پایگاه خبری تئاتر: «ناگهان درخت» فیلمی است که به همان سبک و سیاق فیلم قبلی صفی یزدانیان ساخته شده است. فیلمی مملو از شعر، رنگ، نوستالژی و قاب بندی های زیبایی که بیشتر به تابلوی نقاشی می مانند تا فیلم. برخلاف بسیاری از فیلمسازان، صفی یزدانیان هرگز فیلم خود را مهندسی نمی کند.
او به دنبال این نیست که فیلمی مبتنی بر چارچوبها و قواعد و قوانین مختلف بسازد بلکه شاید بتوان آثار او را آثاری "دلی" به حساب آورد. درهر دو فیلم صفی یزدانیان، شاید نقش و حضور دیگر هنرها بسیار پررنگ تر از خود سینما باشند. قاب های او شبیه عکس هایی زیبا هستند. همان طور که موسیقی به شکل شگفت انگیزی با فیلم عجین می شود و شاید حتی از آن پیشی می گیرد.
صفی یزدانیان در تقطیع زمان و پیوند زدن برهه های مختلف زمانی به منظور خلق نوستالژی مد نظر خود سنگ تمام می گذارد و نمود این بازی های زمانی بازیگوشانه را می توان در لحظه لحظه ی فیلم او مشاهده کرد. همان قدر که نقش و حضور مادر در «در دنیای تو ساعت چند است؟» پررنگ و حیاتی ست در «ناگهان درخت» نیز مادر، شاید اصلی ترین عنصر فیلم باشد و اساساً "مادرانگی" در جاهایی از فیلم محوریت می یابد و نوع رابطه ی فرهاد (پیمان معادی) با "مادر" اساس فیلم را شکل می دهد.
شاید اشتباه نباشد اگر مضمون این اثر را "مادرانگی" بدانیم. "ذهن" و "پویایی" آن، موتور محرک فیلم است. «ناگهان درخت»، متشکل از بازی های ذهنی فرهاد است که با تقطیع و چینشی مناسب کنار هم قرار می گیرند. ذهن فرهاد بسیار فعال تر از "خود"ِ کاراکتر است و به شکلی سیال مدام مرزهای زمان را در هم می شکند. هرقدر فرهاد، تنبل و به قول خودش "از زیر کار در برو"ست، ذهن او به شکل اعجاب آوری پویا و در تحرک دائمی ست.
نوع رابطه ی فرهاد با دو زن – همسرش و مادرش- به زیبایی فضای شاعرانه ی مد نظر یزدانیان را بازنمایی می کند؛ احساساتِ شخصیت اصلی در مواجهه با این دو زن شکل گرفته و تکامل می یابد و ذهن بازیگوش او دو سالِ سخت زندان را کمی آسوده تر پشت سر می گذارد. «ناگهان درخت» همان قدر که فیلم تصویر و رنگ و ادبیات است، فیلم «موسیقی» هم هست. تجربه نشان داده است حاصل همکاری صفی یزدانیان با کریستف رضاعی، نتیایج خوبی را در بردارد و این اتفاق در «ناگهان درخت» نیز رخ داده است.
«رشت» در فیلم، بیش از آن که یک مکان باشد، یک شخصیتِ واجد هویت است. رشت قرار است معرف آدم های داستان باشد و بخشی از پازل وجودی آن ها را تکامل بخشد. گرچه نباید از یاد برد که یزدانیان توانسته بود در «در دنیای تو ساعت چند است؟» از این شهرِ نوستالژیک بهره ی هوشمندانه تری بگیرد و حضور "رشت" در «ناگهان درخت» تنها به شکل گیری سرانجام آدمهای داستان کمک کرده است. فیلم یک بازیگر درخشان دارد به نام زهره عباسی که این اثر، اولین تجربه بازیگری اوست و بی تردید می توان او را بهترین بازیگر کار دانست.
بازیگری رها که فارغ از تکنیک های بازیگری، کاملاً با بافت آزاد و غیرریاضی گونه ی فیلم همخوان است. به زعم من، همین دسته بازیگران برای فیلم های صفی یزدانیان انتخاب های بهتری هستند. بازیگرانی کمتر دیده شده و کمتر شناخته شده که آن چنان در قید و بند تکنیک ها نیستند و خود را تمام و کمال در اختیار نقش قرار داده و از آن عبور می کنند تا مخاطب خود را کاملاً دورنِ فیلم احساس کند و از بیرون به مواجهه با آن نپردازد. و شاید بسیار سلیقه ای باشد اگر بگویم «ناگهان درخت» با همان زوج علی مصفا- لیلا حاتمیِ فیلم قبلی یزدانیان می توانست بسیار شاعرانه تر از آب درآید تا زوج فعلی؛ گرچه هر دو بازیگر اصلی فیلم (مهناز افشار و پیمان معادی) تمام سعی خود را می کنند تا نقش هایشان را به بهترین شکل ممکن اجرا کنند و انصافاً بازی های خوبی هم دارند.
شاید یکی از اصلی ترین دلایلی که باعث می شوند زوج فیلم تازه ی یزدانیان به اندازه ی زوج فیلم اول او به چشم نیایند حفره هایی در طرح شخصیت هایشان باشد. این شخصیت ها حتی برای تصمیم بزرگ خود مبنی بر خروج غیرقانونی از کشور پاسخ خاصی ندارند و بدیهی ست که مخاطب نتواند با این کاراکترهای مغشوش و سردرگم به اندازه ی دو شخصیت اصلی فیلم «در دنیای تو ...» ارتباط برقرار کند.
در این میان انتخاب مهراب قاسم خانی و شقایق دهقان نیز قطعاً به صلاحدید و سلیقه ی کارگردان صورت گرفته و احتمالاً دلایلی منطقی برای انتخاب خود داشته است اما شاید این نقش ها را هر بازیگر دیگری هم می توانست بازی کند. حضور این دو شخصیت شاید تنها و تنها به جهت مقایسه شرایطشان با زوج اصلی طرح ریزی شده باشد و سپس جا به جایی موقعیت هایشان پس از گذشت چند سال که این هم از چرخش های روایی هوشمندانه ی کار است اما حذف ناگهانی این زوج از فیلم نیز کمی غیرمنطقی ست.
در نهایت باید عنوان کنم «ناگهان درخت» را به اندازه ی «در دنیای تو ساعت چند است؟» دوست نداشتم. آن فیلم هم ریتم کندی داشت، در آن فیلم هم گاه احساس بر منطق پیشی می گرفت اما اتفاقاً آن فیلم را با همان ریتم کند دوست داشتم و چنین فیلمی اصلاً باید با همین ضرباهنگ ساخته می شد.اما فیلمساز با تکیه بر موفقیت فیلم قبلی خود و بر اساس تشویق هایی که شده است «ناگهان درخت» را ساخته و همین باعث می شود فیلم به رغم تمامی محاسن ذکر شده عقبگردی محسوس نسبت به «در دنیای تو ساعت چند است؟» باشد. فیلمی که در خلق نوستالژی ها نیز به قدرت «در دنیای تو ساعت چند است؟» عمل نمی کند و گاه نوستالژی بازی های آن در حد و اندازه قالب های مبهم روشنفکرانه باقی می ماند.
صفی یزدانیان، فیلمی بساخته است که می تواند در کنار فیلم اولش او را به کارگردانی مولف در سینمای شاعرانه ایران بدل سازد با این تفاوت که فیلم اول او بسیار دوست داشتنی تر از فیلم دوم بود.
برای مشاهده دیگر اخبار سینما اینجا کلیک کنید
منبع: سلام سینما
نویسنده: یاسمن خلیلی فرد