصمیمگیری در مورد نقشهایی که برای شخص خاصی ننوشتهام، با الن لوییس مشورت میکنم. نمیتوانستم این کار را به شکل دیگری انجام دهم.
طی سالهای اخیر، رابطه کاری خوب و مستحکمی بین شما و تیلدا سوئینتن شکل گرفته است. کاراکتر او در فیلم «مردهها نمیمیرند» اسکاتلندی است. آیا این مورد از همان ابتدا در فیلمنامه بود، یا چیزی بود که سوئینتن به این شخصیت اضافه کرده بود؟
زمانی که این نقش را مینوشتم، با تیلدا سوئینتن تماس گرفتم و از او پرسیدم: «اگر کاراکتر تو مهاجری باشد در یکی از شهرهای کوچک آمریکا که قرار است مورد هجوم زامبیها قرار بگیرد، دوست داری چه کاره باشد؟» و او بلافاصله جواب داد: «خب، البته که یک متصدی کفن و دفن.» اما همان ابتدای کار درباره اسکاتلندی بودن این شخصیت یا ماجرای شمشیربازی چیزی به او نگفتم.
موقع نوشتن فیلمنامه با استفاده از تکنیکهایی مثل «شکستن دیوار چهارم» خودم را سرگرم میکردم. سعی میکردم کارهای جالب و خلاقانه انجام دهم و بعد میدیدم که بازیگران چه احساسی نسبت به این موضوع دارند. بیل و آدام این ایده را دوست داشتند، بنابراین به همین شیوه به کارمان ادامه دادیم.
شما همیشه در فیلمهایتان از موزیسینها به عنوان بازیگر استفاده میکنید و یکی از این موارد، انتخاب جو استرامر برای بازی در فیلم «قطار اسرارآمیز» بود.
جو استرامر یکی از دوستانم بود؛ کسی که بسیار تحسینش میکردم. او بازیگر بسیار جذاب، دقیق و هوشیاری بود. ما یکجورهایی مثل برادر بودیم. استرامر آدم بسیار مهمی در زندگی من بوده است و کسی است که بسیار دلتنگش میشوم.
از زمانی که کارتان را به عنوان یک فیلمساز شروع کردید، ساختار سینمای مستقل تغییر کرده است. نظرتان درباره تاثیر سرویسهای استریمینگ بر سینمای مستقل چیست؟
من شخصا به عنوان یک خوره فیلم از این موضوع خوشحالم که به خاطر سرویسهای استریمینگ یا دسترسی دیجیتال هر وقت بخواهم، میتوانم یک فیلم مهجور رومانیایی ببینم. اما از طرف دیگر، فیلم دیدن روی پرده سینما را هم خیلی دوست دارم؛ فضایی جادویی دارد و من این جادو را دوست دارم… بنابراین نمیدانم تاثیر خوبی داشته یا نه. واقعا نمیدانم.
برای مشاهده دیگر اخبار سینما اینجا کلیک کنید
منبع: مجله Consequence of Sound- ماهنامه هنروتجربه
نویسنده: ترجمه: آناهیتا منجزی